امام علی(ع) در خطبه 108 نهج البلاغه می فرمایند: ستايش مخصوص خداوندى است كه با آفرينش خود بر انسانها تجلى كرده و با حجت و دليل وجود خويش را بر قلبشان آشكار ساخته است. مخلوقات را بدون نياز به فكر و انديشه آفريد، چه اينكه انديشه مخصوص كسانى است كه داراى روح و ضمير باطن باشند و او چنين نيست. علم و دانشش اعماق پرده هاى غيب را شكافته و به عقايد پيچيده و پنهان احاطه كرده است. پيامبرى را از شجره پيامبران، از سرچشمه نور، از مقامى رفيع و بلند از سرزمين«بطحاء»، از چراغهاى برافروخته در تاريكى و از چشمه هاى حكمت برگزيد. او طبيبى است سيار كه با طب خويش همواره به گردش مى پردازد، مرهم هايش را به خوبى آماده ساخته حتى براى مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخمها ابزارش را گداخته است (تا در آنجا كه مورد نياز است قرار دهد) براى قلبهاى نابينا، گوشهاى كر و زبانهاى گنك، با داروى خود در جستجوى بيماران فراموش شده و سرگردان است!
فتنه بنى اميه با فروغ حكمت، عقل و خرد خويش را روشن نساخته و با آتش افروز دانشهاى روشنگر فكر خود را شعله ور ننموده اند. آنها در اين قسمت همچون چهارپايان صحرائى و سنگهاى سخت و نفوذ ناپذيرند. حقائق براى آنها كه اهل بصيرتند آشكار است و راه حق براى گمراهان هويدا و رستاخيز نقاب را از چهره خويش بر كنار زده و نشانه هاى حقيقت براى زيركان و آنان كه در جستجوى حقند ظاهر شده است. چرا شما را پيكرهایى بى روح و روحهایى بى پيكر مى بينيم؟! چه شده شما را عبادت كنندگانى بى صلاح و تجارى بى سود، بيدارانى در خواب،حاضرانى غائب، نگاه كنندگانى نابينا!، شنوندگانى كر! و سخن گويانى گنگ مشاهده مي كنم؟!
پرچم گمراهى در جايگاه خود نصب گرديده و گروههاى طرفداران آن در همه جا پراكنده شده اند، آنها شما را با پيمانه هاى گمراهى مى پيمانند و با دستخويش شاخ و برك شما را فرو مى ريزند؟ رهبر اين گروه از ملت اسلام خارج و بر پايه ضلالت و گمراهى ايستاده است. آنگاه كه بر شما چيره شوند، جز تعداد كمى از شما همچون ته مانده ديگ، باقى نخواهد ماند و يا همانند بقايائى كه از خوردن غذا در اطراف ظرف چسبيده است. همچون پوستهاى چرمى شما را ب هم پيچيده و تحت فشار قرار مي دهند و همچون خرمن شما را مي كوبند!، همچون پرنده اى كه دانه هاى درشت را از لاغر جدا مى كند اين گمراهان، مؤمنان را از بين شما جدا مى سازند (و نابود مى كنند). آخر اين روشهاى گمراه كننده شما را به كجا مى كشد؟، تاريكى ها و ظلمتها تا كى شما را متحير مى سازد؟، دروغ پردازى ها تا كى شما را مى فريبد؟، از كجا در شما نفوذ مي كنند و چگونه شما را اغفال مى نمايند؟.
براى هر سرآمدى نوشته اى است و براى هر غيبتى بازگشتى، به سخن مرد خدا و ربانى خويش گوش فرا دهيد! دلهاى خود را در پيشگاه او حاضر سازيد و هنگامي كه (به خاطر احساس خطر) فرياد مي كشد بيدار شويد! فرمانده شما صادقانه سخن مى گويد، افكار خود را جمع و محتويات ذهن خويش را(براى نجات شما آماده ساخته است) حقايق را براى شما به خوبى شكافته همانند مهره هایي كه براى شناسایى درونشان، آنها را مى شكافند و حقيقت را از باطل همچون شيره درختى كه از بدنه آن جدا مى كنند براى شما جداساخته است.
در اين هنگام است كه باطل موضع گرفته و جهالت بر مركبهاى خويش سوار گرديده. «طاغوت» عظمت يافته و داعيان حق به كمى گرائيده اند، روزگار بسان درنده خطرناكى حمله ور شده و پس از مدتها سكوت، باطل ناله سر داده، مردم در شكستن قوانين خدا دست به دست هم داده اند و در فاصله گرفتن از دين متحد شده اند، براى دروغ گفتن پيمان دوستى بسته، در راستى دشمن ورزيده اند، در اين هنگام فرزندان به جاى دوستى با پدران دشمنى مي كنند و باران گرمى مى افزايد، لئيمان همه جا را پر مى كنند و نيكان بزرگوار كمياب مي شوند مردم آن زمان همچون گرگان و رؤساى آنها درندگان، طبقه متوسط طعمه و مستمندان مردگان خواهند بود، راستى از بين آنان رخت بر مى بندد و دروغ فراوان مي شود، با زبان اظهار دوستى مي كنند و با دل دشمنى، مردم به گناه افتخار مي كنند و از پاكدامنى در شگفتى فرو مى روند و اسلام را همچون پوستينى وارونه مى پوشند!
طبیب سیار
نکته ها:
1. انسان، بيماريهاي گوناگوني دارد؛ جسمي و روحي.
2. بيماريهاي روحي و باطني نيز متنوعند؛ برخي دلهاي تيره و تار دارند که حقايق الهي و معارف نوراني را جذب و درک نمي کنند؛ افرادي هستند که گوش دارند، اما نداي حقيقت را نمي شنوند؛ چشم دارند، اما واقعيات را نمي بينند؛ زبان دارند، اما به حق اعتراف نمي کنند.
3. پيامبر اکرم(ص) چون طبيبي است که زندگي خود را براي درمان چنين بيماريهايي وقف کرده است، تا انسانها از غفلت به هوشياري و از حيرت به بصيرت و از تاريکي به نور سير کنند. و اين پيش نياز و آغاز حرکت تکاملي انسان است.
4. بيماريهاي يادشده هم در گذشته بوده است و هم الآن وجود دارد و نيز تا انسان در حيات زميني است، با او همراه خواهد بود.
5. درمان بيماريهاي فوق، تنها از عهده پيامبران و جانشينان آنان ساخته است. بنابراين امروز و فردا نيز به پيامبر و جانشين و به تعبيري به دين نياز داريم. فلسفة دين، يعني نجات انسان از کژراههها و هدايت او به صراط مستقيم.
اَحَبّ العباد الي الله تعالي المتأسّي بِنَبيهِ وَ المُقتصُّ اَثَره. محبوبترين افراد نزد خداوند متعال، کسي است که به پيامبر(ص) تأسّي نمايد (او را اسوه و الگوي خود قرار دهد) و به دنبال او حرکت کند.
نکته ها:
1. انسانها در زندگي خود، نيازمند الگوهايي هستند تا بتوانند براساس آن، زندگي خويش را تنظيم کرده و به سعادت برسند.
2. چون خداوند متعال، آفريدگار انسان است؛ به نيازهاي او و نيز اين که چگونه بايد زندگي کند تا به خوشبختي و سعادت برسد، علم مطلق دارد.
3. الگوهاي معرفي شده از سوي بشر، حتي اگر الگوهاي خوبي باشند، هم ناقص اند (در همه ابعاد انساني توفيق نيافتهاند) و هم ضعيفاند (نتوانستهاند همة راه را بروند) و نيز اعتماد و اطميناني کامل به ادامه حرکت آنان وجود ندارد.
4. کساني نزد خدا محبوبند که به الگوهاي معرفي شده از سوي او تأسي ورزند، نه افرادي که خلاف آن مسير حرکت مي کنند.
روش و سنت پیامبر (ص) به عنوان یک پیام رسان و مبلغ دین الگویی ست برابر دیدگان همه آنانی که در کسوت روحانیت یا غیره به عنوان مبلغ دینی شناخته می شود.
با کمی تدبر پیرامون این تعبیر هوشمندانه و حکیمانه امیرالمؤمنین علی(ع) از شیوه ابلاغ رسالت تکلیف همه آنانی که داعیه پرچم داری دین در میهن عزیزمان را دارند به خوبی روشن خواهد شد! بگذارید از آن به «طبیب سیار» اشاره کنیم ؛ یعنی طبیبی که به دنبال بیمار می گردد. پیامبر در گوشه خانه نمی نشیند تا مردم به سراغ او بیایند! او به گونه ای رفتار نمی کند که مردم در مقابلش احساس حائل کنند؛ بلکه به فرموده اش: مثل آنان می خورد، می خوابد و می پوشد، با آنان بر می خیزد و می نشیند. در واقع او برای خود یک حریم کاذب نمی سازد تا دیگران از او فاصله بگیرند!
به قول خواجه شیراز :
نه هرکه چهــره برافروخـت دلبــری دانـد/ نه هـرکـه آینــه ســازد سکنــدری دانـد* نه هر که طرف کله کج نهاد و تند بنشست/ کــلاهداری و آیـیـن ســروری دانـــــد.
وی از آنان فاصله نمی گیرد ! بلکه اگر بیماری از شدت بیماری اش به او دشنام هم بدهد او را در میابد و مداوایش می کند. او برای هر نوع بیماری داروی خاصی را به همراه دارد و برای همگان نسخه ای واحد نمی پیچید. «طبیب سیار» کنج عافیت را رها کرده و رنج هجرت را بر خوب روا می دارد. وی از داروخانه قرآن شربت شفا را در جانهای مردمان تشنه می ریزد.(و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين) بلی این بخشی از آن حلقه مفقوده ای است که جامعه کنونی ما به آن دچار گشته و به تعبیر مقام معظم رهبری « کوتاهی و عافیت طلبی خواص» آفت جانمان گشته! و شد آنچه که نباید می شد!!...
آیت الله مصباح یزدی در سخنرانی ای می فرمایند: جامعهاي كه حضرت در آن مبعوث شدند، يك جامعه دور از فرهنگ، علم و معارف بلند بود. پيامبري كه براي هدايت انسانها تا روز قيامت مبعوث شده است، در چنين جامعهاي ظهور ميكند و با آن وسايل محدود ارتباطي كه آن زمان وجود داشته، در مدت كوتاهي چنان تحولي در اين مردم به وجود ميآورد كه يك جامعه نمونه در عالم و منشأ خيرات و بركاتي براي ساير جوامع شدند، و به واسطه اينها اروپاي امروز با علم آشنا شد. جا دارد كه عزيزان، مطالعاتي در اين زمينهها داشته باشند.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه رابطه خاصي را بين پيغمبر و مردم ترسيم كرده كه براي ما خيلي آموزنده است. ميفرمايد: «طبيب دوّار بطبّه قد احكم مراهمه و احمي مواسمه يضع من ذلك حيث الحاجه`اليه من قلوب عمي و آذان صمّ و السنه` بكم. متتبّع بدوائه مواضع الغفله` و مواطن الحيره`، لم يستضيئوا بأضواء الحكمه` و لم يقدحوا بزناد العلوم الثّاقبه`، فهم في ذلك كالانعام السّائمه` والصّخور القاسيه». پيغمبر طبيبي براي مردم بود اما نه مثل طبيبهاي ديگر: طبيب معمولاً مطبي دارد كه بيماران به آن جا مراجعه ميكنند و او دستور ميدهد. اما پيامبر، طبيب سيار بود، نمينشست تا بيمار از راههاي دور و با زحمت، خودش را به او برساند؛ بلكه بيمارياب بود، تفاوت ديگر پيغمبر اين بود كه نتيجه معالجهاش، سعادت بينهايت بود! فرق ديگر اين است كه طبيبهاي ديگر معمولاً حق ويزيت و پول دارو و درمان ميگيرند، ولي پيامبر(ص) از همان آغاز اعلام كرد كه هيچ مزدي نميگيرد. آيا ما قدر اين طبيب را ميدانيم؟!
اگر كسي بيماري سختي داشته باشد و پزشكي او را معالجه كند، خيلي ممنون ميشود، به ويژه اگر دارويش را مجاني بدهد و هزينه بيمارستان را هم از او نگيرد. آن وقت اگر طبيبي دردهايي را معالجه كند كه نتيجهاش سعادت و خوشبختي ابدي باشد، چقدر بايد انسان خود را مديون او بداند و در مقام تشكر از او برآيد؟ دست كم بايد به نسخهاي كه ميدهد، خوب عمل كند. ميداند طبيب حاذقي است، دردهاي علاجناپذير را معالجه ميكند، مجاني هم هست، كمترين كار اين است كه انسان دستوراتش را خوب اجرا كند. خيلي ناداني است كه انسان طبيب حاذقي داشته باشد كه داروي مجاني هم ميدهد؛ ولي به آن عمل نكند و همچنان درد بكشد. علي(ع) ميفرمايد: طبيب دوّار بطبه» طبيبي سيار است كه طبّش را برداشته و در بين مردم راه افتاده «قد احكم مراهمه» مرهمهايي را كه براي زخمها و بيماريها لازم است، آماده كرده و همراه خود دارد. «و احمي مواسمه» حتي وسايل داغ كردن و جراحي را هم آماده كرده است «يضع ذلك حيث الحاجه اليه» هر جا نياز باشد، اين داروها و وسايلش را به كار ميگيرد. چه كساني به اين طبيب احتياج دارند؟
ما با بيماريهاي بدن آشنا هستيم اما دردهاي روحي و معنوي را خيلي نميشناسيم. اجمالاً ميدانيم كه انسان روح هم دارد و برخي بيماريها مربوط به روح انسان است. اما اين كه چهقدر ضرر دارد، چه مشكلاتي براي انسان ميآورد، چه كسي ميتواند معالجه كند و... اينها را خيلي اهميت نميدهيم. خودتان تاكنون چه قدر درباره بيماريهاي روحتان فكر كردهايد؟! يكي از كارهاي مهم پيامبران اين بود كه بشر را متوجه بيماريهاي روحي كردند كه اگر معالجه شوند، ارزش مثبتش بينهايت است، و در صورت درمان نشدن به عذاب ابدي منتهي ميشود. در اثر بيماريهاي بدني، چند سال عمر آدمي كم ميشود؛ ولي بيماريهاي روحي عذاب ابدي را در پي دارد؛ چه قدر بين اين دو تا فرق است؟! خدا به وسيله پيغمبر آن بيماريها را به بشر معرفي كرده است و آنها براي درمان، هيچ مزدي هم نميخواهند. آن بيماريها نوعي كوري، ناشنوايي و لالي است كه با آنها آشنا نيستيم.
وقتي چشممان نبيند زود ميفهميم، اما از كورباطني و كوردلي اطلاع چنداني نداريم؛ ولي قرآن ميگويد كه هست. لازمه اين كوري، كري و لاليها اين است كه آدميزاد از يك طرف به غفلت و از طرف ديگر به سرگرداني مبتلا ميشود. هنگامي كه گرسنه ميشويم، احساسي به ما ميفهماند كه تو به غذا احتياج داري، گرسنگي و تشنگي خودمان را زود ميفهميم؛ ولي در بعضي از بيماريها به گونهاي ميشود كه انسان اصلاً اشتهايش هم از بين ميرود و تشنگي و گرسنگي را درك نميكند! معمولاً ما نيازهاي جسماني خودمان را درك ميكنيم اما نيازهاي باطني چنان است كه وقتي انسان بيمار ميشود، فطرتش درست كار نميكند و اصلاً متوجه نميشود كه بيمار است! وجود درد براي آدميزاد نعمت بسيار بزرگي است، اگر نباشد نميداند كه بيمار است و درصدد معالجه برنميآيد و درد باعث ميشود كه انسان براي تسكين آن هم كه شده، نزد دكتر برود؛ ولي اين بيماريهاي باطني به گونهاي است كه زنگ خطر ندارد؛ انسان مبتلا ميشود اما هيچ احساس نميكند كه كمبود و مشكل دارد. پزشك الهي اين موردها را شناسايي ميكند و ميگويد: تو بيمار هستي.
خدا استعدادهايي در وجود آدمي قرار داده است كه بايد با كمكهاي بيروني شكوفا شود. نهالي كه در باغچه ميكاريد، استعداد اين را دارد كه به درخت برومندي تبديل شود و خروارها ميوه تحويل دهد؛ اما شرطش اين است كه نور و حرارت و آب و ... تأمين شود. يا جريان الكتريسيتهاي كه در سيمها وجود دارد، ميتواند اتاق شما را روشن كند؛ ولي بايد كليد را بزنيد تا اتصال بين سيم مثبت و منفي برقرار و اين انرژي به صورت انرژي نوراني ظاهر شود. برخي ميگويند: اضطراب، خاصيت ذاتي آدميزاد است. ولي انبيا ميگويند: اضطراب داشتن، بيماري است؛ شما نبايد به اين اضطرابها مبتلا باشيد، بلكه بايد آرامش روحي داشته باشيد. «الا بذكر اللّه تطمئن القلوب». آرامش هست، راه رسيدن به آن ارتباط با خداست تا استعدادهايي را كه به بندگان داده شده، شكوفا كند.
پس ما اولاً بايد ببينيم كه آيا بيمار هستيم يا خير؟ علايمي دارد، وقتي انسان بيمار ميشود يكي از آثارش اين است كه راحتيهايي كه هميشه دارد، از او سلب ميشود، از غذاهاي لذيذي كه هميشه دوست داشت، خوشش نميآيد و ... بايد ببينيم آيا از غذاهاي خوبي كه انبيا تعريف كردهاند، از چيزهايي كه خود انبيا خيلي لذت ميبرند ـ عبادت، نماز، انس با خدا، شب زنده داري و ... ـ لذت ميبريم يا نه؟ بدترين عقوبت اين است كه لذت مناجات را از آدمي بردارند؛ و ديگر دوست نداشته باشد كه با خدا راز و نياز كند. بايد ببينيم آيا وقت نماز كه ميشود، به شوق ميآييم؟ قرآن ميفرمايد:«و انّها لكبيره` الّا علي الخاشعين»؛ نماز براي كساني كه اهل خشوع نيستند، يك بار گران است. آيا نماز كه ميخوانيم ميگوييم چرا اين قدر زود تمام شد، يا ميگوييم كاش زودتر تمام ميشد؟! اگر امام جماعتي يك مقدار نمازش طول بكشد، لذت ميبريم كه بيشتر با خدا انس گرفتيم، يا ميگوييم ما را معطل كرد و از كارمان عقب افتاديم؟!
امام سجاد(ع) از فراق ماه رمضان گريه ميكرد. در اين برنامههايي كه تلويزيون پخش ميكرد، در بعضي مجالس وقتي دعاي وداع ميخواندند، مردم زار زار گريه ميكردند كه ماه رمضان دارد تمام ميشود. برخي هم هستند كه اين روزه گرفتن برايشان مصيبت بزرگي است! ميگويند اي كاش روزها كوتاهتر باشد، كاش مسافرتي پيش آيد تا از اين روزه خلاص شويم، زودتر ماه ديده شود، ماه 30 روز نشود 29 روز بشود و ...! همين طور انفاق و كارهاي ديگر، خيرخواهي براي مردم و ... بعضي اصلاً دوست دارند از اموالشان به ديگران بدهند، وقتي ديگران استفاده ميكنند، لذت ميبرند؛ اما كساني هم هستند كه اگر يك ريال بخواهد از جيبشان دربيايد، گويا ميخواهد جانشان درآيد! اينها نشان ميدهد كه ما سالم هستيم يا بيمار. اين بيماري غير از بيماري دست و پا است؛ اين بيماري روح است. انبيا آمدهاند تا اين بيماريها را معالجه كنند؛ آثارش سعادت بينهايت است، نه شادي چند روزه در اين زندگي دنيا. وظيفه ما چيست؟ بايد بيماري خودمان را خوب درك كنيم، به دستوراتي كه پزشك داده است درست عمل كنيم؛ پزشكي كه هم دارو و هم ويزيتش مجاني است. قدر اين طبيب را هم بدانيم و به ديگران هم معرفي كنيم.
نظر شما