۲۷ فروردین ۱۳۹۳، ۸:۱۲

حركت‌هايي كه فاقد شوق و شفق و زهد و ترقب باشد، شكست خواهند خورد/ از ديدگاه امام علي(ع) به چه كسي صابر گفته مي‌شود

حركت‌هايي كه فاقد شوق و شفق و زهد و ترقب باشد، شكست خواهند خورد/ از ديدگاه امام علي(ع) به چه كسي صابر گفته مي‌شود

خبرگزاری مهر ـ گرو دین و اندیشه: از ديدگاه امام علي(ع) به كسي صابر گفته مي‌شود كه شوق و كشش به طرف كمال مطلوب و رضاي خداوند داشته باشد و با عوامل و موانع بازدارنده آن مبارزه كند و در اين رابطه نيروهاي خود را به كار گيرد و از حداقل امكانات حداكثر استفاده را بنمايد و با هوشياري و آمادگي دائمي مواظب حفظ ارزش‌ها و جلوگيري از عوامل منحرف كننده مكتب باشد.

سخن از ايمان بسیار گفته شده است، ليكن آنچه بايد در اين مورد بدان توجه داشت تبلور ايمان در عمل و تأثير آن در رفتار و كردار فردي و اجتماعي و توجه به آن به هنگام تجزيه و تحليل مسائل سياسي اجتماعي است، در اسلام ايمان بدون تحقق و تبلور در عمل ارزش ندارد و ذهنيتي بيش نخواهد بود. ايمان قلبي تنها در آغاز حركت انسان قرار دارد و در تداوم حركت ضروريست كه به زبان آيد و در عمل نمود پيدا كند والا همان اعتقاد قلبي نيز از دست خواهد رفت و اطراف آن را پوشش و غبار خواهد گرفت و در همين رابطه است كه در قرآن هر جا كلمه ايمان به كار رفته است به دنبالش عمل صالح و يا مصداق و نمونه‌اي از عمل آورده شده است.

«ان الذين امنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بايمانهم» (يونس/8) آنان كه ايمان آورده‌اند، خداوند به وسيله ايمانشان هدايت و راهنمائيشان خواهد كرد. علي (ع) مي‌فرمايد: راه ايمان روشنترين راه و تابانترين چراغ است پس به سبب ايمان به اعمال شايسته راه برده مي‌شود و با عمل شايسته ايمان كامل مي‌گردد با ايمان علم و آگاهي سرشار و آباد مي‌گردد و امام صادق (ع) در همين رابطه مي‌فرمايد: ملعون و مطرود است كسي كه ايمان را فقط قول و سخن بدون عمل بداند.

و از امام علي (ع) درباره ايمان سئوال شد، امام فرمود: ايمان شناخت با قلب است و اعتراف و اقرار به وسيله زبان و عمل به وسيله اعضاء و اركان بدن و آنچه مي‌خواهيم در اين مقوله به آن تكه مي‌كنيم نحوه تحقق ايمان است در عمل و ارتباط مشخصي كه هر يك از اعمال با يكديگر و با ايمان دارند. كه امام علي(ع) در نهج البلاغه به صورت فشرده در قالبي منظم به اين نياز پاسخ گفته و نحوه تنزيل و تحقق ايمان در عمل را بيان فرموده كه به خاطر جامعيت و نظم خاص اين كلام پس از آوردن متن كلام و ترجمه به شرح آن مي‌پردازيم.

از امام علي (ع) سئوال شد كه ايمان چيست؟ امام در جواب فرمود: ايمان بر چهار پايه استوار است: صبر و يقين و عدل و جهاد. و صبر از ايمان برچهار شعبه است: 1.شوق(علاقه‌مندي نسبت به كمال مطلوب) 2.شفق(ترس و دوري از عوامل بازدارنده) 3.زهد(پارسائي و برداشت كم براي بازدهي زياد) 4.ترقب(مراقبت و آمادگي هميشگي) آن كس كه مشتاق به بهشت باشد از شهوات چشم مي‌پوشد و آن كس كه از آتش بيم داشته باشد از كارهاي حرام اجتناب مي‌كند و آن كس كه در دنيا زاهد باشد مصيبتها را به راحتي تحمل مي‌كند و آن كس كه منتظر مرگ باشد در انجام كارهاي خير پيشي مي‌كند.

ديگر از مراحل ايمان آنچنان كه گفته شد، يقين بود كه خود بر چهار شعبه مي‌باشد كه عبارتند از: بينائي و بصيرت زيركانه و باز گرداندن حكيمانه هر چيز به اول خود و پند گرفتن از عبرتها و درس گرفتن از تاريخ، پس هر كس كه بصيرت زيركانه داشته باشد، حكمت براي او آشكار مي‌شود و آن كس كه حكمت براي او آشكار شده باشد عبرت‌ها را مي‌شناسد و كسي كه عبرتها را شناخت مانند آن است كه با گذشتگان زندگي كرده است و ديگر از مراحل ايمان عدل است كه خود بر چهار شعبه مي‌باشد كه مشتمل مي‌باشد بر دركي فراگير و همه جانبه و دانشي ژرف حكمي روشن و درست و حلمي استوار و ثابت پس آن كس كه فهم داشته باشد عمق علم و آگاهي را مي‌يابد و آن كس كه عمق آگاهي را شناخت از سرچشمه‌هاي حكمت سيراب مي‌شود و آن كس كه حلم داشت، در كارش افراط نمي‌كند و در ميان مردم خوش‌نام و سعادتمند زندگي مي‌كند.

و آخرين مرحله ايمان جهاد بود كه خود به چهار مرحله تقسيم مي‌شود يكي امر كردن به كارهاي نيك و بازداشتن از كارهاي ناپسند و صداقت و راستي در جايگاه‌هاي صدق و بيزاري از افراد فاسق و فاسد، پس هر كس امر به معروف كند پشتوانه مؤمنين را محكم كرده است و كسي ‌كه نهي از منكر كند بيني منافقين را به خاك مي‌مالد و كسي كه در جايگاه صدق راست گويد آنچه تقدير اوست بر او خواهد گذشت و آن كس كه از افراد فاسق بيزاري گزيند و براي خدا غضب كند، خداوند متعال به خاطر او غضب نمايد و در روز قيامت راضي و خشنودش گرداند.

فطري بودن ايمان

چنانچه در سوره روم، آيه 30 آمده است: پس حق‌گرايانه رو و جهت حركت خود را به جانب اين، استوار ساز، همان قانون فطري كه خداوند مردم را بر اساس آن سرشته و آفريده است، هيچگونه تغيير و تبديلي در قانون خلقت و آفرينش خداوند وجود ندارد، تنها راه درست و اساسي همين راه است ولي بسياري از مردم نسبت بدان آگاهي و شناخت ندارند.

ايمان به مطلق همواره در ابتداي تلاش و شناخت انسان قراردارد و به دنبال اين ايمان است كه در صدد شناخت و معرفت مطلق مورد نظرش برمي‌آيد تا با گرايش بدان ضعف‌ها و كمبودها و نيازهايش را برآورده نمايد. چنانچه در مفردات راغب در معني ايمان مي‌خوانيم! ايمان تصديقي است كه همراه آن ايمني و امن باشد وامن، آرامش خاطر و از بين رفتي اضطراب و خوف است به بياني ديگر ايمان به مطلق در نهاد و سرشت همه انسانها نهفته است و تمامي انسانها ذاتاً به قدرتي آگاه و با اراده و حاكم بر جهان هستي ايمان و باور دارند ولو اين كه اين ايمان به صورت گنگ و نامشخص باشد و نتوانسته آن را به زبان آورد و يا در تعيين مصداق آن دچار اشتباه گردند.

پيغمبر اكرم فرمود: هر فرزندي بر سرشت و فطرت خدائي زاده مي‌شَود، سپس پدر و مادر اويند كه با تربيت‌شان او را يهودي، مجوسي و يا نصراني مي‌گردانند. در طول تاريخ به جوامع و انسانهائي برخورد مي‌كنيم كه در فطرت انساني خود كه همان ايمان به خداي يكتاست منحرف شده‌اند و به انواع شرك پناه برده‌اند و گمان مي‌كرده‌اند آن اطمينان و آرامشي را كه دنبال ان مي‌گردند در رابطه با نمودهاي شركي مي‌توانند، بدست بيآورند گرايش به بت‌پرستي و الهه‌پرستي و پيدايش اساطير در طول تاريطخ از همين نقطه ناشي مي‌شود، علم‌زدگي و پناه بردن به مواد مخدر و هيپي‌گري و گروه‌گرائي و هر چيز به غير خدا كه انسان گمان كند به وسيله آن مي‌تواند نياز واقعي خود را بيابد اشكالي از شرك است كه در مقام پاسخ به نيازمندي‌ها و نواقص انسان سرابي بيش نخواهد بود و به جاي رفع اضطراب و ايمني آگاهانه‌اي كه انسان به دنبال آن مي‌گردد نتيجه‌اي جز تخدير و غفلت و خود‌فريبي نخواهد داشت.

قرآن در آيات متعدد فطري بودن ايمان و نيازمندي انسان به جايگاه امن بدون اضطراب و انحراف‌ها و محدود‌نگريهائي كه انسان در اثر محدوديت شناختش به آن دچار مي‌شود همه را به روشني بيان نموده است كه با نمونه‌هائي از آن آشنا مي‌شويم. به عنوان مثال در سوره آل عمران آيه 83 مي‌خوانيم: «آيا چيزي غير از خدا را جستجو مي‌كنيد. در حالي كه هر آن كه در آسمانها و زمين است سر به فرمان اوست »

در اين آيه پي‌جوئي و تلاش براي يافتن راهي غير از راه خدا و معبودي به جز خدا توبيخ و سرزنش شده است و به خوبي روشن مي‌كند كه انسان دريافتن و بازگشت به خويشتن اسلامي خويش بايد بسيار هوشيار باشد تا بتواند آنچه را خود دارد و سرشتش بر آن نهاده شده بيابد و با ايمان به خدا هماهنگي و همساني خود را با دستگاه آفرينش ثابت كند و همچون موجودات آسمان و زمين سر به آستان خدا نهند و فقط او را بيابد و جهت خود را با موجودات زمين و آسمان يكي كرده، در مسير توحيد قرار گيرد. و همچنين در سوره مريم آيه 82 آمده است كه: «و برگرفتند غير از خدا، خداياني تا براي آنان مايه عزتي باشد در صورتي‌كه چنين نيست، به زودي از عبادت آنان روي گردانده با آنان ضديت خواهند كرد.

ذلت و زبوني كه ناشي از كمبود دروني آنان است آنها را به پرستش غير خدا كشانده تا بلكه با اتكاء به آنها قدرتمند شوند ولي پس از مدت زماني چون آنان را كامل و لايق نيافته با آنان به ضديت برخواهند خواست زيرا كارشان از ابتدا برخلاف اقتضاي فطرت و ناموس خلقت بوده است و چنين عملي سرانجام به روگرداني و ستيزه‌جوئي مي‌انجامد. در جائي ديگر از قرآن (سوره عنكبوت، آيه41) آمده كه «مثل كساني كه دوستاني جز خدا گرفتند همانند عنكبوت است كه برگرفت خانه‌اي را و به راستي سست‌ترين خانه‌ها، خانه عنكبوت است.»

غير از خدا نمي‌شود تكيه‌گاه قرار كيرد، زيرا غير خدا اگر تكيه‌گاه قرار گيرد، سست و بي‌پايه است و چنين ايمانهايي انحرافي و گرايش‌هاي پوچ كه، با تقليد و تلفيق انجام مي‌شود و از شناخت درست برخوردار نيست، دوامي نخواهد يافت و چون كاري مخالف مقتضاي فطرت و خلقت است معتقدين به آن نمي‌توانند روحيه ايثار و گذشت رادر خود ايجاد كنند. همچنين در سوره يس آيه74 مي‌خوانيم كه: غير از خدا معبودهائي را براي خود برگزيدند تا شايد مورد ياري‌شان واقع شوند، گمان مي‌كردند خدايان دروغين مي‌توانند آنها را ياري داده و پاسخگوي نيازمندي‌هايشان باشند.

راستي كه جز اين نيست كه بشر همواره و همه وقت در پي پر كردن خلاء وجودي خويش و رسيدن به مرتبه و مقامي است كه هيچ گونه ايراد و نقصي بر او وارد نيايد و در پي آنچنان اوجي كه پاي هيچ رقيبي بدو نرسد و بر هر چه كه هست شناختي عميق يابد و با كلامي خلاصه در تمامي ابعاد هستي، او نيز اوج گيرد و به تكامل برسد. اما با همه اين نيازمندي‌ها همواره در پي معبودي است كه او را در راه جوابگوئي به اين نيازها قرار داده و حمايتش نمايد و از گرداب سرگرداني و حيرت بدرآيد و جون عجول است و كفور چنگ به معبودهاي دروغين ناتوان مي‌زند گاه بت، گاه الهه، گاه ابرقدرتي و گاه ثروتي ...

آري بشريت همواره در خط اين است كه به تعدادموجودات هستي براي خويش بت بسازد به تصور اين كه در پناه ايمان به آنها بر همه كاستي‌ها غلبه مي‌نمايد و بر قله كمال پيروزمندانه قدم مي‌گذارد، اما از ابتداي خلقت انسان تاكنون جز عده‌اي معبود واقعي را پناه خويش قرار نداده‌اند، بعضي براي اين معبود شريك قائل شده‌اند و بعضي كفر ورزيده‌اند و امروزه چه واضح و روشن بشريت را در گرداب گرايش به طاغوت و طاغوت‌چه‌ها مي‌بينيم و با اين كه دم از صلح و عدالت مي‌زنند وليكن چون درندگان حريص در پي تيز كردن چنگال‌ها و دندان‌هاي خويشند و اين ناشي از ايمان انحرافي است. حال براي دريافت و حل اين مشكل به كتاب خدا، تنها معبود به حق روي مي‌آوريم و با سخنان معصوم به پايان مي‌رسانيم.

چنانچه در آيات اول سوره بقره مي‌خوانيم كه: كساني كه ايمان به خدا و روز بازپسين آورده‌اند و عمل شايسته انجام داده‌اند هيچ ترس و اضطرابي از آينده نخواهند داشت، تنها و تنها ايمان به خدا و قيامت و عمل صالح است كه به انسان ايمني و آرامش مي‌دهد و خوف و وحشت را از او دور مي‌سازد.

و يا اينكه: بدون شك اين كتاب هدايتگر پرواپيشگان است، كساني كه ايمان به غيب داشته و نماز را به پا مي‌دارند و از آنچه به آنان روزي داديم انفاق مي‌كنند. در اين آيه چاره رهايي از اضطراب و رسيدن به امنيت و فلاح و هدايت كامل را ايمان به غيب مي‌دانند، همان غيبي كه فطرت و عقل سليم بدان گواهي مي‌دهد. و جمال و كمال و زيبايي‌هاي آن در اين جهان نمودار است و فقط پرواپيشگان كه خود را از محسوسات و ماديات به حقايق معقول فطري گرايش داده‌اند بدان باور دارند. و باز در همين سوره مي‌خوانيم كه: كساني كه گرويدن و ايمانشان را به ظلم آلوده نكردند براي آنان است تصلي خاطر و آرامش نفس و اينان‌اند هدايت شدگان خداوند در آيه فوق خودداري از ظلم را لازمه ايمان شمرده است بدين معني كه عمل و حركت مؤمنين بايد در مسير هماهنگي و مسير خدا و مطابق با نظام عادلانه هستي و فطرت خدايي باشد تا منجر به هدايت گردد و هر عمل و حركتي  كه به موقع و به جا و به ميزان و به مقدار ضرورت باشد نه كم و نه زياد عادلانه است كسانی كه اين گونه عمل می­كنند برخلاف ظالمين هيچ وحشت و اضطرابی نداشته و در راه هدايت در حركت هستند.

( در معنی ظلم در مفردات راغب چنين آمده: قرار دادن هر چيزی در غير جای مختص به خودش ظلم است حال به كم گذاری باشد يا زياده روی و يا اين كه بی موقع و بی­جا به كاربرده شود.) امام علی(ع) می­فرمايد: به وسيلۀ ايمان، علم و دانايی آباد و بارور می‌شود. جدايی علم و ايمان خسارت­های زيادی به بار آورده است، ايمان را به وسيلۀ علم بايد قوت بخشيد و آگاهی را برپايۀ ايمان بايد استوار ساخت. ايمان بدون علم و شناخت، انسان را به جمود و تعصب ناآگاهانه مي‌كشاند و علم بدون ايمان فاجعه مي‌آفريند و انسان را به استعمار و استبداد كشانده و عالمان بي‌مسئوليت را به شيادي وا مي‌‌دارد. و كشورهاي پيشرفته  به علوم و فنون و صنعت را به بي‌عفتي و كشورگشايي وا مي‌دارد.

صبر اولين پايه ايمان!

«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد صبر داشته باشيد و يكديگر را به صبر واداريد و ارتباط با يكديگر بر قرار كنيد و تقواي خدا پيشه كنيد شايد رستگار و پيروز شويد» (آل عمران 200) يكي از واژه‌هايي كه همانند بسياري از واژه‌هاي اسلامي دستخوش تحريف شده  و از آن برداشتي غلط و استعماري كرده‌اند واژۀ صبر است، كه آن را به معناي تحمل ناگواري‌ها و تن به ذلت و خواري سپردن و در برابر فقر و محروميت و ظلم و استبداد شكيبا بودن گرفته‌اند و كساني هم كه روحيۀ مبارزه با نابساماني‌ها و درگيري با دشمن را ندارند اين معني را ترويج نموده‌اند. اين گونه برداشت بيشتر از ضعف و ناتواني كساني است كه دست به سينه اسير جريانات غير الهي شده‌اند، در صورتي كه امام (ع) صبر را شجاعت مي‌داند.

از ديدگاه قرآن و روايات صبر به معني خويشتن‌داري، شجاعت و استقامت و سعۀ صدر و وسعت نظر، عفت، پاكي، قناعت و مقاومت و ثبات و اطمينان نفس در راه حق آمده است. در انتظار تحقق وعدۀ الهي بودن، هموار نمودن ناهمواري‌ها و پشت پا زدن و مقاومت در برابر انگيزه‌هاي شر آفرين و فساد‌آور از ويژگي‌هاي صبر است، و به طور خلاصه از حدود هفتاد آيه در قرآن در مورد صبر آمده و رواياتي كه در اين زمينه بوده است به خوبي روشن مي‌گردد كه صبر چيزي جز پايداري براصول مكتب و مقاومت و مبارزه در راه تكامل نيست.

كاربردهاي صبر

1- صبر در مقابل عجله و شتاب‌زدگي:

«اي رسول شكيبا باش همانند شكيبايي رسولان الو‌العزم و شتاب پيشه مساز» اگر قبل از رسيدن دمل به آن نيشتر وارد كني سبب مي‌شود كه بدن ديرتر سالم شود و وقت و نيروي بيشتري صرف آن شود و اگر قبل از اين كه انقلاب مراحل رشد و پيشرفت خود را طي كند دست به عمل‌هاي چپ‌روانه و غيرممكن زده شود اين شتاب‌زدگي موجب شكست و نابودي انقلاب و توقف آن مي‌گردد.

2- صبر در مقابل حوادث ناگوار و شكنجه‌ها: انسان مؤمن به خدا ناگزير از درگيري و مبارزه با دشمن است و با پذيرفتن اين ايدئولوژي پوياي اسلام و اعتقاد به اصل پايداري آن بايد براي حفظ آنها با مشكلات و پيش‌آمدهاي ناگوار مبارزه كنند، و در مقابل مشكلات مقاومت نمايد.

علي (ع) مي‌فرمايد: در سرگذشت مؤمنين قبل از خود تأمل وتفكر كنيد ببينيد چگونه در سختي و بلا بودن و از همه بيشتر بار مشكلات و تعهدات را بر دوش داشتند و فرعون‌هاي زمان آنها را به بندگي گرفته و به بدترين شكل شكنجه مي‌كردند و هيچ راه گريز و دفاعي نداشتند وقتي خداوند مقاومت آنان را بر شكنجه‌ها در راه محبت خود و نيز تحمل آنان را بر ناگواري‌ها و به خاطر ترس از خداوند مشاهده كرد براي آنان از تنگناهاي گرفتاري‌ها گشايشي قرار داد و عزت و امنيت را به جاي ذلت و وحشت به آنها ارزاني داشت.

آنان به خاطر مقاومت خود زمامداراني حاكم و پيشواياني راهنا گرديدند و فضل و كرامت خداوند نسبت به آنان به جايي رسيد كه آرزوهاي دور و درازشان بدانجا نرسيده بود و به راستي دروازۀ جنگ بين شما و بين اهل قبل(كه خداوند را مسلمان مي‌دانند و در حقيقت مسلمان نيستند) گشوده شده و قادر به گرفتن اين پرچم نيست مگر كسي كه داراي بينش درست و داراي صبر و شكيبايي بوده و آگاه بسبت به مواضع حق باشد. امام علي(ع) دراين خطبه صلاحيت مبارزه و لياقت پيشتازي و رهبري را تنها براي افرادي كه داراي ويژگي‌هاي فوق هستند مي‌دانند.

3- صبر بر طاعت و عبادت

غرائز مادي دائماً انسان را به سوي راحت‌طلبي و خوش‌گذراني مي‌كشاند و از انجام امور مشكل و تحمل رنج و زحمات برحذر مي‌دارد از اين جهت براي نفس آزاد و سركش انسان اطاعت و فرمانبرداري و بندگي خداوند عليرغم كشش‌هاي مادي و طبيعي مشكل نمايد و اگر نيروي ايمان و صبر و تقوا نباشد، انسان رنج و زحمت اطاعت را بر حركت‌هاي ناشايست در ماه مبارك رمضان و پايمردي در برابر منكرات و زشتي‌هاي جامعه و مقاومت در ميدان درگيري حق و باطل را راز و نياز با خدا در نيمه‌هاي شب و مشغول داشتن دل و قلب به خداوند در طول روز پرهيز از آلودگي‌ها و پستي‌ها و حفاظت و نگباني از اصول مكتب راستين اسلام در صحنۀ پيكار انديشه‌ها جز با ايمان راستيني كه تحقق آن در صبر است امكان‌پذير نخواهد بود در انجام واجبات پايداري داشته باشيد و در مقابل ناگواري‌ها با امام و رهبر ارتباط بر قرار كنيد.

با صبر و مقاومت بر پيروي و پيگيري از فرامين خدا و خودداري و پرهيز از عصيان، نعمت‌ها و بخشوده‌هاي خداوند را بر خود وسعت بخشيد. اطاعت از خدا و قانون‌بندي قانون‌مندي عالم نعمت‌هايي از قبيل آزادي از استبداد، استثمار، و استقلال و رهايي از پليدي‌ها را براي انسان فراهم مي‌آورد استعدادها و نيروي نهفته در درون را شكوفا مي‌سازد. علي (ع) در وصف پاك‌باز و مؤمن راستين مي‌فرمايد: چند روز دنيا را به شكيبايي سپري كردند و در پي آن راحت و آسايش هميشگي را دريافتند و اين عملشان تجارتي سودمند است كه خدايشان براي آنها فراهم كرده است. آنان خود را براي اطاعت و بندگي خداوند آماده و مهيا ساختند. خداوند هم راه سعادت و استفاده از نعمت‌هاي بي‌شمار را به آنها نشان داد.

4. صبر در رويارويي با انگيزه‌هاي طغيان‌آفرين و معصيت‌زا

 اسبغ از قول حضرت علي(ع) نقل مي‌كند كه امام در اهميت و ارزش صبر و خودداري از محرمات خداوند فرمود: صبر بر دو قسم است يكي پايداري به هنگام پيش آمدن رويدادهاي ناگوار كه اين خود نيكو و زيباست و ديگر امساك و خودداري از انجام حرام در مواردي كه موقعيت براي ارتكاب حرام مناسب است كه اين قسم از اولي نيكوتر و پسنديده‌تر است، گناه و معصيت خداوند و انحراف غرائز و طغيان آنها سرچشمه مي‌گيرد و اگر مقاومت دروني در برابر انگيزه‌هاي فساد آفرين از قبيل روحيه قدرت طلبي، خودخواهي، ستم، انحرافات جنسي و فكري، فزون‌طلبي در جهت شيطان، نباشد غريزه‌هاي وجودي انسان كه واقعيتي اجتباب‌پذير هستند، راه انحرافي پيمودن انسان را به بي‌بند و باري و تصرفات ناروا وا مي‌دارد. اين نوع صبر اهميت ويژه‌اي دارد زيرا اين مقاومتي اختياري و بر خلاف خواسته و ميل نفساني است كه نيازمند عزمي راسخ و تصميمي قاطع مي‌باشد.

تلاش و كوشش به جهت كمال مطلوب

اگر رفتار فرد مؤمن به خدا مورد توجه قرار گيرد عشق و شوقي شديد براي رسيدن به كمال مطلوب در وي مشاهده مي‌شود و حتي اين شور و عشق نسبت به افرادي كه شوق و عشق به خداوند و فلسفۀ شهادت را احيا مي‌بينند نه مرگ، با شوق و عشقي عجيب غسل شهادت مي‌كند و نماز شهادت مي‌خواند تا برود از چشمۀ حيات بنوشد و در مسير خداگونگي قرار بگيرد.

علي (ع) مي‌فرمايد: و به درستي كه من به رسيدن و ملاقات خدا اشتياق بسياري دارم (منظور از ملاقات خدا، دستيابي به كمالات و صفات خدائي از طريق شهادت در جهت خدا است) و باز نمونۀ اين شوق در سورۀ توبه مي‌بينيم: بر افراد ضعيف و مريض حرجي نيست كه در جنگ شركت كنند و نه بر افرادي كه هنگامي كه پيش تو مي‌آيند كه آنها را به ميدان كارزار ببري، مي‌گوئي وسيله‌اي در اختيار نداريم كه شما را به ميدان جنگ ببريم و برمي‌گردند در حالي كه غمناك و محزونند و چشمانشان از اشك پر شدهكه چرا نتوانستند در جنگ شركت كنند. آري آنچنان شيفتۀ راه خدا هستند كه چون مي‌بينند راهي براي ايثار جان خويش نمي‌‌يابند، اشك غم مي‌ريزند و اين گواه شوق و ميل حقيقي آنان به كمال حقيقي است.

شفق: ترس از عوامل بازدارنده و مبارزه با آنها، بديهي است كه شوق انسان در هر جهتي كه باشد خواه‌ناخواه با موانعي روبرو مي‌شود كه وي را از رسيدن به كمال مطلوب باز مي‌دارد پس بايستي آنها را شناخت با موانعي روبرو مي‌شود كه وي را از رسيدن به كمال مطلوب باز مي‌دارد پس بايستي آنها را شناخت و ارزيابي كرد و از آنها دوري گزيد و در صورت لزوم با آنها مبارزه نمود و كسي كه از آتش جهنم خوف دارد بايد از محرمات (كارها و اعمالي كه در جهت خير نيستند و انسان را از خدادور مي‌سازد) اجتناب بورزد پس مي‌توان گفت شفق يعني شناخت و ارزيابي عوامل بازدارنده شوق و دوري و مبارزه با آن عوامل، مؤمنين با داشتن صفت اشفاق و احتمال حملۀ دشمن به پيشگيري و مبارزه با آن پرداخته و قبل از آن كه دشمن در كيدش موفق شود مؤمنين كه او را عامل بازدارنده رسيدن به كمال مطلوب يعني خدا مي‌بينند با او به مبارزه برخواسته و او را شكست مي‌دهند.

زهد: زهد به مفهوم برداشت كم برا ي بازدهي زياد در جهت كمال مطلوب است زاهد مانند درختي است بياباني كه آب كمي مصرف مي‌كند ولي ساقۀ محكم دارد و شعله‌اش زياد و آتش آن بادوام است امام علي(ع) مي‌فرمايد: خوشا به حال زاهدان در دنيا كه بر آخرت دل بسته‌اند، اين گروهي هستند، كه زمين را فرش و خاك آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار داده‌اند.

زهد مثبت

زاهد واقعي در اسلام كسي است كه توجه و علاقه‌اش از ماديات دنيا به عنوان كمال مطلوب و بالاترين خواسته عبور كرده و متوجه كمال واقعي گشته است و هيچ موقع به ماديات اصالت نداده و از آنها به عنوان وسيله‌اي بيش استفاده نمي‌كند و به حداقل بهره‌گيري از ماديات اكتفا مي‌نمايد.

حضرت علي(ع) در معناي واقعي زهد مي‌فرمايد: زهد بين دو كلمه از قرآن قرار دارد (در دو جمله خلاصه شده است) خداوند سبحان فرمود: بر آن چه از دست شما رفت تأسف نخوريد و بدان چه به شما رسيد شادمان نشويد و هر كس بر گذشته اندوه نخورد و بر آينده شادمان نشد و به دو طرف  زهد دست يافته است. بديهي است كه آن چه كمال مطلوب نيست آمد و رفت آن ايجاد غم و شادي بي‌اندازه نمي‌كند و اگر روزي ثروتمند و فقير شود در زنگي او تغييري حاصل نخواهد شد هميشه زندگي و عقل او زاهدانه است. زاهد، زندگي دنيا را جاودانه نپنداشته و آرزوهاي دور و دراز در سر نمي‌پروراند. امام علي(ع) مي‌فرمايد: اي مردم، زهد عبارت است از، .... كوتاه، و شكر و سپاس نعمت‌هاي خدا، پروا از انجام اعمال حرام، زاهد در بكارگيري بحث كوشاست و از فزون‌طلبي و ثروت‌اندوزي خودداري مي‌كند و به پستي‌ها و ناپاكي‌ها دست نمي‌‌زند و بي‌اعتنائي نسبت به دنيا را عملاً پياده مي‌كند مرحوم نراقي در معراج سعاده در معني زهد مي‌گويد: دست برداشتن از دنيا و اكتفا به آن به قدر ضرورت و استفاده كم در عين داشتن، و زاهد واقعي كسي است كه از غير خدا اعراض كند و به خدا رو آورد و اين بالاترين مرحلۀ زهد است.

زهد عوام‌فريبانه

بسياري از افراد براي جلب نظر ديگران د راجتماع از مصرف‌هاي زياد خودداري كرده و خود را زاهد قلمداد مي‌كنند و زندگي واقعي آنها سراسر اسراف و زياده‌روي است و به دنبال فرصتي هستند كه با اين زمينه‌سازي به موقعيتي دست يابند. 

امام علي (ع) در خطبه سي و دو نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: مردم به چهار دسته تقسيم مي‌شوند، يك دسته از آن مردماني هستند كه خود رابه زهد‌گرائي زده‌اند و به ظاهر لباس اهل قناعت و زهد به تن كرده‌اند و حال آنكه در واقع چنين نيستند. در مقابل اين نوع زهد انحرافي، زهد علي (ع) است كه در عين آمادگي زمينه و امكانات، از به دست گرفتن حكومت خودداري كرده و آن را از عطسۀ بز هم پست‌تر مي‌شمارد. «شما فهميده‌ايد كه اين دنياي شما در نزد من از آب بيني بُزي هم پست‌تر است و اگر اين نبود كه خداوند از علماء تعهد گرفته گرفته كه به شكم‌خوارگي ظالم و گرسنگي مظلوم راضي نشوند و اگر حضور شما اتمام حجت نبود حكومت بر شما را نمي‌پذيرفتم.»

در اين خطبه به خوبي معلوم است كه علي(ع) حكومت و پشوانۀ مردمي و همۀ امكانات را براي گرفتن حقوق مظلومان مي‌پذيرد و با همۀ آنها ظالمانه برخورد مي‌كند. ترقب: منتظر بودن، آمادگي و هوشياري دائمي: ترقب از شاخه‌هاي صبر و از ويژگي‌هاي افراد مؤمن است، مؤمن نبايد ساده‌انديش و راحت‌طلب و غافل باشد كه گاهي لحظه‌اي در خود فرورفتن و از دست دادن حالت ترقب با شكست و نابودي برابر است. امام علي (ع) در رابطه با طلحه و زبير هنگام شكل‌گيري فاجعه جمل هوشياري و آمادگي خود را اين‌گونه بيان مي‌دارد:

«به خدا قسم من همانند كفتاري نيستم كه در لانۀ خودم بخزم تا صياد سر رسد و مراصيد كند (غافل و بي‌خيال در خانه نمي‌نشستم و در مدينه نمي‌ماندم تا دشمن لشكر بسيج كند و به مدينه يورش بياورد) بلكه با هوشياري، لشكر بسيج مي‌كنم و به وسيلۀ كساني كه وفادار به حق هستند و روي به حق آورده‌اند با كساني كه پشت به حق نموده‌اند و پيمان شكسته‌اند مي‌جنگم».

نمونه‌اي از صبر همراه با ترقب را امام چه زيبا در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «صبر كردم همانند كسي كه خار در چشم و استخوان در گلو داشته باشد، اگر خويشتن را در اين موقعيت ببينم حتماً درك مي‌نمائيم كه بايستي هر چه سريعتر و در عين حال با ظرافت و دقت بيشتر خار را از چشم و استخوان را از گلو درآوريم زيرا هر حركت حساب نشده‌اي موجب كور شدن و يا زخمي و چركين شدن گلو مي‌گردد. پس بايدضمن صبر كردن خار و استخوان را درآورد تا بتوان فرياد حق سر داد و ناحق را نهي نمود. مؤمن نبايد همانند كبك باشد و همچون سلطان حسين كارها را با ان‌شاء‌الله درست كند. بلكه بايد ترقب را از كلاغ آموخت كه براي اين كه نظارت بيشتري بر اطراف داشته باشد بر مرتفع‌ترين شاخۀ درخت مي‌نشيند و هنگامي كه انسان خم مي‌شود كه سنگي را از زمين بردارد و پيش از آن كه انسان كمر راست كند كلاغ پرواز كرده است. ما بايد آن گونه هوشياري و ترقب داشته باشيم كه قبل از پيش آمدن هر حادثه‌اي از وقوع آن جلوگيري كنيم و با چشمان تيز بر فراز بلند هر برج ديده‌باني هر قدم ناپاك و خيانتگر ضدانقلابي را با گلوله‌اي متكي بر بصيرتشان بر زمين بدوزيم و امام علي(ع) اين ترقب دائمي را در طول زندگي در رابطه با مرگ مطرح مي‌كند كه: «هر كس ترقب نسبت به مرگ داشته باشد (توجه داشته باشد كه هر لحظه از زندگي او كه مي‌گذرد ديگر باز نمي‌گردد و مرگ هر لحظه ممكن است فرا برسد) در انجام كارهاي خير سرعت مي‌گيريد. و انجام عمل صالح را به فردا نمي‌اندازد».

به طور خلاصه از ديدگاه امام علي(ع) به كسي صابر گفته مي‌شود كه شوق و كشش به طرف كمال مطلوب و رضاي خداوند داشته باشد و با عوامل و موانع بازدارنده آن مبارزه كند و در اين رابطه نيروهاي خود را به كار گيرد و از حداقل امكانات حداكثر استفاده را بنمايد و با هوشياري و آمادگي دائمي مواظب حفظ ارزش‌ها و جلوگيري از عوامل منحرف كننده مكتب باشد. حركت‌هايي كه فاقد شوق و شفق و زهد و ترقب باشد، شكست خواهند خورد.

هر گونه فعاليت و حركتي كه فاقد يكي از اصول شوق و شفق و زهد و ترقب باشد حتماً دچار شكست خواهد شد. مثلاً در جنگ بدر مسلمين هم شوق دارند و هم شفق و هم زهد و هم ترقب مقتي حركت مي‌كنند، همه براي مرگ آماده‌اند و شوق به شهادت دارند و شفق هم دارند. حتي از دستگيرشدگان سئوال مي‌كنند روزانه چند شتر آب مصرف مي‌كنند و تعداد نفرات دشمن را از همين سئوال مي‌فهمند و زهد نيز دارند زيرا حداقل نيروها، حداكثر بهره‌برداري را مي‌نمايند ولي در جنگ اُحد چون در مبارزه ترقب ندارند و شوق را در جهت جمع‌آوري غنائم و فزون‌طلبي به كار مي‌گيرند، آن ضربه سخت را مي‌خورند.*                  

منابع:

  1. قرآن كريم
  2. نهج البلاغه
  3. شرح نهج البلاغه، ابن ميثم بحرانی
  4. جواهر الكلام، شيخ محمد حسن نجفی
  5. اصول كافی، محمد ابن يعقوب كلينی

*نویسنده: دکتر پریش کوششی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی                               

کد خبر 2271615

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha