۲۱ شهریور ۱۳۸۴، ۱۳:۴۷

نگاهي به جلد ششم مجموعه آثار نمايشي يون فوسه

دنياي از هم گسيخته آدم هاي يون فوسه

دنياي از هم گسيخته آدم هاي يون فوسه

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : واقعيت است كه ارتباط ما با درام روز دنيا ، مختصر و محدود است ، گويي ارزش درام نويس زماني براي ما ثابت مي شود كه او در قيد حيات نباشد اما يون فوسه از معدود نمايشنامه نويساني است كه آثارش با فاصله نه چندان زيادي از نگارش در كشور ما به چاپ مي رسد .




به گزارش مهر ، نشر نيلا كه جلدهاي اول ، دوم ، چهارم و پنجم از مجموعه نمايشنامه هاي اين نويسنده را در يكي  دو سال اخير به چاپ رسانده ، امسال جلد سوم و ششم را نيز روانه بازار كتاب كرد ،  جلد ششم  را نيز روانه بازار كتاب كرد ،  جلد ششم از اين مجموعه كه چند هفته اي است دردسترس علاقه مندان قرارگفته است  مشتمل بر دو نمايشنامه دخترك روي مبل و زمستان است كه با نظارت و اجازه نويسنده توسط محمد حامد ترجمه شده است . يون فوسه نمايشنامه نويس ، شاعر ، داستان نويس و رمان نويس معاصر نروژي درسال 1959 در نروژ به دنيا آمده هر چند در كشور ما با عنوان نمايشنامه نويس شناخته شده است اما تا سالها پيش هيچ تصوري  از درام نويسي نداشته و عمده  فعاليتش در داستان نويسي و شعر و رمان خلاصه مي شده است.

در دو نمايشنامه اخير فوسه همان دلمشغولي هاي قبلي نويسنده را مي توان ديد آدم ها همديگر را دوست ندارند اما مجبورند هم را تحمل كنند خانواده از هم گسيخته است ، روابط زن و شوهر تيره و تار است و آدم ها به راحتي به يكديگر پشت مي كنند در نمايشنامه دخترك روي مبل كه از ساختار فوق العاده اي برخوردار است گذشته و حال با يكديگر ادغام شده و جالب اين كه در هر دو زمان شخصيت اصلي با خانواده مشكل دارد و ترجيح مي دهد تنها باشد او در گذشته با مادرش نمي توانسته ارتباط برقرار كند همان طور كه اكنون با همسرش نمي تواند كنار بيايد ، و ريشه بيشتر اين مشكلات تصاوير بدي است كه از كودكي  و مادرش در ذهن دارد و حتي مرگ مادرهم نمي تواند ذره اي ترحم در او ايجاد كند.

در نمايشنامه زمستان زني پريشان احوال در پارك با مردي برخورد مي كند ادعا مي كند كه زن اوست، مرد كه براي انجام ماموريتي به آن شهر آمده درگير پريشان گويي زن مي شود و سرقرار نمي رود، همين عمل او باعث مي شود تا براي هميشه شغلش را از دست بدهد، درمرحله بعدي مرد با زنش كه در شهري در زندگي مي كند دچار مشكل  مي شود و زن از او مي خواهد كه ديگر به خانه بر نگردد و اين در حالي است كه مرد دو بچه هم دارد ، به همين سادگي مرد مجبور مي شود از كار و زن و زندگي بگذرد به سبب يك برخورد ساده كه در پارك رخ داده و اين جايي است كه تازه علاقه مردم به زن بروز پيدا مي كند و زن كه گويي تازه از توهمات بيرون آمده و متوجه ماجرا شده است.

زن همچون پرنده اي شوم بر بام بخت و اقبال مرد مي نشيند و به يكباره همه چيز  مرد را نابود مي كند. نمونه چنين آمدن ناميموني را در ديگر اثريون فوسه به نام فرزند هم مي توان ديد. در آن جا هم پسر مي آيد تا تنها آرزوهاي پدر و مادر را نقش بر آب كند و تنهايي و غربت آنها را بيشتر كند.

به گزارش مهر ، آنچه كه  در اكثر آثار يون فوسه به خوبي مي توان ديد همين روابط سرد و  بي روح و عدم همخواني آدم ها با يكديگر است.  آدمهايي كه گويي از زندگي و جهان پيرامون خود انتظار ديگري دارند انتظاري كه هيچگاه براورده نخواهد شد.

کد خبر 228818

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha