به گزارش خبرنگار مهر، برخی معتقدند در تجربه مدرنیته در غرب، افول دین در اروپای غربی را نباید به دلیل مدرنیزاسیون دانست، بلکه باید در شکست اروپا در تفکیک دین و دولت جستجو کرد، یعنی وقتی کلیسا بر امور سیاسی حاکم شد، قدرتی توأم با فساد را اعمال کرد و این اعمال قدرت باعث شد مردم ادعای کلیسا برای اعمال قدرت سیاسی را زیر سؤال ببرند و از کلیسا رویگردان شوند .دکتر محمد محمدرضایی، استاد پردیس قم دانشگاه تهران در مورد علت افول دین در اروپای غربی گفت: اگر مدرنیسم را شکل جدیدی از زندگی معنا کنیم، که در دوران قدیم وجود نداشت و یکی از مظاهر مهم آن را علم گرایی و رشد و پیشرفتی که در علوم تجربی پیدا شد و به دنبال آن دستاوردهای نوینی که در عرصه علوم به وجود آمد و زندگی انسانها را متحول کرد، یا تفکرات فلسفی که بعد از رنسانس بوجود آمد یا گرایشی که نسبت به دین پیدا کردند، بدانیم هیچ لازمه و ملازمه ای با کار یا طرد دین از جامعه بشری ندارد.
وی با تأکید بر اینکه اگر شکل زندگی متناسب با علوم روز پیشرفت پیدا کند یا متحول شود، هیچ لازمه و ملازمه ای با کار یا طرد دین از جامعه بشری ندارد، افزود: اسلام انسانها را بسیار ترویج می کند که تعقل و تفکر کنید. در مخلوقات خداوند تأمل و نظاره کنید و ببینید اینها چگونه خلق شدند. اینها آیات الهی است که می توانیم از این آیات و نشانه ها برای زندگی هر چه بهتر و استفاده و استخدام طبیعت در خدمت انسان استفاده کنیم. خداوند می فرماید که من آسمانها و زمین را مسخر شما قرار دادم تا شما از اینها استفاده کنید. استفاده کردن از طبیعت و ابزار آن ممکن است و مسلما انسان با تعقل استفاده بهتر و بیشتری از ابزار طبیعت خواهد برد.
محمدرضایی با بیان اینکه علوم موجب رشد سطح زندگی شده است، گفت: قبلا کشاورزی بسیار ساده بود ولی امروزه مکانیزه شده است. همین طور با وسایل جدید رفت و آمد هم متحول شده است. در گذشته با چهارپایان رفت و آمد می کردند اما امروزه با هواپیما و وسایل جدیدی که در این عرصه به وجود آمده است، زندگی انسان متحول شده است. هیچ کدام از اینها منافاتی با کنار گذاشتن دین در عرصه اجتماع و زندگی بشر ندارد، ولی به هر جهت عواملی دست در دست هم داد که باعث شد که چنین چیزی القا شود که زندگی جدید با تدین و دینداری سر ناسازگاری دارد.
این محقق و استاد دانشگاه در ادامه سخنانش تصریح کرد: امروزه کشورهای مغرب زمین سعی می کنند که دین را از عرضه زندگی اجتماعی خود دور کنند، یعنی در واقع تدبیر زندگی خود را براساس عقل و علوم تجربی پیش ببرند و کمتر به آموزه های وحیانی تمسک کنند، البته این اجازه را می دهند که انسانها به صورت شخصی، دین خاصی داشته باشند و یا با خداوند ارتباط داشته باشند ولی اینها در حوزه مسائل شخصی است اما درزندگی اجتماعی دین باید از تدبیر زندگی انسانها دور نگه داشته شود.
وی با بیان اینکه یک سری عواملی دست به دست هم داد که موجب این مسأله شد، تصریح کرد: یکی از عوامل و پیدایش این بحث متون مقدس است یعنی آموزه هایی در کتاب مقدس وجود داشت به جدایی از عرصه زندگی بشر و تغییر زندگی انسانها دامن زد. مثلا برای مثال در کتاب مقدس آمده که مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا یعنی در واقع سؤال کردند که حضرت عیسی(ع) در پاسخ به سؤالی که آیا جزیه دادن به قیصر رواست؟ گفتند: مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا. متهم کرده بودند که حضرت دارد در حکومت دخالت می کند و یا اخلال ایجاد می کند؟ بنابراین ایشان پاسخ داد که مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا.
وی افزود: از این عبارت بر می آید که جزیه دادن که کار دنیوی است، شأن و مقام قیصر و پادشاه است و به خدا ارتباطی ندارد. شأن و مقام حکومت از شئون بشری و دنیوی است نه از شئون الهی و مال خدا را باید به خدا داد، اما امور دنیوی ربطی به خدا ندارد. جدایی دین از عرصه مسائل زندگی آموزه دینی بود. مالِ خدا اصلا ربطی به مال قیصر و تدبیر زندگی اجتماعی ندارد.
وی به مثال دیگری در این ارتباط اشاره کرد و گفت: یا اینکه در کتاب مقدس در انجیل یوحنا آمده که حضرت عیسی(ع) در پاسخ به سؤالی که آیا تو پادشاه یهود هستی و می خواهی پادشاهی کنی؟، گفت: اگر پادشاهی من از این جهان این بود خُدّام من جنگ می کردند تا به یهود تسلیم نشوند. کاری به این جهان ندارم و پادشاهی این جهان مربوط به عیسی و حواریون او نیست و کسان دیگری که اصلا هیچ نسبتی با او ندارند در این جهان، پادشاهی می کنند و در واقع این آموزه جدایی دین از سیاست ریشه در تعالیم تحریف شده مسیحیت وجود داشت، لذا به این امر دامن زد. انسانهایی که می خواستند زندگی خود را به صورت مدرن اداره کنند باید خودشان اقدام کنند و کاری به دین نداشته باشند. مسأله دیگر نداشتن قوانین اجتماعی، حکومتی و قضایی و ... است. در مسیحیت قوانین اجتماعی یا حکومت یا به تعبیر دیگر شریعت وجود ندارد، یعنی حتی در اوایل هم که اینها ملتزم به شریعت تورات بودند در سال 49 یا 50 میلادی شورای مسیحیان اورشلیم فتوا دادند لزومی ندارد افرادی که به دین مسیحیت در می آیند به شریعت حضرت عیسی(ع) گردن نهند، لذا وقتی که برای زندگی اجتماعی خودتان قوانینی نداشتید، بالطبع دین از عرصه مصالح اجتماعی کنار گذاشته می شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه مسأله دیگری که به این مسأله دامن زد، جدایی آموزه های مسیحیت با علوم تجربی بود، گفت: دین واقعی هیچ گاه با علوم سرناسازگاری ندارد چون در اسلام مشاهده می کنیم که خداوند و پیامبران و خصوصا پیامبر اسلام(ص) دعوت می کنند که علم را فرابگیرید حتی اگر در چین باشد و طلب علم بر هر مسلمان واجب است. هیچ موقع چیزی که با تعالیم دینی ناسازگار باشد این قدر که به آن سفارش نمی کنند.
معتقدیم که آموزه های مقدس تحریف شده است. در کتاب مقدس آموزه هایی دیده می شود که با علوم جدید ناسازگار بود و اصولا اصل اساس مسیحیت اصولی است که با عقل و دانش بشری قابل توجیه نیست لذا آنها شعاری دارند که ایمان بیاورید تا بفهمید نه بفهمید تا ایمان بیاورید. بعضی از فیلسوفان در جهان مسیحیت برای اینکه بتوانند آموزه های مسیحیت را عقلانی جلوه دهند آنها را با مکتب ارسطو و افلاطون در آمیختند و جهان شناسی ارسطو، جهان شناسی افلاطون جزء آموزه های مسیحیت شد لذا در دوران جدید که علم پیشرفت کرد و نظریات جدید علمی مطرح شد، که مخالف قرائت آنها از دین بود و بنابراین اربابان کلیسا با آنها مخالفت کردند.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه می دانیم در طول تاریخ رفتار و برخورد نادرست متولیان کلیسا با دانشمندان چگونه بوده است، بیان کرد: دانشمندان زیادی را سوزاندند و به انحای مختلف محکوم کردند. اینها به خاطر تفسیر نادرستی بود که از مسیحیت داشتند و قرائتهای دیگر را بر نمی تابیدند. در واقع این دین نبود که با علم مخالف بود بلکه قرائت آنها و اینکه آنها را با تعالیم برخی از دانشمندان و فیلسوفان عجین کرده بودند و هر مخالفتی با آن آموزه های جهان شناسی و انسان شناسی به حساب دین گذاشته شد. در واقع این نظریات نبود که با دین مخالف بود بلکه این نظریات با جهان شناسی قدیم و یونان باستان مخالف بود و آنها، اینها را به حساب دین می گذاشتند و دانشمندان را مورد آزار و اذیت قرار می دادند. لذا این باعث شد که دانشمندان از دین رویگردان شوند.
محمدرضایی با اشاره به اینکه در اسلام تأکید شده اگر متولیان دین می خواهند آموزه ای را تعلیم دهند باید خودشان ابتدا عمل کنند، گفت: در قرآن داریم «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ: چرا می گوئید آنچه را که عمل نمی کنید». اگر کسی می خواهد خودش را برای جامعه اسلامی امام قرار دهد باید قبل از اینکه به تهذیب دیگران بپردازد، باید به تهذیب خودش بپردازد. در جهان مسیحیت می بینیم که این امر رخ نداد و فساد در دستگاه متولیان دین نفوذ پیدا کرد و در واقع مردم تصویر خوبی از متولیان دین پیدا نکرده بودند و لذا رویگردانی از دین در جهان مسیحیت به وجود آمد و اینها باعث شد که به دستاوردهای دانش و افکار بشری روی بیاورند و زندگی خودشان را براساس علم و افکار و فلسفه های خودساخته بشری بنا کنند. در صورتی که واقعا هیچ دینی با پیشرفت و تمدن و ابزارهای جدید ناسازگاری ندارد.
این محقق و نویسنده کشورمان با بیان اینکه دین استفاده بهتر از طبیعت و انسانیت و اخلاق را ترویج می کند، اظهار داشت: دین می تواند پشتوانه خوبی برای اخلاق و تعاملات اجتماعی و استفاده بهتراز طبیعت باشد. با این کار بشر خود را از پشتوانه عظیمی که خداوند در اختیارش قرار داده محروم کرد، ولی مشاهده می کنیم که بازگشتی به مباحث دینی به وجود آمده و مدرنیسم را ناسازگار با گرایش به دین نمی داند و امروزه معتقدند که واقعا دین می تواند بسیاری از رفتارهای انسان را تعدیل و اصلاح کند و مسائل و آفتهای اجتماعی و سردرگمی و بحرانی که انسان معاصر در مسائل اخلاقی و روان شناختی روبروست، حل شود. احساس پوچی و تنهایی که در این عالم می کنیم و در واقع بحران معرفتی که امروزه دامن گیر بشر شده است با دین قابل حل است. دین افق گسترده تر و عام تری را در اختیار بشر قرار می دهد که می تواند انسان را از این مسائل روانشناختی یا مشکلاتی که دامن گیر او شده، نجات دهد تا پشتوانه خوبی برای اخلاق باشد.
وی با تأکید بر اینکه باید به عقب برگردیم، تصریح کرد: به نظر می رسد هم متولیان کلیسا و هم عالمان و متفکران مدرنیسم اشتباه کردند یعنی در واقع اگر شخصی استفاده ناروا از دین کرد به معنای این نیست که ما دین را از صحنه اجتماع کنار بگذاریم و خودمان را از آموزه های آن محروم کنیم. از چیزهای ارزشمند، نسخه بدلی و تقلبی درست می کنند ولی این باعث نمی شود که انسان از اصل رویگردان شوند. امروزه طلا و اسکناس در جوامع مختلف، ارزشمند است اگر کسی اسکناس و طلای تقلبی درست کرد و کسانی را مورد ضرر و زیان قرار داد باعث نمی شود که اصل طلا و یا اصل اسکناس بد باشد. چیزهای ارزشمند همیشه ارزشمند هستند و باید این تقلبی ها را نفی کرد، آنها هم اشتباه کردند و دین و دینداری را همسان با قرائت خاص ارباب کلیسا از دین دانستند و این باعث شد که بشر را از دین گریزان کنند و دست به دامن سکولاریسم و لیبرالیسم شوند و مشکلاتی عاید بشر شود.
محمدرضایی با بیان اینکه اگر درست فکر می کردند می توانستند سره را از ناسره تشخیص دهند و آنچه که اصل و حق است را بگیرند و آنچه که باطل است را کنار بگذارند اما این کار را نکردند، تأکید کرد: متولیان کلیسا تفسیر ناروایی از دین داشتند و با برخوردهای نادرست خودشان باعث شدند که متفکران و اندیشمندان را از دین گریزان کنند. انقلاب اسلامی ایران تجربه جدیدی برای انسانیت است که نشان می دهد در عین حالی که مردم دیندار هستند معتقد به پیشرفت هستند و اعتقاد دارند که باید در مسائل علمی پیشرفت کنند و تمدن خود را بازسازی کنند. انسانهای مؤمن و متدین نیز باید از نعمات دنیوی بهره مند شوند، همان طوری که خداوند در قرآن می فرماید: «چرا خودتان را از چیزی که خدا برای شما حلال کرده، محروم می کنید»، لذا انقلاب اسلامی ایران تجربه جدیدی است و متولیان دین مردم و جوانان را به علم آموزی، تحقیق و پیشرفت تشویق می کنند. برخوردهای درست و متواضعانه ای که رهبران انقلاب با اندیشمندان و متفکران داشتند نشانه این نگاه است. اقبالی که نسل فرهیخته ما به رهبران انقلاب داشت و دارد نشان از این ارتباط است. اینها تجربه جدیدی را به بشر عرضه می کند و فکر می کنم برخی از مخالفتهایی که با انقلاب و دستاوردهای ما می شود ریشه در همین مسأله دارد که انقلاب اسلامی تجربه جدیدی را برای بشر به ارمغان آورده است که منافع آنان را تهدید می کند.
نظر شما