به گزارش خبرنگار مهر، اما چگونه چنین تیمی ناگهان در یک بازی سه گل می خورد و سه گل دیگر با خوش شانسی دریافت نمیکند. سهم لوئیز انریکه در این باخت چیست و پرسش های دیگر که همه و همه یک پاسخ روشن دارد؛ بارسلونا بر خلاف شعارهایش انقلابی عمل نکرد.
بدتر از باخت در ال كلاسيكو، عذابآورتر از به يادآوردن اينكه چگونه بازي يك بر صفر برده را سه بر يك باختند و كلا تلخ تر از هر چيز ديگري براي هواداران بارسا، اميدي بود كه آنها به لوئیزانريكه بسته بودند و فكر ميكردند گوارديولای ديگر در راه است كه با تحول انقلابي از يك بارساي متفاوت پردهبرداري میكند.
اما در دو زمين سفت آنهايي كه مي بايست لوئيز انريكه را محك واقعي ميزند به صورت تمام قد از او نا اُميد شدند. هشت هفته گل نخوردن در لاليگا تنها يك ويترين فريبنده بود كه شنبه شب در برنابئو فرو ريخت. البته پيش از اين مقابل يك تيم مدعي ديگر، دفاع بارسا نشان داد واكنشش برابر بازيكنان بزرگ همانند فصل قبل شكننده است.
پي اس جي كمتر از يك ماه پیش در خانه اش سه بار دروازه بارسا را گشود تا در همان دوراني كه كاتالان ها به حفظ دروازهشان در ليگ داخلي فخر ميفروختند، مشخص شود انقلاب انريكه از جنس تمام واقع نيست. نبايد هم مي شد چون اصولا به غير از تعويض دروازهبان هيچ تغييري در استراتژي دفاعي بارسا به وقوع نپيوسته بود.
همه آنهايي كه همچنان به انقلاب انريكه اعتقاد داشتند و باخت در پاريس را تنها يك اتفاق مي پنداشتند در پايان ال كلاسيكو اگر قصد خودفريبي مجدد نداشته باشند بايد در قضاوت شان تجديد نظر كنند.
بارسا پولي را كه مي بايست صرف مدافعان جديدش ميكرد تا در زمين سفت، ديگر شاهد شاهكارهاي تمام نشدنی پيكه نباشد، سرمايه اي كه بايد خرج خروج ماسچرانو از باكس هجده قدم ميشد به هر دليلي در دو فصل اخير به نيمار و سوارز رسيد تا بارسا كماكان برابر رئال از روي ضربات ايستگاهي دروازه اش باز شود. هر كرنر يك خطر و يك موقعيت گل.
در دو فصل اخير يك پاي ثابت همه باخت هاي مفتضحانه بارسا و اسپانيا جرارد پيكه بوده و در مسير انقلاب عقيم مانده انريكه او كماكان مرد شماره يك خط دفاع است.
آنچه تلخ تر از شكست سه گله در مادريد است قماري بود كه هواداران بارسا روي انريكه كردند و او در همين ابتداي راه نشان مي دهد دست كم در اين فصل خبري از انقلاب حقيقي نيست. تنها حربه اش استفاده از متئو در دفاع چپ بود تا به همين راحتي از پاشنه آشيل رئال در منطقه دفاع راست و كارواخال نقطه قوت حریف را بسازد!
مصدوميت بي موقع اينيستا كه بدترين هافبك بارسا بود و ژاوي به جايش اشتباه تعويض شد، كاري كرد كه متئو به خاطر پايان تعويضها 90 دقيقه به صورت تمام وقت جناح چپ بارسا را مبدل به منطقه واگذاري توپ كند. بدون حتي طرحريزي يك حمله. به همين راحتي نيمار 90 دقيقه تنها و خنثی بود.
انقلاب انريكه يعني بازي كردن تكراري دني آلوز در همان پست هميشگي و سانترهاي بی سرانجام. او همچنان در زمين است چون داگلاس برزيلي بدتر از آن چيزي از آب در آمد كه همه تصور مي كردند.
انقلابي در كار نيست، بازي دادن به صورت يك باره آن هم از ابتداي بازي به سوارز و خارج كردن مسي از فرم هميشگي اش تنها سوپرايزهاي لوئيز انريكه براي هواداران بارسا بود. فرق پپ با انریکه همینجاست؛ گواردیولا اگر بود به منیر الحدادی اعتماد میکرد نه مهاجمی که پس از ۴ ماه در یک بازی رسمی پایش به توپ میخورد.
وقتي تاتا مارتينو براي آخرين بار بارسلونا را هدايت كرد و آنها با تساوي مقابل آتلتيكو قهرماني را به راحتي در خانه به رقيب مادريدي هديه دادند همه در انتظار يك تحول اساسي بودند اما حالا اواخر اكتبر ٢٠١٤ است و كماكان جرارد پيكه در حال تكرار اشتباهات سلسه وارش در دو سال قبل است، ماسچرانو با وجود نمايش تحسين برانگيز در جام جهاني در باكس دفاعي محبوس تا همچنان بوسكتس يكي از دلايل اصلي باخت در ال كلاسيكو لقب بگیرد.
تنها سوپرايز انريكه مربوط به عقب افتادن تاريخي مسي مقابل رونالدو در جدول گلزنان است و تبديل او به بي اثرترين مسي ده ساله اخير در همه ال كلاسيكوها.
نه لوئيز انريكه همانند پپ تفكرات انقلابي دارد و نه خريدها و جا به جايي هاي مديران بارسا در پنجره نقل و انتقالات تابستاني اين اجازه را به وی مي دهد؛ هشت هفته گل نخوردن در لاليگا را فراموش كنيد، بارسا در دو بازي مقابل پي اس جي و رئال شش بار دروازه اش با دو دروازه بان متفاوت باز شد و اين بزرگترين دليل است كه به همه ثابت كند براي انقلاب واقعي بارسا يك انقلابي حقيقي از جنس خوان لاپورتا مي خواهد و پپ گوارديولا.
اگر صرفا با خريد ستاره هايي مثل نيمار و سوارز انقلابي شكل مي گرفت كه هم اينك سيتي بايد چگوارای فوتبال جهان میشد.