۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳

مهر گزارش می دهد/

قلعه‌بالا بیارجمند، ماسوله‌ای ناشناخته در دل کویر/ آسایش را با لحظه‌ای درنگ در قاره کوچک تجربه کنید

قلعه‌بالا بیارجمند، ماسوله‌ای ناشناخته در دل کویر/ آسایش را با لحظه‌ای درنگ در قاره کوچک تجربه کنید

شاهرود – خبرگزاری مهر: پا در رکاب سفر می گذاریم به دل ناشناخته های کویری شاهرود "قاره کوچک" که لحظه ای درنگ در آن مایه آسایش روح و تمدد روان می شود، گاهی فراموش می کنی در دل کویر هستی و این چنین زیبایی و سر سبزی سرمایه کویری است که از شنیدن واژه اش جز بیابان، خشکی و برهوت چیز دیگری به ذهن متبادر نمی شود.

به گزارش خبرنگار مهر، سفری می کنیم کوتاه اما پربار به دل کویری که می خواهد جلوه ای دیگر از خود به نمایش بگذارد. از میدان آزادی شاهرود همه گرد هم آمده ایم تا خود را به بیارجمند که از نظر مسافتی دورترین شهر شاهرود است برسانیم.

بعد از توقفی کوتاه در شهر بیارجمند و استفاده از مناظر زیبا و سرسبز این شهر کوچک کویری به سمت روستایی می رویم که یاد و خاطره ماسوله را در ذهن انسان زنده می کند اما ماسوله ای در کویر که هنوز ناشناخته باقی مانده است.

روستای قلعه بالا در حدود 15 کیلومتری بیارجمند قرار دارد با کوچه ها و خیابان های سنگ فرش و مارپیچ که شکل پلکانی روستا را تا بالای کوه می پیمایند و منظره ای زیبا و بکر در دل کویر به نمایش می گذارند. باغ های کوچک و بزرگ داخل روستا با درختان میوه که بعضی به بار نشسته اند زیبایی زاید الوصفی به روستا بخشیده است.

برای چند لحظه فراموش می کنی در دل کویر هستی و باید از گرمای آن عطش بر لبانت و عرق بر جبینت بنشیند و شاید فکر می کنی نکند این همان سراب معروفی است که در بیابان به چشم می خورد.

نمایی وهم انگیز از آبادانی در دل کویر، اما خوب که چشم باز می کنی و از کنار زنان چادر به کمر بسته روستا و پیرمردانی که کنار دیوار کاهگلی نشسته اند و گپ می زنند می گذری به واقعیت بودن منظره روبروی خود پی می بری و متحیر می مانی از عظمت قدرت خدا در آبادی کویر و دست توانای بشر در به نمایش گذاشتن آن.

خانه های سنتی ساخته شده از بن مایه سنگ و دیوار های کاهگلی، دیوارهایی که درختان مو از آن ها بالا رفته اند و زیبایی خیره کننده ای به آن ها بخشیده اند، خانه هایی که حیاطش که پشت بام خانه پایین است و تنورهایی که بین دو خانه مشترک است مسحورت می کند.

حمام قدیمی شهر با گنبدی های زیبایش سنتی است که با باتری های خورشیدی روی سقفش با مدرنیته عصر جدید در آمیخته و جلوه ای زیبا از هماهنگی سنت و مدرنیته به نمایش گذاشته است.

کوچه های سنگفرشی که از کنار باغ ها می گذرد و انسان را وا می دارد تا ساعت ها پیاده روی بدون خستگی را تجربه کند، جلوه ای دیگر از طبیعت قلعه بالا در دل کویر است.

کودکانی که با دیدن توریست ها در روستای خود گویی به روستا زاده بودن خود می بالند و با نگاه هایشان فخر زیبایی و طراوت روستایشان را به گردشگران دود زده شهری می فروشند هم برای خود جاذبه ای دیدنی به شمار می رود.

زنانی که دور هم گرد آمده اند و به رسم قدیم سبزی پاک می کنند و از احوال هم با خبر می شوند، پیرمردی که علوفه های تازه را جلوی در خانه اش به داس می کشد و تکه تکه می کند تا آماده بسته بندی شوند و در انبار کوچک خانه ذخیره زمستان دام هایش، مرغ و خروس هایی که آب و هوای روستای حسابی پروارشان کرده و با ابهت در کوچه های روستا قدم می زنند و .... هزاران جلوه دیگر باید از دریچه چشم دید تا به باور آید؛ همگی مشتاقم می کند در آینده ای نزدیک باز هم به این روستای زیبا سری بزنم و از مناظر چشم نواز آن بهره بگیرم.

وقت سر آمده و باید به از قلعه بالا که به تازگی تبدیل به روستای هدف گردشگری شده بگذریم و به روستای دیگری برویم که مامن شترهاست و شب های کویری اش تابلویی بزرگ و جادویی از آسمان پر ستاره و اسرار آن.

احمد آباد با فاصله تقریبی 207 کیلومتر از شاهرود، روستایی کاملا کویری و مسطح است که شغل عمده مردم آن پرورش شتر و گوسفند است. این روستا در غروب کویر میزبان ما می شود با جشنواره ای زیبا از محصولات، تولیدات و هنرها و صنایع دستی اش تا به گونه ای دیگر روحمان نوازش یابد.

در محوطه سالن ورزشی، اهالی روستا با شادی و سرور گرد آمده اند و با نواختن آهنگ محلی ورودمان را خوش آمد می گویند، رقص چوب و حرکات تند دست و پای بازیگرانش بینندگان را به وجد می آورد و صدای تشویقشان بلند می شود. رئیس شورای روستای با زبان محلی خوش آمد می گوید و دعوتمان می کند از نمایشگاهی که برگزار شده دیدن کنیم.

وارد سالن که می شویم محصولات دامی و لوازم محلی و طرز تهیه آنها به نمایش گذاشته شده، مشک، دوره، سنگ آسیاب دستی که زنی روستایی گندم داخلش می ریزد و دسته چوبی اش را می چرخاند، شنیدن صدای خرد شدن گندم ها و دیدن آرد سفیدی که از کناره های سنگ های آسیاب بیرون می ریزند خالی از لطف نیست.

دختر جوان روستایی هنر دستش را به نمایش گذاشته، لباس های محلی سکه دوزی شده، تابلوهای نقاشی، کارهای چوبی و کنده کاری وسوسه خرید به سرت می اندازد. چند میز آن طرف تر خیلی شلوغ است،کنجکاوانه سرکی به آن جا می کشم. غذاهای محلی، کشک، دوغ، دلمه، شیر، ماست، پنیر، کوکو، کیک، جوشبره، نان محلی و ... اطراف خود غلغه ایجاد کرده اند.

نوازندگان محلی گوشه ای از سالن در حال نواختن و خواندن هستند و روحت را سفر می دهند به عالمی که نمی دانی از جنس ماده است یا نور، جشنواره رو به اتمام است که محلی ها دعوتمان می کنند از غذاهایی که به جشنواره آورده اند بچشیم و نظر بدهیم.

صدای الله اکبر اذان که بلند می شود، سالن ورزشی روستا را همراه اهالی به سمت خانه خدا برای انجام فریضه نماز اول وقت و سپس خانه هایی که برای اقامتمان در نظر گرفته اند ترک می کنیم. بعد از استقرار به صحبت های محلی ها درباره وضعیت کار، زندگی، فرهنگ و آداب و رسوم روستا گوش می کنیم. بعد از صرف شام که یک نوع کوکو با سبزی های محلی منطقه درست شده است و عطر دلنشین و طعم جالبی دارد؛ سپس راهی بیابان های اطراف روستا برای رصد ستارگان کویر می شویم.

متاسفانه هوا ابری می شود و اقبال با ما یار نیست که در دل کویر به تماشای ستاره ها بنشینیم و چشم جلا دهیم به نور طبیعی آسمان اما تیم رصد همراه کاروان تلسکوپ خود را آماده می کنند و درباره آسمان، ستارگان، رصد، انواع تلسکوپ ها و کلاس های ستاره شناسی و رصد اطلاعات خوبی در اختیارمان قرار می دهند. بالاخره این شب هم به اتمام می رسد. باز می گردیم و خود را آماده می کنیم برای دیدن آنچه فردا در انتظارمان است.

خروس خوان صبح، روستا پر از صدای دام است و زنانی که در تکاپوی تهیه نان و کلوچه محلی هستند. بار و بنه جمع می کنیم و به سمت کلاته هیزمی می رویم. صبحانه را کنار چشمه روستا زیر درختان توت می خوریم و به سمت کوه های رملی با ماسه های روان حرکت می کنیم.

سختی بالا رفتن از کوه رمل یک طرف، جاذبه رمل ها طرف دیگر از همه این ها که بگذریم بالای کوه که می رسی سبزی یک منطقه کوچک وسط بیابان که تا چشم کار می کند آب و آبادنی نیست چشمت را می نوازد.

رمل ها را برای بیابان باقی می گذاریم و به سمت روستای عشقوان حرکت می کنیم، روستایی که بعد از چهار کیلومتر جاده فرعی خاکی و 45 دقیقه پیاده روی روی سنگ های کوچک و بزرگ در کنار باغ های انگور و توت و سبزی و ... به آبشاری می رسد که اوج عظمت و خلقت خدا را در دل کویر به نمایش می گذارد.

منطقه فوقانی آبشار تخت، آبشخور حیوانات کوهی همچون کل، بز  و دام های منطقه است و مناطق بالاتر جاذبه ای دیدنی که چشم ها را خیره می کند. در دل کویر در اوج خشکسالی آبشاری به این زیبایی، وادارت می کند به پیشگاه آفریدگار بی همتا سر تعظیم فرود آوری و سجده شکر بگذاری.

بعد از گشت و گذار اطراف آبشار به سمت احمد آباد حرکت می کنیم و بعد از صرف نهار آماده حرکت به سمت توران می شویم.

پارک ملی توران بیارجمند شاهرود با یک میلیون و 440 هزار هکتار وسعت، سه گونه نایاب جانوری را در خود جای داده است. چهار آهو، یک راس گورخر نر که از همین منطقه است و سه راس گورخر ماده که از یزد برای ازدیاد نسل به اینجا آمده اند به همراه یک گورخر تازه متولد شده، البته می گویند گور خر نر به زودی صاحب دو فرزند دیگر هم خواهد شد و بالاخره دلبر، ماده یوز آسیایی.

جاده بیابانی دلبر از مناطق حافظت شده پارک ملی را با بادهای گرمش پشت سر می گذاریم و به زیستگاه گورخر ها نزدیک می شویم. اولین بار است گورخر ها این همه به فنس ها نزدیک شده اند و مشغول گشت و گذارند و شاید این از شانس و اقبال ماست که بتوانیم آن ها را ببینیم.

بعد از دیدن گور خر ها به سمت محل نگهداری دلبر می رویم. دلبر یوز آسیایی ماده ای است که در پارک ملی توران نگهداری می شود. بیرون لانه اش در آفتاب لمیده و بعد از دیدن ما بلند می شود و به سمت لانه اش می رود و شروع به خوردن خرگوشی که برای نهارش تدارک دیده شده می کند.

با دیدن دلبر، این سفر به پایان می رسد اما آنچه برای من و همراهانم در این سفر کوتاه باقی مانده یاد و خاطره ای است از کویری که اعجاب بینندگانش را بر می انگیزد و مملو از شگفتی و دیدنی هایی است که شاید اگر بگردیم هیچ جای این جهان پهناور مشابه ای برای آن پیدا نکنیم.

................................................

گزارش و عکس از الهام صادقی
 

کد خبر 2301604

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha