به گزارش خبرگزاری مهر،برنامه شناسنامه شب گذشته به مناسبت هفته دفاع مقدس با حضور سردار محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین روی آنتن رفت.
مشروح گفتگوی سردار نقدی به شرح زیر است:
به عنوان سوال نخست کدام یک از عرصه هایی که بعد از انقلاب در آن مشغول خدمت بودید، برای شما شیرین تر و جذاب تر بود؟
حوزه بسیج برای من شیرین ترین عرصه بود. بسیج با هیچ عرصه ایی قابل مقایسه نیست. شما در این حوزه با مخلص ترین، پاک ترین، با انگیزه ترین، با نشاط ترین بخشی از جامعه بلکه بخشی از بشریت کار می کنید، در جامعه بشری همانند جمعیتی که در بسیج با آن ها سروکار دارید، نخواهید یافت.
دلچسب ترین کار در عرصه بسیج است. البته در جبهه و زمینه های دیگر نیز بسیجیان حضور داشتند و این حالت شامل آن عرصه ها نیز می شود ولیکن در این بخش به شکل اخص انسان با خاکی ترین بخش جامعه درگیر است. در این بخش جامعه همواره روحیه و انگیزه برای فعالیت و کار وجود دارد. بسیج جایی است که به هر اندازه در آن فعالیت کنید باز هم بدهکارید.
بسیج نیرویی نظامی است یا سیاسی؟
بسیج نیرویی همه جانبه است. طبق گفته ی مقام معظم رهبری بسیج سیاسی است ولی سیاست زده نیست، اهل علم است ولی علم زده نیست، اهل آباد کردن دنیا است ولی خود به دنیا فکر نمی کند، بسیج نیرویی همه جانبه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... است. بسیج همه مردم هستند. مردمی که برای رضای خداوند حرکت می کنند.
ادعای برخی مبنی بر این که بسیج در عرصه سیاسی به خصوص انتخابات دخالت می کند، تا چه اندازه درست است؟
بسیج بخش عظیمی از جامعه است که قسمت فعال و با نشاط جامعه را در بر می گیرد. اگر بگویند شما در انتخابات شرکت نکنید به معنای تعطیل کردن انتخابات است.
ما اکنون 22 میلیون نفر داریم که در بسیج ثبت نام کردند و در بسیج پرونده دارند، کارت گرفتند. برخی از این افراد جزء نیروهای فعال هستند و به طور مرتب به این سازمان رفت و آمد دارند.برهخی فعالیت کمتر دارندو برخی فعالیتی بیش از این دارند و کار مستمر را انجام می دهند؛ آیا ما می توانیم به این افراد بگوئیم در انتخابات شرکت نکنید؟
مدعی هستند که متشکل میآیند.
این که سازمان بسیج از بالا فرد خاصی را مطرح کند، شدنی نیست چرا که بدنه بسیج تمام مردم فعال و با نشاط جامعه هستند و گرایش های مختلفی دارند. این گونه نیست که همه افراد دارای یک گرایش خاص باشند منتها اصل ثابتی در این زمینه وجود دارد و آن اصل این است که همه بر محور ولایت هستند. دو امر جزء خصوصیت اصلی در بسیجیان است که حول این محور هستند.بحث ولایت و برائت.
دنباله روی و پیروی از ولی امر برای بسیج اصل است. هر کسی با این اصل زاویه پیدا کند در واقع با بسیج زاویه یافته است و در لیست بسیجیان نیست. ایستادگی در مقابل دشمن، کفر، شرک، ظلم و... نیز از جمله اصول بسیج است؛ هر کسی گرایش و نزدیکی به ظالم پیدا کند در لیست بسیجیان نیست، در هر انتخابات و موضعی هم باشد برای بسیجیان خط میخورد ولو این که با بسیجیان نیز بوده است.
در طول تاریخ با این موضوع مواجه شدید که اگر فردی همراه بسیجیان وارد عرصه شود و در هر نقطه ایی پی به نرم شدن وی با دشمن برده شود، از راه بسیج جدا خواهد شد.
قبول دارید برخی از دوستان یا همرزمان و... شما دقت لازم را در گذشته نداشتند و ممکن بوده که سخنی گفته شود که هزار اتهام را به دنبال داشته باشد؟
در یک تشکیلات 5 نفری امکان دارد یک نفر عملی انجام دهد که باب طبع شما نباشد؛ تشکیلات بسیج شامل 20 میلیون انسان است، طبیعی است اتفاقاتی در تشکیلات بیفتد و هیچ کس نمی تواند ادعا کند تمام اصول را مو به مو اجرا می کند و هیچ تخطی صورت نمی گیرد. در بین سربازان یک گردان که دانشگاه افسری رفتند و آموزش دیدند، غیبت، تخلف و... دیده می شود.
بحث بر سر رئوس تشکیلات است. کسانی که به عنوان افراد تاثیرگذار شناخته می شوند در برخی مواقع بی دقتی کردند.
ما که وارد عرصه شدیم تلاش کردیم به هیچ عنوان وارد این عرصه نشویم چرا که این لطمه و توهین به بسیج است؛ بسیجیان خودشان فکر، تحلیل و بصیرت دارند و خود می توانند انتخاب کنند. بسیجیان افرادی نیستند که منتظر دستور باشند، چشم بسیجیان به دهان ولی است، تحلیل ها را می شنوند و صحبت های مقام معظم رهبری نیز علنی و آشکار است در صدا و سیما همه میشوند.
در صبحگاه بسیج رسانه ملی عنوان کردید انقلابی نماها تنها برای روی کار آمدن خود دوست دارند مردم در کنار هم باشند و بعد از کسب قدرت به مردم توجه نکرده و تنها به گروه خود اعتنا دارند. منظور شما به گروه خاصی بوده است؟
یک نوع مردمی نمایی و انقلابی نمایی وجود دارد، که وقتی انسان پشت پردهشان را می شنود و می بیند مشمئز کننده خواهد بود.
عنی شامل همه جناحهای سیاسی میشود؟
بسیاری از افرادی که به نوعی افراطیهای سیاسی هستند اندکی این گونه فکر می کنند، برای روی کار آمدن و رأی در کنار مردم قرار می گیرد و در خفا با شاه عربستان و شاه عربستان در خصوص انتخابات میبندد.
مثالی دیگر این که اذعان می کنند فلان جریان ورزشی را بزرگ نمایی کنیم تا انرژی جوانان در آن تخلیه شود، این از اموری است که در پشت پرده و در دسته اتفاق می افتد.
این مسئله ریاکاری است که دم از مردم بزنیم ولی در پشت پرده مردم را به گونه ایی دیگر ببینیم و نقشه برای سرگرم کردن مردم بکشیم. آن کسانی که بیش از همه دم از مردم می زنند نیز این گونه هستند.
آقای محمد رضا نقدی در سال های 57-56 گمان می کرد در سال 93 به جایگاهی برسد که صحبت ها و موضع گیری های او زیر ذره بین باشد؟
نقدی: هیچ کسی نمی تواند حدس بزند 40-30 سال دیگر به کجا می رسد و به چه موقعیتی خواهد رسید؛ طبیعتا من نیز به هیچ وجه نمی توانستم پیش بینی کنم.
گمان می کردید وارد عرصه نظامی شوید؟
نه.
از جهاد سازندگی وارد سپاه شدید؛ چگونه این اتفاق افتاد و شما وارد سپاه شدید؟
در جهاد بودیم و کلاس عقیدتی برای بچه ها در دانشگاه داشتیم؛ به کلاس مراجعه کردند و اعلام کردند منافقین به سپاه حمله کردند؛ بچه های کلاس بسیجی و حزب الهی بودند، البته بسیج آن زمان تشکیل نشده بود؛ همه برای دفاع از سپاه در مقابل منافقین آماده شدند.
در غرب کشور به نزد شهید بروجردی رفتید، آشنایی قبلی با ایشان داشتید؟
نه، سیر کاری ما را به سمت منطقه غرب کشانید.
نکته یا مطلبی از شهید بروجردی در خاطر دارید؟
اگر بخواهم از اخلاص بگویم نام ایشان را میبرم زیرا تمام وجود این فرد اخلاص بود. انسان از خود خجالت می کشد زمانی که به یاد می آورد چنین انسان هایی بر روی زمین بودند و هستند.
نمونه مصداقی و خاطره ایی از این شهید به یاد دارید؟
شهید بروجردی هیچ چیز را برای خود نمی خواست. همه وجود وی برای خدا بود، همه وجود شهید بروجردی در ولایت ذوب بود، به عبارت دیگر همه چیز را در ولایت می دید، هیچ ادعایی نداشت؛ بسیار خاکی، متواضع، زاهد، فرمان بر از سلسله مراتب و ولایت و... بود.
در زمان شهادت شهید بروجردی همراه وی بودید؟
بله؛ تقریبا تا آخر، در قرار گاه حمزه در محضر وی بودم. که ایشان پر کشید و رفت.
مجری: چطور به شهادت رسیدند؟
شهید بروجردی فرماندهی تیپ را پذیرفتند که باید برای این تیپ مکانی را در منطقه نقده انتخاب می کردند؛ در حال شناسایی مکان مناسب برای استقرار تیپ بودند که بر روی مین رفتند و به شهادت رسیدند.
شما فرماندهی اطلاعات عملیات غرب را نیز بر عهده داشتید؛ وضعیت اطلاعاتی ما را در آن زمان چگونه ارزیابی می کنید؟
غرب کشور وضعیتی استثنایی داشت. ما شرایط خاصی را داشتیم؛ آمریکایی ها و اروپایی ها به کمک صدام آمده بودند و نیروهای ضد انقلاب را در غرب کشور سازماندهی کردند و تحت پوشش هایی مثلا پزشکان بدون مرز در قرارگاهایی در عراق بودند.
افرادی که قبل از انقلاب به اروپا برده بودند و بر روی آن ها کار و فکر این افراد را هدایت می کردند، را وارد صحنه کردند؛ عناصر قوی تری که در منطقه منبع گیری کرده بودند را سازمان دهی کردند،از ساواکی، افرادی را که در ارتش معاند و سلطنت طلب بودند وارد عمل کردند. به این جمع کمونیست ها، کموله و دموکرات را نیز باید اضافه کنید. درنهایت این افراد کادر اصلی گروه های ضد انقلاب را تشکیل می دادند.
حزب چریکی فدایی و ... این ها بلا فاصله بعد از انقلاب آغاز به فعالیت کردند سابقه و تجربه ایی که استعمار دارد، نشان می دهد در منطقه و کشوری که انقلابی رخ دهد و دیگر قادر به هدایت و تسلط بر آن نباشند بلافاصه از طریق مرزها و گروه های شورشی شروع به مبارزه با آن نظام جدید و انقلابی می کنند و یا با تحمیل جنگ به مبارزه و ضربه زدن به انقلاب آن کشور اقدام می کنند.
لحظه شروع جنگ تقریبا حدود دو سال بود که تشخیص دادند که باید جنگ تحمیل شود؟
بله، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، عملیات آن ها آغاز شد. سناریوهای کنترل ایران از قبل تهیه شده و در بساط انگلیسی ها، آمریکایی ها و... وجود داشت. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب سناریوهای خود را فعال کردند. رژیم بعث تمایل به جنگ داشت، پس از این فرصت بهره برد.
استراتژی ها هم منتقل شد و لذا زمانی که جنگ آغاز شد، سندی که در 16 آذر ماه سال 59 در سنگر عراقیها پیداکردیم، سندی راهبردی بود که در آن به تمام لشگرها دستور داده شده بود چه اقداماتی انجام دهند. از جنوب لشگر به لشگر آغاز کرده بودند و ماموریت های تک تک را تعیین کرده بود.
زمانی که به غرب رسیده بود گفته بود در این منطقه نیروهای مسلح شورشی هستند که در داخل ایران خط دفاعی تشکیل می دهند و مانع نفوذ نیروهای ایران به داخل خاک عراق می شوند. این که عراق کل نیروهای خود را از مرکز به جنوب جمع کرده بود و نیروی عمده ایی در غرب و شمال غرب ایران نداشت و نیروی اندکی داشت به حساب وجود نیروهای شورشی و ضد انقلاب در این منطقه بود. به عبارت دیگر نیروهای ضد انقلاب را در شمار نیروهای خود به حساب آورده بود.
به عبارت دیگر عراق به هر یک از یگان های خود ماموریتی در یک منطقه ایران داده بود و وظیفه ایجاد ناامنی در غرب ایران را انگار بر عهده گروه های ضد انقلاب مستقر در این نقطه بود تا داخل ایران آشوب و اغتشاش کنند لذا در این جریان هم بعثی ها و هم غربی ها به میدان آمده بودند تا منطقه غرب کشور را آشفته سازند.
ایده قرارگاه جنگ های نامنظم غرب کشور از این زمان کلید خورد؟
نه، ابتدا بحث آرام کردن اوضاع در غرب کشور بود.این گروه ها شعارهای فریبنده ساخته بودند و جوانانی را در داخل خاک به خود جذب کرده بودند و چندین شهر کشور در این مناطق به اشغال این گروه ها بود و چند شهر در محاصره ضد انقلاب و اشرار قرار داشت و تا زمانی که ما توانستیم شرایط را عادی کنیم، مرز در دست ما نبود و نمی توانستیم اقدام عمده ایی انجام دهیم.
اولین حرکتی که به سپاه پاسداران قوام و شکل داد و قوت نظامی در سپاه ایجاد کرد، جنگیدن با ضد انقلاب در شمال غرب کشور بود. تمام فرماندهان برجسته ایی که در دفاع مقدس حضور داشتند ابتدا از جبهه غرب آغاز کردند. شهید همت، شهید خرازی، شهید باکری، شهید کاظمی و... در جبهه غرب و شمال غرب کشور حضور داشتند. اندک فرمانده ایی بود که در این جبهه حضور نداشت.
بعد از آرام شدن اوضاع شهرهای مرزی کشور، ایده قرارگاه عملیات برون مرزی از کجا آمد؟
زمانی که نیروهای ایران به مرز رسیدند و شاید قبل از رسیدن به نقطه مرزی، کردهای عراقی که از رژیم بعث لطمه دیده بودند، ارتباطات بسیاری با نیروهای سپاه برقرار کردند. داخل عراق رژیم بعث به دلیل ناسیونالیست، ملی گرا و قوم گرا بودن، نژاد و قومیت کرد را به رسمیت نمی شناخت و سرکوب های سنگینی را صورت داده بود.
شاه و رژیم گذشته نیز ابتدا قوم کرد را مسلح کرده بود و به کمک آمریکا و متحدان آمریکایی به جنگ با عراق فرستاده بودند، تا بتوانند رژیم بعثی که به تازگی بر سر کار آمده بود را با خود همراه کنند و این رژیم در دست آمریکا قرار گیرد؛ همانند فرمولی که برای ما بکار بردند، برای رژیم تازه بر سر کار آمده ی بعث عراق که در مشت آمریکا نبود نیز بکار گرفته شد؛ در این جریان از کردستان عراق به عنوان اهرم فشار استفاده کردند. و توسط شاه این افراد مسلح شدند و آموزش دیدند و علیه رژیم بعث به کار گرفته شدند.
بعد از بر سر کار آمدن صدام و آمریکایی شدن رهبری حزب بعث، قرارداد الجزایر در سال 1975 امضاء شد و بین رژیم پهلوی و رژیم بعث مصالحه شد. بلافاصله بعد از مصالحه، تمام افردی که در عراق مسلح شده بودند را عقب نشینی دادند و سلاح آن ها باز پس گرفته شد و در منطقه ای شهرکی برای اقامت و سکونت این افراد تعیین شد. و بعد گفتند حقوق هم به شما می دهیم بنشینید زندگی تان را بکنید کاری به انقلاب نداشته باشید.
بعد از ظلمی که در حق مردم کرد عراقی شد، 70-30 کیلومتر از منطقه مرزی ایران و عراق را برای این که راه، رفت و آمد و حمایتی برای احتمالات بعدی وجود نداشته باشد، را با خاک یکسان کردند. هر شهری در این منطقه وجود داشت را از بین بردند، چشمه های آب را تزریق بتون کردند تا کسی نتواند در این منطقه زندگی کند، مردم این مناطق را به اجبار به شهرک هایی همانند شهرک های آوارگان فلسطینی کوچ دادند.
این امر برای مردم ایجاد عقده کرد، چرا که محل زندگی، معیشت و... خود را از دست داده بودند و کشتار بسیاری از آن ها شده بود. مردم کرد در پی این حادثه به دنبال فرصتی برای احیای مبارزه بودند، بلافاصله با رسیدن اولین نیروهای ایرانی به مرز به ارتباط گیری اقدام کردند و به طور طبیعی عملیات ها نامنظم به طور طبیعی و بدون این که کسی بخواهد طراحی کرده باشد آغاز شد.
افرادی که برای شناسایی به آن سوی مرز می رفتند با کردهای عراق ارتباط برقرار کردند و رفیق شدند. همانند سردار سعید قاسمی که در اطلاعات مریوان فعالیت می کرد، با آن سوی مرز ارتباط برقرار کرد و این امر به طور طبیعی آغاز شد و طرح ریزی برای این جریان وجود نداشت؛ هر دو طرف برای برقرار این ارتباط آماده بودند. کردها داغ درونی از رژیم بعث داشتند و نیروهای ایران نیز درگیر جنگ با صدام بودند.
از نیروهای آن ها بیشتر استفاده می شد؟
بله، طبیعتا در جنگ نامنظم وارد عمق دشمن می شوید نمی توانید نیروی عمده با خود همراه کنید. استفاده از نیروهای محلی به دلیل زبان محلی، لباس و پوشش محلی و... بهتر بود. کسی که با این محیط غریبه باشد به سختی می تواند خود را در این منطقه اداره کند.
علاوه بر این نیروی نظامی عقبه، بهداری، ادوات، تدارکات و... نیاز خواهد داشت. در جنگ نامنظم تعداد اندکی از نیروهایی نااشنا و غریبه به منطقه استفاده می شود و بیشتر از مردم همان منطقه برای انجام عملیات بهره می گیرند. این عمل به صورت خود به خود شکل گرفت؛ گاهی مواقع نقش هدایتی داشتند و گاهی ادوات در اختیار محلی ها قرار می گرفت تا عملیات انجام دهند.
این امر جریان داشت تا زمانی که اطلاعات سپاه قرار شد به وزارت اطلاعات واگذار شود، تا آن زمان کل اطلاعات کشور در دست سپاه بود و کشور وزارت اطلاعات نداشت.
در چه سالی بود؟
تا سال 63 کل اطلاعات اعم از اطلاعات، ضد اطلاعات، ضد جاسوسی، حفاظت اطلاعات و... در سپاه بود. به جز حفاظت اطلاعات ارتش. برای تشکیل وزارت اطلاعات تصمیم گیری شد و به تصویب مجلس رسید. با تشکیل وزارت اطلاعات به طور طبیعی طبیعتا بسیاری از افرادی که در بخش اطلاعات فعالیت می کردند، با دولتی شدن سازگار نبود.
مسئله به این گونه مطرح شد که قرار است این بچه ها از شهرهای مختلف وارد عملیات نظامی شوند و به جبهه بیایند، باید به کجا می رفتند؟ این ها کارهای اطلاعاتی و ارتباط با مردم را بلدند سؤال پیش آمد که در کدام بخش حضور این ها را بهتر می توان تبیین کرد؟ در این زمان به سراغ فعالیت های نامنظم آمدند چرا که بهتر می توانستند نقش ایفا کنند و کار بلد باشند.
تصمیم گرفته شد که بعد از رسیدن به مرز جنگ نامنظم خود را در منطقه شمال غرب توسعه دهیم. بچه هایی که علاقه ایی به پیوستن به وزارت اطلاعات نداشتند، ظرفیتی بودند تا هسته های پراکنده ایی که در منطقه جنوب بودند (بچه های مجاهدین عرب در حال مبارزه با رژیم بعث) و کردهایی که در منطقه شمال غرب فعالیت می کردند تحت عنوان قرارگاه جنگ های نامنظم سازماندهی شدند، در نتیجه قرارگاهی دایر شد که عملیات های بسیاری را در داخل عراق شکل داد و عراق را مجبور ساخت حداقل یک سپاه دیگری به سیستم خود اضافه کند. یعنی 4 سپاه که داشت اما مجبور شد سپاه پنجم را ایجاد کند.
بعد از تأسیس این قرارگاه چون خیلی اوضاع برایش خطرناک شد و امکان پیشروی نیروهای ایران به شمال فراهم شد عراق مجبور به تاسیس سپاه پنجم شد البته هزینه این امکانات بر عهده کشورهای منطقه و آمریکا بود.
بعد به لشگر بدر رفتید، بعد از عملیات کربلای 5 به جای شهید دقایقی رفتید؟
شهید دقایقی از شهدای مظلوم کشور هستند که ملت این قهرمانان خود را نمی شناسد. هر یک از این چهره ها را کشوری دیگر داشته باشد به همهی دنیا معرفی می کند و گوش دنیا را کر می کند.
شهید دقایقی فرمانده بدر بودند، بدر نیز یک پدیده خاص است. مجاهدینی که از عراق به ایران پناهنده می شدند ابتدا در کارهای اطلاعاتی وارد شدند، بعد دیدند تعدادشان زیاد است و خودشان توانایی داشتن محور رزمی و مبارزاتی جداگانه ایی را دارند و بنابراین گردان های شهید صدر را تشکیل دادند؛ اقدامی که در غرب در حال اتفاق بود در این قسمت نیز صورت گرفت. و اینجا هم به صورت طبیعی بود.
مردم عراق به شدت با رژیم بعثی درگیر بودند؛ مجاهدین عرب کسانی بودند که موفق به رساندن خود به این سوی مرز شدند؛ بسیاری از مردم عراق در تنگنا بودند، رژیم بعث بسیار رژیمی وحشی بود؛ یکی از اقدامات این رژیم این بود که فرد مبارزی را دستگیر می کرد و وی را مجبور می کردند به منزل یکی از اقوام مراجعه کند و طلب کمک کند، اگر اهالی آن خانه کمک می کردند خانه را بر سر همگی آن ها خراب می کردند.
رژیم بعث به گونه ای رفتار کرد که کسی جرات پناه دادن به مجاهدین را نداشته باشد. مردم از ترس درب خانه را به روی هر مجاهدی حتی اگر پسر آن خانواده باشد، می بستند. از بسیاری از این نوع حوادث فیلم هایی موجود است ولیکن قابل پخش نیست.بعد از سقوط صدام این فیلمها به دست آمد که چگونه کشتار میکرد و چه گورهای دسته جمعی که درست نکرده بود! بسیاری از مجاهدین عراقی که استثناء توانستند اقدام به فرار کنند و خود را به این سوی مرزها برسانند بعد از گذشت مدت زمانی، گردان های شهید صدر را تشکیل دادند و در عملیات ها به ایران کمک می کردند.
بعد از جلب اعتماد، واگذاری عملیات به این گردان ها صورت گرفت. در عملیاتی در منطقه هور، عملیات کربلای 4 و یا در عملیات در حاج عمران مشارکت داشتند. بعد از قوام گرفتن، این گردان ها به تیپ بدر بدل شدند که شهید دقایقی آن ها را سازماندهی کرد. یعنی این عملیاتها هم تحت فرماندهی ایشان انجام شد. تیپ بدر عملیات های متعددی تا عملیات کربلای 5 را انجام دادند.
شهید دقایقی با این افراد تیپ احرار را تشکیل داد که در عملیات کربلای 5 وارد شدند. یک مورد خاطره را بگویم. برادری به نام ابومحمد بود که با افسران عراقی صحبت می کرد و عراقی ها را توبه می داد که این فرد از لحاظ اعتقادی در سطح بالایی بود. زمانی که به آزادی احرار به جبهه شروع شد، ابومحمد به گریه افتاد و اذعان داشت که من این افراد را ارشاد کردم، چرا اجازه نمی دهید خودم به جبهه بیایم؟
اولین روزهای مسئولیت من در بدر مصادف با شهادت ایشان بود؛ ایشان 27 جزء قرآن را حفظ بود و اولین زمانی که از زندان بیرون آمد و هنگامی که به لشگر آمد و مسئولیت یک دسته را به عهده گرفت، منطقه کربلای 5 پدافندی شده بود، ایشان برای تحویل خط پدافندی رفته بود.فرمانده قبلش باید برود شناسایی کند. ایشان همان موقع تحویل گرفتن خط پدافند شهید شد.
چه زمانی به بوسنی رفتید؟
موقعی که جنگ شد. سال 70 بود و جنگ و خونریزی بود و خیلی سخت بود.
توانستید کاری انجام دهید؟
از خود مردم بوسنی بپرسید؛ بنده نتوانستم کاری کنم ولیکن مؤمنینی که در آن جا حضور داشتند کمک های زیادی کردند. وضعیت آن جا وحشتناک بود. کشتارهای دسته جمعی، کشتار زنان و بچه ها، با خاک یکسان کردن مساجد، از بین بردن آبادی ها، آتش زدن روستاها و محله ها و... اتفاقات وحشتناک جنگ بوسنی بود. و جنگ وحشیانهای بود البته صدام هم همین طور رفتار می کرد از جمله در جریان حلبچه.
جنگ صدام نیز در وحشی گری همانند جنگ بوسنی بود ولیکن در بوسنی وحشی گری را در اوج می دیدید. رفتاری که با مردم غیر نظامی می شد در اوج خشونت بود. ایران مردانه وارد صحنه این جنگ شد و کمک کرد و زمانی که غرب پی برد محبوبیت ایران رو به افزایش است و در میان مردم جا پیدا کرده احساس خطر کرد از این که ایران در قلب اروپا جا باز کند. نفوذ انقلاب اسلامی به بوسنی از قبل این جنگ بود و در پی سفر مقام معظم رهبری به آن جا آغاز شد.
گروه رهبری مردم بوسنی در زمان حاکمیت یوگوسلاوی سابق به دلیل ترجمه کتاب ولایت فقیه حضرت امام (ره) به زندان افتاده بودند.و 52، 53 نفر از زندانیان اصلی بودند.
آخر سر طرح غرب باعث شد تا حضور ما کم رنگ شود؟
طرح غرب از بین بردن مسلمانان بود؛ طرح این بود که با بروز بیداری اسلامی در دنیا و پیشرفت آن، در قلب اروپا جریانی اسلامی قوی وجود نداشته باشد و با کشتار همه را به سمت ترکیه و ایران فراری دهند تا آنجا منطقه ایی در اختیار تفکرات غربی شود.
حضور جمهوری اسلامی سبب شد طرح اصلی آن ها با شکست مواجه شود؛ منتهی بعدها آن چه انتظار می رفت رخ نداد؛ در آن منطقه حکومت سه گانه تشکیل دادند.
کم کاری دیپلماسی ما در این امر دخیل بود؟
دیپلماسی ما اندک اندک به امور مسلط شد و یاد گرفت، زیرا ما 1400 سال تجربه دولت نداشتیم، ما بعد از حکومت امیرالمومنین (ع) تا پیروزی 22 بهمن تجربه حکومت داری اسلام اصیل و ناب نداشتیم؛ نمی توان انتظار داشت بعد از 1400 سال که حکومتی برپا شد در تمام شئون در اوج باشد. با گذشت زمان تجربه کسب می شود.
در سال 76 از سوی وزیر کشور دولت اصلاحات آقای عبدالله نوری برای ریاست فرماندهی حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی پیشنهاد شدید؛ چه آشنایی با ایشان داشتید؟ این آشنایی ادامه پیدا کرد؟
از بوسنی برای این کار فراخوانده شدم؛ در سپاه ایشان نماینده ولی فقیه بودند و من به عنوان یکی از فرماندهان سپاه خدمت می کردم.
کجا این رابطه قطع شد؟
من در کارم جدی هستم و پارتی بازی و رابطه بازی را برنمی تابیدم و این امر برای بسیاری قابل قبول نبود.
حرف هایی که بعد از آن در روزنامه ها عنوان شد و پشت بند این حاشیهها به نوعی یک سناریو بود؟
ما وارد پرونده ای شدیم...
که نباید میشدید؟
بله خب، جریان اصلی فسادی که در داخل دستگاه های کشور رسوخ کرده بود، این جریان اصلی فساد بود. که داشت سرمنشاء شاخه های دیگر فساد می شد.
نقطه آغاز بود تقریبا یا شروع شده بود؟
نه آغاز نبود. مدتها کار کرده بودند و قتی که ما وارد کار شدیم این جریان شکل گرفته بودو نفوذ یافته بود، دارای شبکه بود و خلاف های بزرگی انجام داده بود.
ورود ما به این مسئله و پرونده فسادهای مالی بزرگ وارد شدیم برای این ها بسیار بسیار گران تمام شد؛ لذا به دلیل نداشتن پاسخ به افکار عمومی جامعه، سعی کردند در ماجراهایی که بعد از آن رخ داد اتهاماتی را به ما وارد کنند تا افکار عمومی از پرونده منحرف شود و شخصیت ما را زیر سؤال ببرند
می توانستید حدس بزنید در انقلاب و نظام اسلامی چنین چیزی رخ دهد؟
بروز چنین فسادهایی ممکن است اتفاق افتد؛ انسان ها همگی که انسان های ساخته شده نیستند؛ در مسئولیت قرار می گیرند، پای برخی می لغزد، برخی توطئه می کنند و خیانتی می کنند...؛ در حکومت امیر المومنین (ع) نیز چنین اتفاقاتی رخ می داد و حکومت ما حکومتی بالاتر از آن نیست.
در حکومت پیامبر (ص) نیز تخلف صورت گرفته و با آن ها برخورد شده است؛ مسئله این است که برخورد نشود آن زمان است که باید ماتم گرفت؛ این که تخلف انجام شد به خصوصیت فرد باز می گردد که فاقد صلاحیت بوده است و در مسیر نادرست قرار گرفته است.
قبول دارید مردم ناراحت هستند از این که برخورد قاطع بعضا انجام نمی گیرد؟
مردم باید کمک کنند.
چه گونه؟
کسی که می خواهد برخورد قاطع کند را حمایت کنند؛ خیلی از افرادی که از آن ها انتظار می رفت در آن برهه زمانی حمایت کننداز کسانی که وارد این پرونده شدند، نکردند و در مقابل این پرونده سکوت کردند یا حتی فاصله گرفتند. مردم باید حمایت کنند. وقتی دستگاه قضایی، انتظامی، اطلاعاتی و... در برخورد با مفاسد وارد عمل می شود، باید مورد حمایت قاطع مردم قرار گیرند.
رفتید ستاد قاچاق کالا و ارز و بعد از دو سالی بیرون آمدید. مبارزه با مفاسد اقتصادی سخت تر ظاهرا سخت تر از جنگ های نامنظم است که بیرون آمدید؟
من بیرون نیامدم. آن ها گفتند باید بیرون بیاید گفتیم چشم.
به گفته ی مقام معظم رهبری واقعا این اژدهای هفت سر است؟
بله؛ اژدهای هفت سر است اما برای ما سخت نبود اگر مسئولین اجرایی کشور بخواهند؛ اگر مسئولین بخواهند به صورت جدی و قاطع برخورد کنند ابزار زیادی در دست دولت، دستگاه اجرایی است.
انتصاب فرماندهی همانند شما که تخصص در جنگ های نامنظم دارد به سمت ریاست بسیج، پیام خاصی را در بر دارد؟
نه. ما از ابتدا بسیجی بودیم. به عنوان یک بسیجی هر کاری که لازم بوده انجام دادیم؛ خصلت بسیجی بودن سبب شد در این حوزه قدم برداریم نه خصلت جنگ های نامنظم یا اطلاعات
با پذیرش آتش بس جبهه ها برای بسیجیان تمام شد؟
هیچ وقت؛ حتی یک ثانیه.
جبهه اصلی ما کجاست؟ جوانان ما تا چه اندازه به این امر آگاهی دارند؟
امروز ما درگیر جنگ فرهنگی هستیم. دشمنی که در جنگ نظامی با ما عاجز شد و به این نتیجه رسیده است که با این طایفه و این نسل نمی تواند بجنگد، این ها از همان جنسی هستند که در غزه ارتش صهیونیست با این همه ساز و برگش زمین گیر می شود.از حوزه فرهنگی وارد شده است.
ساز و برگ جنگ فرهنگی ما چیست؟
بسیار است؛ ما در جنگ فرهنگی برنده اصلی هستیم اگر اراده ایی که در دفاع مقدس از خود به نمایش گذاردیم را در این عرصه نیز بروز دهیم، زراتخانههای ما با آن دوران قابل قیاس نیست عراق در جنگ سخت بسیار مجهز حاضر شد و دستش پر بود، ما در جنگ نرم قرآن کریم، نهج البلاغه، حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری را داریم. فرمایشات آقا نظیر در جهان ندارد. شمااگر فرمایشات مقام معظم رهبری را به عنوان سرمایه به کشوری عرضه دارید و هیچ چیز ندهید و بگویید این بیانات را دارم، کولاک می کند؛این فرمایشات یک کشور را متحول خواهد کرد، که هر یک از این ها برای مبارزه با دشمن در عرصه جنگ نرم کافی است.
قبول دارید در سطح جامعه این مسائل عملیاتی نشده است؟
باید همت داشت؛ اگر همت ها جمع شود و یکپارچه شوید، همانطور که در دفاع مقدس به وحدت کلمه رسیدیم و باور کردیم همه باید در مقابل دشمن بایستیم(به جز جمع اندکی که دم از سازش می زدند)، در این عرصه نیز باور کنیم که این دشمن است.برخی اذعان می کنند رسانه هایشان فعالیت داشته باشد چه ایرادی دارد؟ به دشمن در زمینه فرهنگی میدان داده شود چه مشکلی پیش می آید؟ بعضی تردید دارند که این تهاجم فرهنگی است.
از 7-6 کانال ماهواره ایی که در سال 85 داشتند، اکنون به 166 شبکه ماهواره ایی رسیده اند. بعد از سال85 و مایوس شدن از جنگ نظامی، تمام سرمایه خود را در جنگ فرهنگی و رسانه ایی صرف می کنند. انواع شبکه های مجازی روزانه در تشکیل است و اولین نسل این شبکه ها وارد ایران می شود در حالی که علم و فناوری و... را برای ایران تحریم کردند.
باید جامعه را به گونه ایی واکسینه کرد که هر چه قدر هم که گسترش پیدا می کنند از هر راهی نتوانند نفوذ کنند؛ در این زمینه ما ضعف داریم، درست است؟
بله؛ ضعف به وجود آمده از عدم باور به این جنگ است. برخی خوش خیال هستند.
این عدم باور یا غفلت است؟
غفلت است. به عبارت دیگر هنوز احساس نکردند مورد تهاجم هستند، گمان می کنند این اموری طبیعی است و خطری به همراه ندارد. دشمن اصل و جوهر قدرت ما را مورد حمله قرار داده است؛ اقتداری که ایران در دفاع مقدس داشته است و سبب شد مردانه در برابر ابرقدرت ها بایستد، از کجا آمده است؟ ما در دفاع مقدس سلاح بهتر، پول بیشتر، نیروی انسانی بیشتر و... نداشتیم.
ما در دفاع مقدس در برابر عراق ادوات و امکانات بالاتری نداشتیم، ما در جنگ در زمینه ایمان قوی تر از عراق بودیم؛ در جنگ امروز علیه ایران این مولفه را مورد هدف قرار دادند.
یک چیزی مطرح شده که نمی دانم چه قدر به شما مربوط شود . در رابطه با برخورد با بد حجابی و این که انصار حزب الله گفتند رأسا اقدام می کنیم. این ها جواب می دهد؟
ما یک تهاجم خارجی و یک بستر داخلی داریم؛ اگر این دو را حل نکنیم اقدامات دیگر پاسخگو نخواهد بود؛ اگر به سراغ حل این موارد رفتیم بعدا جایی که لازم است نیروی انتظامی اقداماتی انجام دهد آن هم به نتیجه خوب می رسد؛ باید راه را بر تهاجم خارجی بست؛ نباید گفت این مسائل عادی است و بگذاریم هر اندازه می خواهند فعالیت کنند
بستر داخلی ما علوم انسانی ترجمه شده غرب است. ما با فکر غربی، جوان خود را تربیت می کنیم؛ این زمینه و بستر با علوم و تفکر غربی ایجاد می شود.
مطلبی که مقام معظم رهبری سالیان سال به آن اذعان داشتند.
اسلامی کردن علوم انسانی که مبنا و ریشه در تفکر، فلسفه، اعتقادات و باور های خود ما داشته باشد؛ اگر این اتفاق انجام نشود و مانع تهاجم بیرون نشویم، برخورد با بسیار کم اثر خواهد بود البته هیچ گاه نباید برخوردها را تعطیل کرد چرا که خداوند متعال بر اساس سنت های آفرینش قوانینی قرار داده است و در برخی مواقع اجازه برخورد داده است.
برخورد باید در چارچوب قانونی پیش رود تا زمینه برای سوء استفاده فراهم نشود.
درست است؛ یکی از مظلومیت هایی که امر به معروف و نهی از منکر در کشور ما دارد این است که این اقدام را با برخورد مترادف می دانند در حالی که در امر به معروف و نهی از منکر همانند جبهه باید ایثار کرد، به عبارت دیگر زمانی که می بینید جوانی لغزیده است مایه بگذارید و نخواهید با او کلمه حرف بگویید و خداحافظ.
اگر به فردی که دچار اشتباه و خطا شده است، تذکر دهید تکلیفی را از دوش خود ساقط کردید ولیکن کار اساسی این است که به سراغ او رفته و مسئله را حل کنید؛ باید برای این مسئله زمان گذاشت، تذکر و توضیح دهید و حتی گاهی برایش هدیه خرید. یکی دیگر از مظلومیت های امر به معروف و نهی از منکر این است که در مسائل اخلاقی در دایره محدود خلاصه شده است.
رشوه، ظلم، سوء استفاده، پارتی بازی، تبعیض بد است زندگی اشرافی بد و برای مسئولین بدتر است، ریخت و پاش، اسراف، گران فروشی و... هم زشت و ناپسند است؛ باید این مظلومیت ها و محدودیت ها از امر به معروف و نهی از منکر برداشته شود. مظلومیت محدود کردن امر به معروف و نهی از منکر در چیز خاص باید برداشته شود این طور نباشد که مثلا گران فروشی و تبعیض را منکر ندانیم
در جایی اذعان داشتید اولین شهید دفاع مقدس کارگری بسیجی است؛ اسم این شهید چیست؟
ایرج دستیاری است.
از این اولین ها باز هم نام ببرید.
اولین شهید روحانی شهید شریف قنوتی بودند؛ اولین خلبان را زیاد در ذهن ندارم. روز دوم مهر اولین پاسخی که نیروی هوایی داد توسط یکی از بزرگوارانی بود که شهید شد که فکر می کنم اولین شهید خلبان است که یک برادر مهابادی به نام عباس حیدری است. تندیس این شهید در دروازه شهر مهاباد قرار دارد.
غرب شما را تحریم کرده است؛ چه مشکلی برای شما به وجود آمده است؟
آن ها عددی نیستند؛
برای سفرهای شما مشکلی ایجاد کردند؟
از آن زمان تصمیمی به سفر نداشتم. اگر تصمیم به سفر داشته باشم و باید بروم حتما می روم و می دانم چگونه بروم.
اکنون اوضاع عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟ فکر می کنید بچه های بدر بتوانند از عهده ان ها برآیند؟
نقشه ی آمریکا این بود که داعش را برای گرفتن بغداد روانه کند و به مرزهای ما نزدیک شوند تا برای ما مزاحمت ایجاد کنند و با ما بر سر سوریه معامله کنند. به عبارت دیگر می خواستند این گونه معامله کنند که ما از عراق عقب می نشینیم و ایران از حمایت سوریه دست بکشد.
به کردستان پیام دادند که داعش با شما کاری ندارد و شما هم با آن ها کاری نداشته باشید؛ متاسفانه آن ها این را پذیرفتند و بالافاصله هم ضربه شان را خوردند و ما همان موقع گفتیم که این ها زود می فهمند که چه اشتباهی کردند که به حرف آمریکا اطمینان کردند هر چند بلافاصله به اشتباه خود پی بردند؛ قدرت مرجعیت، قدرت بسیج کنندگی مرجعیت و... سد محکمی مقابل این ها ایجاد کرد که طرحشان ناکام و نیمه تمام بماند.
بسیج موفق مردم در سوریه و سلسله عملیات های دولت سوریه تروریست ها را عقب راند و پیروزی های بزرگی به دست آورد. در عراق زمینه برای چنین پیروزی هایی بیشتر و آماده تر است چرا که در سوریه تجربههایی مثل بدر و بسیج مردمی نداشتیم و تنها متکی به ارتش خود بود و سوریه هیچ گونه آشنایی با بسیج مردمی نداشت و تا چند مدت ارتشی های سوریه به این که مردم اسلحه دست بگیرند و مبارزه کنند، روی خوش نشان نمی دادند و باور درستی نداشتند.
در عراق بسیج مردمی امری نهادینه است و مردم عراق بارها در طول تاریخ در مقابل استعمارگران با فرمان مرجعیت بسیج شدند و شکست های سنگینی به استعمارگران وارد کردند و تجربههای نظامی فوق الاده دارند. با صدور فرمان مرجعیت آمریکا دریافت، نمی تواند به خواسته خود دست یابد لذا به سرعت تغییر تاکتیکی دادند و خواستند پیروزی ها را به نام خود مصادره کنند در حالی که به هیچ وجه این گونه نیست.
آمریکا جنگی با داعش ندارد؛ برخی گمان می کنند داعش توسط آمریکا تاسیس شده است و اکنون علیه آمریکا عمل می کند؛ نه این تعبیر غلط است؛ داعش توسط آمریکا تاسیس شد و اکنون هم در حال اجرای نقشه آمریکا است و کاری که آمریکا می خواهد انجام می دهد؛ این جنگ زرگری که آمریکا علیه داعش به راه انداخته است، چند هدف دارد.
اهداف آمریکا از به راه انداختن جنگ زرگری علیه داعش مصادره پیروزی ها و عدم از دست دادن موقعیت در میان مردم جنوب عراق که بیشترین نفت عراق زیر پای آن ها است، می باشد؛ مهم ترین هدف آمریکا از تاسیس داعش، القاعده، طالبان و... این است که بعد از انقلاب اسلامی در اروپا و آمریکا جوانان زیادی به اسلام روی آوردند، جریان بزرگی از نسل جوان به سمت اسلام گرایش پیدا کردند که گرایشی ضد آمریکایی و ضد غربی بود.
این جریان خطری برای آمریکا و سلطه غرب شد؛ باید با استفاده از راهکاری این گرایشات را از بین ببرند؛ اگر افرادی که در غرب به اسلام گرایش پیدا کردند به زیر پرچم جمهوری اسلامی بروند، برای آمریکا خطرناک خواهد شد؛ در نتیجه باید یک بدل و یک رهبری مصنوعی درست کنند که به ظاهر در مقابل با آمریکا است و عطش مبارزه با آمریکا را دارد، تا این افراد را به زیر پرچم این رهبری بکشانندو انرژی شان را هدر بدهد.
باید این رهبری قلابی این افراد را به جبهه هایی وارد کند که در آن جبهه آن ها را بکشد و از بین ببرد؛ قسمت هایی که آمریکا بمباران می کند، همان بخش هایی است که داعش این جوانان را از اروپا در آن بخش ها جمع کرده است آدرس می دهد تا آمریکا بمباران کنند. کما این که در زندانی در افغانستان 4000 هزار نفر از افرادی که این گونه در آن جا جمع شده بودند، را کشتند؛ این نقشه ایی بسیار پیچیده برای از بین بردن انرژی با نشاط جوان ضد آمریکایی است که در غرب حضور دارد، است.
در عراق شکست خوردند؟
بله؛ و شکست بیشتر خواهند خورد. اگر مردم عراق وحدت خود را در سایه مرجعیت و ولایت حفظ کنند قطعا پیروزی های بزرگی به دست خواهند آورد؛ نیازی به آمریکا نخواهند داشت؛ بمباران آن ها هم پشیزی نمی ارزد. اساسا نیروهای چریکی پراکنده لابه لای جمعیت، در خانه های تیمی و مخفی و... به سختی با بمباران آسیب خواهند دید.این یک بازی است.
نظر شما