به گزارش خبرنگار مهر، اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است، یک سه ساله چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است.
تو را چه بنامم که بیش از سه بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی، پس سلام بر تو که روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.
حضرت رقیه (س) نشانه ای گرانقدر در کربلا/ آیا این نام (رقیه) درست و صحیح است؟
امام جمعه شاهرود در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه شهادت حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیهاسلام، بسیار غم انگیز است، گفت: نهضت حسینی با یادگار گذاشتن نشانهای گرانقدر (حضرت رقیه) در شهر شام باعث دگرگونی عمیق و تغییری شگرف در شهر شام شد زيرا شهر شام از زمان عثمان، خلیفه سوم تحت امارت معاویه بوده و به گواهی تاریخ او از همان زمان در تدارک تشکیل حکومت بنیامیه بود.
حجت الاسلام محمود ترابی با تاکید بر اینکه جریان کربلا محدود به واقعه عاشورا نیست، تصریح کرد: پس از آن با ادامه حرکت کاروان اسرا، مبارزه خاندان اهل بیت با یزید این نهضت همچنان ادامه داشت، ادامه این نهضت را میتوان از خطبههای غرای امام سجاد (ع) تا نقش بیدارگری حضرت زینب(س) در شهرهای بزرگی چون کوفه و شام دانست، چه بسیار مسیحیان و یهودیانی که به وسیله کاروان اسرا مسلمان شدند و از همه پررنگتر آن که، خانواده یزید و غلامانش با دیدن اهل بیت پیامبر در اسارت از او بیزاری جستند و جزو محبین خاندان عصمت و طهارت شدند.
وی گفت: اصل وجود دختری سه ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و ... اختلاف است چرا که دو خطاب از امام حسین علیه السلام در کربلا در مصادر شیعی آمده است که یکی از دختران حرم خود را با نام رقیه صدا زده است.
به احتمال قوی همین حضرت رقیه (س) را فاطمه صغری میخواندند
رئیس شورای فرهنگ عمومی شهرستان شاهرود خاطرنشان کرد: اکثر محدثان دو دختر به نام های سکینه و فاطمه برای امام حسین (ع) ذکر کردهاند اما علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری، سه دختر به نامهای سکینه، فاطمه و زینب را برای آن حضرت برشمردهاند و در این میان محدثان قدیم تنها علی بن عیسی اربلی ـ صاحب کتاب کشف الغمه (که این کتاب را در سال687 ه ق تألیف کرده است) به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین (ع) شش پسر و چهار دختر داشت ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نام های زینب، سکینه و فاطمه را نام میبرد و از چهارمی ذکری به میان نمیآورد احتمال دارد که چهارمین دختر همین رقیه (ع) بوده است.
وی با اشاره به اینکه گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند مثلاً طبق قرائتی به احتمال قوی همین حضرت رقیه (س) را فاطمه صغری میخواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام اصلی او شده است.
اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (س)
رئیس شورای فرهنگ عمومی شهرستان شاهرود گفت: حضرت رقیه (س)، دختر سهساله امام حسین (ع) است که بارگاه آن حضرت در شام قرار دارد بعضی از مورخان درباره وجود تاریخی حضرت رقیه(س) سعی در شبهه پراکنی دارند، اما با توجه به مستندات تاریخی که در کتاب منتخب التواریخ نقل شده میتوان به تمام این شک و دودلیها پایان داد.
وی افزود: در قسمتی از این مستندات تاریخی، جریان تعمیر و بازسازی قبر این بانوی سه ساله ذکر شده که بدین صورت است: چندین بار سید ابراهیم دمشقی و خانوادهاش در عالم رویا خواب این بانوی سه ساله را میبینند، در خواب از سید ابراهیم خواسته میشود که به نزد والی شام برود و از او بخواهد که قبر را تعمیر کنند؛ زيرا داخل قبر آن حضرت آب جمع شده بود و جسم مطهر ایشان معذب بود.
ترابی بیان کرد: والی شام با مطلع شدن از این جریان از علما شیعه و سنی خواست که غسل کنند و در نزد مرقد آن بانو جمع شوند و قرار بر این شد كه قفل به دست هر شخصی باز شد، متصدی نبش قبر و تعمیر آن شود. قفل تنها به دست سید ابراهیم دمشقی که نسبش منتهی به سید مرتضی علم الهدی میشود، باز شد و بدن شریف آن حضرت را به مدت سه روز از قبر خارج کردند و به تعمیر آن پرداختند.
وداع زینب علیهاسلام با رقیه (س)/ شام، حرم یادگار حسین (ع)
امام جمعه شاهرود گفت: وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جانکاه وجود زینب علیهاسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نوگلی از بوستان حسین علیه السلام در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه (س) را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در دست زینب (س) امانت. زینب بی رقیه چگونه به کربلا و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت شهر را در هم شکسته است.
وی افزود: رقیه کوچک و یادگار حسین (ع)، پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون شد، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد. نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند.
بارگاه حضرت رقیه در شهر شام تبدیل به مرکزی برای تبلیغ تشیع شد
امام جمعه موقت شاهرود نیز در این گفتگو اظهار داشت: به یمن حضور این بزرگوار در قلب حکومت امویان، راه گمکردگان طریق ولایت به سمت اهل بیت هدایت میشوند و مَثَل آن شهید خردسال همانند مناری است که انسانهای سرگردان را نجات میدهد.
حجت الاسلام عباس امینی تصریح کرد: همچنین از اثرات وجودی حضرت رقیه (س) کم اثر شدن جنایاتی بود که معاویه در حق اسلام انجام داد؛ زيرا مرقد آن عزیز تبدیل به مرکزی برای تبلیغ شیعیان شده است.
وی با اشاره به اینکه از حضرت رقيه (ع) و مرقد مطهر آن حضرت، در طول تاريخ، كرامات متعددي بروز كرده است، افزود: دختر خردسالي که برخي نام او را رقيه ناميدهاند و در شام به شهادت ميرسد، براي امام حسين(ع) ذکر کردهاند و اگر کسي براي آن حضرت نذر کند، بايد آن را ادا کند و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است.
رقیه در راه شام شریک غم ها و مصیبت های پدر
رئیس مدرسه علمیه امام صادق (ع) شاهرود بیان کرد: کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه گفت "ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا با گریه تو ناراحت می شوم" آن حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت "ای دختر خارجی، ساکت باش" حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه (س) را شکست، رو به سر پدر فرمود "ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند"، پس از این جمله ها، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.
امینی خاطرنشان کرد: از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید "من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام جاری شد و با چشمی اشکبار فرمود (دخترم، رقیه! خداوند تو را سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است) پس دست کودک را گرفت و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت".
وی افزود: گاه سجاده امام حسین علیه السلام، با دست های کوچک حضرت رقیه علیهاسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن سجاده به نماز می ایستاد و رقیه (س) از آن رکوع و سجود امام لذت می برد، در کربلا نیز رقیه (س)، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می گشود، ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، داد.
رقیه در خرابه شام و پرواز به سوی پدر
استاد حوزه و دانشگاه شاهرود ضمن بیان اینکه بعد از ورود اهل بیت امام حسین (ع) به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند، افزود: روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد؛ علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند داغی جان سوز بود.
وی اظهار داشت: روزی حضرت رقیه (س)، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت "ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان رهسپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب (س) فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.
امینی گفت: شبی رقیه (س) در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب (س) بسیار گریه کرد و رقیه (س) نیز با عمه گریست. آن شب مجلس عزایی که نوحه سرایش رقیه (س) بود برپا شد. یزید وقتی فهمید که کودک سراغ پدرش را گرفته است دستوری داد، سر پدر را برای او ببرند که این دستور نشان از اوج رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.
امینی ابراز داشت: وقتی سر پدر را آوردند، رقیه(س) آنرا در بغل گرفت و عقده دل باز کرد و هر چه می خواست گفت. آن شب این دختر گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد، زینب (س) رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاسلام را در فراق پدر نشنید.
نظر شما