۲۱ شهریور ۱۳۸۴، ۸:۲۲

11 سپتامبر، اسلام، غرب و صلح جهاني (27)

آيا هاليوود يكي از مقصران اصلي يازده سپتامبر بود؟

آيا هاليوود يكي از مقصران اصلي يازده سپتامبر بود؟

خبرگزاري "مهر" - گروه فرهنگ و هنر : دقيقاً چهار سال از حادثه يازده سپتامبر گذشته، اما همچنان همه از آن آرماگدون بزرگ حرف مي زنند؛ روزي كه آتشفشان فوران كرد، اجسام آسماني به هم خوردند، ناوگان دريايي نابود شد و كشتي ها به قعر آب فرو رفتند.


صفحه اول روزنامه ميامي هرالد
در روز 12 سپتامبر 2001، يك روز بعد از فاجعه

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر "مهر"،

 براي تمام كساني كه آن حادثه را از صفحه تلويزيون مي ديدند، نخستين نكته اي كه به ذهن متبادر مي شد و مي توانست آن صحنه ها را معني كند و همه جهانيان را به ديدگاهي مشترك برساند، مقايسه صحنه هاي برخورد هواپيماها با برج هاي دوقلوي نيويورك با يك فيلم سينمايي بود

براي تمام كساني كه آن حادثه را از صفحه تلويزيون مي ديدند، نخستين نكته اي كه به ذهن متبادر مي شد و مي توانست آن صحنه ها را معني كند و همه جهانيان را به ديدگاهي مشترك برساند، مقايسه صحنه هاي برخورد هواپيماها با برج هاي دوقلوي نيويورك با يك فيلم سينمايي بود. تصاوير متحرك و صداي همگام با آن درست مثل انتقال اطلاعات عمل مي كرد. زبان مشترك تمام بلاك باسترها (فيلم هاي بزرگ و پرهزينه) در واقع يك چيز است : خشونت. از زمان فروپاشي امپراتوري شوروي هم اين زبان مشترك تنها در يك نقطه ديده مي شود و آن جايي نيست جز "هاليوود". فيلم هاي با مارك هاليوود ديگر بر DNA مردم جهان حك شده اند و بخشي جدايي ناپذير از شخصيت و ذات انسان ها محسوب مي شوند. بنابراين، فرار مردم وحشت زده منهتن از مقابل گام هاي خطرناك گودزيلا، انفجار آسمانخراش ها و نطق هاي جنگ افروزانه "روز استقلال"، تأثير عاشقانه "تايتانيك"، معصوميت زخم خورده "پرل هاربر" و جنون جهانشمول "تأثير عميق" همان دنيايي است كه رولند امريش (سازنده فيلم "روز استقلال") در خدمت اهداف روپرت مرداك (غول رسانه اي جهان) كارگرداني كرده است.

روز يازدهم سپتامبر 2001 رؤيا به حقيقت تبديل شد. اما اين يعني چه؟ زيگفريد كراكور، منتقد اجتماعي آلماني، نخستين كسي بود كه اين بحث را مطرح كرد : "فيلم هاي يك ملت بازتابي از ذهنيت آن ملت است." او با تحليل فيلم هاي محبوب جمهوري وايمار (حكومت آلمان بين سال هاي 1918 تا 1933) در سايه ظهور و اوج گيري نازي در قدرت، نوشت: "آلمان از همان روزهاي نخست دقيقاً چيزي نشان داد كه در سينمايش ديده بوديم. آلمان هماني بود كه روي پرده نمايش داده مي شد" .

برخي روحانيون و كشيش ها بلافاصله حملات يازده سپتامبر را به كيفر الهي ربط دادند. برخي ديگر آن را رويدادي براي تغيير سياره زمين دانستند با اين تفاوت كه رويداد مذكور بسيار شبيه يك سوپرپروداكشن خارق العاده هاليوودي با هزينه اي چند صد ميليون دلاري سازماندهي شده بود

"دقيقاً همان چيزي كه انتظارش مي رفت." آيا حملات تروريستي به نيويورك و واشنگتن هم يك فانتزي پيشگويانه بود كه به حقيقت مي پيوست؟ يا نوعي كامروايي گمراهانه؟ در بيش از نيم قرن گذشته ايالات متحده كشورهاي مختلفي از ژاپن و ويتنام گرفته تا عراق و صربستان را بمباران كرد بدون اينكه حتي يك بمب روي خاك و شهرهاي خودش بيفتد. اما فراتر از همه اينها، امريكا دنيا را با تصاوير خود هر آن بمباران مي كند. برخي روحانيون و كشيش ها بلافاصله حملات يازده سپتامبر را به كيفر الهي ربط دادند. برخي ديگر آن را رويدادي براي تغيير سياره زمين دانستند با اين تفاوت كه رويداد مذكور بسيار شبيه يك سوپرپروداكشن خارق العاده هاليوودي با هزينه اي چند صد ميليون دلاري سازماندهي شده بود. عده اي هم يازده سپتامبر را توطئه يهودي ها و به عبارت صحيح تر صهيونيست ها دانستند.

به گزارش "مهر"، پيتر هسلر در "نامه اي از چين" خود كه در شماره 15 اكتبر 2001 نشريه معتبر نيويوركر منتشر شد، نسخه هاي دي وي دي حادثه يازده سپتامبر موجود در فروشگاههاي شهر ونژو را چنين توصيف كرد: "من اين دي وي دي ها را بين انبوهي از نسخه هاي "ژوراسيك پارك" و "سياره ميمون ها" پيدا كردم، با جلدي كه عبارت "بزرگترين فاجعه قرن" روي آن حك و به واسطه يك شركت دولتي منتشر شده بود. روي جلد علاوه بر تصوير برج هاي دوقلوي سازمان تجارت جهاني در آتش، تصوير هر دو قهرمان اين ماجرا هم ديده مي شد : جرج واكر بوش و اسامه بن لادن كه شايد بتوان او را پس از آدلف هيتلر بزرگترين شخصيت رسانه اي تاريخ لقب داد" . (دولت ايالات متحده كه نگران كاريزماي بن لادن است، تمامي تصاوير او را از برنامه هاي خبري و تلويزيوني محو كرد، البته غير از آنچه از برنامه "تحت تعقيب ترين هاي امريكا" از شبكه فوكس پخش مي شد) .

خالقان دي وي دي "بزرگترين فاجعه قرن" با هوشياري تمام از جري بروكهايمر (خالق "آرماگدون") به عنوان تهيه كننده اين نسخه ياد كردند و تلفيقي از تصاوير تلويزيوني شبكه هاي امريكايي را با تحليل و تفسير چيني به مردم ارايه دادند؛ آن هم با موسيقي متن "آرواره ها"ي استيون اسپيلبرگ و روي تصوير آهسته سقوط برج شمالي سازمان تجارت جهاني. ديگر ويدئوهاي چيني با عناويني نظير "حمله شگفت انگيز به امريكا" و "فاجعه امريكا: پرل هاربر قرن بيست و يكم" حتي كار به جايي رساندند كه براي انتقال وحشت ناشي از يازده سپتامبر كليپ هايي از فيلم هاي "وال استريت"، "گودزيلا" و "صخره" را بكار گرفتند.

 آندره بازن، منتقد معروف سينما، ديدن تصاوير فاجعه يازده سپتامبر را به تجربه زيبايي شناسي تصاوير متحرك نسبت داد كه از زمان پيدايش سينما تقريباً همپاي فاجعه بوده است

آندره بازن، منتقد معروف سينما، ديدن تصاوير فاجعه يازده سپتامبر را به تجربه زيبايي شناسي تصاوير متحرك نسبت داد كه از زمان پيدايش سينما تقريباً همپاي فاجعه بوده و سوزان سانتاگ هم به اين نكته اشاره كرد كه فيلم ها ـ و البته حالا ديگر تلويزيون و بازي هاي ويدئويي ـ فانتزي زندگي به واسطه مرگ ديگران و يا مرگ شهرها و حتي نابودي انسان و انسانيت را به ما آموخته اند.


نمايي از فيلم "پرل هاربر"
عده اي حادثه تروريستي يازده سپتامبر را به پرل هاربر هزاره جديد تشبيه كردند

اين حادثه تاريخي ناميمون، كه برخي آن را پايان تاريخ مي دانند، با توليد اكشن هاي پرهزينه، فيلم هاي پرآب و تاب ژانر فاجعه و ديگر محصولات بلندآوازه سينمايي از "توفان صحرا"ي جرج بوش گرفته تا "پرل هاربر" مايكل بي شناخته مي شود. نشريه معتبر ورايتي يك بار در يكي از شماره هاي سال 1995 خود اين تيتر را زد: "زمين براي هاليوود: شما برنده شديد". آنچه سوزان سانتاگ از آن به عنوان "تصوير فاجعه" ياد كرده، در طول زمان بارها كارآيي خود را نشان داده است. در حالي كه "تايتانيك" (با آن تصاوير بي سابقه مرگ دسته جمعي ولي ديجيتالي) فيلمي همچون "جنگ هاي ستاره اي" را از مقام پرفروشترين فيلم تاريخ سينما به زير كشيد، محاكمه بيل كلينتون و وحشت ناشي از ورود به هزاره سوم چنان ترسي از رسيدن آخرالزمان به جان مردم انداخت كه هرگز پيش از آن مشاهده نشده بود. علاوه بر حمله تروريستي به مركز تجارت جهاني در سال 1993 و بمبگذاري در ساختمان فدرال اكلاهماسيتي دو سال پس از آن، فيلم هايي چون "گردباد"، "فهرست شيندلر"، "توفان يخ"، "تصادف"، "آخرت شيرين"، "نجات سرباز رايان"، "مگنوليا"، "سيزده روز" و "داني داركو" هم به نوعي به بحث تروريسم طبيعي دامن مي زدند.

به گزارش "مهر"، در غياب تهديد كمونيسم، دشمنان امريكا ديگر مي توانستند همه جا باشند؛ در "جان سخت" تروريست اروپايي دشمن بود، در "جان سخت 2" تروريست هاي مواد مخدر، در "جان سخت با انتقام" تروريست هاي نئو نازي، در "در محاصره" تروريست هاي داخلي، در "در محاصره 2" تروريست هاي بين المللي، در "روز استقلال" تروريست هاي فرازميني، در "شيوع" تروريست هاي ميكروارگانيك، در "دنياي گمشده" تروريست هاي دايناسوري، در "هواپيماي رييس جمهوري" تروريست هاي روسي، در "صلح ساز" تروريست هاي بوسنيايي و در "دروغ هاي حقيقي"، "تصميم اجرايي" و "محاصره" تروريست هاي اسلامي.

اگر "جان سخت با انتقام"، كه تنها چند هفته پس از حادثه بمبگذاري در ساختمان فدرال اكلاهماسيتي اكران شد، ملهم از اين حادثه بوده باشد، پس بايد گفت كه "جان سخت" واقعي با موضوع مبارزه بروس ويليس (در نقش مأمور پليس فدرال نيويورك سيتي) با تروريست هاي بين المللي در آسمانخراشي در لس آنجلس، به واقع نقشي اساسي در تكميل سناريو حادثه انفجار در مركز تجارت جهاني در سال 1993 داشته است

سياستمداران جمهوري خواه و جهادگرايان امريكايي بر اين نكته تأكيد داشتند كه دشمن واقعي خود هاليوود بوده و صنعت فيلمسازي يك دهه گذشته را صرف ترويج و توليد فيلم هايي با موضوع نوعي تروريسم ملايم كرده است. اگر "جان سخت با انتقام"، كه تنها چند هفته پس از حادثه بمبگذاري در ساختمان فدرال اكلاهماسيتي اكران شد، ملهم از اين حادثه بوده باشد، پس بايد گفت كه "جان سخت" واقعي با موضوع مبارزه بروس ويليس (در نقش مأمور پليس فدرال نيويورك سيتي) با تروريست هاي بين المللي در آسمانخراشي در لس آنجلس، به واقع نقشي اساسي در تكميل سناريو حادثه انفجار در مركز تجارت جهاني در سال 1993 داشته است. مردم ايده مي گيرند. چه كسي به اين زودي ها ويل اسميت را در نقش ستاره فيلم "روز استقلال" فراموش مي كند كه در حال هدايت هواپيماي خود به سوي پايگاه مركزي دشمنان است . . . . .



واكنش هاليوود به يازده سپتامبر شگفت انگيز بود؛ ضمن اينكه اصلاً انديشه جادويي تمام آن چيزي است كه در سينما ارزش دارد و فيلم ها به واسطه آن ساخته مي شوند. در روزهاي پس از حادثه يازده سپتامبر، استوديو برادران وارنر اكران "غرامت مضاعف" را به تأخير انداخت، فيلمي كه آرنولد شوارتزنگر در آن به انتقام از تروريست هاي قاتل زن و فزرندش در آسمانخراشي در لس آنجلي برمي خيزد. جالب اينجاست كه در فيلمنامه اوليه تروريست هاي قاتل خانواده قهرمان داستان اعراب بودند و اندرو ديويس كارگردان بعدها هويت آنها را به قاچاقيان مواد مخدر منطقه امريكاي جنوبي تغيير داد. حتي در اين دوران پرآشوب فيلم هاي كمدي هم در امان نماندند و مجبور به پرداخت غرامتي مضاعف شدند. ديزني نمايش عمومي "مشكل بزرگ" تيم آلن را با موضوع قاچاق بمبي اتمي با يك هواپيماي جت به تعويق انداخت و مترو گلدوين مه ير اساساً پروژه "خون دماغ" را با بازي جكي چان به بايگاني فرستاد. نمايش تلويزيوني فيلم هاي "پرونده ايكس" و "روز استقلال" هم با وجود اعلام قبلي كلاً منتفي شد .

آنچه مسلم است اينكه هاليوود در اين حادثه احساس گناه مي كرد. درست چند روز پس از سقوط برج هاي سازمان تجارت جهاني، استوديوهاي بزرگ فيلمسازي با آب و تاب فراوان اعلام كردند كه پليس فدرال امريكا گفته احتمالاً هاليوود هدف بعدي تروريست هاست. 21 سپتامبر 2001 در لس آنجلس شايعه اي به سرعت برق و باد پيچيد مبني بر اينكه به زودي حمله اي به شهر انجام مي شود. گرچه فيلم هاي هاليوودي نقشي اساسي در تربيت تروريست ها داشتند، اما همه هم به اندازه رابرت آلتمن آنقدر بي پرده و صريح نبودند كه بگويند: "سينما زمينه را براي تروريست ها فراهم كرد و آنها دقيقاً از روي فيلم ها كپي كردند. هيچكس حتي فكر انجام چنين عمل وحشيانه اي را هم نمي كند مگر اينكه آن صحنه را در فيلمي ديده باشد . . . من معتقدم ما خودمان فضا را مساعد كرده و به آنها آموخته ايم چگونه اين كار را بكنند" .

با وجودي كه گفته مي شد علاقه مردم به سينما رفتن پس از حادثه يازده سپتامبر كمتر شده، اما آمارهاي رسمي نشان داد كه حتي پيش از اكران نخستين "هري پاتر" هم فصل پاييز شاهد فروش فوق العاده برخي فيلم هاي روي پرده بود. در اواخر اكتبر نشريه ورايتي گزارشي به نقل از گروه تحقيقات ملي منتشر كرد كه نشان مي داد حدود شصت درصد از مردم، به ويژه آنها كه اخبار حوادث را از تلويزيوين دنبال كرده اند، هيچ علاقه اي به سينما رفتن ندارند. اما مگر اين تعداد هميشه به سينما مي رفتند كه حالا فقط به واسطه حادثه تروريستي يازده سپتامبر اين عادت خود را كنار گذاشته باشند؟ حتي برخي استوديوها فيلم هاي جنگي نظير "پشت خطوط دشمن" را روانه پرده كردند كه در ماههاي پس از آن حادثه هولناك با واكنش بسيار خوب سينماروها مواجه شد. البته فيلمي مثل "سقوط بلك هاوك" هم بود كه برخي آن را بدترين فيلم فاجعه دوران رياست جمهوري بيل كلينتون مي دانند. اين فيلم جنگي ريدلي اسكات به دليل نشان دادن سربازان امريكايي به عنوان مسئول مرگ هزاران سوماليايي در اوايل دهه نود چندان به مذاق هيأت حاكمه امريكايي خوش نيامد.


آرنولد شوارتزنگر در نمايي از "غرامت مضاعف"
اكران اين فيلم پس از حادثه يازده سپتامبر براي مدتي به تعويق افتاد

به گزارش "مهر"، با اينكه به نظر مي رسيد هاليوود به واسطه دخالت هر چند غيرمستقيم در حادثه تروريستي يازدهم سپتامبر تنبيه شده باشد، در عوض به فاصله چند روز از اين حادثه انستيتو فناوري هاي خلاقانه دانشگاه كاليفرنياي جنوبي (تحت نظارت پنتاگون) جلساتي با چند فيلمساز هاليوودي از جمله استفن دي سوزا (نويسنده فيلمنامه هاي "جان سخت" و "جان سخت 2")، جوزف زيتو (كارگردان "دلتا فورس وان" و "گمشده در عمليات")، ديويد فينچر، اسپايك جونز و مري لمبرت تشكيل داد. موضوع جلسات هم، كه به سرپرستي ژنرال كنت برگويست برگزار مي شد، درباره ارايه فكري بكر براي فيلمنامه اي احتمالي تروريستي و سپس دادن راه حل بود. (چرا كه نه؟ امريكا كشوري است كه در آن از استيون اسپيلبرگ مي خواهند ديدگاه خود را درباره جرم و جنايت در جامعه به نمايندگان كنگره ارايه بدهد و تام كلنسي نويسنده هم در شبكه خبري CNN به عنوان كارشناس تروريسم حضور پيدا مي كند) .

براي نخستين بار از زماني كه رونالد ريگان كاخ سفيد را ترك كرد، مي توان به انتقاد از هاليوود پرداخت. پس از آنكه در اواخر سپتامبر جرج بوش از خانواده هاي امريكايي خواست با رفتن به ديزني ورلد به مبارزه با تروريسم برخيزند، مايكل آيزنر در مقام مدير اين استوديو اي ميلي به كاخ سفيد فرستاد و در آن پيشنهاد خيره كننده رييس جمهور را ستايش كرد و او را آخرين سركرده هواداران ديزني ناميد. (جالب اينجاست كه ديزني در پاسخ به محبت رييس جمهور فيلم "آلامو" را ساخت تا تكزاسي ها را به حمايت از جرج بوش فرابخواند. گرچه اين فيلم در گيشه به سختي شكست خورد) .

حتي برخي از نمايندگان كنگره از هاليوود نشينان خواستند به كنگره بيايند و درباره نحوه ارتباط موفقيت آميز با قلب و ذهن اعراب در فيلم هاي سينمايي با نمايندگان بحث كنند. دولت ايالات متحده كه به هيچ وجه نمي تواند شباهت ميان بنيادگرايي مذهبي خود را با اعراب انكار كند، حالا در پي يافتن راهي است براي تبليغ ارزش هاي امريكايي مدارا و سرگرمي. طالبان در كنار ساير جنايت هاي خود، استفاده از تلويزوين را براي افغان هاي ممنوع اعلام كرد و حتي در ملاء عام اين دستگاهها را به آتش كشيد. بنابراين چاپ تصويري از گشايش نخستين سالن سينماي افغانستان در كابل در صفحه اول شماره روز 20 نوامبر روزنامه نيويورك تايمز را در كنار عبارت "گشايش سينماي كابل در ميان شادي و هرج و مرج" به نوعي يك پديده تلقي مي شود. كابل هم پس از چند سال حكومت طالبان دوباره به تمدن ما پيوست!

کد خبر 228416

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha