به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از رمان «آه با شین» نوشته محمد کاظم مزینانی عصر روز دوشنبه اول اردیبهشت ماه در حالی در حوزه هنری برگزار شد که با وجود اعلام قبلی مبنی بر حضور رضا امیرخانی، صادق کرمیار و یوسفعلی میرشکاک در این مراسم، هیچ کدام از این سه سخنران در این مراسم حاضر نشدند.
در ابتدای این نشست رونمایی، علیرضا قزوه مدیر دفتر آفرینشهای ادبی حوزه هنری در سخنانی با اشاره به اینکه مزینانی را همانقدر که نویسنده میداند شاعر نیز میداند، اظهار داشت: مزینانی اهل سرزمین سمنان است، سزمینی که مهد زبان آوارن و فرهنگهای قدم و تعبیر دیگر جزیرهای از زبانهاست.
وی در ادامه با اشاره به رمان «آه باشین» گفت: بخش زیادی از نویسندگان کشور ما تسلط عمیقی بر واژهها ندارند، اما در این رمان تسلط بالایی از نویسنده در استفاده از واژهها دیدم که به نظر من تنها از یک شاعر برمیآید. کلماتی که به تعبیر من مانند گِلهایی است که تبدیل به دانههای تسبیح میشوند و در نهایت ورز میخورند تا تبدیل به شاه مقصود شوند.
قززوه افزود: هم حروفی و واژهآرایی در این رمان به اندازه زیادی مورد استفاده قرار گرفته است که از جمله آن کارهایی است که شاعران بزرگ میکنند و در کنار آن نویسنده از اصطلاحات خوبی نیز در حوزه مردم شناسی بهره برده است. شاید در انتشار نخستین مجلد از این سه گانه احساس میکردی با نوعی بازی زبانی در انتخاب نام و نگارش رمان روبرویی اما الان دیگر میتوان با قطعیت گفت که این زبانآرایی تنها برای ایجاد معنا است.
وی در ادامه با اشاره به نقل قولی از رضا امیرخانی در مورد نسبت نویسندگی و شاعری گفت: من باو ندارم که شاعر ورشکسته قصه نویس میشود. شعر هنر اول ما ایرانیان است منتهی تفاوت میان قصه نویس و شاعر در حوصله آنهاست. شاعر با حوصله است که قصه نویس میشود.
وی همچنین با اشاره به مرحوم امیرحسین فردی این رمان را ادای دین مزینانی به این نویسنده فقید بر شمرد و گفت: به اعتقاد من این رمان را اگر فشرده کنیم میتوان از دلش این مجموعه شعر در آورد. البته به اعتقاد من یک شاعر میتواند داستان خلق کند اما اگر یک داستان نویس بخواهد به کار شعر وارد شود به طور قطع حرفهای زیادتری نسبت به داستان باید بزند چون شعر هنر بیشتری نسبت به داستان دارد و در مورد رمان آقای مزینانی هم به نظر بهتر از بیش از آنکه به آن داستان بگوییم به آن شعر داستان بگوییم.
مزینانی همواره سنگ تمام میگذارد
در ادامه این مراسم محمد رضا بایرامی نیز برای سخنارنی به پشت تریبون دعوت شد.
این نویسنده در ادامه با اشاره به آشنایی قدیمی خود با مزینانی و بیان اینکه همیشه از مشتریهای اشعار او بوده است، گفت: آقای مزینانی چه شاعر باشد و چه در کار بازنویسی متون کهن و چه نویسنده همیشه برای کارش سنگ تمام میگذارد و هیچ وقت باری به هر جهت کاری نمیکند.
بایرامی ادامه داد: به نظر من شرایط مزینانی همانند شرایط داستایوسکی در زمان نوشتن قمار باز است. هم زمانش کم است و هم دوست دارد کم کاری نکند و هم میخواهد کاری خلق کند که پای آن بایستد. من همیشه فکر میکردم اگر این تنگناها نبود چه اتفاقی برای نویسنده رخ میداد؟ خیلی از موضوعات جزئی ما را به تعجب میاندازد و به فکر فرو میرویم که این همه هیاهو برای چیست اما در عرصه ادبیات هرگز هیاهویی به وجود نمیآید. به قول میلان کوندرا ما وارث میراث بیقدر شده سروانتس هستیم با این تفاوت که جز نویسنده کسی قدر کارش را نمیداند.
وی افزود: شاید خیلی از ما به خودمان زحمت ندهیم که در طول یک ماه میراث زحمت چند ساله نویسنده را بخوانیم و همین نگاه باعث میشود که بسیاری از اتفاقات را نتوانیم رصد کنیم و همین دیدگاهمان باعث شده نوینسده و تلاش وی از جامعه ما به سادگی کنار گذاشته شود. ما یادمان رفت که هنرمند در قراری نانوشته انتظا دارد بخوانیمش و درکش کنیم اما همه ما به نوعی در هیاهو برای دریافت چیزهایی دیگر گم شدهایم خب نویسنده هم میگوید چرا پنج سال شبانه روز کار کنم که در نهایت شمارگان کتابم بشود 2500 نسخه.
این نویسنده در ادامه به رمان آه باشین اشاره کرد و گفت: این رمان اثری پر پر و پیمان است که در آن زندگی و شخصیت و تاریخ با جزئی نگری مورد توجه قرار گرفته است تا جایی که حتی یک لحظه نیز نمیتوان آن را بر زمین گذاشت. ریزه کاریهایی که به شکل شگفتانگیزی از سوی مزینانی رعایت شده هم کار او را به شدت یکدست کرده است.
بایرامی افزود: اتفاقا ما شاعرانی خوب و قوی داریم كه كه نویسنده های بدی هستند، یعنی جزء بدترین نثر نویسها محسوب میشوند البته این موضوع در مورد مزینانی اتفاق نیفتاده است و توانسته اثر خوبی را خلق كند. مزینانی به عنوان یک شاعر تنها به ادبیات در رمانهایش پرداخته و این اگر تنها سهمش از نویسندگی باشد کم سهمی هم نیست.
مزینانی مرا در گرداب خود فرو برد
به عنوان آخرین سخنران این مراسم نیز ناصر کشاورز از شاعران مطرح در حوزه کودکان نیز به سخنرانی پرداخت.
وی با اشاره به اینکه مزینانی برخلاف باور دوستان حاضر در این نشست از همان ابتدا هم اهل شعر بود و هم اهل قصه نویسی گفت: ما بیش از سیسال است که با هم دوستیم. مارکز را اولین بار او به من معرفی کرد، بروخس را نیز همینطور. در کنار این شعر هم میگفت. در واقع شعر را با هم شروع کردیم اما شعرهای او را کسی نتوانست تقلید کند و به حریم آن نزدیک شود.
کشاورز در ادامه داستان آه باشین را گردابی توصیف کرد که او را با خود به درونش کشیده است و گفت: وقتی این داستان را میخواندم حس میکردم با تابلوهایی ترسیم شده در قالب کلمات روبرویم که اگر هر گوشهاش را برداریم، فرو میریزد. من نمیدانم مزینانی چطور به این مساله دست پیدا کرده است اما یادم هست در همان دوران شاعری نیز معتقد بود که شعر باید نظریه داشته باشد. انگار مهندسی کلمات و واژگان در ادبیات ما گم شده است و مزینانی بار دیگر آن را کشف کرده است.
این شاعر افزود: اگر در صندوقچه آثار منتشر نشده مزینانی بگردیم بیشمار قطعه شعر از او هست که تنها یک مصرع یا یک کلمه کم دارد و مزینانی گفته چون نمیدانم چه باید به جایش نویسم آن را کامل نکرده در حالی که شاعران زیادی در این مملکت با عباراتی سردستی سر و ته شعر را به هم میآورند.
کشاورز تاکید کرد: امیدوارم خیلیها بفهمند که نوشتن یک رمان یعنی گل زدن پی در پی میان جملات و میشود آن را هم در کنار گلزدنهای فوتبالیستها و بهای میلیاردی که برایش میپردازند، دید.
وی در پایان تاکید کرد: مزینانی چه شعر بگوید و چه نگوید و چه قصه بنویسد و چه ننویسد یک ارزش دارد. اما این ها همه وجود او نیستند. مهم شان انسان است که باید از همه اینها بالاتر برود. به قول خودش انسان باید در دنیا مانند روحی باشد که بیاید و بود و دیده نشود. شاید او تصمیم دارد اینطور تاثیری از خود در جهان بگذارد.
نظر شما