۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۳:۲۸

واکنش به برچیدن الواح مقبره نظامی؛

آذر: آثار نظامی را ترجمه کنیم و بپرسیم چرا او حتی یک بیت هم به ترکی ندارد

آذر: آثار نظامی را ترجمه کنیم و بپرسیم چرا او حتی یک بیت هم به ترکی ندارد

یک محقق و استاد ادبیات در واکنش به برچیدن کتیبه‌های مقبره نظامی گفت: در مقابله با این اعمال، آثار شاعرانی چون نظامی و مولوی را به زبان‌های دنیا ترجمه کنیم و این سئوال را نیز مطرح کنیم که اگر این شاعران ترک هستند، چرا یک بیت شعر هم به زبان ترکی ندارند؟

اسماعیل آذر، نویسنده و محقق در واکنش به معدوم کردن الواح و کتیبه‌های فارسی مقبره نظامی گنجوی در جمهوری آذربایجان در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: روزگاری که باکو، بادکوبه نام داشت و جزیی از سرزمین ایران بود، نباید در تاریخ فراموش شود. سال‌هاست که مردم ایران نگران‌اند که مولوی مصادره نشود، نظامی مصادره نشود و شخصیتی مثل ابوعلی سینا به تاراج نرود. گاه و بی‌گاه سخن‌هایی می‌رود و خبرهایی می‌رسد دال بر کندن مولوی از ایران و محلق کردن او به فرهنگ ترکیه. بر اذهان جهانی چنین قلمداد کرده‌اند که نظامی، ایرانی نیست، آذربایجانی است. به همین دلیل الواحی که به خط فارسی در مقبره او و پیرامونش به چشم می‌خورد، جایشان را به الواح انگلیسی و ترکی داده‌اند.

وی افزود: کاری که رئیس باتدبیر سازمان میراث فرهنگی انجام داد و طی نامه‌ای به یونسکو، این موضوع را ابراز داشت، کار درستی بود، اما هیچ‌کدام از کارهایی که اشاره کردیم، نمی‌توانند مانع این شوند که نظامی فرزند زبان پارسی باشد. نمی‌توانند او را از این زبان جدا کنند؛ درست مانند فرزندی که هزاران گواه بیاورند و بگویند مادرش فرد دیگری است و او فرزند آن مادر نیست. وضعیت نظامی هم همین‌گونه است و این ادعاها در حالی مطرح می‌شود که شناسنامه معرفتی و فرهنگی او گواهی بر زبان پارسی است.

مولف کتاب «تاثیر حافظ بر ادبیات غرب» ادامه داد: اکنون کاری که ما می‌توانیم بکنیم این است که در مجلات مشهور دنیا این مطلب را ابراز کنیم که «آيا مولوی ترکی می‌دانسته؟» یا «آیا نظامی به ترکی سخنی گفته یا نوشته است؟» سراسر خمسه نظامی، یک بیت هم به زبان ترکی ندارد. ترک‌های آذربایجان شوروی و ترکیه، زبان پارسی نمی‌دانند. اگرچه بیش از 50 درصد واژگانی که در زبان آن‌ها به کار می‌رود، فارسی است. فراموش نکنیم که تا پیش از آتاتورک، زبان ترک‌های ترکیه فارسی بوده است. دلیلش هم این است که کمترین سودی که گروهی از سلجوقیان مهاجر به آسیا برای ترک‌ها داشتند، این بود که زبان آن‌ها را شیرین‌تر کنند و شهد پارسی را در کامشان بریزند.

این محقق گفت: اما نظامی یک شاعر داستان‌سراست. داستان‌های او گرچه عاشقانه است، ولی راه آسمان می‌پوید. زبان او به دل همه مردم عالم نشسته است. ترجمه‌هایی که سر ویلیام جونز، آپکینسون انگلیسی، سیلوستر دوساسی و دیگران به طور پراکنده، از آثار نظامی داشتند، تمام اروپا را تحت تاثیر قرار داده است. ماحصل سخن، این است که مقبره یک شخصیت به دلیل حوزه جغرافیایی، نمی‌تواند انتصابش را به آن جغرافیا تایید کند. یادمان باشد که نظامی متعلق به همه جهان است، اما زبان او پارسی است.

آذر در ادامه گفت: مولوی متعلق به همه عالم است، اما شعر او به سخن پارسی است. یک مثال از داخل کشور خودمان بزنم. صائب، مدتی در تبریز زیسته است، ولی زادگاهش اصفهانی است. او اصفهانی است و اکنون مقبره‌اش هم در اصفهان است. حالا اگر هزار دلیل هم بیاوریم تا بگوییم او متعلق به کجاست، شناسنامه‌اش مشخص است. اما برای ما چه فرقی دارد که او اهل کدام خطه ایران است؛ صائب ایرانی است و زبانش هم پارسی است. همین موضوع در مورد نظامی هم، مصداق پیدا می‌کند. در این زمینه، پیشنهادهایم به سازمان میراث فرهنگی، با این مدخل آغاز می‌کنم که ما دو گونه میراث داریم. یکی از برش‌های میراث ما، میراث معنوی است. نظامی و آثار او پار‌ه‌ای از میراث معنوی ما هستند. اگر میراث‌دار امروز ما، یک شخصیت تمام‌عیار فرهنگی نبود، میلی به ارائه این پیشنهادها نداشتم، ولی این چند پیشنهاد را به عنوان یک معلم بسیار ساده ادبیات، به زبان می‌آورم.

وی همچنین افزود: اول اینکه سازمان میراث فرهنگی می‌تواند تحت عنوان «پلی از قونیه تا خوی»، پلی بسازد. اکنون شمس‌الدین تبریزی در خوی مدفون است و مقبره‌اش در این شهر است. مولوی به خاطر شمس بود که مولوی شد. جوشش او از خم شمس بود. اکنون مقبره شمس در سرزمین ماست. ما هم می‌توانیم یک حصار فرهنگی تمام توریستی که باعث می‌شود در سال میلیاردها دلار در قونیه به دست بیاید، در خوی ایجاد کنیم. وقتی از یک بانوی آلمانی در قونیه پرسیدم چرا به این‌ شهر آمده‌اید، پاسخ داد «آمده‌ام تا به آرامش برسم.» کجای دنیا به اندازه حکمت و معنویت ایرانی می‌تواند این آرامش را به مردم جهان تقدیم کند؟ هانری کربن پدیدارشناس معاصر و فیلسوف مسلط به فلسفه قرون وسطی، از پس هزارها کیلومتر راه به ایران آمد تا آرامش خود را در کنار شیخ شهاب‌الدین سهروردی و صدرای شیرازی به دست آورد.

نویسنده کتاب «ادبیات ایران در ادبیات جهان» ادامه داد: امروز مردم دنیا به دنبال آرامش هستند و می‌توانیم بخشی از این آرامش را در شهرستان خوی که مردم بسیار بافرهنگ و باصفایی دارد، برایشان فراهم کنیم و اسم طرح ایجاد این آرامش را «از قونیه تا خوی» بگذاریم. البته منظور من از لحاظ فرهنگی است و مصادیق دیگر کار را باید متخصصان امور سیاسی و اجتماعی بسنجند. پیشنهاد دوم اینکه، به سرعت آثار نظامی گنجوی را به زبان‌‌های فصیح انگلیسی، عربی، فرانسوی و آلمانی ترجمه کنیم (البته نه ترجمه‌های سرسری بلکه ترجمه‌های فاخر) و اول حُسن، دو جلد آن را برای هر کتابخانه بزرگ جهان ارسال کنیم و نسخی را هم در اختیار سفیران ایران در دیگر کشورها قرار بدهیم.

آذر گفت: سوم، سایت جهانی نظامی، مولوی و ابن‌سینا را راه‌اندازی کنیم و اطلاعاتی به روز از هر دست در آن‌ها قرار دهیم. چهارم اینکه، ارتباط کارشناسان علمی ما با دانشگاه‌های بزرگ جهان، تحت عنوان مبانی تعامل فرهنگی با نظارت میراث فرهنگی برقرار شود. پیشنهاد پنجم هم اینکه، روز نظامی گنجوی و روز مولوی را کوچک نشماریم و با تبلیغات فرهنگی و اطلاع‌رسانی درست، مسائل را به درستی به مردم عالم ابراز کنیم. حداقل این است که می‌توانیم این شاعران را شاعران ایرانی جهانی نامگذاری کرده و آثار ترجمه‌ شده‌‌شان را در همان بزرگداشت‌شان برای حاکمان و رئیس جمهورهای مختلف کشورهای جهان ارسال کنیم. البته این پیشنهادها، مجمل بودند که مفصل و مشروح آن‌ها می‌تواند تقدیم سازمان میراث فرهنگی شود.

کد خبر 2159313

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha