به گزارش خبرگزاری مهر، انسان باید همیشه در زندگی انديشه بزرگ داشته باشد و در جهت رسيدن به آن پرده های غفلت و خجالت را پس بزند. رسيدن به اين امر داراي رموزي است كه انسان بايد به اين رموز برسد. در اينجا به برخي از آنها به طور خلاصه اشاره مي كنيم.
-در امور نبايد مامور و معذور باشيم؛ انسان نبايد كوركورانه كاري را انجام دهد و خود را موظف به كاري بداند كه در انجام آن ناتوان است؛چنين كاري ما را از هدفمان دور مي كند. ما در هيچ كاري مامور و معذور نيستيم، مگر آن كه به آن يقين داشته باشيم. به عنوان مثال دين مبين اسلام اعتقاد قلبي را قبول دارد اعتقاد به دين را كوركورانه رد مي كند و مي فرمايد در دين هيچ اكراهي نيست، مگر آنكه شخص به يقين و ايمان قلبي رسيده باشد.
هر شخصي در هر سمت يا مقامي باشد نبايد خود و ديگران را ملزم به انجام اموري كند كه انجام آن باعث اجحاف،ظلم، ستم و تبعيض گردد و در محضر خداوند مسئول باشد. هر كاري بايد با عشق و علاقه انجام گيرد تا شخص به هدف خود برسد و بتواند هدفش را به واقعيت برساند. بنابراين اشخاصي كه خود را مامور و معذور مي دانند از هر عملي براي رسيدن به هدفشان فرو گذار نيستند و خود را ملزم به انجام هر كاري مي دانند چه آن كار درست باشد يا نادرست. اين عمل براي كساني كه مسئوليت خطيري در دست دارند بيشتر به چشم مي خورد و اگر كسي را به كاري مي گمارند،اگر به آن كار يقين داشته و درستي آن طبق اصول و قانون باشد،در اين صورت بر آن خواهند بود تا به ديگران و زير دستان خود ظلمي رو نشود.
-بزرگترين اشتباهي كه مي توانيم مرتكب شويم ترس دائمي از اشتباه كردن است؛ اگر فرد در انجام هدف خود دچار ترس واقعي شود پيشرفتي در كار خود نداشته و اخلال به وجود خواهد آمد.با توجه به اينكه افراد از لحاظ قدرت فكري و جسمي و استعدادهاي دروني و امكانات براي فعاليت ها متفاوت خلق شده اند،اگر آزاد نباشند و از انجام فعاليت هاي خود دائم در هراس باشند ناگزير راه فعاليت بر افراد بسته شده و تحت سلطه ديگران قرار خواهند گرفت و در اين صورت راه رسيدن به هدف بسته شده و مانع از رشد استعدادهاي شگرف و قدرت و امكانات و سيع در راه تكامل و پيشرفت واقعي جامعه و خدمت و ارشاد خواهد شد.
-وقتي كه اشتباه مي كنيم بايد به خود بگوييم كه اشتباه كرديم؛ انسان چه ذاتا و چه فطرتا در طلب راحتي و آسايش و همين طور ارضاي تقاضاي دروني خود بوده است و انسانهايي كه در گذشته هاي دور زندگي مي كرده اند، به طور آزمايش و خطا تجاربي را كسب كرده و كارهايي را انجام مي دادند و در طي مراحل تكرار آن كار، ياد مي گرفتند كه كارها را خلاصه تر انجام دهند و همين طور به طور تجربي توانستند آن اعمال را گسترش دهند و در طي ساليان متمادي اين تجارب كه سينه به سينه منتقل مي شد،به صورت مكتوب تدوين شده و نام علم و معلومات را به خود مي گرفتند.
ذهن انسان داراي خاصيت يا بهتر بگوييم خلاقيت مي باشد. ووقتي شروع به تحقيق و فكر كردن مي كند و دستاوردهاي مغزي خود را به ورطه ي عمل و واقعيت مي كشاند،در مسير اين واقعيت بخشيدن به بن بستهاي متفاوت و زيادي بر مي خورد و خيلي از راهها را به طور اشتباهي طي مي كند و شايد براي تاوان اين اشتباهات از آبروي خود مايه بگذارد. و اگر در مسير زندگي به اشتباهي برخورد كرديم اين موضوع را در نظر داشته باشيم كه هر اشتباهي يعني يك تجربه و ديگر اينكه اين اشتباهات بين مخلوقات انسان وجود دارد و انسان داراي قوه ي تصميم گيري و فكر كردن است،پس نتيجه مي گيريم كه اشتباه كردن هم براي انسان است و اعتراف به اشتباه خود و عبرت گرفتن از اشتباه خود و ديگران نه تنها عيب نيست بلكه راه گشاي آينده ي ماست و همين اعتراف به اشتباه پيش فرد و ديگران، مي تواند از بار عصبي دروني ما كاسته و آرامش خاصي به ما ببخشد.
-خدايا مرا لحظه اي به خود وامگذار؛ وقتي در دعاي كميل انسان از خداوند متعال مي خواهد كه لحظه اي او را به خود وانگذارد،مسئله ي انسان بودن انسان مطرح مي شود ولي وقتي خداي ناكرده همين انسان لحظه اي به خود واگذاشته مي شود پرده ي غرور بر ديدگان عقل و انديشه اش بر مي كشد و در زندان خود گرفتار مي شود تا آنجا كه مي انگارد به هر جا كه رسيده از خود وي بوده است و فقط و فقط خود را مي بيند و بس و همه چيز و همه كس را فراموش مي كند و در منجلاب خودبيني و خودخواهي فرو مي رود و از خودخواهي نيز تنها نفع خود را مي خواهد.
بنابراين همه خطرها براي انسان وجود دارد و در معرض چنين خطري چه كسي بهتر از خالق يكتا كه انسان را نيك مي شناسد، چرا كه اوست چنين موجودي را آفريده است و او قادر است انسان را از چنين لغزشهايي مصون دارد و چه زيباست كه خود انسان قصد كند تا خود را در پناه آفريدگار خويش قرار دهد و از چنين حائل و شب تاريك و بيم موج و گردابي به سلامت در گذرد.
نظر شما