به گزارش خبرنگار مهر، «متولد محله سه انگشتیها» در گروه داستانهای حیوانات جا گرفته و برای مخاطبان گروه سنی ج و د است. این کتاب توسط اعظم مهدوی تصویرگری شده است.
این داستان از 3 بخش تشکیل شده است که «اولین روایت: جوجیغ جوجه ی چیه؟»، «دومین روایت: در محله سهانگشتیها» و «سومین روایت: سگ ولگرد پیر آنجا چه کار میکرد؟» عناوین این 3 بخش هستند.
خلاصه داستان این کتاب به این ترتیب است که: حالا درست 6 ماه از روزی که سگ ولگرد پیر با جوجه عجیب و غریبش به فروشگاه آمد گذشته. آن روز هیچ کس حتی خود سگ ولگرد پیر فکرش را نمیکرد ممکن است این جوجه ارتباطی به محله ی سهانگشتیها داشته باشد. برای فهمیدن این راز، و سر درآوردن از کار هر کدام از افراد داستان باید 6 ماه میگذشت و اتفاقات ریز و درشتی پیش میآمد تا شرح آنها را در این کتاب بخوانیم.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
سحر شد. خروسون به اصرار مرغون با بیحوصلگی قوقولیقوقو کرد؛ چون در محله سهانگشتیها اعتقاد داشتند وقتی جوجه صدای پدرش را بشنود بیرون میآید. اما باز هم نیامد. صبح و ظهر هم نیامد. عصر بالاخره خروسون همسرش را از روی تخم بلند کرد و گفت: «فایده نداره، این یکی بیرونبیا نیست. پاشو به بقیهشون برس تا من یه چرتی بزنم.»
خانم مرغون به اصرار همسرش از روی تخم بلند شد و رفت تا جوجههایش را برای خوردن عصرانه بگرداند. خروسون که دو روز دنبال جوجهها این طرف و آن طرف چرخیده بود، چشمهایش روی هم افتاد و به خواب رفت. مرغون یک چشمش به جوجهها بود، یک چشمش به تخم نشکسته. هوا کم کم داشت تاریک میشد که خانم مرغون فکری به ذهنش رسید. از آشپزخانه قاشقی آورد و آرام به تخم ضربه زد. بعد کمی صبر کرد... اما خبری نشد. دوباره تقتق روی تخم کوبید. اما دلشوره گرفت: نکنه وقتش نباشه و جوجهم از کف بره. بعد آرام بالش را روی آن کشید و حس کرد کمی سرد شده. فورا جوجههایش را صدا زد: «آهای، بیاید وقت خوابه.»
جوجهها جیکجیککنان و دوان دوان خودشان را به مرغون رساندند. مرغون دوباره روی تخم خوابید و جوجهها خودشان را زیر بال و پرش جا دادند.
این کتاب با 121 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 4 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما