به گزارش خبرنگار مهر، نشست «تاثیر ترجمه بر صنعت نشر»، عصر روز دوشنبه 27 آبان ماه با حضور محسن سلیمانی، اسدالله امرایی و محبوبه نجفخانی در موسسه خانه کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست، اسدالله امرایی مترجم در سخنانی همصنفهای خود (مترجمان) را خادمان نشر دانست و گفت: باید قدر مترجمها دانسته شود گرچه اگر قدر من و شمای نوعی را میدانستند، روزگارمان بهتر از این بود. از آنجا که نقد در کشور ما معنی و مفهومی ندارد، آدمها به واسطه نام و شهرت مترجم به سراغ کتابهای مختلف میروند و ما مترجمانی داشتهایم که خودآموخته بوده و حتی زبان خارجی نمیدانستهاند. آنها فارسی را خوب میدانسته و بهگونهای دست به تالیف میزدهاند؛ ذبیحالله منصوری از این دست مترجمان است.
مترجم رمان «کوری» نوشته ژوزه ساراماگو به تعریف تازه از مترجم اشاره کرد و افزود: امروز مترجمان، زبان مبدا و مقصد را باید به خوبی بشناسند. گرچه نخستین زبانهای خارجهای که به کشور ما راه یافت، فرانسه و روسی بود به همینخاطر هنوز هم ژوئن را به ژانویه ترجمه میکنند و موارد دیگر... بنابراین همه مترجمان تقصیر دارند که گاه فارسی را خوب نمیدانند و تنها زبان مبدا را میشناسند. ناشران هم فعالیت اقتصادی میکنند و گاه یک کار را به چند مترجم میسپارند تا زودتر آماده انتشار شود.
امرایی، الزامی شدن رعایت کپیرایت از سوی دولت را ضروری دانست و افزود: اگر دولت بر روند کلی نشر نظارت کند و قانون کپیرایت را بپذیرد و یا بگوید وقتی ناشری کپی رایت کتابی را خرید، ناشران دیگر چنین نکنند، بسیاری از معضلات ما حل میشود.
محبوبه نجفخانی نیز به بحث جامعهشناسی ترجمه اشاره و بیان کرد: باید دید، جامعه و مخاطب تا چه اندازه به آنچه ترجمه میشود، نیاز دارد. برای مثال ما با یک جامعه افسرده روبهرو هستیم و چنین سرزمینی بیش از هر ژانر دیگری به طنز احتیاج دارد در بخش کودک و نوجوان که چنین است.
مترجم مجموعه آثار رولد دال، مترجمان را به چند دسته تقسیم کرد و افزود: بعضی مترجمان از تجربههای شخصی خود استفاده میکنند و ترجمههای خوب و قابل قبولی هم دارند بعضی دیگر هم برایشان اهمیتی ندارد چه ترجمه میکنند تنها میخواهند روزگار بگذرانند و مخارج خود را تامین کنند پس هر آنچه را پیشنهاد ناشر است، میپذیرند. اما هستند مترجمانی که مخاطب خود را میشناسند و نیاز او را میدانند پس دست به انتخاب میزنند.
نجفخانی با بیان اینکه من نقش مترجم را پررنگتر میبینم، ادامه داد: همه نوع کتابی میتواند منتشر شود اما من هر کتابی را ترجمه نمیکنم. الان همه دنیا، پر شده است از کتابهای خوناشامی و ژانر وحشت اما من نمیدانم چه سیاستی پشت این ماجرا است. شاید غربیان میخواهند کودکان و نوجوانان خود را به سربازان نترس آینده تبدیل کنند و برای جنگ به جهان سوم بفرستند من چرا باید از این رویه پیروی کنم؟! گرچه کتابهای ژانر وحشت در ایران هم با استقبال روبهرو میشود آن هم به این خاطر که نوجوانان به تخیله هیجانات خود نیاز دارند و جامعه ما فضای بستهای است که نمیتوان در آن هیجانات را تخلیه کرد.
لذت، اصل فراموش شده کتاب کودک و نوجوان
اسدالله امرایی، پس از آن درباره ممیزی سخن گفت و یادآور شد: ارشاد میگوید ما هر کتابی را نمیتوانیم در اختیار بچهها بگذاریم. این درست. اما نظارت به قدری شده که به تنگ آمدهایم. چرا مثل کشورهای دیگر برای کتابهای کودک و نوجوان تنها رده سنی قائل نمیشوند؟ در حوزه بزرگسال، چرا همه چیز را به خواننده واگذار نمیکنند؟ به خدا من مترجم، ضوابط را میشناسم و در نظر میگیرم. اصلا چه کسی میخواهد کتاب مرا ارزشگذاری کند؟ کسی که درک و سواد این کار را ندارد؟ به خدا اگر قرآن را هم که کتاب خدا است، به بعضی آقایان بدهید، آن را سانسور میکنند. ادبیات از جنس خواب و خیال است مگر میتوان خواب و خیال آدمها را سانسور کرد؟
مترجم «کلیسای جامع» در ادامه گفت: من داستانی ترجمه کردهام که در بخشی از آن آمده است: کاترین از تاکسی پیاده شد؛ چترش را باد برد؛ باران میبارید و ... بررس محترم میگوید تمام این بخش را باید حذف کنی چون باران میبارید و حتما لباس کاترین به تنش چسبیده و برجستگیهای بدن او آشکار شده است و من نمیتوانم بگویم این زاییده ذهن توست نه نویسندهای که به آن اشاره نکرده است.
در ادامه محبوبه نجفخانی، لذت را بزرگترین اصل ادبیات کودک دانست و افزود: بچهها را باید به کتابخوانی عادت داد اما نمیدانم چرا آموزش و پرورش در برابر ایجاد کلاسهای کتابخوانی مقاومت میکند؟ سالها است یک سری جعبه دربسته به مدارس میآید که با ذهن و روحیه بچهها هماهنگ نیست و تنها موجب میشود بچهها با کتاب قهر کنند. در حالیکه اگر کتاب خوب در اختیارشان قرار بگیرد سراغ فیلم و ماهواره نمیروند.
مترجم مجموعه «در جستجوی دلتورا» با اشاره به اینکه بررسها باید تغییر کنند گفت: یک کتاب من که درباره الهه عشق است، از چهار سال پیش تا به حال در انتظار صدور مجوز باقی مانده؛ بررسها نمیدانند که نباید کتاب را شقه کنند. گفتن از دمپایی لاانگشتی چه ایرادی دارد؟
«زوال کلنل» را همه دنیا خواند جز ایرانیها
پس از ان محسن سلیمانی این پرسش را مطرح کرد که تا چه اندازه وجود ترجمه لازم است با توجه به اینکه بعضی آن را مخرب فرهنگ بومی میدانند؟ که محبوبه نجفخانی در پاسخ گفت: ادبیات بومی، پاسخگو نیست. نویسندههای ما هنوز خاطرات دوران کودکی و نوجوانی خود را مینویسند و دنیای امروز را نمیشناسند و ما اگر نخواهیم چون آب راکد باشیم، ناگزیر از ترجمه هستیم.
اسدالله امرایی نیز با اشاره به اینکه ترجمه به رشد ادبیات کمک میکند، گفت: ما ادبیات پست مدرن یا ادبیات مینیمالیستی و آپارتمانی نداشتیم، این ترجمه آثار خارجی بود که ما را با این سبک نوشتار آشنا کرد.
مترجم «مردان بدون زنان» به علت ترجمه نشدن آثار ایرانی به زبانهای دیگر اشاره کرد و افزود: واقعیت این است که داستان کوتاه و رمان، در کشور ما یک پدیده وارداتی است و ما نمیتوانیم این پدیده را دوباره به کشور مبدا صادر کنیم. از طرفی تولیدات ما کم است و آنچه نوشته و ترجمه میشود، واکنش بعضی را به همراه دارد. الان «زوال کلنل» محمود دولت آبادی به فارسی و فرانسه و آلمانی ترجمه شده، جایزه گرفته، عدهای در خارج از ایران، آن را خواندهاند اما در ایران خدا میداند چه بر سر «زوال کلنل» آمد یا وقتی «شطرنج با ماشین قیمات» حبیب احمدزاده در دانشگاه تکزاس منتشر شد همه گفتند نویسنده چه گفته که کتابش در آنجا منتشر شده است؟
نظر شما