۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۴

دل‌نوشته آهنگر برای تهیه‌کننده «ملکه»

آسدابوالقاسم چشمت روشن/ برای «سرو زیر آب» دعا کن

آسدابوالقاسم چشمت روشن/ برای «سرو زیر آب» دعا کن

محمدعلی باشه‌آهنگر کارگردان سینمای دفاع مقدس به مناسبت دومین سالگرد فوت سید ابوالقاسم حسینی درد و دلی با این تهیه‌کننده سینما که دوستش بوده است، داشته که این دل‌نوشته را در قالب یک یادداشت در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، در متن این دل‌نوشته چنین آمده است: یادته کی اومدم سر مزارت؟ سر قضیه فوت پدر سیداحمد میرعلائی بود فکر کنم، من و سیدحامد داداشت اومدیم. اتفاقا هوا خیلی گرم بود. روزه بودیم. حالا از ریا گذشته دلمون نیومد سر مزارت نیام. آروم آروم تو سایه درختای کاج و سرو بهشت زهرا قدم زنون رسیدیم تو همون قطعه‌ای که هستی. سنگ مزارت سفیده. یعنی به شیری میزنه. خاک گرفته بود.

البته با این آلودگی هوای تهرون همه چیز رنگ عوض کرده. سنگ مزارت با بقیه فرق داره. بیشتر سنگ مزارا سیاهن. اما مال تو سفیده. همان سنگ شیری که بالاش نوشته ..... مرگ به تو نمی‌آید، برای بودنت فکری کن.... یه چیزی توی همین مایه‌ها. پنچشنبه گذشته یه پیامک از طرف سیدحامد برام رسید. بعد انا لله و انا الیه راجعون نوشته، ما همه مسافریم یکی زود، یکی زودتر، از سفر سید ابوالقاسم یعنی تو، دو سال گذشت؛ چه سخت گذشت.

قراره برای دومین سال سفر آخرتت تو خونت جمع شیم. داشتم می‌گفتم، سیدحامد خم شد و سنگ مزارتو بوسید. نمیدونم منم این کار رو کردم یا نه ولی اگه نکردم حتما روم نشده دیگه. گفتم یه وقت فکر می‌کنه خودشیرینی می کنم. شایدم بوسیده باشم. میدونی که گاهی یادم میره، حالا هم یادم اومد که این آخرین باری نبود که اومدم سر مزارت. تو قائله کشته شدن 5 تا از عوامل فیلم معراجی ها که اومدیم بهشت زهرا با سیدحامد و وحید معدنی و محسن روزبهانی یه سر بهت زدیم.

این دفعه هوا سرد بود و سوز سردی می آمد. اما دیدم که محسن روزبهانی مزارتو بوسید. اما باز یادم نمی آد که من بوسیدم یا نه. از سفر مکه که برگشتم، حاج خانومت با سجاد و سوده خانم آمدن مبارک باد. حال روحی شون الحمدلله خیلی بهتر از دفعه قبلی بود. آنجا بود که فهمیدم داری نوه دار میشی. یادته حاج خانمم دعای شرف شمس رو داد بهت بندازی گردن سوده خانم؟ دودل بودی ببریش یا نه، گفتم ببر انشاءالله که خیره. حالا الحمدلله نوه‌ات داره میاد. اون روز که اومده بودن نمی دونستم پسره یا دختر؟ راستش خیلی هم برام مهم نبود.

می دونم اگه بودی برای تو هم مهم نبود . مهم سلامتی مادر بچه است که خدا رو شکر دیدم حال و بارش خوب بود . اول یخم باز نشده بود . سرم که با تیغ تراشیده بودم و کلاهی که خانه سینما به من داده بود سرم گذاشته بودم . اونیکه رنگ مشکی هست . بعد یک دفعه درباره «سرو زیر آب» پرسیدند. فکر کنم سجاد پرسید. اسم اش را گذاشتم «سرو زیر آب».

 اون زمان که بودی یادم نیست اسم داشت یا نه. ولی اگر هم داشت «سرو زیر آب» نبود. رفتم آی‌پد حمید رو آوردم. طرح 18 صفحه ای یا 13 صفحه ای را، حالا درست یادم نیست، بالاخره طرح رو دادم سجاد خوند. مثل یه لیوان آب خنک از اول تا آخر رو سر کشید. سکوت کرد. شایدم بغض کرد. صداش شبیه خودته. یه نمه اشک تو چشماش جمع شده بود. آی پد رو گرفتم. دادم سوده خانم. ماشاء‌الله خیلی متانت داره. گفتم بخون نظرت رو بده. او هم یک دور بدون وقفه خواند.

ای داد بر من. سیدحامد عزیز هم اشک در چشماش جمع شده و یادم نیست که ریخت رو گونه هاش یا نه. چون اگر درست خاطرم باشه منم بغض کردم. حالا می فهمی چرا سیدحامد تو پیامش نوشته سخت گذشت؟ آسدابوالقاسم تو اون برزخ، سختی چه جوری هست؟ اینجا که آخرالزمان. شایدم من فکر می کنم آخرالزمان شده. من که تاحالا چند بار فکر کردم آخرالزمان شده ولی بعد یک مدت دیدم که سال به سال دریغ از پارسال.

می دونم اگه بودی باهام کل کل می کردی و می گفتی بدبینی! خدا وکیلی بدبین نیستم. دیگه عادت کردم. یعنی عادت کردیم. شایدم فکر می کنم که عادت کردم. مثلا یادته پژو 405 مشکی که آخر 82 خریدم؟ هنوز دارم. یادته گفتی محمد تو نباید دیگه سوار این ماشین شی؟ گفتم مگه چه عیبی داره؟ گفتی کارگردانی! گفتی تو کم کمش باید سانتافه سوارشی! خندیدم گفتم خوشم نمی آید. گفتی سوناتا هم خوبه، گفتم اه. اون وقتا با 27 تا سی می شد خرید.

گفتی فیلم بعدی رو که خواستیم شروع کنیم، اولین قسط رو که گرفتم دو تا پرادو سفید می خریم. سفید که نه، رنگ همین سنگ مزارت منظورت بود، لابد. گفتی پیش قسط می دیم ، بقیه اش رو هم ماشین ها مون را می فروشیم و میزاریم روش. آن زمان پرادو صفرش 50 تومن بود. من باز خندیدم. گفتی چرا می خندی؟ گفتم حالا پرادو بهتر از کره ای هاس ولی من خیلی هم دوست ندارم. دیدم پرادو سوارا و سانتافه سوارا چقدر مغرورانه رانندگی می کنند و دلم نمی خواست که من  را با اون چشم ببینند.

حالا آسد ابوالقاسم می دونی همون پرادو چند شده؟ یا سانتافه، یا سوناتا، چشمت روز بد نبیند. پولدارا افتادن تو پورشه و مازاراتی و بنز و بی ام‌و و صدتا ماشین جور واجور. 50 تومن پرادو که سهله میلیارد میلیارد پول رو دست یه عده مونده نمی دانند چطور خرج کنند.

آسد ابوالقاسم نفت رو دلالها می ریختند تو کشتی های اقیانوس پیما. فکر کن 4، 5 میلیون بشکه نفت من و تو و نوه ات و اینا رو می چرخوندند تو دریا با کمترین قیمت میفروختند بعد هم پولش می مونه در  حسابهای آن سوی آب. حالا اگه بودی می دونم باهام کل کل می کردی... نمی دونم چه طور شد که بحث اومد سمت اوضاع اقتصادی؟

حالا این بحث ها بماند برای بعد اما این نکته را بگم که سوده خانم با دیدن خلاصه طرح «سرو زیر آب» بغض کرد. من هم آی پد و از دستش گرفتم. گفتم دخترم نظرت برام مهم هست. قرار شد نظرشو به من  بگوید. ولی 14، 15 ماهه که منتظرم نظرشو بگوید. شنیدم خلاصه سکانس را خوانده است و قرار شد برای سالگردت که آمدیم خونتون، اگر شد نظر خودش را بگوید.

راستی آسد ابوالقاسم چشمت روشن، نوه ات به دنیا اومده بالاخره، ماشاء الله پسره، من هنوز ندیدم اش. یک وقت نگی بی معرفتم. به خدا درگیر «سرو زیر آب» و گرفتاری اداره و داوری جشنواره فجر و چه می دونم این جور داستان ها بودم که غفلت کردم.

راستی گفتم داور جشنواره بودم؟ امسال هم جشنواره حاشیه داشت. حرف و حدیث های داوری و برگزاری جشنوار دست از سر جشنواره بر نداشت. اما بعضی ها می گویند عدالت بهتر از سال های دیگه بود. یک عده هم خیلی معترض بودند. اما یواش یواش آروم شدند. یادته چشنواره سی و یکم برای داوری های فیلم «ملکه» سکوت کردم و چقدر هم خوب شد که سکوت کردم. اون موقع دلم می خواست فریاد می زدم ولی حالا می بینم ارزش اش را نداشت. آن دنیا به امثال ما، چی میگن؟ غافلین؟ خدائیش ما غافلیم؟ یعنی سود و زیان فیلم ساختن اونجا معنا نداره؟ با تو چه رفتاری کردن که فیلمساز بودی؟ 

راستی فیلمنامه را به چند جا دادیم. یه جائی که از رگ و ریشه حضرتعالی هستند آب پاکی را ریختند روی دستمان. گفتن ما به «ملکه» ارتقاء یافته سنار سه شاهی پول نمی دهیم. یکی از آنها گفت 5 میلیارد می دهم نسازین، تعجب کردم. معراج شهدای اهواز، شهدای گمنام، پس این نور چشمی ها چی می خواهند؟

آسد ابوالقاسم رفیقات جنگ و دفاع مقدس رو مونوپل خودشون میدونند. به هیچکس هم اعتنا نمی‌کنند. متوجه هم نمی شوند که بعضی از خروجی های خودشون خسرالدنیا و آخرت. البته نمی دونم آخرت با ما و آنها چه رفتاری می کنند. خدائیش نمی شود یک جوری در آن دنیا بگی با ما و آن دسته از دوستانمان چه برخوردی میکنند؟ مثلا بیائی در خوابم، یا در بیداری، در بیداری رویاهایم.

بیا آسد ابوالقاسم. بگو کی راست می گوید؟ ولی واقعا رفیقات زدن تو خاکی. از دفاع و قداست اش و از جنگ نه قصه ای، نه تحلیلی، نه جذابیتی، راهکار هم که نشون نمی دهند. افتادند در فیلم زندگینامه ای ساختن.

از یکسال و نیم پیش، تقریبا چند ماهی بعد از رفتنت، پیغام داشتم که گفتند فیلمنامه را بفرستم تا بخوانند اول ترسیدم اما در نهایت حامد گفت فیلمنامه را بدهم تا بخوانند. گفتم داداش من، مرد کارای سخت نیستند و با ما یار نیستند. هی گفت و گفت تا اینکه بلاخره فیلمنامه را داد بخوانند.

چی گفته باشند خوبه آسدابوالقاسم؟ ها؟ چی بگن؟ نگی تو بدبینی؟ من 18، 19 ماه بعد از رفتنت تحقیق را شروع کردم. دو برادر شهید هستند که آنها را میشناسی. یعنی با تو رفیق گرمابه و گلستان بودند. منظورم جهانگیر و جهانبخش هست. من به یاد آنها دوتا از شخصیت هام را گذاشتم جهانبخش و جهانگیر. یکی از آنها سرباز است یکی مسئول معراج، یعد یکی از کسانی که اصرار داشت این فیلم را بسازم به من گفت که این اسم ها هم مثل سیاوش و جمشید دهن کجی به ارزشهای انقلاب است. خداوکیلی تو بودی چه می گفتی؟ سرتو نمی کوبیدی به طاق و دیوار؟ می کوبیدی دیگه؟

اصلا فکر نمی کنند که در قصه چه اتفاقی افتاده؟ فکر می کنند همه آدمایی که رفتن خط مثل من و تو محمد و ابوالقاسم و یا حسن و حسین بودند هیچ حقی هم برای دیگران قائل نیستند.

یکی از کاراکترهای «سرو زیرآب» را به یاد تو سید ابوالقاسم گذاشتم، یکی نصیر، مثل شهید جمشید محمودیان در فیلم «ملکه». بگذریم داداش! ناراحتت کردم فقط درد دل بود.

عید اموات هم نتوانستم بیام خدمتت. بخدا اهواز و دزفول هم نرفتم سر مزار پدر و مادرم. آماده باشم هم برای فیلمنامه، هم هدفمندی یارانه ها در مرحله دوم. بنزین، گازوئیل، نفت سفید، نفت سیاه، برق، آب و قوت لایموت مردم داره بالا می رود.

امسال حدود 5/38 درصد تورم داریم، یعنی همین اسفند. حالا راست و دروغش بماند. بودجه فعلی فرهنگ رو مجلس و دولت حدود 8 درصد کم کردن. این دو رقم رو به علاوه هم که بکنیم چیزی حدود 5/46 درصد می شود. یعنی در سال 93، 5/46 درصد بودجه کمتری برای فرهنگ که سینما هم جز آن است در نظر گرفته اند.

اما خوشبینم میدونی چرا؟ چون همدلی بیشتر شده بین هنرمندان. فقط دعا کن اوضاع اقتصادی این همدلی را خراب نکند.

راستی آسد ابوالقاسم برای «سرو زیر آب» هم دعا کن. یه جورایی بخت اش در حال باز شدن است. می دونی رفیق اون را به خاطر تو می سازم. چون تو به شهدای گمنام علاقه داشتی. هنوز پیامک آخریتو دارم. بیائید در این پنجشنبه آخر سال برای شهدا فاتحه و صلوات بفرستیم. یه چیزی تو همین مایه ها فرستادی برام. حالا هم من برای همه اموات و شهدا، پدر و مادرم، پدر همسرم و تو یه فاتحه و یه صلوات می فرستم. تو هم در برزخ بفرست. 

محمدعلی باشه آهنگر

اسفند 92

کد خبر 2257927

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • محمد IR ۱۱:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۶
      0 0
      خدا رحمتش کنه