۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۴:۲۸

روضه خوانی دهه اول محرم/

نامه همسر حضرت زینب(س) به اباعبدالله(ع)/ تو چراغ فروزان راه‌یافتگان و امید مؤمنان هستى ای حسین

نامه همسر حضرت زینب(س) به اباعبدالله(ع)/ تو چراغ فروزان راه‌یافتگان و امید مؤمنان هستى ای حسین

عبد اللَّه بن جعفر همسر حضرت زینب(س) دو فرزند خود عون و محمد را به همراه نامه ای نزد امام حسین(ع) فرستاد و در بخشی از نامه نگاشت: «اگر امروز تو از میان بروى روشنایى زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستى، و به راهى که می‌روى شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام».

به گزارش خبرگزاری مهر، هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت (ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روزهای سوم تا ششم محرم ذاکران اهل بیت(ع)، با بیان اشعاری به ذکر مصائب یاران و اصحاب امام حسین(ع) می پردازند از جمله فرزندان حضرت زینب(س) که با وی به کربلا رهسپار شده در رکاب مولای خود ابا عبدالله الحسین(ع) به شهادت رسیدند.

مطابق گزارش شیخ مفید دو تن از فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند: عبد اللَّه بن جعفر (شوهر زینب) دو فرزند خود عون و محمد را نزد امام حسین(ع) فرستاد و نامه‌ای نیز به وسیله آن دو براى آن ‌حضرت فرستاد که در آن چنین نوشته بود: «اما بعد تو را به خدا قسم می‌دهم، زمانی مرا خواندى از این سفر برگرد؛ زیرا من از این راهى که بر آن می‌روى بر تو ترسناکم از اینکه هلاکت تو و پریشانى خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروى روشنایى زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستى، و به راهى که می‌روى شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام».

عبد اللَّه(این نامه را فرستاد و از آن سو) به نزد عمرو بن سعید (حاکم مکه) رفته از او درخواست کرد امان نامه براى امام حسین(ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، عمرو بن سعید نامه‌ای براى آن ‌حضرت نوشت و در آن نامه او را امیدوار به نیکى و صله کرد و بر جانش امان داد، و آن نامه را به وسیله برادرش یحیى بن سعید فرستاد، پس یحیى و عبد اللَّه بن جعفر به آن حضرت رسیده و پس از آنکه پسران خود را فرستاده بود (خود نیز آمده) و نامه عمرو بن سعید را به او دادند و در بازگشت آن ‌حضرت تلاش بسیار کردند، سید الشهداء(ع) فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و مرا به آنچه به دنبال آن می‌روم دستور فرمود»، آن دو گفتند: آن خواب چه بوده؟ امام(ع) فرمود: «آن ‌را براى کسى نگفته و نخواهم گفت تا خداى خویش را دیدار کنم»، پس همین که عبد اللَّه بن جعفر از بازگشت آن ‌حضرت ناامید شد به دو فرزند خود عون و محمد دستور داد امام حسین(ع) را همراهی کنند و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیى بن سعید به مکه بازگشت‏. و در نهایت این دو فرزند زینب و عبدالله بن جعفر در کربلا به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

عبدالله نه تنها با همراهی حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) مخالف نبود که حتی فرزندان خود را نیز به کربلا فرستاد و آنها در رکاب امام(ع) شهید شدند. همچنین عبدالله در خانه‌اش مجلسی عزا برپا کرد و پسر عموهایش و مردم به دیدار و تسلیت او می‌آمدند. عبد الله‏ رو به همنشینان خویش کرد و گفت: «خداى عزّ و جلّ-[را در هر مصیبتى‏] حتى بر شهادت حسین(ع) حمد و سپاس می‌گویم، اگر با دست‌هایم به حسین کمک و یارى نکرده‌ام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یارى نموده‌اند. به خدا سوگند، اگر نزدش حاضر بودم دوست می‌داشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزى که مرا وادار می‌کند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که آن دو در حال پایدارى و یارى برادر و عمو زاده‌ام حسین، از دست رفته‌اند».

در روز عاشورا زينب (س) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تميز نمود و سرمه بر چشمانشان کشيد و شمشير به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت، سپس آن دو را به حضور برادرش حسين (ع) آورد و اجازه خواست که آنها به ميدان بروند.

امام نخست اجازه نمي داد، حتي فرمود: شايد همسرت عبدالله خشنود نباشد، زينب عرض کرد: چنين نيست، بلکه همسرم به خصوص به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشيد پسرانم جلوتر از پسران برادرت به ميدان بروند. زينب (س) بيشتر اصرار کرد، سرانجام امام اجازه داد، زينب آن دو گل را به ميدان فرستاده است». آن دو برادر به جنگ پرداختند، سرانجام محمد به شهادت رسيد، عون کنار بدن گلگون محمد آمد و گفت: «برادرم شتاب مکن به زودي من نيز به تو مي پيوندم».

محمد نيز جنگيد تا به شهادت رسيد، امام حسين (ع) پيکر پاک آن دو نوجوان را بغل گرفت در حال که پاهايشان به زمين کشيده مي شد آنها را به سوي خيمه آورد.عجيب آنکه بانوان به استقبال جنازه هاي آنها آمدند، هميشه زينب (س) در پيشاپيش بانوان بود، ولي اين بار زينب (س) ديده نمي شد، او از خيمه بيرون نيامده بود تا مبادا چشمش به پيکرهاي به خون تپيده پسرانش بيفتد و بي تابي کند و از پاداشش کم بشود. و شايد از اين رو که مبادا برادرش او را در اين حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده يا بي جواب بماند. حضرت زينب (س) در اين هنگام بيرون نيامد، ولي براي علي اکبر(ع) در پيشاپيش بانوان به استقبال آمد.

کد خبر 2170717

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha