۳ آذر ۱۳۹۲، ۸:۳۹

تفسیر قرآن/

وجوه گوناگون اختلاف شب و روز/ دلایل قرآنی تقدم و تأخر لیل و نهار

وجوه گوناگون اختلاف شب و روز/ دلایل قرآنی تقدم و تأخر لیل و نهار

آیت الله جوادی آملی با تبیین وجوه گوناگون اختلاف شب و روز، در تشریح تقدم و تأخر لیل و نهار یادآور می شود: بر اساس برخی آيات قرآن كريم، ليل يعني ظلمت اصل است و نهار و روشنايي فرع؛ براي اينكه آنچه كه مربوط به خود موجودات امكاني است ظلمت و تاريكي است، بعد نور افاضه مي‌شود، اما ليلِ در مقابل نهار ظاهراً فرعِ بر نهار است.

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 164 سوره بقره ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِى فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ تأکید می کند: بعد از ادعاي وحدانيت حق ـ سبحانه و تعالي ـ براهيني بر توحيد خداي سبحان اقامه فرمود كه اولين برهانش آفرينش آسمان و زمين است، بعد نظم موجوداتي كه در آسمانهاست يا در زمين است يا بين آسمان و زمين است كه در پايان فرمود: ﴿وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ يعني اگر كسي درست بينديشد هر كدام از اينها آيه تامه خداي سبحان‌اند.

نظام علی و معلولی

وی در ادامه به نظام علّي و معلولي در خلقت اشاره کرده و تصریح می کند: اگر كسي اصل نظم را انكار كرد و قائل به تصادف شد، او قبل از هر چيز راه انديشه و فكر را هم مي‌بندد؛ زيرا اگر كسي قائل به تصادف شد يعني يك رابطه علّي بين أشيا نيست. اگر نظام علي را نپذيرفت، هرگز نمي‌تواند بينديشد و مقدماتي ترتيب بدهد و نتيجه‌اي استنتاج كند؛ زيرا بين هيچ نتيجه و هيچ مقدمه‌اي رابطه نخواهد بود. همان مقدماتي كه او ترتيب داد و نتيجه گرفت ممكن است رقيب او همان مقدمات را ترتيب بدهد و نتيجه خلاف بگيرد. اگر كسي قائل به تصادف شد، قبل از هر چيز راه فكر كردن را بسته است. او نه مي‌تواند چيزي را اثبات كند نه مي‌تواند چيزي را نفي كند؛ پس اگر كسي قائل به استدلال است و طرز تفكر را مي‌پذيرد، او بايد تصادف را محال بداند و نظم علّي را معتقد شده باشد.

صاحب تفسیر تسنیم یادآور می شود: اگر نظم علّي هست، موجودي كه هستي او عين ذات او نيست محتاج به غير است. اگر وجود چيزي عين ذاتش نبود، يقيناً نيازمند به مبدأ است و هيچ ممكن نيست كسي بينديشد و براي انديشه حرمت قائل باشد و بتواند تصادف را بپذيرد. يك امر مشترك بين همه اين براهين است و آن اين است كه اگر چيزي هستي او عين ذاتش نبود، محتاج به مبدأ است (خواه اصل هستي‌اش خواه وصف او بعد از هستي). خداي سبحان هم به اصل هستي اين نظام استدلال كرد، هم به نظم اين موجودات كه وصف آنهاست استدلال كرد، يك برهانْ مشترك است در همه اينها و آن اين است كه چيزي كه هستي او عين ذات او نيست، محتاج به مبدأ است (خواه او مجرد باشد، خواه مادي) و نظم هم خواه در بين امور مادي باشد، خواه در بين امور مجرد.

وجوه گوناگون اختلاف شب و روز

وی در ادامه تفسیر این آیه، شب و روز را نشانه‌هاي خداي سبحان توصیف کرده و در وجوه گوناگون اختلاف شب و روز می گوید: اما درباره ليل و نهار خداي سبحان چند قسم بحث فرمود: يكي اصل آفرينش ليل و نهار را آيه قرار داد مثل اصل آفرينش آسمانها و زمين؛ چه اينكه فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ﴾ ، در بعضي از آيات به اصل آفرينش ليل و نهار استدلال فرمود. يكي به اختلاف ليل و نهار؛ اختلاف ليل و نهار به چندين وجه است: يكي اينكه ليل تاريك است و نهار روشن و نه تاريكيِ ليل ذاتي اوست، نه روشني نهار ذاتي او؛ زيرا آنجا كه روشن است در آينده نزديك و يا دور تاريك مي‌شود و آنجا كه تاريك است در آينده نزديك يا دور روشن مي‌شود. پس نه تاريك بودن ليل و نه روشن بودن نهار ذاتي هيچ كدام نيست يعني آن محدوده از فضا كه گاهي روشن است، گاهي هم تاريك و بالعكس، لذا فرمود به اينكه ما ليل و نهار را آفريديم وگرنه معناي ليل يا مفهوم نهار كه خلق نيست؛ چون مفهوم است.

آیت الله جوادی آملی تصریح می کند: وجود خارجي ليل و وجود خارجي نهار كه اينها عدم و ملكه هم‌اند هر دو موجوداند، لذا در سوره مباركه اسراء آيه دوازدهم فرمود به اينكه ﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّكُمْ﴾ ؛ ما ليل و نهار را دو آيه و دو علامت قرار داديم، منتها شب يك آيت و علامت تاريك است، روز يك آيت و علامت روشن. يعني آن تاريكي و اين روشنايي مقابل هم‌اند، عدم و ملكه هم‌اند؛ نه اينكه ظلمت به معناي تاريكي، آن ليل باشد، آن كه ليل نيست [بلكه] آن ظلمت است. آن ظلمت خاصي كه مقابل نهار است از آن ظلمت خاص معناي ليل انتزاع مي‌كنند.

وی در تبیین نسبت شب و روز یادآور می شود: ... مثل عمي و بصر. عدم محض نيست. وقتي بصر رفت مي‌شود عمي، وقتي توانگري رفت مي‌شود فقر و مانند آن. وقتي علم رفت (تذكر رفت) مي‌شود نسيان، نسيان در مقابل تذكر است، جهل در مقابل علم است و مانند آن. اينها عدم و ملكه‌اند و ليل و نهار هم عدم و ملكه است، لذا فرمود: ﴿فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ اين يك نحو از وجوه و انحاي اختلاف ليل و نهار. چه اينكه مشابه اين را در سوره مباركه نازعات به اين صورت بيان كرده آيه 29 از سوره نازعات، فرمود: ﴿وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا﴾ يعني ليل را اغطاش كرد؛ اغطاش يعني همان «امحاء» يعني در غطاش و تاريكي قرار دادن، تغاطش همان تعامي است، كسي كه خود را به كوري مي‌زند و خود را به نفهمي مي‌زند مي‌گويند: «تغاطش».

این مفسر برجسته قرآن می افزاید: خداي سبحان ليل را اغطاش كرد يعني تاريك كرد و نور نهار را روشن كرد: پس يكي از وجوه ﴿اخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ﴾ اين است كه خداي سبحان ليل را اغطاش و تاريك كرد و نهار را اضحا و روشن كرد؛ پس گاهي تعبير به ﴿فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ فرمود، گاهي هم تعبير به ﴿وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا﴾ فرمود، گاهي هم تعبير به ﴿اخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ﴾ مي‌كند كه اين تعبير، تعبير فراواني است. اين وجه اول. وجه دوم و سوم و چهارم همان است كه در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد: يكي اينكه در مكان واحد گاهي شب است گاهي روز، يكي اينكه در زمان واحد هم شب است هم روز؛ بنا بر كرويت زمين در يك زمان بعضي از جاها شب است، بعضي از جاها روز كه اينها ﴿اخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ﴾ است، يكي هم در اثر حركت انتقالي زمين در طي فصول مختلفه ليل و نهار باهم مختلف‌اند، يعني ليالي باهم مختلف‌اند. نهار‌ها باهم مختلف‌اند.

مقدّم و مؤخّر شب و روز

آیت الله جوادی آملی در تعيين اصل و فرع، مقدّم و مؤخّر شب و روز نیز می گوید: يك بحث در اين است كه كدام يك از اينها مقدَّم است و كدام يك از اينها مؤخَّر. بر فرض كرويت زمين اين نزاعْ نزاعِ تامّي نيست؛ براي اينكه زمين كه كروي است و آفتاب مي‌تابد، خب يك گوشه‌اش شب است و يك گوشه‌اش روز؛ با هم‌اند و اين‌طور نيست كه يك گوشه شب باشد و روز بعداً به بار بيايد يا بالعكس. اگر زمين كروي است آن چهره زمين كه روبه‌روي آفتاب است روز است و چهره مقابلش شب؛ پس اين نزاع كه ليل مقدم است يا نهار بر فرض كرويت زمين در اين قسمتها روا نيست، مگر به يك نزاع غير منتجي انسان بحث را بكشاند و آن اين است كه اين ربع مسكون در اين قسمتي كه ماها زندگي مي‌كنيم، اول اينجا روشن بود بعد تاريك شد يا بالعكس بالاخره با هم‌اند؛ در هر گوشه زمين كه شب باشد گوشه مقابل آن روز است.

وی می افزاید: در كل ارض نمي‌شود فرض كرد كه روز مقدم بر شب است، ولي مي‌شود بحث كرد كه در فلان منطقه خاص شب مقدم بود يا روز. اين بحث هم خيلي منتج نيست، اما از بعضي از آيات قرآن كريم استفاده مي‌شود كه ليل يعني ظلمت اصل است و نهار و روشنايي فرع؛ براي اينكه آنچه كه مربوط به خود موجودات امكاني است ظلمت و تاريكي است، بعد نور افاضه مي‌شود؛ نظير همان آيه سوره يس كه در بحث قبل قرائت شد كه ﴿وَآيَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ﴾ كه اين را بعضي از بزرگان خواستند عبره بگيرند براي كل عالم هستي يعني اصل عالم هستي ليل است و درون اينها ظلمت است و فيض الهي مي‌آيد اينها را روشن مي‌كند. روزي هم كه فيض الهي گرفته بشود به نام نفخ صور همه اينها از بين خواهند رفت و محو خواهند شد. ولي ليلِ در مقابل نهار ظاهراً فرعِ برنهار است؛ چون ليل ظلّ است و نهار روشني يعني آفتاب كه مي‌تابد آن منطقه از زمين كه روبه‌روي آفتاب است روشن است، آن نقطه مقابل زمين كروي كه سايه اين نور قرار گرفته مي‌شود شب؛ چون سايه فرع نور است پس ليل فرع بر نهار است.

مراد قرآن از عدم امكان پيشي‌گرفتن خورشيد از ماه

این استاد عالی حوزه به تبیین دلایل قرآنی عدم امکان پیشی گرفتن خورشید از ماه پرداخته و می گوید: در سوره مباركه يس آیه 40 اين‌چنين آمده كه ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ استفاده‌اي كه بعضي‌ها كردند اين است كه در اين كريمه فرمود: شمس حق ندارد قمر را جلو بيفتد؛ چون اين مدار 365 درجه‌اي را آفتاب روزي يك درجه طي مي‌كند ماه روزي 12 الي 13 درجه طي مي‌كند. ماه روزانه 12 الي 13 درجه اين مدار 360 درجه را طي مي‌كند، لذا گاهي با 29 روز اين مدار را طي مي‌كند، گاهي هم با 30 روز، اما آفتاب روزانه يك درجه را طي مي‌كند، لذا 365 روز بايد بگذرد تا اين مدار را طي كند. پس قمر سريع‌تر از شمس است و هرگز شمس نمي‌تواند جلو بزند و هماهنگ باشد با قمر هم سير باشد يا جلو بزند.

آیت الله جوادی آملی در ادامه می افزاید: ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾ ؛ شب هم هرگز حق ندارد جلو بيفتد؛ چون شب سايه است و سايه به دنبال نور است يعني هر جا نور آمده نقطه مقابلش سايه است، وقتي نور حركت كرد سايه هم به دنبال آن حركت مي‌كند. اين‌چنين نيست كه ليل و نهار عدل هم باشند. شما وقتي يك چراغ را حركت داديد دور يك ستوني يا ستوني را دور چراغ حركت داديد، هر جا نور هست نقطه مقابلش سايه است، وقتي نور حركت كرد سايه هم به دنبال آن حركت مي‌كند. آن فقدانِ اين وجدان است، لذا ليل نمي‌توان جلو بزند و قبل از اينكه نهار بيايد، يك جايي را، آن نقطه مقابل آن باشد، جاي ديگر را تاريك كند. مقدور آن نيست: ﴿وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾ ؛ ليل نمي‌تواند از نهار جلو بزند؛ براي اينكه همه و همه در جهانِ باز و فضاي باز اينها در سباحت و در شناوري هستند.

وجه تقديم شب بر روز در ماههاي قمري

وی در تبیین علت تقدم شب بر روز در ماههای قمری می گوید: ولي در ماههاي قمري يك نظم خاصي دارد كه حكم براساس ماه است. از نظر طلوع و غروب ماه احكام بر اين است كه ليل مقدم بر نهار است (در ماههاي قمري)؛ چون ماه اولين بار رؤيت مي‌شود احكام شرعي نوعاً بر ليلي است كه مقدم بر نهار است، شب جمعه قبل از روز جمعه است، شب قدر قبل از روز قدر است، شب اول ماه قبل از روز اول ماه است. اين براساس بحثهاي آثارِ فقهي كه بر ماههاي قمري بار است و اما خب قمر در كل جريانها هست، منتها مشهود نيست. در بسياري از موارد هست و ديده نمي‌شود؛ چون اولين فرصت ديدارش شب است، لذا شب در اين بحثهاي ماههاي قمري در احكام شرعي مقدم بر روز است يعني اگر گفتند قرائت فلان آيه در شب جمعه صواب دارد يا قرائت دعاي كميل در شب جمعه صواب دارد، اين به اصطلاح پنج شنبه شب يعني شب جمعه مصطلح بايد آن را خواند؛ نه جمعه شب كه بشود شب شنبه. اينها آثار فقهي است كه بر ماههاي قمري بار است و چون اول در شب ديده مي‌شود ماه از آنجا شروع خواهد شد يعني شب جمعه قبل از روز جمعه است.

تابعيت شب از روز

این مفسر برجسته کشورمان در مورد تابعیت شب از روز بر اساس آیات قرآن تصریح می کند: در بعضي از آيات ديگر هم نشان مي‌دهد كه ليل تابع نهار است. در سوره مباركه اعراف آيه 54 اين است كه ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ والْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً﴾ ﴿يُغْشِي﴾ دوتا مفعول گرفت يعني «يجعل الله سبحانه و تعالي الليل غاشية النهار» كه ليل را پوششي بر نهار قرار داد يعني هرجا روز است و روشن چون در حركت است، فوراً به دنبال آن شب مي‌آيد آنجا را مي‌پوشاند و تاريكش مي‌كند. چون زمين و آن عامل نوربخش در حركت است وقتي مقابله با نيّر تمام شد، شب به دنبال نهار مي‌آيد آنجا را كه روز روشن كرده بود، شب مي‌پوشاند: ﴿يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ﴾ يعني «و الله سبحانه و تعالي يغشي الليلَ النهارَ» يعني «يجعل الليل غاشيةَ النهار»، آن‌گاه فرمود: ﴿يَطْلُبُهُ حَثِيثاً﴾ يعني شب با شدت به دنبال روز در حركت است.

وی تأکید می کند: تحثيث كردن، حثِّ بر يك كار يعني برانگيختن و وادار كردن؛ حثيث يعني سريع. شب مرتب به دنبال نهار است، چون سايه است و سايه مرتب به دنبال نور هست، هرجا نور رفت نقطه مقابلش هم سايه حركت مي‌كند كه يطلب ليل نهار را حثيثاً، ﴿يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً﴾ .اصل اين اغشاء را هم در سوره مباركه رعد، آيه سوم اين‌چنين بيان كرد كه فرمود: ﴿جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ علي اي حال، اصل ليل و نهار و نظم ليل و نهار و اينكه هيچ ممكن نيست ليل سابق بر نهار باشد، همه و همه نشانه توحيد خداي سبحان‌اند.

خروج روز از درون شب

آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 164 بقره درباره مفهوم قرآنی خروج روز از دل شب می گوید: همان‌طوري كه زمين را خدا مي‌شكافد و نهر جاري مي‌كند آن ليل تاريك را مي‌شكافد از آن صبح روشن به بار مي‌آورد كه در سوره انعام آيه 96 اين‌چنين آمده است: ﴿فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً﴾ يعني ليل را براي سكونت و آرامش شما خلق كرد و صبح را شكافان كرد يعني شكافت و صبح را به بار آورد؛ مثل اينكه مي‌گويند: نهر را شكافتند يا چشمه را منفجر كردند: ﴿يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً﴾ ، آن شكاف را كه نهر است مي‌گويند «فلق النهر»، در اينجا هم مي‌گويند «فلق الصبح، فلق الاصباح» و مانند آن. پس هر كدام از اينها هم در اصل وجودشان آيه حق‌اند، هم در نظمشان آيه خداي سبحان‌اند، لذا فرمود: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِى فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ﴾.

کد خبر 2180783

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha