خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: علیرضا قربانی از آن دسته خوانندگان فعال موسیقی ایرانی است که اگر نگوییم بهترین اما یکی از بهترین هنرمندان دو دهه اخیر موسیقی ایرانی است که توانسته ضمن توجه به اسلوب و قوانین حرفه ای ورود به کارزار تجاری بازار موسیقی از تاثیرگذارترین و البته ریسک پذیرترین خواننده های این سرزمین در حوزه موسیقی ایرانی نیز باشد. توجه به شیوه های آوازی اساتید صاحب نام موسیقی ایرانی در دوره های مختلف و کسب تجربه از محضر اساتید بزرگی چون زنده یاد علی تجویدی که خود قربانی از این استاد به عنوان تاثیرگذار ترین هنرمند دوره کاری خود یاد می کند از او هنرمندی ساخته که بی اغراق در کنار تعداد محدودی از خوانندگان هم نسل خود پاسداران میراثی هستند که متاسفانه زنگ خطر انحطاط آن بارها از فاصله دور یا نزدیک شنیده شده است.
در گفتگویی که با حضور وی در خبرگزاری مهر شکل گرفت درباره مسایل مختلف عرصه موسیقی کشورمان از جایگاه جهانی آن گرفته تا چالشهایی که پیش روی این هنر از گذشته تا امروز وجود داشته است، صحبت کردیم. همچنین در بخش نخست صحبتهایمان درباره نقش و تعامل رسانه ملی با هنر موسیقی و هنرمندان این عرصه بحثهایی رد و بدل شد.
علیرضا قربانی در بخش دوم و پایانی گفتگوی مشروح خود با خبرگزاری مهر با بیان دیدگاههای خود درباره چالشهای موجود میان فقه و موسیقی و نقشی که این دو عنصر مهم می تواند در جریان ارتقای فعالیتهای فرهنگی برای جامعه ایفا کند به بیان نقطه نظرات خود پرداخت.
تعطیلی ارکستر ملی، مخاطب شناسی موسیقی ایرانی، استراتژی خوانندگان صاحب نام عرصه موسیقی در مواجهه با وقایع سیاسی اجتماعی، رسالت های یک خواننده موسیقی ایرانی در جریان فعالیتهای موسیقایی، انگیزه های هنرمندان فعال موسیقی برای تولید آثاری با مضامین مذهبی، موسیقی زیر زمینی، چالش های موجود در بازخوانی ترانه های قدیمی و عملکرد نهادهای حمایتی و سیاستگذار در حوزه موسیقی از دیگر سرفصلهای صحبتهای وی بود.
بخش دوم و پایانی گفتگوی خبرنگار مهر با علیرضا قربانی را میخوانید:
*آقای قربانی در انتهای صحبتهای خود در بخش اول گفتگو به چالشهای پیش روی موسیقی ایرانی و محدودیت های موجود در معرفی این هنر پرداختید، اما حالا به من اجازه می دهید انتقادی را مطرح کنم. اینکه به هرحال شما به صورت مستمر بر وجود این چالش ها و آسیب ها تاکید می کنید ولی فکر نمی کنید دیگر موقع آن فرا رسیده است که فارغ از همه حاشیه های رسانه ای که بسیاری از آنها برای بازار گرمی شکل می گیرد، اهالی موسیقی بهترست به فکر ارتباط بیشتر و بهتر با روحانیت و کارشناسان مذهبی برای از بین بردن اختلاف میان فقه و موسیقی با در نظر گرفتن شرایط هر دو جریان باشند؟
- اولا ورود به این فضایی که شما پیشنهاد میکنید کار بسیار سختی است که اتفاقا چندین بار هم صورت گرفته است. از سویی دیگر من معتقدم وظیفه ورود به این جریان مبتنی بر اقدامات فردی و شخصی اهالی موسیقی نیست بلکه این خانه موسیقی است که می تواند به عنوان یک جریان صنفی و غیر دولتی وارد برقراری یک ارتباط فزاینده در حوزه فقه و موسیقی شود.
در این زمینه تاکنون اقداماتی انجام شده و تا آنجا که به یاد دارم مدتی پیش استاد مصطفی کمال پورتراب با برخی از علما و فقها دیدار کرده و توضیحاتی را نیز در این زمینه ارائه دادند، اما این دیدار هم به نظر من تنها تا یک حدی میتواند تاثیرگذار باشد چرا که یک اقدام فردی است.
یکی از بحثهایی که ما در خانه موسیقی داشتیم این بود که دوستان ما در این نهاد صنفی مقداری در این زمینه فعالیت کنند و این شرایط را به گونه ای تشریح کنند که همه ابهامات در زمینه موسیقی بر اساس فقه اسلامی روشن شود چرا که اگر نخواهیم این کار را امروز انجام دهیم تبعات بی توجهی به آن در نقطه ای دیگر به ما ضربه وارد خواهد کرد. کما اینکه طی این سالها نیز این روند شکل بیرونی خود را نشان داده و مشاهده می کنیم که نسل جدید و جوان با فرهنگ و هنر ما بیگانه شده است.
من اینجا اصلا درباره کیفیت صحبت نمی کنم، فقط به این نکته اشاره میکنم که نسل جدید، بزرگترین خواننده و نوازنده خارجی را می شناسد اما حتی عباس کیارستمی و بسیاری از هنرمندان تاثیرگذار این سرزمین را نمیشناسد.
این موضوعی که شما در باب ارتباط فعالان موسیقی با نهادهای فقهی و حوزوی به آن اشاره میکنید قطعا و به طور حتم باید انجام گیرد و اتفاقا هرچه قدر هم انجام پذیرد به اعتقاد من کم است ولی این جریان نیازمند یک مجراست که به نظر من خانه موسیقی بهترین نهاد ورود به آن است.
* به هر حال من اعتقاد دارم که این پتانسیل در هر دو جریان برای برقراری یک تعامل دوجانبه وجود دارد که بتوان چشم انداز روشنی را برای موسیقی ایران ترسیم کرد. در نبود چنین تعاملی متاسفانه آسیبهای زیادی به بدنه موسیقی کشور وارد شده که در محاق رفتن ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک از جمله آنهاست همچنین این چالشها موجب فراهم شدن سفره ای پرحاشیه برای دعواهای رسانه ای و بعضا سهم خواهی عده ای فراهم آورده است.
- یکی از معضلات مرکز موسیقی در دوره جدید هم همین موضوع تعطیلی ارکسترهاست. عرصه ای که راهاندازی مجدد آن هم کار سختی است و هم برای رسیدن به حل آن باید راه پیچیدهای را طی کرد.
ارکستر ملی ایران مجموعه ای بود که سال 1377 با حضور بزرگان و نام آوران عرصه موسیقی با انرژی فوق العاده ای تاسیس شد. مجموعه ای که با حضور استاد فرهاد فخرالدینی به عنوان رهبر و مدیر اجرایی ارکستر و همچنین هنرمندان بزرگی چون زنده یاد علی تجویدی، حسین دهلوی، هوشنگ کامکار و بسیاری دیگر به عنوان شورای فنی ارکستر پله محکمی را در حوزه موسیقی ملی ایران بنا نهاد. البته این ارکستر از تاریخ تاسیس 5 سال درخشان را طی کرد و در این مدت با اجرای یک رپرتوار غنی و پربار از پیشکسوتان و رتبه های اول نوازندگی کارهای متعددی را اجرا کرد که می توان هرکدام از آنها را سرمنشا و مبدا خوبی برای اجرای کارهای بدیع و تاثیرگذار در عرصه موسیقی توصیف کرد. اما متاسفانه بعد از طی این پروسه درخشان به تدریج مشکلات ارکستر زیاد و کار به سمتی هدایت شد که در نیمه دوم فعالیت خود یعنی 5 سال دوم آقای فخرالدینی ارکستر را با چنگ و دندان نگهداری کرد و من به دلیل اینکه در بیشتر برنامه های ارکستر وی را همراهی می کردم می دیدم که این چنگ و دندان نگه داشتن به معنا و مفهوم واقعی کلمه بود.
روند سخت و دشواری که بین سالهای 88 و 89 برای ارکسترها طی شد، به قول استاد حسین علیزاده که مدتی در ارکستر ملی فعالیت کردند با یک کودتا از بین رفت. تعبیری که من در مصاحبهام با روابط عمومی وقت معاونت هنری وزارت ارشاد از قول آقای علیزاده به آن اشاره کردم اما روابط عمومی وقت معاونت هنری آن زمان تمام جملات و انتقادات من را سانسور کرد و موجبات این را فراهم آورد که فضا طور دیگری برای مخاطبان ترسیم شود.
متاسفانه من از آن زمان تاکنون متوجه مشکلات مختلف ارکستر ملی بودم. دوستان بعد از سال 88 در یک زمانی برای دستیابی به اهداف خاص خود برای چند اجرا با بیکیفیت ترین شکل ممکن هزینه های میلیاردی کردند که می توانست با هزینهکرد درست تا سالها پشتوانه مالی خوبی برای فعالیتهای ارزشمند ارکستر ملی شود. مساله ای که برای ارکستر سمفونیک تهران با آن همه سابقه هم افتاد و ما دیدیم که در اجرای اروپایی این ارکستر در اروپا چه اتفاقاتی افتاد، مزید بر این مسایل است؛ اتفاقاتی که لازم است در جای خود گفته شود اما دوستان گفتن آن را دوست ندارند.
من مطمئنم با همان هزینههای میلیاردی که انجام شد هم ارکستر ملی سرپا نگه داشته می شد و هم ارکستر سمفونیک تهران میتوانست با بهترین خوراک به فعالیت خود ادامه دهد. متاسفانه همه این نقصان ها و معضلاتی که اشاره کردم نشانگر عدم مدیریت است که این روزها باید در ردیف دغدغه های معاونت هنری و خانه موسیقی قرار گیرد. این موضوعِ بسیار ناپسندیدهای است که کشوری در شان نام ایران نباید یک ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران داشته باشد.
ارکستر سمفونیک تهران یکی از پر افتخارترین ارکسترهای خاورمیانه و آسیاست که شیب سقوط آن به یکباره به قدری تند شد که این روزها دیگر چیزی از آن باقی نمانده است؛ ارکستری که زمانی بزرگترین رهبران ارکستر دنیا می آمدند و با این مجموعه برنامه اجرا می کردند. به اعتقاد من چراغ ارکستر ملی باید با حضور بزرگان این عرصه روشن نگه داشته شود. مطمئن هم باشید از این پس اگر شرایط کار برای حضور در ارکستر ملی و حتی ارکستر سمفونیک تهران که آن هم خانه من است مهیا شود، از هیچ تلاشی برای این دو مجموعه دریغ نخواهم کرد.
*در حال حاضر گزینههای روی میزی برای رهبری یا مدیریت ارکستر ملی وجود دارد؟
- من خبری در این مورد ندارم. البته چند گزینه مانند همیشه به گوش من رسیده است که آن هم فقط در حد شنیده ها و گفته هاست. متاسفانه چندی پیش و در اواخر دولت قبلی هم ارکستری را با عنوان ارکستر ملی راه اندازی کردند که بلافاصله منحل شد و من نمیدانم چه هدفی در پی این اقدام بود که اینچنین با موسیقی و یک تشکل ملی رفتار نادرست کردند.
* تمام این مواردی که اشاره کردید بخشی از رسالت موسیقی ایرانی است که متاسفانه چه خوشمان بیاید و چه نیاید به درستی توسط مسوولان و جامعه هنری برای مخاطبان تبیین نشده است؛ رسالتی که می تواند در قالب هنر و البته شکل منطقی و قانونمند آن نقش اثرگذاری توسط هنرمند در تحولات مثبت اجتماعی داشته باشد. حالا با این مقدمه می توانید شمایلی از جریان و رسالت موسیقی ایرانی در دهه های اخیر و گذشته را تشریح کنید؟ آیا فارغ از کلیشه های رایج خوش بینی به آینده، می توان چشمانداز روشنی را برای موسیقی ایرانی در جریان تحولات اجتماعی و سیاسی ترسیم کرد؟
- من اساسا همه هنرها را که موسیقی نیز جزوی از آن است، جدای از مسایل جامعه نمیبینم. البته در این زمینه چند دیدگاه هایی وجود دارد؛ یک دیدگاه بر این باور است که هنر و هنرمند تحت هیچ شرایطی نباید خود را با گرایشات سیاسی مخلوط کند چراکه این موضوع خواسته یا ناخواسته او را تبدیل به هنرمندی جانبدار می کند که شاید برای بخشی از مردم و بخشی از گرایشات سیاسی خوشایند باشد و برای بخشی هم ناخوشایند.
من شخصا بر این باورم که هنرمند هیچگاه نمی تواند از جامعه خود ایزوله باشد. هنرمند اگر نسبت به شرایط اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی جامعه خود بی تفاوت عمل کند و نگرانی پیرامون آن نداشته باشد و هیج تاثیری هم از این جریانات نگیرد اتفاق خوبی برای او نمی افتد. من همواره تلاش کردم این گونه فکر کنم که هنرمند وقتی در جامعه زندگی می کند بنابراین تحولات آن جامعه نیز بر او حکمفرماست و از آنها تاثیر می گیرد. اما یادمان باشد در جایی که هنرمند در واکنش به حوادث سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی که باعث رنجش مردم شده، شفاف و با کلام تند وارد عرصه شود، شبیه منتقد صریح اللهجه ای می شود که می توانیم به او شبیه منتقدان رسانه ای نگاه کنیم و این باعث می شود که دیگر فرقی میان هنرمند و منتقد رسانه ای وجود نداشته باشد.
من معتقدم هنرمند اگر خواهان این است که جریان و اتفاقی را مورد نقد قرار دهد باید در قالب بیان و خلق اثر هنری باشد و این تفاوتی است که می تواند میان نقد رسانه ای و هنرمند وجود داشته باشد.
یک روزنامهنگار به تناسب موقعیت شغلی خود می تواند صریح اللهجه جریانی را نقد کند اما هنرمند نباید با چنین رویکردی به نقد جریانات و تحولات اجتماعی بپردازد. از سویی دیگر یادمان باشد یک هنرمند با توجه به مقام و جایگاهی که دارد تحت هیچ شرایطی نباید استقلال رای خود را از دست بدهد. برای من مهم ترین مساله این است که احساس نکنم هنرمند از طرف یک گرایش خاص پشتیبانی می شود و به آن تعلق دارد چراکه این موضوع خوشایندی نیست. هنرمند به هیچ عنوان نباید آزاداندیشی و استقلال خود را از دست بدهد.
*و به طور حتم اگر از این مسیر خارج شود وارد معادلات و بازی های سیاسی می شود که برون رفت از آن کار بسیاری دشواری است و صد البته مورد سوء استفادههای سیاسی نیز قرار می گیرد.
- وقتی هنرمند استقلال و آزاد اندیشی داشته باشد به طور حتم اجازه نمی دهد که گرایشات مختلف سیاسی و اجتماعی از او حمایت و یا باجخواهی کنند. گرچه باز هم تاکید می کنم من به ایزوله شدن هنرمند از جامعه و اینکه هیچ تاثیری از جریانات اجتماعی را نپذیرد اعتقاد ندارم. وقتی هنرمندی اذعان کند که کارش فقط موسیقی است و هر حادثه ای در جامعه که رخ دهد به او ربطی ندارد، این موضوع به خودی خود هنرمند را از قالب اصلی و آزاداندیشی خود دور می کند.
*حالا بین جریان مردمی و حکومتی که شما به آن اشاره کردید، می خواهم به نکته ای اشاره کنم. اینکه در برخی از مواقع هنرمند تصور میکند در یک جریان سیاسی با مردم همراه و همکلام شده است ولی با گذشت زمان مشخص میشود که حتی آن جریان مردمی هم به صورت پنهان توسط یک جناح سیاسی هدایت شده است. البته این دیدگاه به منزله نفی جریان مردمی نیست اما در بسیاری از جوامع دیدیم که هنرمند در مقام سخنگو و مدافع طیفی از مردم نقش آفرینی می کند اما بعدها متوجه می شود که این حرکت هم هدایت شده است و اینجاست که کار برای هنرمند کمی سخت می شود.
- در این فضایی که شما ترسیم کردید قضاوت بسیار سخت است. یادمان باشد که هنرمند جزوی از مردم است اما این هنرمند هرقدر بزرگتر باشد نقش او در جامعه نیز فاحش تر و چشمگیرتر خواهد بود. همین هنرمند با کوچک ترین حرکت و رفتار خود اگر خدایی نکرده حرکت اشتباهی را انجام دهد ممکن است جریانی را به راه بیندازد که مخاطب دچار اشتباه شود و اتفاقا اینجا به ما نشان می دهد که نقش هنرمند چقدر می تواند درست و لازم باشد.
متاسفانه ما در بعضی مواقع دچار جوزدگی هستیم که این اصلا به صلاح جامعه و حتی هنرمند نیست. من معتقدم هنرمند تاثیرگذار فارغ از اینکه باید در حوزه کاری خود به جهت تکنیکی و علمی سرآمد باشد، در زندگی شخصی خود نیز باید انسان اندیشمندی باشد؛ موردی که متاسفانه بسیاری قائل به آن نیستند و معتقدند به صرف داشتن هنر می توان به تاثیرگذاری هم رسید.
*تمایل دارم حالا که روند گفتگو به موضوع تاثیرگذاری هنر و نقش هنرمند در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی هدایت شد به تاثیرگذاری هنرمند در جریان وقایع و مناسبت های مذهبی اشاره ای کنم. شما یکی از خوانندگانی هستید که با وجود تولید معدود آثاری در حوزه موسیقی مذهبی که تیتراژ سریال "شب دهم" نمونه درخشانی از آنهاست یکی از موثران فضای موسیقایی مناسبت های مذهبی بودید. با این مقدمه بد نیست کمی درباره شرایط این روزهای موسیقی مذهبی البته اگر قائل به این عنوان هستید، بگویید.
- همانطور که اشاره کردید من خوانندهای هستم که تاکنون در عرصه تولید آثار موسیقایی که به طور مستقیم با مضامین مذهبی تولید شده فعالیت کمی داشتم. البته در این میان غیر از خوانندگی در تیتراژ پایانی سریال "شب دهم " به آهنگسازی فردین خلعتبری، قطعه دیگری را درباره شخصیت ارزشمند حضرت امام رضا (ع) تولید کردم که چندی پیش در مشهد مقدس نیز اجرا شد.
من از دوران کودکی علاقه بسیار زیادی به امام رضا (ع) داشته و دارم و از این جهت است که کوشیدم با تولید این اثر به نوعی ارادت قلبی خود را به این امام بزرگوار نشان دهم. بنابراین اگر میبینید که کاری در این مورد حتی کم توسط من تولید شده فقط و فقط به ارادت قلبی من برمیگردد.
اما من آنچنان قائل به عنوان "موسیقی مذهبی" نیستم چرا که وقتی عنوان پیدا می کند از شکل درونی و اعتقادی خالق اثر خارج شده و تبدیل به یک اثر سفارشی می شود. به اعتقاد من هر نوع موسیقی ماحصل تفکر، اندیشه و اعتقاد آهنگساز اثر است که گرایش و اندیشه فکری او را نیز مشخص می کند بنابراین هنرمندانی که گرایش مذهبی داشته و از سوی دیگر توانمندی هایی را نیز در عرصه هنر دارند تلاش می کنند برای این بحث های اعتقادی خود کاری را انجام دهند که در نوع خود قابل تحسین و ستایش نیز هست. اما آنجایی که این فعالیت ها در بوق نواخته می شود و همه باید بفهمند که فلان آهنگساز و خواننده می خواهند درباره یک مضمون مذهبی کاری را تولید کنند، مساله ای است که من به شدت با آن مشکل دارم.
ضمن اینکه در بعضی موارد هم مشاهده کردم، کسی که کاری با مضمون مذهبی انجام داده ارجح تر از کسی است که این فضا را تجربه نکرده و این برایم ناخوشایند است و دوست ندارم در آن جریان قرار بگیرم. من اگر کاری برای حضرت سید الشهدا در جریان ساخت تیتراژ "شب دهم" انجام دادم که بر دل مردم نشسته یا قطعه ای را برای امام رضا (ع) تولید کردم نشات گرفته از اعتقاد قلبی، باطن و ریشه های کودکی من بوده که در هیچ جایی آن را مرتب عنوان نکردم. حتی اگر نام من را در شناسنامه این آثار عنوان نکنند ناراحت نمی شوم چرا که من این آثار را برای رضایت دل خودم انجام دادم و حس آنها کاملا درونی بود.
*البته در برخی از رسانه ها حرف هایی از شما منتشر شد که علاقهمندی من را برای شنیدن دیدگاههای واقعیتان در زمینه آثار مذهبی بیشتر کرد.
- اتفاقا من اینجا یک گله مندی هم از یکی از رسانه های کثیر الانتشار دارم که چندی پیش مصاحبه ای از من با این مضمون که "من با شب دهم خودم را به محرم گره زدم" منتشر کرد و حرف هایی را از من به چاپ رساند که متعلق به من نبود. درون این مصاحبه مفصل تعدادی از احادیث و آیات شریف قرآن کریم از زبان من مطرح شده بود که من اصلا آنها را بلد نیستم. مطالبی که روی نقطه ای دست گذاشته بودند که اگر بخواهم منکر آنها شوم به دلیل قداستی که در آن جملات وجود دارد، موجب دلخوری را فراهم می آورد و سو تفاهم هایی را هم ایجاد می کند.
من میخواستم بعد از انتشار این مطلب در این روزنامه تکذیبهای را آماده کنم اما نگران کسانی شدم که مطالب منتشر شده در این مصاحبه برای آنها عزیز است و ممکن است خدایی نکرده فکر کنند من با اصل این مضامین مشکل دارم پس از تکذیب اصل آن گفتگو صرفنظر کردم.
به طور کلی میتوانم بگویم اعتقاد یک مساله درونی است و چیزی نیست که بخواهد فاش و در جایی باعث شود اعتقادات باعث کسب درآمد شود. من به شدت با این فضاها مشکل دارم.
*عنوان موسیقی زیر زمینی یکی از پرچالش ترین مباحث پیش روی این روزهای موسیقی ایران است. آیا شیوع این جریان موسیقایی را ریشه در مسائل سیاسی می دانید یا دلایل دیگری پیش روی این جریان قرار گرفته است؟ این سوال شاید ربطی به شما به خاطر جایگاهی که در آن قرار دارید نداشته باشد. اما ارائه نقطه نظر شما در این رابطه که جریان قانون مندی را در موسیقی برای رسیدن به این جایگاه طی کردید می تواند جالب توجه باشد.
- دوست ندارم از پاسخ دادن به سوال شما شانه خالی کنم اما باور کنید من چندان با گروههای موسیقی به اصطلاح زیرزمینی آشنا نیستم ضمن اینکه بر این باورم زمانی می توان در مورد ماجرای موسیقی زیر زمینی قضاوت کرد که بتوانیم حرف های فعالان این حوزه را هم بشنویم. اما در این مجال می توانم بگویم که در بستر، فرهنگ و عرف جامعه ما محدودیت هایی وجود دارد که براساس آن نمی توان با هر محتوایی به تولید اثر پرداخت چراکه بسیاری از آزادی ها در درون موسیقی برای جامعه ما مناسب نیست. البته آن محدودیت هایی که به آن اشاره کردم هم اگر از اعتدال خود خارج شده و به سمت افراط و تفریط هدایت شود شکل مناسبی ندارد. بنابراین می بینید که باید درباره موسیقی زیرزمینی بیشتر از اینها تمرکز کرد و با آگاهی کامل از چند و چون فعالیتهای گروههای فعال این حوزه، آنها را قضاوت کرد.
* آیا می توان در حوزه بازخوانی ترانه های قدیمی هم اینطور بی طرفانه قضاوت کرد؟ به هر حال شما دست کم چندین اثر قابل توجه در حوزه بازخوانی ترانه ها و ملودی های خاطره انگیز موسیقی ایرانی دارید. جریانی که طی سالهای اخیر انواع و اقسام آن به شکل های مختلف شنیده شده و بعضا روند تاثیرگذار و مثبتی هم در مخاطب ایجاد نکرده است.
- متاسفانه در این چند سال اخیر من تعداد قابل توجهی از این بازخوانی ها را شنیدم که از حداقل کیفیت هم برخوردار نبودند. بازخوانی هایی که تولید آن در تمام دنیا وجود دارد و ما می بینیم که یک قطعه موسیقایی قدیمی در کشورهای اروپایی با چندین تنظیم تولید می شود و مخاطبان از آن بهره می گیرند. از سوی دیگر بر این دیدگاه نیز کاملا معتقدم که ملودی های اثرگذار در موسیقی به ویژه موسیقی ایرانی باید بازخوانی شود اما برخی از حساسیت ها هم وجود دارد که کار را بر هنرمندی که تمایل به بازخوانی آثار موسیقایی دارد سخت می کند.
یکی از نمونههای حساسیت برانگیز این حوزه مکتب گلهاست که بسیاری از ملودی های آن را هم نسلان من هم گوش نداده اند. پس چرا باید این ملودی ها بازخوانی نشود ؟ ما در این حوزه شاهد اجرای آثاری از سالهای 35، 36 و 40 هستیم که هنرمندانی چون مهدی مفتاح و زرین پنجه خالق آن بودند حتی قبل تر از این دوران با آثار و تصانیفی از عارف و شیدا مواجهیم که بسیاری افراد از آن بی اطلاع هستند. پس می بینید که پاسخ به چرایی بازخوانی ترانه ها و ملودی های قدیمی امری واضح و مبرهن است که اتفاقا باید بیشتر از اینها برای تولید دوباره آنها اقدام کرد.
دومین مطلبی که در این حوزه می توان به آن توجه کرد موضوع بسیار مهمی است که برای ساخت این موسیقی پلی فونی و چند صدایی که برای موسیقی ایرانی نوشته می شود، ما نیازمند اشراف آهنگساز روی فضای بازسازی ملودی های قدیمی هستیم به طوریکه بعد از شنیدن قطعه بازسازی شده به این نکته برسیم که ما شنونده یک بازسازی موسیقایی علمی بودیم.
نکته دیگر اینکه من معتقدم هنرمندی که موسیقی کلاسیک خارجی کار می کند اگر بیاید و در بازخوانی یک قطعه موسیقایی ایرانی قدیمی حضور داشته باشد به طور حتم این قطعه موسیقایی با وجود آکادمیک بودن آن حس ایرانی نخواهد داشت پس شناختن حداقل استاندارد بازخوانی موسیقی قدما و به نوعی شناختن فرهنگ آنها می تواند نکته مهم دیگری در جریان بازخوانی آثار موسیقایی باشد که باید به آن توجه کرد.
من ادعا نمی کنم که بزرگ شده مکتب گلها هستم اما سالهاست به دلیل عشق و علاقه فراوانی که به این جریان موسیقایی دارم تمام تلاش خود را به کار گرفته ام که با استفاده از فرهنگ موسیقایی بزرگانی چون عارف، شیدا، روح الله خالقی و دیگر بزرگان کارهایی را انجام دهم که شکل درستی از بازخوانی را به مخاطب ارائه دهد و امیدوارم در آینده ای نزدیک شرایط کار روی تصانیف قدیمی نیز برایم مهیا شود.
*به طور حتم علیرضا قربانی با ورود به دهه چهارم زندگی خود و حضور 18 ساله ای که تاکنون در عرصه موسیقی داشته است، با علیرضا قربانی 10 تا 15 سال پیش تفاوتهای زیادی کرده است.، دوست دارید در یک محکمه عادلانه شخصی ارزیابی اجمالی از کارنامه موسیقایی خود داشته باشید؟
- یکی از بهترین دوران کاری هر هنرمندی فراز و نشیب هایی است که با آن مواجه است. در پرونده کاری من هم فراز و نشیب های وجود داشته که نشیب ها و نقاط منفی آن می تواند بهترین راه برای دستیابی به فعالیتهای موفقیت آمیز دیگر باشد. من از گذشته تا کنون تعدادی از آلبوم ها و کنسرت هایی را داشتم که با کیفیت خوبی تولید و یا اجرا نشده است. برخی از کارهایی را نیز انجام دادم که نباید انجام می دادم اما امروز که به این نکات منفی نگاهی می کنم می بینم استفاده از این تجربیات توانسته به شناختن علیرضا قربانی کمک کند.
در طول 17 سالی که در حوزه موسیقی فعالیت کردم تمام تلاش خود را انجام دادم تا بتوانم به سهم خود برای اعتلای موسیقی ایرانی در ایران و جهان کاری انجام داده و حرفی برای گفتن داشته باشم. این افتخار من است که به عنوان یکی از اولین جوان های حوزه موسیقی توانستم موافقت هیات انتخاب را جلب کنم و در تالار وحدت کنسرت برگزار کنم. کنسرتی که برای برگزاری آن با سخت ترین داوری ها مواجه شدم.
من در این مدت متوجه شدم عناصری غیر از تجربه و دانش وجود دارد که صرفا وابسته به داشتن علم موسیقی نیست بلکه عناصری است که در ارتباط با رفتار حرفه ای و محیط پیرامونی ماست که یک هنرمند به فراخور ذهنیت و خلاقیتی که دارد می تواند با آن مواجه شود. مرتبه دوم این شناخت هم به بحث های حاشیه ای موسیقی باز می گردد. اینکه رفتار و اخلاق هنرمند در مواجهه با جریانات، گفتار، هنرمندان، مردم و رسانه ها چگونه باید باشد. به طور حتم من با تکیه بر این باوری که به آن اشاره کردم در حال حاضر به جزییاتی واقف هستم که 15 سال پیش از آن مطلع نبودم.
وقتی بتوانم با رعایت این جزییات در حوزه موسیقی فعالیت کنم در بخشی که فعالیت دارم رشد خواهم کرد در غیر اینصورت یقین دارم که دچار افت شدیدی خواهم شد. من معتقدم یک هنرمند تا زمانی که آستین ها را بالا نزند و کار نکند نمی تواند بفهمد نقاط ضعف کارش کجاست. هنرمند با تکیه بر این رویکرد هرچه بیشتر کار کند امکانات بیشتری برای او مهیا خواهد شد و بعد از آن قدرت انتخاب خود را بالا می برد. یک هنرمند قبل از شناخته شدن نمی تواند در مقام انتخابکننده قرار بگیرد و این نکته ای است که من همیشه سعی داشتم به آن توجه کنم و تا پایان دوران کاری خودم در موسیقی آن را در سرلوحه کارهایی قرار دهم.
همچنین به دلیل همین مساله سعی میکنم همواره با آهنگسازان جوان هم کار کنم که راه برای آنها هموارتر شود.
و نکته پایانی ....
- به عنوان یک خواننده موسیقی ایرانی همواره آرزو داشتم که موسیقی ایرانی بتواند جایگاه نسبتا خوبی را در مجامع بین المللی کسب کند جایگاهی که هم اکنون در موقعیت صفر قرار دارد و اغلب مردم دنیا نمی دانند موسیقی ایرانی چیست. ما باید بتوانیم فعالیتهایی را با ارکستر های بزرگ دنیا انجام دهیم که موسیقی ایرانی دیده شود؛ دیده شدنی که از روی انصاف بوده و هدفش چیزی جز جهانی شدن نباشد.
من آرزوی دیگری هم برای موسیقی بعد از حل مشکلات معیشتی هنرمندان این حوزه دارم؛ اینکه امیدوارم موسیقی ایرانی دوباره روی مدار اخلاق بیفتد. مداری که متاسفانه از آن دور شدیم و این به خودی خود مشکلات زیادی را فراهم آورده است. من بسیار خوشحالم که شیرین ترین خاطرات و روزهای زندگی خود را با زنده یاد علی تجویدی گذارنده ام. مردی که افسانه و رویای من در دوران کودکی و نوجوانی بود.
او به معنا و مفهوم واقعی کلمه معلمی تمام عیار برای من بود و در آن سه سال و اندی که در خدمت او بودم پرشور ترین لحظه های زندگی خودم را تجربه کردم که منجر به معرفی من به استاد فخرالدینی و در نهایت ورود به مرحله تازه ای از دوران هنری من شد. شیدایی و اخلاق مداری تجویدی همواره از او برای من مردی رویایی ساخته بود که هیچ گاه آن را فراموش نخواهم کرد.
گفتگو از علیرضا سعیدی
نظر شما