۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸

سلیمانی در نشست بررسی رمان:

«واحه غروب» رمانی شیرین و مرگ‌اندیشانه است/ تنوع راویان به رمان آسیب رسانده است

«واحه غروب» رمانی شیرین و مرگ‌اندیشانه است/ تنوع راویان به رمان آسیب رسانده است

بلقیس سلیمانی در نشست نقد و بررسی رمان «واحه غروب» با بیان اینکه این رمان بسیار شیرین و مرگ‌اندیشانه است، گفت: اگر قرار بود من این رمان را بنویسم، تا این حد به سمت تنوع راویان نمی‌رفتم. یعنی روایت راوی اصلی و آنچه که روایان روایت‌کننده در مصر، ارائه می‌کنند، کافی است. روایت اسکندر کبیر در رمان ناچسب است و با بدنه کل رمان سنخیتی ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «واحه غروب» نوشته بهاء طاهر نویسنده مصری، عصر روز سه‌شنبه 20 خرداد با حضور بلقیس سلیمانی، عظیم طهماسبی و رحیم فروغی مترجم این کتاب در موسسه فرهنگی شهر کتاب در تهران برگزار شد.

بلقیس سلیمانی داستان‌نویس در این نشست گفت: «واحه غروب» رمانی بسیار شیرین و مرگ‌اندیشانه است و شخصیت اصلی آن، مرتب با مرگ در چالش است. نکته‌ای که در این میان برایم عجیب بود، این بود که اگر قرار بود من این رمان را بنویسم، تا این حد به سمت تشتت راویان نمی‌رفتم. یعنی روایت راوی اصلی و آن‌چه که روایان روایت‌کننده در مصر، ارائه می‌کنند، کافی است. روایت اسکندر کبیر در رمان ناچسب است و با بدنه کل رمان سنخیتی ندارد. شخصیت کاترین، همسر محمود شخصیت اول رمان، کسی است که به بخش‌های باستانی مصر علاقه دارد و با تز و نظریه‌ای که دارد، فکر می‌کند اسکندر در سیوه مدفون است. اسکندر در نزد مصریان قدیم تا حد رب‌النوعی بالا رفت و بهانه‌اش برای حضور در داستان رمان، و آمدنش و گفتن از فتوحاتش، این است که کاترین او را فرا می‌خواند.

وی افزود: به نظرم، این مساله اصلی نیست. بلکه موضوع سر شباهت محمود غرمی و اسکندر مقدونی است. محمود یک افسر نظامی است که درون مشوشی دارد. اسکندر هم شخصیت مشوش و پریشانی داشته است. اسکندر حاضر در این رمان از دو اسکندر حرف می‌زند؛ اسکندر فاتح و پیروز، و اسکندر ناراحت و ملول. در مجموع، فصل مربوط به اسکندر مقدونی با اینکه اطلاعات فوق‌العاده مهم و تاریخی به خواننده می‌دهد، در چارچوب و پیکره اصلی رمان نمی‌گنجد و در صورت حذف آن، لطمه‌ای به رمان وارد نمی‌شود.

نویسنده رمان «سگ‌سالی» ادامه داد: آن‌چه در خواندن این رمان برایم اهمیت داشت، نقش شخصیت محمود در پایان رمان بود. از زمانی که این شخصیت از قاهره به سمت سیوه راه می‌افتد، مدام می‌نالد و در طول سفر، مرتبا طلب مرگ می‌کند. در طوفان شنی که ابتدای رمان درباره‌اش می‌خوانیم، محمود با مرگ روبرو می‌شود و آن را سهل و آسان می‌بیند.

سلیمانی گفت: ترجمه آقای فروغی از رمان «واحه غروب» عالی بود. همیشه برای ترجمه دو ملاک در نظر می‌گیرم و می‌گویم ترجمه یا به مثابه اثری بر من ظاهر می‌شود که ترجمه شده و یا به مثابه اثری که گویی به فارسی نوشته شده است. ترجمه «واحه غروب» برای من حالت دوم را داشت. البته مترجم اصرار داشته که لغات را عربی کند و آن دسته از واژگانی را که حروف «گ ژ پ چ» داشتند، با لفظ عربی‌شان به کار برده است.

این منتقد در بخش دیگری از سخنانش گفت: این رمان دو بخش دارد که البته دلیل دو بخشی بودن آن را متوجه نشدم. تا پایان روایت اسکندر مقدونی، بخش اول رمان است و بعد از آن بخش دوم با روایت‌های پی‌در‌پی می‌آید که ضرورت چنین تنظیمی را متوجه نشدم.

سلیمانی درباره نسخه ترجمه این کتاب هم گفت: به نشر وزین نیلوفر انتقاد دارم که مدتی است در انتشار کتاب‌هایش بی‌توجهی می‌کند. این کتاب صفحه‌بندی مناسبی ندارد و حدود 20 صفحه آن جابه‌جا و تکرار شده است.

کد خبر 2309259

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha