۴ فروردین ۱۳۹۳، ۱۵:۲۱

چهارده دستورالعمل ارزنده براي سير و سلوک/ اهميت و فضایل نماز

چهارده دستورالعمل ارزنده براي سير و سلوک/ اهميت و فضایل نماز

آیت الله مظاهری در اهمیت نماز گفت: یكي از مهمترين احكام عملي اسلام که بعد از اصول دين، از بارزترين نشانه‌هاي متقي به شمار مي‌رود، نماز است. قرآن كريم مي‌فرمايد: پرهيزكاران کساني هستند که به غيب ايمان دارند و نماز را برپا می ‏كنند و از آنچه به آنها روزى داده‏ ايم، انفاق می ‏نمايند.

به گزارش خبرگزاری مهر، به تناسب اشاره به اهمیت نماز شب در سیر و سلوک، آیت الله مظاهری قدری به اصل موضوع نماز که آن هم در سلوک معنوی انسان‌ها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و در قرآن کریم و روایات شریف چهارده معصوم«ع»، تأکید فراوانی بر آن شده است، پرداخته است. که متن آن در پی می آید:
 
اهميت و فضائل نماز
 
يكي از مهم‌ترين احكام عملي اسلام که بعد از اصول دين، از بارزترين نشانه‌هاي متّقي به شمار مي‌رود، نماز است. قرآن كريم مي‌فرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» [1] (پرهيزكاران) کساني هستند که به غيب ايمان دارند و نماز را برپا مى‏كنند و از آنچه به آنها روزى داده‏ايم، انفاق مي ‏نمايند.
 
قرآن مجید در این آیات، از ایمان به غیب (امور پنهان از حواس مانند خدا، وحى، فرشتگان، معاد و قضيه حضرت ولي‌عصر«عج») و زنده نگه داشتن نماز و اهمیّت به انفاق، به‌عنوان ويژگي‌هاي انسان مؤمن و با تقوا یاد می‌کند و این صفات را از صفات متّقین بر می‌شمرد. همچنین از پيامبر«ص» و ائمۀ اطهار«ع»در اهميّت نماز روایات فراواني نقل شده‌ است. امام صادق«ع» مي‌فرمايند: «مَا أَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ» [2] بعد از معرفت خداوند عبادتي را بالاتر از نماز نمي‌شناسم.
 
نماز مانند نهر روان و چشمه زلال و پاكيزه‌اي است كه انسان مؤمن هر روز روح و روان خود را در آن مي‌شويد. اميرالمؤمنين«ع» فرمودند: «پيامبر«ص» نماز را به چشمه زلال آب گرمي تشبيه فرمودند که نمازگزار در شبانه روز پنج نوبت در آن شستشو مي‌كند.» [3] نماز بسياري از فضيلت‌ها و نيكويي‌ها را براي انسان تحصيل و بسياري از رذائل و زشتي‌ها را از او دور مي‌كند. قرآن شريف مي‌فرمايد: «إنَّ الصَّلوةَ تَنهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللهِ أكْبَرُ وَ اللهُ ‌يَعْلَمُ مَا تَصْنَعونَ» [4]
 
همانا نماز آدمي را از فحشا و منكر باز مي‌دارد و ذكر خدا بزرگتر است و خدا به كارهايي كه مي‌كنيد، آگاه است. نماز معلم اخلاق انسان است؛ معلمی که همه جا حضور دارد و همه مي‌توانند از آن بهره ببرند؛ به تدريج روح و اخلاق انسان را پاكيزه مي‌كند و موجب نجات انسان از گمراهي‌ها و هدايت او به سوي رستگاري مي‌شود، معلّمي كه انسان را به راه راست كه راه سعادت است، هدايت مي‌كند. وظيفه معلّم اخلاق به وجود آوردن قلب مطمئن در وجود شاگرد است. وي باید نهال رذيلت را از دل او بركند و به جاي آن درخت فضيلت بنشاند. معلّم اخلاق شاگرد خود را به سوي خداوند و به سمت نور مطلق رهبري‌ مي‌كند تا جايي كه نور الهي در دل او جلوه‌گر ‌شود و رفتار او و به عبارت روشن‌تر، وجود او را خدائی می‌کند.
 
نماز واقعي نيز مانند معلّم اخلاق، انسان را به معراج حقيقي، قرب معنوي و وصول به حق رهبري مي‌كند. دوري كردن از كارهاي ناروا، چه در پنهان و چه در آشكار، از آثار و خواص نماز است. نماز با حضور قلب انسان را از ارتكاب گناهان كبيره و صغيره باز مي‌دارد. نماز مانند فرشته نجاتي در شب اوّل قبر، عالم برزخ و روز قيامت به فرياد انسان مي‌رسد. نماز بهترين وسيله تأمين آسايش و آرامش روح و روان انسان در دنيا و برخورداري از نعمت‌هاي بهشتي در آخرت است. قرار گرفتن در كنار حوض كوثر با پيامبرگرامي«ص» و ائمۀ اطهار«ع»( با نماز امكان‌ پذير مي‌شود.  يكي از فوايد نماز آن است كه نگراني، اضطراب و افسردگي ـ كه بيماري رايج در عصر حاضر است ـ را در مؤمنان حقيقي و نمازگزاران واقعي از بين مي‌برد. چنان‌كه قرآن كريم مي‌فرمايد:
 
«ألاَ بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ» [5]  آگاه باشيد كه‌ ياد خدا دل‌ها را آرامش مي‌بخشد. نماز در دنیا و آخرت به یاری مؤمن می‌شتابد و در بن بست‌ها او را نجات می‌دهد.
 
«وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين» [6] در زمان پيامبراكرم«ص» در  برخي جنگ‌ها كه نزديك بود سپاه اسلام با شكست روبه‌رو شود، حضرت دستور نماز مي‌دادند و دو ركعت نماز مي‌خواندند و سپس با توكل بر خداوند و قلبي مطمئن، بر دشمن پيروز مي‌شدند. شيخ‌الرّئيس ابوعلي سينا«ره»، فيلسوف و دانشمند مشهور، در کتاب شفا و بعضي ديگر از کتب خود مي‌گويد: در هر علمي چند روز شاگردي مي‌کردم و بعد از چند روز استاد من، شاگرد من مي‌شد، ولي در علوم الهي بعضی اوقات چهل مرتبه مسئله‌ای را بررسی می‌کردم و شبهه آن حل‌ نمی‌شد و نهایتاً با پناه به عالم ملکوت، شبهه حل‌ مي‌شد.
 
ابوعبيده جوزجاني که يکي از شاگردان شيخ است و ملازم با او مي‌باشد، نیز مي‌گويد: مسجدی نزديک خانه شیخ الرّئیس بود. او به آن مسجد مي‌رفت و با نماز و رابطه با عالم غيب، شبهات و مشکلات علمي خود را حل مي‌کرد. [7]  مرحوم صدرالمتألّهين«ره» نيز در بعضي از آثار خود مي‌فرمايد: وقتي که اسفار را در کهک مي‌نوشتم، اگر شبهه‌اي براي من جلو مي‌آمد، به قم مي‌رفتم و در حرم حضرت معصومه«ع» شبهه‌ام را رفع مي‌کردم.  اگر نماز، واقعاً نماز باشد، رفع گرفتاري مي‌كند. بسيار ديده شده در گرفتاري‌هاي سخت، دو ركعت نماز با حضور قلب باعث رفع گرفتاري مهمِّ در زندگي انسان‌ها شده است. نماز با حضور قلب است كه گرفتاري را بر طرف مي‌كند و بالاترين لذّت را دارد. غم و غصّه و اضطراب خاطر را از بين مي‌برد و افسردگي و پيري زودرس هم ندارد. دل نمازگزار به یاد خدا مطمئن است و حق تعالی بر دل او حكومت مي‌كند. خداوند در قرآن شريف مي‌فرمايد:«أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» [8] در این آیه شریفه خداوند با تأکید فراوان می‌فرماید: يقين داشته باشيد كه اوليای خدا، هيچ غم و غصّه‌اي ندارند و ترس و افسردگي هم در آنها راه ندارد.
 
جايگاه نماز در سيري معصومين«ع»
 
نماز در سیره معصومين«ع» نقش برجسته‌ای دارد. پیامبر گرامی«ص» در طول بیست و سه سال که مسئولیّت سنگین و طاقت‌‌فرسای رسالت را بر عهده داشتند، بسیار از نماز استمداد می‌کردند. انصافاً به منزل رساندن آن بار سنگين با وجود موانع متعدّد و مختلفی که بر سر راه پیامبر«ص» وجود داشت، فقط با استعانت از نماز امکان‌پذیر بود. و در آخرین لحظات عمر شریف نیز با سفارش مسلمانان به نماز، از دنیا رحلت فرمودند. امیرالمؤمنین«ع» نقل می‌کنند در حالی که سر مبارک پيامبر«ص» در دامن من بود، مرتّب مي‌فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي صَلَاتِكُمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» [9] تا از دنیا رفتند. دو نکته مهم در آخرین وصیت پيامبر اکرم«ص» مشاهده می‌شود. اوّل: اهمیّت به نماز و دوّم: خوش‌رفتاری با زیردستان. در واقع پیامبر«ص» قصد دارند با این وصیّت، به مسلمانان بفهمانند که با دو بال رابطه با خداوند و رابطه با مردم، می‌توان به‌‌ سوی سعادت و رستگاری صعود کرد.همسران پیامبر اکرم«ص» نقل می‌کنند که وقتي مؤذّن اذان می‌گفت، آن حضرت به‌ اندازه‌اي تلاطم‌‌ درونی پیدا می‌کردند و تغییر حالت‌ می‌دادند‌ که گوئي ما‌ ایشان را نمي‌شناختيم و آن حضرت نیز ما را نمی‌دیدند. [10]  
 
سیر در سیره سایر حضرات معصومین«ع» نیز، اهمیّت و توجّه فوق‌العاده آن ذوات منوّر به نماز را روشن می‌سازد. در تاريخ آمده‌ است‌ که‌ «ليلة‌‌‌ الهرير» [11] شب سختي برای امیرالمؤمنین«ع» و یاران ایشان بود؛ امّا اميرالمؤمنين «ع» در وسط ميدان نبرد، در حالي ‌كه فرماندهي جنگ را بر عهده داشتند، از نماز غافل نبودند و در شب ليلة الهرير نيز نماز شب ايشان ترک نشد و مرتّب از نماز  كمك مي‌گرفتند. [12] حضرت زهرای مرضیّه«س» بسیاری از شب‌ها، خصوصاً شب‌هاي جمعه از اوّل شب تا به صبح نماز مي‌خواندند و بعد از نماز هم اوّل به دیگران دعا می‌کردند. [13] ايشان به اندازه‌اي روی پا مي‌ايستادند و نماز مستحبّی مي‌خواندند که پاهای مبارکشان ورم کرده بود. [14] امام حسن مجتبی«س» وقتي‌ قصد رفتن به‌ مسجد داشتند، غسل می‌کردند، بهترین لباس‌ها را می‌پوشیدند و نظیر دامادی که به حجله می‌رود، به سمت مسجد می‌رفتند. هنگام ورود به مسجد، با بدن لرزان، پای راست را داخل مسجد می‌گذاشتند و می‌فرمودند: «يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‏ءُ...» بعد وارد مسجد می‌شدند. [15]
 
در تاریخ آمده است که حضرت سیّدالشهداء«ع» و یاران ایشان، در سخت‌ترین شرایط و در اوج مصیبت و بلا در روز عاشورا، نه تنها ارتباط با خداوند و مناجات با او را فراموش نکردند، بلکه بر میزان آن افزودند. صدای زمزمه‌های مناجات با خدا در نماز شب یاران با وفای امام حسین«ع»، در شب عاشورا، فضای کربلای معلّی را پر کرده بود. در روز عاشورا در بحبوحه جنگ، امام حسین«ع» در وقت نماز، به اقامه نماز ظهر پرداختند و این فریضه اساسی و مهم را فدای جنگ نکردند. [16] راجع به حضرت امام زين‌العابدين«ع» نقل شده است که بسیار عبادت می‌كردند و در پاسخ به تقاضای برخی نزدیکان مبنی بر کاستن از میزان عبادات، با گریه فرمودند: من وقتي به ياد نمازها و عبادات اميرالمؤمنين«ع» مي‌افتم، از عبادات خود خجالت مي‌كشم و کجا توان عبادات اميرالمؤمنين«ع را دارم. [17]
 
امام هفتم حضرت موسي ‌‌بن ‌‌جعفر«ع» وقتي كه وارد زندان شدند، فرمودند: خدايا جاي خلوتي مي‌خواستم كه بتوانم رابطه‌ام با تو را مستحکم‌تر کنم، الحمدالله پيدا شد و در تاريخ نوشته‌اند كه حضرت موسي ‌بن ‌جعفر«ع» در زندان بسیار نماز مي‌خواندند. [18] هنگامی که دعبل به محضر امام علی‌ابن موسی‌الرضا«ع» رسید و آن اشعار تاريخي را خواند، امام رضا«ع» عباي خود را به او هدیه کردند و فرمودند: من شب‌ها در اين جبّه بسيار نماز خوانده‌ام. [19] از این قبیل روایات، در سیره پیامبر اکرم«ص» و اهل‌‌‌بیت عصمت و طهارت«ع» فراوان‌ یافت می‌شود و در این‌ مجال فرصت بازگوئی مفصّل آن نیست و کتاب جداگانه‌ای می‌طلبد. ولی در همین بیان مختصر میزان اهمیّت آن ذوات نورانی به نماز، روشن می‌گردد. سالک باید از سیره معصومین«ع» سرمشق بگیرد و نماز را در متن زندگی و مقدّم بر همه امور مادّی و معنوی قرار دهد. مسلمان واقعی کسی است که در وقت نماز یک تلاطم درونی پیدا کند و به جز نماز، به امر دیگری توجّه نداشته باشد. 
 
مراتب نماز
 
نماز داراي مراتبي است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص
 
 نماز عوام
 
مرتبه اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسان‌هاي عادي است، همان لقلقه زبان می‌باشد و اصطلاحاً به آن نماز لساني گفته می‌شود. ‌كلمات آن درست ادا می‌شود و قيام، قعود، ركوع و سجود آن به درستي انجام می‌پذیرد. اين نماز براي انسان رفع تكليف مي‌كند و باعث می‌شود چنين انساني تارك الصلاة نباشد. يعني جزء كافران به شمار نرود و به اندازه وسعش هم مي‌تواند نيروي كنترل كننده از گناهان باشد. شاید بتوان گفت نود درصد مردم همين نماز لساني را مي‌خوانند. طبق تحقيقاتي كه به عمل آمده تعداد افرادي كه نماز خوان بوده‌اند و جرم و جنايت مرتكب شده‌اند، نسبت به افراد «تارك‌ الصّلاة» كه مرتكب اعمال خلاف شده‌اند، خيلي كمتر است. اين نتيجه نشان مي‌دهد كه همين نماز زباني و اينكه شخصي اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اينكه آن مسجد رفتن هم ظاهري باشد، بالأخره او را در جاهايي نجات مي‌دهد و به نفع انسان عمل مي‌كند. اين مرتبه نماز از نظر فقهي صحيح است و قضا هم ندارد.
 
 نماز خواص
 
مرتبه دوّم نماز كه از اهميّت بالاتري بر خوردار است، نمازي است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می‌کند، دل او نیز به ياد خدا خاشع باشد. در حالي كه زبان نماز مي‌خواند، دل او هم نماز بخواند. وقتي شخص مي‌گويد:«ايّاك نعبد و ايّاك نستعين»، دل نيز واقعاً خاشع در برابر خداوند باشد و همين آيه شریفه را بخواند. خشيت خداوندي بر دل چنین نمازگزاری حكمفرما می‌شود و او را در شمار مؤمنین قرار می‌دهد. خداوند متعال در قرآن شريف مي‌فرمايد: «بِسمِ‌ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيِمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» [20]
 
به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا كه گروندگان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از هر بيهوده و زشتي رويگردانند. در اين مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است. همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز می‌کند؛ به اطراف نگاه نمی‌كند و نظير كسي كه در مقابل بزرگي ايستاده است، دست‌ها را با احترام روي دو پا می‌گذارد و نماز می‌خواند. به اين نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع مي‌گويند و رستگار آن كسي است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند. به عبارت ديگر مي‌توان گفت خضوع يعني رعايت ادب ظاهري در نماز و خشوع يعني ادب دل و همراهی دل در نماز. از پيامبر اكرم«ص» سؤال شد خشوع چيست؟
 
حضرت فرمودند: «خشوع عبارت است از تواضع و فروتني در نماز و اينكه بنده قلب خود را به طور كامل متوجّه خدا سازد.» [21] حضور قلب در عبادات، روح و روان آن‌ها محسوب مي‌شود و نورانيّت و مراتب كمال‌ عبادت‌ها به‌ خشوع و مراتب آن بستگي دارد. هيچ عبادتي بدون حضور قلب، مقبول درگاه احديّت واقع نمي‌شود و مورد لطف و رحمت ربوبي قرار نمي‌گيرد. خواندن نماز واقعي برای کسانی كه به مقام خشوع نرسيده باشند، دشوار و سنگين است. چنين افرادي به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز مي‌خوانند. هرکسی مي‌تواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات كند، به شرط آنكه تمرين كافي در اين زمينه داشته باشد و نيز داراي اراده‌اي قوي باشد. البته توجّه به ‌اينکه اینگونه توفیقات را خدا بايد بدهد، ضروري است.
 
نماز اخصّ الخواص
 
مرتبه سوّم از نماز اين است كه انسان خود را در محضر خدا مي‌يابد. علاوه بر اينكه با دل خود درمي‌يابد در محضر خداست و خدا با او حرف مي‌زند. درك مي‌كند که او نيز با خداوند حرف مي‌زند. در اين صورت، نماز گفتگو و يك مكالمه‌اي مي‌گردد و هرچه انسان در اين راه جلوتر برود، نماز او به صورت يك معاشقه در مي‌آيد. آدمی به هر درجه از كمال كه برسد و معرفت به خدا پيدا كند، خدا نيز به همان اندازه توجّه به او دارد. اگر نماز کسی زباني شد، به همان اندازه خدا او را ياد مي‌كند و اگر نماز قلبي شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد. در واقع مي‌توان گفت در مرتبه سوّم نماز، نمازگزار عاشق خداوند و خداوند عاشق او است. طبق نقل مشهور، خداوند عزّوجل در روايت قدسي مي‌فرمايد: «مَنْ طَلَبَني وَجَدَني، وَ مَنْ وَجَدَني عَرَفَني، وَ مَنْ عَرَفَني أحَبَّني، وَ مَنْ أحَبَّني عَشَقَني، وَ مَنْ عَشَقَني عَشَقْتُهُ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَيَّ دِيَتُهُ، وَ مَنْ عَلَيَّ دِيَتُهُ فَأَنَا دِيَتُه»
 
در حقیقت كسي كه خداوند را كه مستجمع جميع كمالات است مي‌يابد، مطمئنّاً عاشق او مي‌شود و ذات باری تعالی مي‌فرمايد: در اين صورت من نيز عاشق او مي‌شوم و از اينجا به بعد، نفس كُشي سالک پيش مي‌آيد و به جايی مي‌رسد كه وقتي عاشق خداوند شد، بابت اين عشق، نفس امّاره خود را مي‌كشد و چنين انساني خدايي مي‌شود و به كمك و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، كليه صفات رذيله را در وجود خود نابود مي‌كند. پاداش اين نابودي صفات رذيله، به دست آوردن خود خدا است. يعني رسيدن به مقام لقاء الله و مقام فناء.اگر کسی به چنين مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حكومت مي‌كند. ديگر به جز خداوند، هيچ موجودی در نظر او جلوه ندارد. به قول شاعر:
 
        بـه  دريا بنـگـرم دريـا تـو بينم         به صحـرا بنگرم صحرا تو بينم
        به هرجا بنگرم، كوه ‌و در و ‌دشت         نشان از روي زيبـاي تـو بيـنم
 
مرگ در راه خدای سبحان، برای چنين انساني از عسل شیرین‌تر است. شهادت در راه خداوند، بالاترين لذّت را براي او دارد. وقتي انسان به واسطه نماز به اين مراحل برسد، ديگر حتماً گناه نمي‌كند و چنين نمازي همان است كه قرآن کریم درباره آن می‌فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُون» [22]و نماز را برپا دار؛ زيرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مى‌دارد، و البته ياد خدا بودن بزرگتر است، و خدا می داند چه می ‏كنيد. اين نماز باعث مي‌شود نمازگزار همه‌ جا را محضر خداوند بیابد. چنين انساني در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب می‌نوشد و سيراب بودن را حس می‌کند،  خداوند را مي‌يابد. «يابيدني‌ها» قابل وصف نيستند. بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه بايد همه جوان‌ها به مطالعه اصول دين بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد. ولی این دانستنی‌ها به تنهائی کافی نیستند و کاربرد ندارند. چه موقع كاربرد پيدا مي‌كند؟ وقتي كه اين علوم، يابيدني شود. و صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل می‌شود. قرآن کریم در اين مورد می‌فرماید: «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ» [23] پروردگارت را پرستش كن تا يقين پيدا کني.
 
خداوند می‌فرماید: اي انسان! ابتدا بايد مقام عبوديّت پيدا كني تا بعد از آن به مقام يقين نائل آيي؛ يعني مرتبه يقين وابسته به عبادت است. بعد از رسيدن به مقام عبوديّت و يقين، اصول دين و عقايد تشيّع، براي سالک يابيدني مي‌شود. رسیدن به اين مقام نیز احتياج به سواد و علم آموزي ندارد. در روايت است كه رسول خدا«ص» صبح هنگام جواني را در مسجد ديدند. پیامبر«ص» با نگاهي به او، متوجّه شدند اين جوان در حال سير در عالم ديگري است. به او فرمودند: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» يعني من به جایي رسيده‌ام كه همه چيز را باوركرده‌ام و به مقام يقين رسيده‌ام و حقيقت دين را يافته‌ام. سپس برداشت‌هاي معنوي و آنچه يابيده بود را بيان نمود. پس از آن پیامبر اکرم«ص» به اصحاب خود فرمودند: خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است. [24] اين چنين عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت سالک از ورطه غفلت و رسیدن وی به مقام يقظه و بیداری مي‌شود و او را به مقام آدمیّت می‌رساند.
 
آداب نماز
 
آداب نماز بر دو قسم است: آداب ظاهري و آداب باطني.
 
مرحوم فيض«ره» در كتاب شريف «المحجة البيضاء» با ذكر مثالي زيبا نقش اجزاي مختلف نماز را تبيين كرده است، وي مي‌گويد: «كمال انسان وابسته به دو چيز است: موجوديّت باطني و اعضاي ظاهري؛ موجوديّت باطني انسان همان روح او و ظاهر جسماني آدمي، اعضا و جوارح‌ او است. بعضي از اعضای بدن آدمي مانند قلب، كبد و مغز داراي چنان اهميّتي هستند كه با از بين رفتن آن، حيات انسان از بين مي‌رود. بعضي از اعضاء نظير چشم، دست، پا و زبان در موقعيّتي هستند كه با نبود آن‌ها، حيات آدمي از دست نمي‌رود، ولي مقاصد حيات مخدوش مي‌گردد. بعضي از اعضاء نیز چنانند كه با از دست رفتن آن‌ها، نه حيات انسان و نه مقاصد آن، هيچ‌يك آسيبي نمي‌بينند، امّا به زيبايي انسان لطمه وارد مي‌شود، نظير ابرو، ريش و سفيدي پوست.
 
همچنین برخي از اعضاء چنانند كه از دست رفتن آن‌ها به اصل جمال آدمي لطمه‌اي وارد نمي‌كند، امّا از كمال آن مي‌كاهد، مانند كماني بودن ابرو، سياهي موي سر و صورت و سرخ‌بودن گونه‌هاي صورت. صورت عبادت‌هايي كه در شرع مقدس واجب شمرده شده است نیز همين‌گونه است. روح و حيات باطني نماز، خشوع،‌ نيّت، حضور قلب و اخلاص است. ركوع، سجود و قيام آن به منزله قلب، كبد و مغز مي‌باشد كه اگر از دست برود، نماز از دست مي‌رود. قرائت و اذكار نماز در حكم دست، پا، چشم و زبان است كه با وارد شدن خدشه به آن‌ها حيات نماز از دست نمي‌رود، امّا بعضي از مقاصد آن مخدوش مي‌شود. مستحبّات نماز به مثابه زيبايي‌هاي مو، ‌پوست و صورت است كه وجود آن‌ها موجب جمال و زيبايي مي‌شود. رعايت لطايف آداب در اين مستحبّات، به منزله كماني بودن ابرو و تناسب اندام است كه موجب كمال زيبايي است.» [25]
 
نماز براي بنده به مثابه هديه‌اي است كه به وسيله آن به پيشگاه ربّ‌‌الارباب تقرّب مي‌جويد،‌ همان‌طور كه مردمان با تقديم هدايا نزد بزرگان تقرّب مي‌جويند. اين هديه به خداوند عرضه مي‌شود و روز قيامت به نمازگزار برمي‌گردد. بنابراين، بنده در زيباسازي ‌يا زشت و ناقص كردن نماز اختيار دارد، اگر آن را زيبا و نيكو سازد، خير و خوبي آن به خود او باز مي‌گردد و اگر آن را زشت نمود، بدي آن به خودش برمي‌گردد. از جمله آداب باطني نماز، داشتن خضوع و خشوع در نماز است. خضوع‌ يعني رعايت ادب در پيشگاه پروردگار و خشوع ‌يعني توجّه قلبي به خداوند در هنگام نماز و فروتني باطني در هنگام راز و نياز با او. خشوع بدين معني است كه انسان در هنگام اداي نماز حضور قلب داشته باشد و به امور دنيوي فكر نكند. خشوع قلب موجب خشوع اعضاء و جوارح مي‌شود.
 
وقتي مسلمان بداند كه رستگاري وي در گرو رعايت آداب باطني و داشتن خشوع در نماز است، مي‌كوشد تا هنگام اداي نماز، مراتب خضوع و خشوع را رعايت كند؛ بدين معني كه در هنگام خواندن حمد و سوره، تمام توجّه خود را متوجّه معبودي مي‌كند كه در حال راز و نياز با اوست و هنگام ركوع و سجود، خداي متعال را به راستي تنزيه و تسبيح مي‌كند.خضوع و خشوع در نماز، موجب قبول شدن نماز آدمی می‌گردد. نماز مقبول آن است كه آداب ظاهري و باطني در آن مراعات شود؛ یعنی با خضوع و خشوع همراه باشد. چنین نمازی موجب تزكيه نفس و پاكي روح و روان مي‌شود و تأثير تربيتي و اخلاقي فراواني دارد. از اين‌رو چنين نمازي را نماز اخلاقي نيز مي‌گويند؛ نمازي كه فرشتگان آن را با درخشندگي خاصي به پيشگاه خداوند متعال مي‌برند و پروردگار عالم اين نماز را مي‌پذيرد. در حالي که نماز صحيح، تنها موجب رفع تكليف مي‌شود و به سبب آن انسان در جهان آخرت مورد بازخواست قرار نمي‌گيرد. چنين نمازي را نماز فقهي نيز مي‌گويند. نمازي كه فرشتگان آن را در حالي كه نورانيت و درخششي ندارد، به محضر ربوبي مي‌برند و معلوم نيست مورد قبول خداوند قرار گيرد. [26]
 
نمازي كه با حضور قلب خوانده شود، ارزشمند و بسيار با اهميّت است. ممكن است در بعضي از نمازها شخص نتواند خشوع در آن را مراعات كند. در چنين مواقعي نمازگزار با رعايت خضوع ظاهري و به‌جا آوردن مستحبّات، نظير گفتن اذان و اقامه و خواندن ذكرهاي اضافه بر ذكر اصلي در ركوع و سجده‌ها كه در رساله‌هاي‌ عمليّه و كتب ادعيه آمده است، مي‌تواند موجبات قبولي نماز خود را فراهم آورد. نمازگزار مي‌‌‌‌تواند در نماز و بعد از نماز با صلوات بر پيامبر اكرم«ص» و خواندن تعقيبات - يعني دعاهايي كه بعد از نمازهاي‌ يوميّه وارد شده است- بخشي از كاستي‌هاي نماز خود را جبران كند. آن‌گاه آن نماز را به خداوند متعال عرضه نمايد تا پروردگار با فضل و كرم خود آن را بپذيرد. در ميان تعقيبات نماز، ‌تسبيحات حضرت زهرا«س» فضيلت بسياري دارد. امام صادق«ع» مي‌فرمايند: «تسبيح جدّه‌ام حضرت زهرا«س» بعد از نمازهاي روزانه، نزد من از هزار ركعت نماز در هر روز برتر و محبوب‌تر است.» [27]
 
حضور قلب در نماز
 
وقتی ادب ظاهری و ادب باطنی در نماز مراعات شود و نماز انسان همراه با خضوع و خشوع باشد، توفیق حضور قلب در نماز به وی عطا می‌شود. در اين صورت است كه نماز به صورت يك معاشقه در مي‌آيد. وقتی نماز گزار سوره حمد را می‌خواند، با تمام وجود درك می‌کند كه خدا در حال صحبت با او است و باید خود را در محضر خدای سبحان بیابد تا كلام نورانی حق تعالي را از زبان خودش بشنود. در سایر نماز نیز واقعاً احساس بندگي می‌کند و در می‌یابد که او در حال صحبت با خدای خویش است. يك «الله اكبر» چنین نمازی به دنيا و آنچه در دنيا است، ارزش دارد. از امام صادق«ع» در مورد معناي «تكبيرة الاحرام» پرسيدند، ايشان فرمودند: يعني اي نفس و اي دنيا، اكنون موقع صحبت با خداست. در نماز با حضور قلب، ذهن آدمی به این سو و آن سو نمی‌رود، بلکه فقط و فقط خداوند بر ذهن او حكومت می‌كند.  اين چنين نماز است كه دعاي مستجاب دارد. ولی اگر کسی توفیق حضور قلب پیدا نکرد، لااقل بايد در نماز مؤدّب باشد و شمرده شمرده نماز بخواند و مراقب فکر و ذهن خود باشد که به هر سوئی نرود.
 
نقل می‌کنند امام جماعت یک مسجد، روایتی با این مضمون مشاهده کرد که اگر كسي دو ركعت نماز بخواند، دعايش مستجاب مي‌شود. چون حاجت خيلي مهمّي داشت به مسجد آمد و شروع به خواندن نماز كرد. وقتي«بسم الله الرحمن الرحيم» گفت و وارد نماز شد، يادش آمد مسجدی که در آن نماز می‌خواند، گلدسته ندارد و تا آخر نماز، فکر و ذهن او به دنبال ساخت گلدسته بود. وقتی نماز را سلام داد، ساخت گلدسته مسجد نیز به پایان رسید. بعد از نماز دست خود را براي دعا بالا كرد و انتظار اجابت داشت که ناگهان متوجّه شد چه نمازی خوانده است. از این رو خجالت کشید و گفت: روایت می‌فرماید هرکس دو رکعت نماز بخواند، دعای مستجاب دارد، نه هرکس گلدسته بسازد. از آنچه تاکنون بیان شد، این نتیجه حاصل می‌شود که نماز می‌تواند سالک را عروج دهد و او را به مقامات عالیه عرفانی برساند. همچنین دانستیم آن نمازی که اثرات فراوانی در پیشرفت سیر و سلوک دارد، نماز همراه با حضور قلب است. حال باید دانست این حضور قلب از کجا پیدا می‌شود و موانع کسب توفیق آن کدامند؟
 
خداوند تبارک و تعالی در سوره مؤمنون، صفاتي را براي اهل ایمان ذكر می‌نمايد. مقصود خداوند از بیان آیه شریفۀ «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»، بعد از آیۀ شریفۀ «الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون» فهماندن ارتباط مستقیم «اعراض از لغو» و «خشوع در نماز» به بندگان است. به عبارت روشن‌تر، رستگار كسي است كه در نمازش خاضع و خاشع باشد و از هرگونه لغو و بيهوده، اعراض كند. اگر سالک بتواند از لغویّات رویگردان باشد، توفیق حضور قلب پیدا می‌کند. همچنین اگر طالب معرفت، نماز خود را به مرتبه دوّم يا سوّم برساند، ديگر اعمال لغو و بيهوده در زندگی او راه نمی‌یابد. خصوصاً قادر می‌شود زبان خود را از لغویّات محافظت کند. در مقابل، کسي كه مدام حرف بيهوده مي‌زند، معلوم است كه مرتبه نماز او از نماز لساني بالاتر نمی‌رود و باید پاسخگوی اعمال و گفتار بی‌نتیجه و بیهوده خود باشد.
 
طبق نقل مشهور، پيامبر اکرم«ص» كفن و دفن جواني را خودشان انجام دادند، مادر آن جوان گفت ديگر براي فرزندم گريه نمي‌كنم، زيرا به دستان پيامبر گرامی«ص» در قبر آرميده است. رو به قبر فرزندش گفت: خوشا به حالت، مرگ براي تو آسان باشد و رفت. پيامبر اکرم«ص» روي قبر را پوشاندند و بعد به اطرافيان خود فرمودند: قبر چنان فشاري به او داد كه استخوان‌هاي سينه‌اش درهم شكسته شد. به عبارت ديگر زير منگنه الهي له شد. اطرافيان گفتند: يا رسول الله آدم خوبي بود. ايشان فرمودند: بله آدم خوبی بود، بهشتي هم هست. امّا زياد حرف بيهوده مي‌زد.بعضي حرف‌ها نه نتيجه دنيا دارد و نه آخرت. در تعالیم اسلامی بر مواظبت از زبان، تأکید فراوانی شده است. گفت و شنود بیهوده، ديدني‌های بی‌ثمر و اعمال بيهوده، قساوت قلب مي‌آورد. انسان قسیّ‌القلب نه فقط در نماز حضور قلب ندارد، بلکه از عبادت لذّت نمي‌برد. لذا خواب را بر نماز مقدم می‌دارد. تخيّل‌ها و توهّم‌هاي بيهوده يكي پس از ديگري در دل چنین انسانی وارد مي‌شود و دل او را مكدّر مي‌كند. پس از چندی نظیر يك آيينه با صفا مي‌شود كه گرد گرفته باشد. بنابراین گاهی اوقات آدمی گناه نکرده است ولی اعمال لغو و گفت و شنود بیهوده، موجب‌ کدورت قلب وی می‌گردد.  نتیجۀ حضور قلب، شرح صدر است. اگر کسی به واقع نمازگزار شود، خداوند متعال به او شرح صدر عنایت می‌کند: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ في‏ ضَلالٍ مُبين» [28]
 
پس آيا كسى كه خداوند سينه او را براى (پذيرش) اسلام گشاده، پس او بر پايه نورى از پروردگار خويش است (مانند انسانى تاريك‌ دل است؟) پس واى به حال كسانى كه دل‏هايشان در اثر غفلت از ياد خدا سخت گرديده، آنها در گمراهى آشكارى هستند. هر بخشی از نماز که با حضور قلب ادا شود، مورد پسند و قبول خداوند تبارک و تعالی قرار می‌گیرد. اگر حضور قلب فقط در «الله‌‌اكبر» باشد، همان را خداوند مي‌پسندد. گاهي ثلث نماز با حضور قلب است كه همان ثلث، مورد قبول خداوند واقع می‌شود. خوشا به حال آن كسی که همه نمازش مورد پسند و قبول حق تعالی قرار مي‌گيرد. پيامبر اكرم«ص» فرمودند: «إِنَّ مِنَ الصَّلاةِ لَمَا ‌يُقبَلُ نِصفُها وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إلَي العشرِ وَ إِنَّ مِنهَا لَمَا‌ يُلَفُّ كَمَا ‌يُلَفُّ الثَّوبُ الخَلقُ فَيُضرَبُ بِهَا وَجهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِن صَلَاتِكَ مَا أقبَلتَ عَلَيهِ بِقَلبِكَ» [29]
 
بعضي از نمازها نيمي از آن پذيرفته مي‌شود، بعضي ‌يك سوّم آن، برخي‌ يك چهارم و‌ بعضي‌ يك پنجم تا آنجا كه برخي ‌يك دهم آن قبول مي‌شود و بعضي از نمازها همچون جامه‌اي كهنه، پيچيده و بر صورت صاحبش زده مي‌شود و نمازگزار بهره‌اي از نمازهايش نمي‌برد، مگر به اندازه‌اي كه در هنگام خواندن آن‌ها به خداوند توجّه داشته است. نماز همراه با حضور قلب، سالک را به مقام یقظه می‌رساند. دل او را نورانی می‌کند و او را به جايي مي‌رساند كه خدای متعال، در دلش رسوخ پيدا مي‌كند. وقتي «لا اله الا الله» مي‌گويد، اين ذكر عظيم در تمام وجودش مشاهده شود و گوئی تمام وجود او «لااله الا الله» می‌گوید. پس از واقعه عاشورا، وقتی اهل‌ بیت«ع» در شام حضور داشتند، در مجلس يزيد، هنگامي که امام سجاد«ع» خطبه مي‌خواندند، مؤذّن اذان گفت. امام سجاد«ع» فرمودند: گفتن «اشهد ان لا اله الا الله» برای تو لفظی است. ولی گوشت و پوست و استخوان من به اين شهادت، گواهي مي‌دهد. [30] يعني اي مؤذّن، باید دل تو نیز شهادت به وحدانیّت خداوند بدهد.
 
«سعيد ابن جبير» یکی از شاگردان راستین مکتب اهل بیت«ع» بود که به دست حَجّاج، به شهادت رسید. وقتي سر او را از بدنش جدا كردند، خونش روي زمين عبارت «اشهد ان لا اله الا لله» را نقش بست. در مورد شهيد دوّم كه يكي از فقهاي بزرگ اسلامی بود و در راه اعتلای تشيّع به شهادت رسید نیز منقول است كه وقتي سر او را از بدن جدا كردند، خون وی به صورت «لا اله الا الله» روی زمین شکل گرفت.از این قبیل کرامات در تاریخ زندگی اولیای الهی به وفور مشاهده می‌شود. یکی از وجوه مشترک سیره طلایه‌ داران اخلاق و عرفان اسلامی، اهمیّت آنان به نماز، خصوصاً نماز اوّل وقت و به جماعت است. هنگامی که استاد بزرگوار ما امام خمینی«ره» در فرانسه بودند، يك كنفرانس مهمِّ‌ خبري با حضور ایشان برگزار شد.‌ خبرنگاران رسانه‌های مختلف بین‌المللی در آن کنفرانس شرکت داشتند و حضرت امام«ره» در حال ایراد مطالب مهمِّ سياسي درباره شاه و اوضاع ايران بودند. وقت نماز ظهر شد. امام مصاحبه را رها كردند و گفتند: هنگام نماز است. هر چه اصرار کردند که امام آن مصاحبه اساسی را ادامه بدهند، نپذیرفتند.
 
اقامه نماز
 
قرآن کریم همواره برای امر به نماز، از واژه «اقامه» بهره می‌گیرد. مگر در موارد بسيار نادري، در قرآن شريف عبارت «نماز خواندن» نیامده است. بلكه در آیات مختلف مي‌فرمايد:«أقِيمُوا الصَّلَوةَ» [31]يعني نماز را به‌پا داريد. به ‌پا داشتن نماز به معناي صرفاً خواندن آن نيست، بلكه به معناي زنده نگه‌داشتن روح و هدف نماز در زندگي فردي و اجتماعي است. بنابراین نماز باید در متن زندگی آدمی جریان داشته باشد و یک امر مهم و زنده تلقّی شود.با توجّه به روايات فراواني، از آیاتی که امر به اقامه نماز می‌نماید، به تأکید قرآن کریم بر «نماز جماعت» تعبیر مي‌شود؛ زيرا اقامه صلاة به معناي زنده نگه‌داشتن نماز و برپا داشتن آن در اجتماع مسلمانان است.
 
شخصي كه نماز را به صورت فُرادي و با حضور قلب به‌جا مي‌آورد و مستحبّات و تعقيبات نماز را نيز انجام مي‌دهد، مي‌توان گفت نماز خوانده، ولي آن را اقامه نكرده است و در فرهنگ قرآني چنين نمازي كامل نيست؛ نماز بايد در مسجد، در ميان مردم و با جماعت خوانده شود. نماز بايد در اجتماع مسلمانان زنده و پويا باشد. نماز جماعت يك شعار است و اين شعار بايد زنده نگه‌ داشته شود.در باب نماز جماعت و اهميّت آن، احاديث فراواني از پيامبر اسلام«ص» و ائمه اطهار «ع»( نقل شده است. مضمون احاديث اين است كه اگر شخصي بدون دليل نماز جماعت را ترك كرد، با او همنشيني، معاشرت و داد و ستد نكنيد و با او پيوند ازدواج نيز برقرار ننماييد. و در مقابل، کساني که به نماز و نماز جماعت اهميّت مي‌دهند و آن را برپا مي‌دارند را داراي مقام و منزلت بالايي دانسته و گرامي داشته است. [32]
 
پيامبر اكرم«ص» درباره نماز جماعت مي‌فرمايند: كسي كه نمازهاي پنجگانه را به جماعت بگزارد، هر خير و نيكي را به او گمان ببريد. «مَنْ صَلَّي الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ جَمَاعَةً فَظُنُّوا بِهِ كُلَّ خَيْرٍ» [33]  امام صادق«ع» نيز فرمودند: «مسلماني كه نمازهاي صبح و عشا را به جماعت بخواند، در پناه خداوند عزّ و جل است؛ كسي كه به چنين شخصي ستم روا دارد، به خدا ستم كرده است و كسي كه او را كوچك شمارد،‌ خدا را كوچك شمرده است.» [34]
 
مؤمنان نبايد به خواندن نماز فُرادا اكتفا كنند. آن چيزي كه مورد تأكيد اسلام است، زنده نگه‌داشتن نماز است. در جامعه اسلامي، هنگامي كه مؤذّن اذان مي‌گويد، بايد همه كارها تعطيل شود، همه مردم به مسجد روي آورند و در نماز جماعت شركت كنند. همه با هم تكبير بگويند و با هم ركوع و سجود را انجام دهند. اين ‌يك وظيفه مهم براي مسلمانان است. در روايت آمده است از جمله چيزهايي كه نزد خداوند شکايت مي‌كند،‌ مسجد خرابي است كه مردم در آن نماز برپا ندارند. [35] در روايتي نقل شده است: «چون قيامت برپا مي‌شود،‌ قومي محشور مي‌شوند كه صورت‌هاي آن‌ها مانند ستاره مي‌درخشد. ملائكه از آن‌ها مي‌پرسند، اعمال شما چه بوده است؟ آن‌ها پاسخ مي‌دهند: ما با شنيدن اذان براي گرفتن وضو حركت مي‌كرديم و به كار ديگري مشغول نمي‌شديم. بعد دسته‌اي ديگر محشور مي‌شوند كه چهره‌هاي آنان مانند ماه درخشان است. از آن‌ها نيز همان سؤال مي‌شود، جواب مي‌دهند: ما قبل از اذان وضو مي‌گرفتيم و براي اداي نماز آماده مي‌شديم.‌ سپس طايفه ديگري محشور مي‌شوند كه چهره‌هاي آنان همچون خورشيد مي‌درخشد؛ آنان در پاسخ فرشتگان مي‌گويند: ما قبل از اذان وارد مسجد مي‌شديم و اذان را در مسجد مي‌شنيديم.» [36]
 
آثار سوء اعراض از نماز و سبک شمردن آن
 
در آموزه‌های وحیانی و تعالیم قرآن و عترت«ع»، اعراض از نماز به شدت مذمّت شده است. از رسول خدا«ص»  نقل شده است كه فرمودند: نماز ستون دين است. پس هركس نماز را از روي عمد ترك كند، پايه‌هاي دين خود را ويران ساخته است و آن‌كس كه نماز را در وقت آن به‌جا نياورد، داخل «ويل» مي‌شود كه سرزميني در جهنم است؛ چنانكه خداي تعالي در قرآن كريم فرمود: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون [37]» [38] و نيز قرآن شريف مي‌فرمايد: «فِي جَنّاتٍ‌يَتَسائَلونَ، عَنِ المُجرِميِنَ مَا سَلَكَكُم فِي سَقَرَ، قَالُوا لَم نَكُ مِنَ المُصَلّيِنَ وَ لَم نَكُ نُطعِمُ المِسكِينَ وَ كُنَّا نَخوضُ مَعَ الخَائِضِينَ» [39] روز قيامت بهشتيان از گناهكاران سؤال مي‌كنند چه چيز شما را به جهنم كشانيد؟ پاسخ مي‌دهند: ما از نماز گزاران نبوديم و به مستمندان طعام نمي‌داديم و با آنان ‌كه سخن باطل مي‌گفتند هم‌آواز مي‌شديم و با گناهکاران همنشين بوديم.
 
قرآن كريم در ادامه اين آيات مي‌فرمايد: «فَمَا تَنفَعُهُم شَفَاعَةُ الشّافِعيِنَ» [40] شفاعت شفاعت‌كنندگان سودشان نبخشد.
 
از نظر قرآن و روايات، مسلماني كه نماز نخواند، روز قيامت با غير مسلمانان محشور مي‌شود و در صف كافران قرار مي‌گيرد. از اين‌رو سفارش شده است كه با ترك كننده نماز معاشرت نكنيد. مرحوم كليني«ره» از عبيد بن زُراره روايت مي‌كند كه گفت: «به خدمت امام صادق«ع» شرفياب شدم و عرض كردم: اي فرزند رسول خدا!‌ گناهان كبيره را براي من بيان كنيد. امام«ع» فرمودند: «گناهان كبيره هفت‌‌تاست:‌ كفرورزيدن به خداوند، كشتن انسان‌هاي بي‌گناه، عاقّ والدين؛‌ يعني موجبات ناخشنودي پدر و مادر را فراهم كردن، رباخواري، مال ‌يتيم را به ناحق خوردن، از جبهه جنگ فرار كردن و تعرّب بعد از هجرت؛‌ يعني بازگشت به آيين پيشين بعد از تشرّف به اسلام.» زُراره مي‌گويد: از امام«ع» پرسيدم: «اي فرزند رسول خدا! خوردن مال يتيم گناهش بيشتر است‌ يا ترك نماز؟» حضرت فرمودند: «ترك نماز گناهش بيشتر است. نخستين گناه كفر ورزيدن به خداوند است كه شامل ترك كننده نماز نيز مي‌شود، زيرا كسي كه عمداً نماز را ترك كند از كافران است.» [41]
 
قرآن کریم، از نماز به عنوان یکی از مصادیق ذکر خدای سبحان یاد می‌کند و می‌فرماید: «أقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِي» [42] بنابراین هرکس از نماز رویگردان باشد، در واقع از یاد خدای تعالی رویگردان شده است. چنین کسی بنابر تعبیر قرآن شریف، در دنيا به یک زندگی همراه با عسرت و تنگی دچار می‌شود و در روز قيامت نابينا محشور مي‌گردد.
 
«وَ مَن أعرَضَ عَن ذِكرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُهُ يَومَ ‌القِيامَةِ اَعمَي قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرتَنِي اَعمَي وَ قَد كُنتُ بَصِيراً قَالَ كَذلِكَ أتَتكَ آيَاتُنَا فَنَسيِتَهَا وَ كَذلِكَ اليَومَ تُنسَي» [43]
 
اوّلين مصیبتی كه در دنيا براي اشخاص بي‌نماز و يا كاهل نماز پيش مي‌آيد، اين است كه در زندگي عادي دچار مشكل و تنگنا مي‌شوند و راهي براي حل مشكلات خود نمي‌یابند. يك زندگي همراه با غصه و ناراحتي به سراغ آنان می‌آید و زير منگنه حوادث، له می‌شوند و راه گريزي نیز ندارند. در برخی موارد افراد بی‌نماز از وضعیت مالی خوبی برخوردارند، امّا فشار روحی، اجازه لذّت از زندگي به آنان نمی‌دهد. زندگی برای چنین افرادی، مرگ تدریجی است و بعد از مرگ نیز، كور وارد صف محشر مي‌شوند. شخص بی‌نماز وقتی محشور می‌شود و خود را نابینا می‌یابد، می‌گوید: خدايا من در دنيا چشم داشتم، چرا اکنون كور هستم؟ از جانب حق تعالي خطاب مي‌رسد: چون تو در دنيا خداوند و نماز و قرآن را فراموش كردي، اکنون نيز ما تو را فراموش كرده‌ايم. فراموشي خداوند يعني كوري در قيامت و عذاب جهنم. بينايي در آخرت بستگي به اعمال اين دنيا دارد، بستگي به نماز اوّل وقت دارد. بستگی به ارتباط همه افراد خانواده با نماز، مسجد و روحانیت دارد. در غير اين صورت، زندگي پوچ می‌شود. وقتي انسان در دنيا با خدای سبحان رابطه نداشته باشد، شيطان با او رابطه پيدا مي‌كند و او را به دره تباهی پرتاب می‌کند.
 
آنچه از آيات و روايات برداشت مي‌شود اين است كه نماز در مقايسه با ساير عبادت‌ها از اهميّت بيشتري برخوردار است و در قیامت معیار قبولی سایر اعمال خواهد بود. امام صادق«ع» فرمودند: «أوّل مَا‌يُحاسِبُ بِهِ العِبد عَنِ الصَّلوة فَإذَا قُبِلَت مِنهُ قُبِلَ سَائِر عَمَلِهِ وَ إذَا رُدَّت عَلَيهِ رُدَّ سَائِر عَمَلِهِ» [44]
 
اوّلين امري كه به واسطه آن بنده بازخواست مي‌شود، نماز است. چنانچه از او پذيرفته شود،‌ ساير اعمال او نيز پذيرفته مي‌شود و اگر قبول نشود، ساير اعمال او نيز رد مي‌شود.بنابراین سالک باید اهمیّت فراوانی برای نماز خود قائل باشد و نماز را بر همه امور مقدم بدارد. گاهی اوقات، برخي از امور مستحبّي بر اقامه نماز مقدّم مي‌شود. يكي از مستحبّات مورد تأکید، سفر به اماكن مقدّس و زیارتی است. ولی نزد برخي از مردم زيارت مكان‌هاي متبرّك، از به ‌جا آوردن نماز مهم‌تر است و حتّي در ميان راه اين سفرهاي مقدّس، از گزاردن به موقع نماز غفلت مي‌ورزند. اين افراد گاهي امر واجبي را فداي امر مستحبّي مي‌كنند و غافل از آنند كه نماز همواره بر انسان واجب است و هيچ امر ديگري نمي‌تواند جايگزين آن شود.
 
گاهي مشاهده مي‌شود كه در ايّام سوگواري امام حسين«ع» عدّه‌اي از محبّان آن حضرت، مراسم سينه‌زني و نوحه‌خواني را به اقامه نماز در اوّل وقت ترجيح مي‌دهند، در حالي‌كه امام حسين«ع» و‌ ياران ايشان براي زنده نگه‌داشتن نماز و تعظيم شعائر اسلام به شهادت رسيدند. شرکت در مجالس عزاداری حضرت سیدالشهداء«ع»، بسیار پسندیده و نيکو است‌ و برای‌ سالک امری لازم محسوب می‌شود. ولی در وقت نماز، هیچ امر پسندیده‌ای نیز نمی‌تواند جایگزین نماز شود. شايسته است كه شيعيان ائمه هدي«ع»، توجّه به اداي فريضه نماز را از پيشوايان بزرگ خود بياموزند. ‌سوره ماعون، تهدید تکان‌‌دهنده‌ای برای غافلان از نماز دارد و آنان را مسلمان نمی‌داند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏، أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ، فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ، وَ لا يَحُضُّ عَلي‏ طَعامِ الْمِسْكينِ، فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ، الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ، وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ» [45]
 
به نام خداوند بخشنده مهربان. آيا کسي که دين خدا و روز جزا را تکذيب مي‌کند، ديدي؟ آري او همان است که يتيم را به سختي مي‌راند. و (کسي را) بر دادن طعام به فقرا ترغيب نمي‌کند. پس واي به حال نمازگزاران. آنان که از نمازشان غافل و به آن بي‌اعتنايند. آنان که رياکاري‌ مي‌کنند و اسباب و وسائل مورد نياز را (از ديگران) دريغ مي‌ورزند.خداوند متعال در این آیات، غافلان از نماز را بی‌دین معرفی می‌نماید و مي‌فرماید: واي بر اين نامسلمان‌ها که اهمیّت به نماز نمی‌دهند و در وقت نماز غافل از نمازند.غفلت جامعه از نماز یعنی شلوغ بودن بازار و خیابان در وقت نماز و بدبختی بالاتر در چنین جامعه‌ای این است که سینماها و اماکن تفریحی، در وقت نماز پر جمعیّت باشد. قرآن کریم چنین ملّتی را مسلمان واقعی نمي‌داند؛ زیرا مسلمان در فرهنگ قرآن و عترت کسی است که در موقع نماز کاملاً متوجّه نماز باشد و به هیچ امر دیگری غیر از نماز توجّه نداشته باشد.  روایت شده است که امام صادق«ع» در آخرین لحظات حیات، همه خويشان و اطرافيان خود را فراخواندند، به‌طوري ‌كه همه تصوّر كردند امام«ع» وصيّت جديدي دارند. پس از آنكه خويشان و بستگان امام ششم«ع» به‌ بالين ايشان حاضر شدند، حضرت فرمودند: «انَّ شَفاعَتَنَا لاتَنَالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلَوةِ» [46] كسي كه نماز را سبك بشمارد، به شفاعت ما اهل‌بيت نمي‌رسد.
 
مصداق سبك شمردن نماز اين است كه انسان نماز را اوّل وقت و به جماعت به‌‌جا نياورد و نماز را فداي خواسته‌هاي خود كند. نماز را در حاشيه زندگي خود قرار دهد و زماني كه به گمان خود به كار مهمّي اشتغال دارد، نماز را ترك نماید. كسي كه نماز را سبك بشمارد، ‌مورد لطف پروردگار قرار نمي‌گيرد، به شفاعت اهل‌بيت«ع»نمي‌رسد، دعاي او مستجاب نمي‌شود و در عالم برزخ و روز قيامت گرفتار مي‌شود. پيامبراكرم«ص»  مي‌فرمايند:«لَيسَ مِنّي مَن استَخَفَّ بِالصَّلَوةِ، لاَ‌يَرِدُ عَلَيّ الحَوضَ، لاَ وَ اللهِ» [47] از من نيست كسي كه نماز را سبك بشمارد، چنين كسي در كنار حوض كوثر بر من وارد نمي‌شود، نه به خدا سوگند وارد نمي‌شود.
 
حضرت امام صادق«ع» فرمودند: «كسي كه نمازهاي واجب را اوّل وقت به‌ جا آورد و شرايط آن‌ها را به ‌درستي مراعات كند، فرشتگان نماز وي را به ‌سوي آسمان بالا مي‌برند، در حالي‌كه سفيد و پاكيزه است. آن نماز به صاحب خود مي‌گويد: خداوند تو را حفظ كند،‌ چنان‌كه مرا حفظ كردي. مسلماني كه بدون علّت نمازها را اوّل وقت آن‌ها به‌جا نمي‌آورد و حدود آن‌ها را رعايت نمي‌كند، نماز او در حالي‌كه سياه و تاريك است، به سوي او برمي‌گردد و فرياد مي‌زند،‌ خداوند تو را ضايع كند، همان‌طور كه مرا ضايع كردي.» [48]
 
پی نوشت ها:
[1]. البقرة / 3
[2]. الكافي، ج 3، ص 264
[3]. نهج البلاغة / خطبه 199: «شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ«صلی الله علیه وآله و سلم» بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَي بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّات»
[4]. العنكبوت / 45
[5]. الرّعد / 28
[6]. البقرة / 45
[7]. ر.ک: محبوب القلوب، ج 2، ص 163
[8]. يونس / 62: «آگاه باشيد که به يقين دوستان و نزديکان خدا نه بيمي (در عالم آخرت) بر آنان مي‌رود و نه اندوهي خواهند داشت.»
 [9]. مستدرك ‏الوسائل، ج 15، ص 457   
[10]. عدّة الداعي، ص 152: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُحَدِّثُنَا وَ نُحَدِّثُهُ فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَكَأَنَّهُ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ نَعْرِفْهُ»
[11]. «ليلة الهرير» يعني «شب غرّش»؛ ر.ک:  مظهر حق، ص 252
[12]. وسائل الشّيعة، ج 4، ص 246: «كَانَ عَلِيٌّ ع يَوْماً فِي حَرْبِ صِفِّينَ مُشْتَغِلًا بِالْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ يُرَاقِبُ الشَّمْسَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذَا الْفِعْلُ قَالَ أَنْظُرُ إِلَي الزَّوَالِ حَتَّى لِّيَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلَاةٍ إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلًا بِالْقِتَالِ عَنِ الصَّلَاةِ فَقَالَ ع عَلَي مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَي الصَّلَاةِ قَالَ وَ لَمْ يَتْرُكْ صَلَاةَ اللَّيْلِ قَطُّ حَتَّي لَيْلَةَ الْهَرِيرِ» و نيز المناقب، ج 2، ص 123
[13]. علل الشّرائع، ج 1، ص 181
[14]. بحارالأنوار، ج 43، ص 76: «قَالَ الْحَسَنُ مَا كَانَ فِي الدُّنْيَا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ ع كَانَتْ تَقُومُ حَتَّي تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»
[15]. بحارالانوار، ج 43، ص 339: «إِذَا بَلَغَ بَابَ الْمَسْجِدِ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ يَقُولُ إِلَهِي ضَيْفُكَ بِبَابِكَ يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‏ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدِي بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ يَا كَرِيم»
[16]. بحارالانوار، ج 45، ص 21
[17]. الخرائج، ج 2، ص 890: «... مَنْ يَقْوَي عَلَي عِبَادَةِ امِيرَ المؤمِنينَ»
[18]. بحارالانوار، ج 48، ص 221-213
[19]. وسائل الشّيعة، ج 4، ص 99: «أَنَّهُ خَلَعَ عَلَى دِعْبِلٍ قَمِيصاً مِنْ خَزٍّ وَ قَالَ لَهُ احْتَفِظْ بِهَذَا الْقَمِيصِ فَقَدْ صَلَّيْتُ فِيهِ أَلْفَ لَيْلَةٍ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ خَتَمْتُ فِيهِ الْقُرْآنَ أَلْفَ خَتْمَة»
 [20]. المؤمنون / 3-1
[21]. الجعفريات، ص 38: «قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْخُشُوعُ؟ قَالَ التَّوَاضُعُ فِي الصَّلَاةِ وَ أَنْ يُقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ كُلِّهِ عَلَي رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
[22]. العنکبوت / 45
[23]. الحجر / 99
[24]. الکافي، ج 2، ص53: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّي بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَخْفِقُ وَ يَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ فَقَالَ إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَ أَسْهَرَ لَيْلِي وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا حَتَّي كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ وَ عَلَي الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّي الْآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَان‏»
 [25]. المحجّة البيضاء، صص 365- 264
[26]. اسلام آئين رستگاري، صص 185-157
[27]. الکافي، ج 3، ص 343: «تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ ع فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ»
 [28]. الزّمر / 22
[29]. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 58
[30]. بحارالانوار، ج 45، ص 139
 [31]. البقرة / 43 و 83 و 110، النّساء / 77، الأنعام / 72، يونس / 87 و ...
[32]. ر.ک: وسائل  ‏الشّيعة، ج 8، صص 290-285
[33]. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 376
[34]. همان، ص 377
[35]. الكافي، ج ‏2، ص 613: «ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْجِدٌ خَرَابٌ لَا يُصَلِّي فِيهِ أَهْلُهُ ...»‏
[36]. المحجةالبيضاء، ج 1، ص 344
 [37]. الماعون/ 5-4
[38]. بحارالانوار، ج 82، ص 202
[39]. المدثّر / 45-40
[40]. المدثّر / 48
[41]. الکافی، ج 2، ص 278: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع سَبْعٌ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَكْبَرُ الْمَعَاصِي قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَكْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْكُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلَاةِ فِي الْكَبَائِرِ فَقَالَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَكَ قَالَ قُلْتُ الْكُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِكَ الصَّلَاةِ كَافِرٌ يَعْنِي مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ»
[42]. طه/ 14
[43]. طه/ 126-124
[44]. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 208
[45]. الماعون / 7-1
[46]. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 206
[47]. الکافی، ج 3، ص 269
[48]. همان، ص 268: «إِنَّ الصَّلَاةَ إِذَا ارْتَفَعَتْ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا رَجَعَتْ إِلَي صَاحِبِهَا وَ هِيَ بَيْضَاءُ مُشْرِقَةٌ تَقُولُ حَفِظْتَنِي حَفِظَكَ اللَّهُ وَ إِذَا ارْتَفَعَتْ فِي غَيْرِ وَقْتِهَا بِغَيْرِ حُدُودِهَا رَجَعَتْ إِلَي صَاحِبِهَا وَ هِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ»
کد خبر 2260671

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha