۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۰۷

گپی با بهروز رضوی مقتل‌خوان رادیو؛

مداحی عاشورا جای نقد سیاستمداران نیست/ روزگاری سقا بودم و زمانی طفل مسلم

مداحی عاشورا جای نقد سیاستمداران نیست/ روزگاری سقا بودم و زمانی طفل مسلم

بهروز رضوی که محرم‌های کودکی‌اش در شهر یزد سپری شده‌اند از برخورد برخی مداحان این روز و روزگار با واقعه کربلا گلایه دارد و برخورد خودمانی و محاوره‌ای با واقعه عاشورا و شخصیت‌های آن را نمی‌پسندد و می‌گوید نباید یک مداح در میانه روضه عاشورا به نقد سیاستمداران بپردازد.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر؛ صدای بهروز رضوی همواره شنیدنی‌ است؛ چه قرار باشد مطرح‌ترین رمان‌های جهان در یک برنامه رادیویی را با صدای او بشنوی، چه گوش جان بسپاری به روایت پراحساسش از واقعه کربلا و چه حتی بنا باشد یک تیزر تبلیغاتی با صدای او به گوش‌ات جذاب بیاید. کسی که اگر سن و سال بیشتری داشته باشید نقش‌آفرینی‌های او در سینما را نیز به خاطر خواهید داشت.

گوینده و مجری متولد 1324 تهران این روزها در برنامه "رادیو شب" رادیو تهران که با نام او عجین شده، از حوادث پیش‌آمده برای امام حسین (ع) و 72 یارش مقتل می‌خواند، مقتل‌هایی شنیدنی که عزاداری پای رادیو را هم دلنشین و تاثیرگذار می‌کند. همین امر بهانه‌ای برای گپ و گفتی مختصر با او است.

*آقای رضوی قدیمی‌ترین خاطره‌ای که از محرم به خاطر می‌آورید به چه روز و روزگاری برمی‌گردد؟

- من اهل یزد هستم که شهری مذهبی است و رسمی چون تعزیه در آن تشخص زیادی دارد. در آن روزگار صبح روز عاشورا دسته‌جاتی در شهر حرکت می‌کردند و بین سینه‌زن‌ها گروه‌های تعزیه‌خوانی هم حضور داشتند که همان لحظه عزاداری‌ها را به تصویر درمی‌آوردند؛ یعنی حرکت کاروان به طرف کربلا و ماجرای مسلم و... به شکل تعزیه همزمان با مراسم اجرا می‌شد تا ظهر که خیمه‌ها را آتش می‌زدند...

*شما میان سینه زن‌ها بودید یا تعزیه خوان‌ها؟ این تصاویر برای چند سالگی است؟

- من در بچگی بیماری سختی گرفته بودم، سرخک بود یا مخملک. مادرم نذر کرده بود اگر نجات پیدا کنم مرا به عنوان سقا به دسته‌جات بفرستم. این شد که من از 5، 6 سالگی لباس سقایی می‌پوشیدم و با یک پارچ و تعدادی لیوان دستم، به سینه زن‌ها آب می‌دادم. آن روزها من غرق کار خودم بودم و در خیالاتم سقای کربلا به حساب می‌آمدم و لذت می‌بردم.

این خاطره هرگز از ذهنم بیرون نمی‌رود. وقتی در حال حرکت میان دسته بودم و ناگهان روی هوا بلند شدم! تنها فهمیدم کسی دو بازوی مرا گرفت، بلندم کرد و مرا روی اسب نشاند. در حالی که هیجان‌زده و ترسیده بودم، روی یال اسب نشستم؛ گویا نقش‌خوان ابوالفضل در تعزیه دیده بود که چیزی نمانده من زیر پای یک اسب بروم، خم شده و مرا روی اسب گذاشته است. پس از این ماجرا آن تعزیه خوان با خانواده من آشنا و زمینه حضور من در تعزیه فراهم شد.

من برادر کوچک‌تری به نام بهزاد داشتم که در مجلس طفلان مسلم چند باری من و برادرم -که از دنیا رفته است- نقش طفلان مسلم را بازی می‌کردیم و حضور ما دو کودک در چنین نقشی برای مخاطبان تاثیر فراوانی داشت و تعزیه‌ها خوب از آب درمی‌آمد و این قدیمی‌ترین خاطره من از محرم به حساب می‌آید...

*این تصویر تا چه زمانی در ذهن شما حفظ شد؟

- یزد از قدیم هم دسته‌جات سینه‌زنی معروفی داشت و اصولا دم‌هایی که در یزد متداول می‌شد به تدریج در شهرستان‌های دیگر مورد استفاده قرار می‌گرفت. در واقع آنجا به دارالعباده معروف بوده است. آن زمان در تعزیه‌های گسترده‌ای که در یزد اجرا می‌شد،‌ برای مثال 10 تعزیه‌خوان امام حسین (ع) داشتیم،‌ پنج تعزیه خوان ابوالفضل و... که هر کدام در یک قسمت شهر،‌ صحنه‌ای را اجرا می‌کردند. جایی با رسیدن حضرت ابوالفضل (ع) پیش نگهبانان شریعه فرات روبرو می‌شدی و جای دیگر او را می‌دیدی که به آب رسیده و می‌خواهد مشکش را پر کند و...

چند سال پیش که در سال‌های بمباران به یزد رفته بودیم این مناسبت‌ها کماکان مثل سال‌های قبل برگزار می‌شد اما آن زمان که از اشل کودکانه‌ام فاصله گرفته بودم و دیگر اتفاقات را با آن قد و قواره و در آن سطح و ارتفاع نمی‌دیدم، همه چیز تغییر کرده بود. در واقع قدم بلند شده بود و حس دیگری داشتم...

* و این نقش بازی کردن در تعزیه چه زمانی به مقتل‌خوانی در رادیو رسید؟

- ما مقتل‌خوانی را در سال‌های بعد از انقلاب در رادیو آغاز کردیم و در برنامه "کتاب شب" که سال‌ها است آن را اجرا می‌کنم، خواندن مقاتل گوناگون را شروع کردیم. نخستین آنها "لُهوف" اثر سیدبن طاووس بود و دیگر "نفس المهموم" شیخ عباس قمی و... هر کدام از این آثار را دو سه بار خوانده‌ام و امسال هم مقتلی را که تاریخ نگارش جدیدتری دارد اجرا می‌کنم؛ "مقتل الحسين (ع) از مدينه تا مدينه" نوشته مرحوم آیت‌الله محمدجواد ذهنی تهرانی (ره).

*در تمام این سال‌ها که شما مقاتل را دوباره و سه باره اجرا کردید،‌ هر بار چه تغییری در آنها اعمال می‌شد که خوانش مجدد را قابل توجیه کند؟

- برنامه ما گروهی تهیه می‌شود و همکاران برای نگارش متن رادیویی از این مقاتل برای مثلا 10 برنامه، آنها را با تمهیداتی که به اصل مطلب لطمه نخورد، کوتاه و خلاصه می‌کنند. هر بار بسته به سلیقه تنظیم‌کننده برخی صحنه‌ها پررنگ یا کمرنگ می‌شوند وگرنه اصل ماجرا که یکی است؛‌ از روز حرکت امام حسین (ع) از مکه تا فرستادن مسلم بن عقیل به نمایندگی و ورود کاروان به کربلا و... باقی اتفاقات...

*فکر می‌کنید تأکیدی که شما روی استفاده از مقاتل معتبر و وفادار بودن به واقعیت دارید، در روضه خوانی و مداحی‌های امروز هم وجود دارد؟

- افراد غالبا از همین مراجع استفاده می‌کنند اما به نظر می‌رسد امروزه سلیقه‌ها عوض شده و من نوع برخورد با این موضوعات در این روزگار را نمی‌پسندم. در واقع شکلی که ما به آن عادت کرده‌ایم، از بین رفته است و اشعار و دم‌هایی که در این مجالس می‌زنند زیادی محاوره‌ای و خودمانی شده، فرد طوری با امام حسین (ع) حرف می‌زند که شایسته نیست. قدیم‌ها نسبت به این موضوعات حرمت وجود داشت اما امروزه چنین چیزی نیست. روح غالبی که بر این جریانات وجود داشت از بین رفته، کارها سیاسی شده و در یک مجلس می‌بینید ناگهان مداح شروع می‌کند به بدگویی تند از یک سیاستمدار.

*اشعاری که خوانده می‌شود چه؟

- متاسفانه پای ترانه‌ها به مدیحه‌ها باز شده است. از ترانه "عجب رسمیه رسم زمونه" گرفته که در جای خود زیبا و قشنگ بود و آن را از زبان خود رسول نجفیان شنیدم و تحت تاثیر قرار گرفتم تا ترانه‌های دیگر که در جای خود زیبا است اما شعر آن را عوض کرده و به این فضا وصل می‌کنند. انگار روحانیت مسئله از بین رفته، مثل همه چیزهای دیگری که در این روز و روزگار تغییر کرده است. گویا عشق و علاقمندی و ارادتی که درباره این مسائل حس می‌کردیم دیگر وجود ندارد یا مخدوش شده است.

*فکر می‌کنید پای این معضلات چقدر به رادیو باز شده است؟ شما و همکاران بعضا جوانتان چه برخوردی با این قضایا دارید؟

- ما تعمدا زبان و ادبیات برنامه را طوری انتخاب می‌کنیم که همواره احترام‌آمیز باشد. ما اصول را رعایت می‌کنیم چون رادیو برای همه الگو است و مردم در جامعه می‌گویند فلان چیز را رادیو گفته شده پس درست است. بنابراین همگی سعی می‌کنیم این اصول را رعایت کنیم. درباره مقاتل هم نویسندگان مختلف، ماجراهایی یکدست و یک شکل روایت کرده‌اند و تنها ادبیات آنها متفاوت است. شاید تغییر کردن حس و حال ما در طول زمان، علت تغییر لحن روضه خوانان و مداحان باشد، با این حال اینکه آنها به زبان محاوره شعر می‌خوانند برایم قابل قبول نیست.

*خود شما چه لحنی را برای خواندن مقاتل استفاده می‌کنید؟

- در همه اجراها سعی می‌کنم به حس مطلب نزدیک شوم و طبیعتا وقتی حرف از تاریخ کربلا و عاشورا مطرح است، انسان خود به خود مغموم‌تر و غمگین‌تر می‌شود و لحن هم به این سمت می‌رود.

*پیش آمده که در چنین شرایطی خودتان هم تحت تاثیر قرار بگیرید؟

- بله. بارها تحت تاثیر قرار گرفته‌ام. زمان خواندن مناجات خمسه عشر امام سجاد (ع) که سیدمهدی شجاعی به زیبایی آن‌ را ترجمه کرده، بغضم گرفت و سعی در پوشاندن آن داشتم. فکر می‌کنم اگر خوب دل به متن بسپاری و آن را خوب دریافت کنی، قطعا تحت تاثیر هم قرار می‌گیری.

*در چنین شرایطی ضبط را ادامه می‌دهید؟

- معمولا سعی می‌کنم اوضاع را کنترل کنم اما تا حدی که به حس و حال برنامه کمک کرده از این احساسات هم در برنامه استفاده کرده‌ایم.

*اجرای مقاتل معتبر، روایت آثار ادبی فراموش نشدنی، خوانش متن‌های مستند ایران و... شما را برای پذیرفتن پیشنهاد کار سخت‌تر می‌کند؟

- همواره سعی می‌کنم حرمت متن‌هایی که می‌خوانم را حفظ کنم. بنابراین حتی اگر اجرای کار تجاری فرهنگی خارج از سازمان را هم بپذیرم، به خاطر حافظه و خاطره‌ای که مردم از من دارند حدود کار خود را رعایت کرده و هر متنی را نمی‌خوانم. همانطور که گفتید این موضوع سختگیری مرا بیشتر کرده است.

* و اما چه خبر از مستند ایران؟

- همکاران مشغول تصویربرداری هستند و اکنون به غرب ایران از جمله استان‌های کردستان و لرستان و آذربایجان غربی رسیده‌اند و سلسله برنامه‌ای نیز درباره خلیج فارس خواهیم داشت.

گفتگو از مریم عرفانیان

کد خبر 2168918

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha