۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵

تفسیر قرآن/

كتمان كننده بينات الهی مشمول لعن لاعنان/ آتش مصداق لعنت خداست

كتمان كننده بينات الهی مشمول لعن لاعنان/ آتش مصداق لعنت خداست

آیت الله جوادی آملی کتمان کنندگان بینات الهی را مشمول لعن خدا و لعنت کنندگان خواند و گفت: آتش مصداق لعنت خداست و سخن از لعنت لفظي نيست؛ چون دائماً در آنجا كسي نيست كه بگويد «اللهم العن كذا، اللهم العن كذا».

به گزارش خبرگزای مهر، آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیات 159 تا 162 سوره بقره﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَيٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ ٭ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيم ٭ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ٭ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنْظَرُونَ﴾ که به مسئله کتمان حق اشاره دارد، می گوید: هيچ نعمتي بدون مسئوليت نيست؛ نعمت علم گذشته از آنكه مسئوليت عمل در كنار او هست، رسالت ابلاغ و تعليم هم در كنارش هست. بيّنات و هدايتهايي كه خداي سبحان در كتاب آسماني نازل كرد، گذشته از آنكه فراگيري آنها لازم است و عمل به آنها لازم است، نشر و ابلاغ آنها هم لازم است.

این صاحب تفسیر تسنیم با بیان اینکه كتمان كننده بينات و هدي، مشمول لعنت لاعنان است، یادآور می شود: اگر كسي بيّنات الهي را كتمان كند، به يكي از راه‌هاي بيان شده ـ اصلاً نگويد يا به ميل خود تأويل و تفسير كند ـ مشمولِ لعن خداست و مشمول لعن لعنت كنندگان است. هر كه از خداي سبحان لعنتِ بر ظالمين، كاذبين و امثال ذلك مي‌طلبد، شامل آنها هم خواهد شد: زيرا اينها هم به نوبه خود ستم كردند و هم كفر اعتقادي يا كفر عملي دامن‌گير آنها شد.

لعنت کافران بر یکدیگر

وی به دو دسته از مردم در مواجه با كتمان حق اشاره کرده و می گوید: ...خداي سبحان اين‌چنين فرمود: مردم در برابر اين تكليف دو دسته‌اند: يك عده توبه مي‌كنند و اصلاح مي‌كنند و بيان مي‌كنند، عده ديگر بر كفرشان اصرار مي‌ورزند؛ پس اين گروه دوم مصداق بارز اين آيه كريمه است. گرچه اين آيه سخن از كتمان و سخن از اصرار بركتمان و امثال ذلك ندارد، امّا كاتمين حق را يقيناً شامل مي‌شود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ﴾: آنهايي كه كفر ورزيدند و با كفر مردند و به توبه موفق نشدند، ﴿أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ يعني هيچ راهي براي رحمت آنها نيست. سراسر جهان براي آنها جهنم است، همه از طرف خداي سبحان براي او طلب عذاب مي‌كنند، حتي كافران.

آیت الله جوادی آملی با اشاره به لعن كافران به يكديگر، تأکید می کند: اينكه فرمود: ﴿أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ كسي را استثنا نكرده، حتي كافران هم بر اين گونه افراد لعنت مي‌فرستند كه نمونه‌هايش را در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد كه فرمود: وقتي روز قيامت فرا رسيد ﴿يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضاً﴾ اين يك آيه، آيه ديگر همان بود كه فرمود: ﴿كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ .

وی در تفسیر «خالدین فیها...» در این آیات تأکید می کند: در اين آيات تلاوت شده سخن از آتش نيست تا انسان بگويد ضمير ﴿فِيهَا﴾ به نار برمي‌گردد. آنچه در اين آيات مطرح شده است لعنت است و آنچه هم كه به كلمه ﴿فِيهَا﴾ در ﴿خَالِدِينَ فِيهَا﴾ نزديك هم همان لعنت است؛ پس اين گروه در لعنت مخلداند.

لعنت، صفت فعل خداي سبحان

این مفسر قرآن یادآور می شود: اين تأييد مي‌كند كه لعنت صفت فعل است و اين لعنت كه صفت فعل است، از فعل خارجي انتزاع مي‌شود و آتش مصداق لعنت خدا است و سخن از لعنت لفظي نيست؛ چون دائماً در آنجا كسي نيست كه بگويد «اللهم العن كذا، اللهم العن كذا» اينها فرمود: دائماً در لعنت مخلداند. معلوم مي‌شود آتش مصداقِ لعن است، مثل اينكه بهشت مصداق رحمت است. بهشت دارِ رحمت است كه ﴿لا لَغْوٌ فِيهَا وَلاَ تَأْثِيمٌ﴾ جهنم دارِ لعنت است: «دار ليس فيها رحمة» ؛ لعنت خداي سبحان صفت فعل اوست و از فعل اتنزاع مي‌شود.

هميشگي بودن لعن لاعنان و استمرار عذاب/ ملعون هم اکنون در آتش است

آیت الله جوادی آملی تصریح می کند: اينكه فرمود: ﴿خَالِدِينَ فِيهَا﴾ يعني اينها در لعنت مخلداند، دائماً ملعون‌اند. اگر ملعون بودن آنها دائمي است، پس لعن لاعنان هم دائمي است؛ پس دائماً مجاري قهر خدا بر او غضب روا مي‌دارند، اين‌گونه افراد در همان قهر دائماً مي‌سوزند كه قهر خدا و دوري از رحمت، همان لعن الهي است: ﴿خَالِدِينَ فِيهَا﴾ يعني در لعنت مخلداند.

وی با بیان اینکه گناه آتش است و دليل عقلي يا نقلي بر خلافِ اين ظاهر نيست، بلكه ادلّه عقليه اين ظاهر را تأييد مي‌كند، اين ظواهر حجت است، تأکید می کند: فرمود: سران كفر مردم را به آتش دعوت مي‌كنند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَيٰ النَّارِ﴾ ؛ رهبران شرك و كفر مردم را به آتش دعوت مي‌كنند. ظاهرش اين است كه هر عملي كه رهبرانِ كفر دعوت مي‌كنند، آن عمل آتش است. اگر به عقيده بد دعوت مي‌كنند نظير الحاد، اين الحاد آتش است. اگر به غصب و ظلم دعوت مي‌كنند، اين غصب و ظلم آتش است. اگر مردمي نابينا بودند و آتش را نديدند، دليل نيست كه آن آتش وجود ندارد يا موجب نمي‌شود كه انسان اگر نابينا بود يا عضو لامسه‌اش مخدّر بود(تخدير شده بود) و حرارت نار را لمس نكرد، بگويد نار نيست. اگر انسان بصير نبود يا لامسه‌اش تخدير شده بود كه حرارت آتش را احساس نكرد، نبايد بگويد ﴿يَدْعُونَ إِلَيٰ النَّارِ﴾ يعني «يدعون الي المعصية التي توجب الدخول في النار يوم القيامة» يك همچنين تعبير طولاني‌اي لازم نيست.

آتش مصداق لعنت است

مفسر تفسیر تسنیم تصریح می کند:... وقتي پرده كنار رفت انسان مي‌بيند كه در همان مدت ارتكاب گناه در آتش بود و شاهدش هم همان جريان معراج رسول خدا(ص) است. خب، جهنم از اين به بعد در قوس صعود از نظر ما متأخر است يعني تبه كاران بعداً وارد قيامت مي‌شوند و از آنجا به جهنم مي‌روند، اما عين حقيقت جهنّم را كه خداي سبحان در ليله معراج به رسولش نشان داد، عده‌اي هم كه داشتند مي‌سوختند؛ پس درون كار انسان آتش است و اگر كسي اهل درون بيني باشد، مي‌بيند عده‌اي در آتش‌اند، عده‌اي الآن در لعنت‌اند، در لعنت غوطه‌ورند كه فرمود: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَيٰ النَّارِ﴾ ؛ نه «يدعون الي المعصية» كه معصيت موجب نار است در قيامت. اين كريمه هم مي‌فرمايد به اينكه آنها كه كافراً مردند، در لعنت مخلداند. معلوم مي‌شود كه آتش مصداق لعنت است.

وی بر اساس آیات قرآن، سبك نشدن عذاب، مهلت ندادن به مخلدان جهت اعتذار، و عدم تخفيف عذاب و عدم انظار و امهال دوزخيان را از ويژگي عذاب مخلدان بر شمرده و می گوید: ... گاهي انسان تبه كار را مهلت مي‌دهند كه او عذر خواهي كند و از نظر رواني يك مقداري سبك بشود. اين اعتذار و عذرخواهي يك مقداري انسان تبه كاررا سبك مي‌كند. در قيامت به انسان تبه كار اجازه اعتذار هم داده نمي‌شود: ﴿وَلاَ يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ﴾ يعني اذن عذر خواهي هم داده نمي‌شود كه او از اين جهت هم خود را سبك كند؛ نه تخفيف عذاب بيروني، نه تخفيف عذاب رواني و دروني؛ نه آن آتش جهنم خفيف و سبك مي‌شود، نه اين شعله‌هاي درون كه انسان را مي‌سوزاند كم مي‌شود. هيچ نحوه تخفيفي نيست؛ نه از درون نه از بيرون.

وی با اشاره به آيه 87 احزاب﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً﴾ که آزاردهندگان پیامبر(ص)را مشمول لعنت الهی در دنیا و آخرت خوانده است، تأکید می کند:... لعنت هم كه معلوم شد صفت فعل است؛ پس عده‌اي هم اكنون در لعنت هستند، هم اكنون در آتش‌اند. اين‌چنين نيست كه اگر آتش را ما نديديم، دليل بد نبودن آن باشد. خب عده‌اي اهل ديدند و مي‌بينند، فرمود: عده‌اي در دنيا و آخرت ملعون‌اند؛ نظير همين آيات محل بحث. آيات محل بحث فرمود: ﴿يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ﴾ بعد فرمود: وقتي هم كه مردند باز ﴿عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ﴾؛ پس اين‌گونه افراد هم در دنيا ملعون‌اند، هم در آخرت و لعنت هم صفت فعل است يعني عذاب و آتش؛ پس عده‌اي در آتش هستند، هم اكنون در آتش‌اند و اگر كسي اهل معراج بود مي‌بيند كه چه كساني در آتشند. وجود مبارك رسول خدا(ص) ديد عده‌اي در آتش‌اند و دارند آتش مي‌خورند؛ پس امهالي هم كه مسئلت كردند يا تخفيفي هم كه مسئلت كردند، مستجاب نخواهد شد؛ چه اينكه در سوره مباركه مرسلات، آيه 36 فرمود: ما از نظر رواني هم به اينها مهلت نمي‌دهيم كه عذر خواهي كنند و سبك بشوند: ﴿هذَا يَوْمُ لاَ يَنطِقُونَ ٭ وَلاَ يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ﴾ ؛ پس اينها هيچ عامل مخفّفي ندارند؛ نه از نظر رواني، نه از نظر غير رواني.

كتمان حق در روايات اهل‌بيت(ع)

آیت الله جوادی آملی با اشاره به روایاتی در مورد پیامد کتمان حق یادآور می شود: ...مرحوم فيض در صافي هم نوع اين روايات را آورده‌اند كه از طريق اهل سنت هم رسيده است كه «كاتم العلم ملعون» است و از امير المؤمنين(ع) سؤال مي‌كنند که چه گروهي بدتر از ديگرانند بعد از غاصبين حكومت و خلافت و طغيانگران؟ فرمود: «العلماء اذا فَسَدُوا» ؛ براي اينكه حق را كتمان مي‌كنند و مانند آن؛ چه اينكه بهتر از علما كسي ديگر نيست؛ براي اينكه حق را اظهار مي‌كنند و بيان مي‌كنند. در نهج البلاغه خطبه شانزدهم در بيانات حضرت امير(ع) اين است كه «والله ما كتمت وشمةً» ؛ قسم به خدا من يك وشمه (يك كلمه‌اي) را كتمان نكردم؛ چون كسي كه به منزله جان رسول خدا است و خداي سبحان هم رسولش را(ص) به عدم ضنّت ستود كه او ضنين نيست ﴿وَمَا هُوَ عَلَيٰ الْغَيْبِ بِضَنِينٍ﴾ ؛ او ضنت نمي‌ورزد كه اسرار الهي را نگويد، احكام الهي را نگويد، معارف حق را نگويد. كسي هم كه به منزله نفس رسول اكرم است او هم ﴿وَمَا هُوَ عَلَيٰ الْغَيْبِ بِضَنِينٍ﴾ ، فرمود: «و الله ما كتمت وشمةً» ؛ ما گفتيم همه حرفها را گاهي به صورت خطبه، گاهي به صورت خطابه، گاهي به صورت مناجات، گاهي به صورت روايت، گاهي به صورت نامه، گاهي به صورت سخن گفتيم. حالا هر كسي بخواهد بفهمد: «ما كتمت وشمة» .

کد خبر 2162331

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha