۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۹:۳۷

گام به گام با کاروان کربلا/ ۱۰

شهادت امام حسین(ع) به همراه یارانش در صحرای کربلا توسط سپاه یزید

شهادت امام حسین(ع) به همراه یارانش در صحرای کربلا توسط سپاه یزید

قم - خبرگزاری مهر: در دهم محرم الحرام شمر بن ذى الجوشن، با قساوت تمام به سوى بدن خونین امام حسین(ع) رفت، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از تن جدا کرد. و امام حسین(ع) و یارانش در نبردی سهمگین در این روز به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرنگار مهر، در دهم محرم الحرام سال ۶۱ هجری، امام حسین(ع) به پا کننده حماسه‌ای بود که خورشید در برابرش درخششی نداشت، حماسه‌ای به بلندی ابدیت که چهل روز آسمان را به گریه واداشت و خورشید را هنگام طلوع و غروبش سرخ گردانید.

در بحار الانوار آمده که در سپیده‌دم روز دهم محرم‌الحرام سال ۶۱ هجرى قمرى امام حسین(ع) یارانش را فراخواند تا نماز صبح را اقامه کنند. همراهان ۳۲ سوار و ۴۰ تن پیاده بودند. امام به یاران و اصحابش نگاه کرد. آن‌ها را اندک در عدد و فراوان در ایمان و عقیده یافت هر نفر از آن‌ها برابر با ۲۰ نفری بود که در باطن بزدل و ترسو بودند. امام حسین (ع) سپاه را به سه جبهه تقسیم نمود. سمت راست به رهبری زهیربن قبن، سمت چپ به سرپرستی حبیب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ایشان، اهل بیت (ع) و دیگر یاران ایستادند.

عمر بن سعد دستور داد تا لشکرش را که متشکل از ۳۰ هزار نفر پیاده و سواره بود، منظم کنند. عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی را بر اهالی مدینه گمارد. عبدالرحمن بن ابی سبره حنفی را بر اهالی مذحج و اسد، قیس بن اشعث را بر اهالی ربیعه، کنده و حر بن یزید ریاحی را در رأس اهالی تمیم و همدان قرار داد. سپس این عده را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت راست که امیر آن عمروبن حجاج زبیدی بود و قسمت چپ که در رأس آن شمر بن ذی‌الجوشن عامری قرار داشت.

آنگاه لشکر را به دو بخش پیاده و سواره تقسیم نمود. فرماندهی پیاده با شبث بن ربعی و سواره با عزره بن قیس احمسی بود و پرچم را به دست غلامش ذوید داد.

از امام زین العابدین(ع) نقل شده است که فرمود: صبح عاشورا، چون سپاه دشمن بر امام حسین(ع) رو آورد، امام دست به دعا برداشت و عرض کرد: بار الها! در هر اندوهی، تکیه‌گاهی و در هر سختی امید منی. در هر حادثه ناگواری که بر من آید، پشت و پناه و ذخیره منی!

اندرزهای پیش از نبرد امام حسین (ع)

در کتاب لهوف ذکر شده است که حسین(ع) براى پیشگیرى از نبرد و خونریزى نیروهاى دو طرف، تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مى‌خواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد.

ولى دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام حسین(ع) بود، به هیچ صراطى مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادى پاسخ مثبت و کار ساز نمى‌داند و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خون ریزى بود. امام حسین (ع) در روز عاشورا، برخى از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفتگو کرده و با بیان حقایق و واقعیت‌ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند. آن حضرت، خود نیز بار‌ها براى اندرز سپاه کفر پیشه دشمن، پا پیش نهاد و با بیان خطبه‌هایى روشنگر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خونریزى دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت.

هجوم سراسرى سپاه دشمن به یاران امام حسین(ع)

در منتهی الآمال عنوان شده که دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین(ع) احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود مى‌دید، فرمان حمله را صادر کرد.

عمر بن سعد با‌‌ رها کردن تیرى به سوى سپاهیان امام حسین(ع) جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهیان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد. در اندک مدتى دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتى تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامى در هم ریخت، و آن، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخى از آنان را نوجوانان و یا کهنسالان و سالخوردگان تشکیل مى‌دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفرى بود.

در جای دیگری از منتهی الآمال آمده که این سپاه اندک، با دلاورى و دلیرى تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبى و سیاسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر یک از یاران امام حسین(ع) با ده‌ها تن از نیروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هیچ‌گونه سستى و تردیدى در وى ملاحظه نمى‌شد و این روحیه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن، سنگین و کمر شکن بود.

یاران امام حسین(ع) با سرافرازى، به شرف شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاورى، دشمن را مستاصل و زمین‌گیر نمودند. تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین(ع) در لحظات نخستین هجوم سراسرى، نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله کربلا به راحتى پایان مى پذیرد، ولى پس از درگیر شدن با آنان، تازه فهمیدند که با کوهى استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان، کار آسانى نیست.

یاران امام حسین(ع) از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره‌هاى خون خود از قیام امام حسین(ع) پاسدارى کردند. محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.

اقامه نماز ظهر عاشورا

در منتهی الآمال بیان شده که، امام حسین(ع) که به نماز اهمیت ویژه‌اى مى‌دادند، دستور دادند که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز بپردازند. پیشنهاد امام حسین(ع) مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى‌دادند.

امام حسین(ع) به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کردند و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ) به جاى آوردند. یاران آن حضرت دو دسته شده، دسته‌اى به نماز امام اقتدا کرده و دسته‌اى دفاع مى‌‌کردند.

اما دشمنان هیچگونه ترحمى به امام حسین(ع) و نمازگزاران نکرده و با‌‌ رها کردن تیر، آنان را هدف قرار مى‌دادند. برخى از مدافعان امام حسین(ع)، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخى دیگر خود را سپر تیر‌ها قرار داده و مانع رسیدن آن‌ها به وجود امام حسین(ع) مى‌شدند.

مبارزه و شهادت امام حسین(ع)

در لهوف و سایر کتاب‌های مقتل آمده است که امام حسین(ع) پس از آنکه همه یاران خود را از دست داد، بانوان را در خیمه‌اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد. حضرت، فرزندش امام زین العابدین(ع) را که در بیمارى سختى به سر مى‌برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن شد.

امام حسین(ع) به تنهایى، ساعاتى چند با دشمن مبارزه کردند و به هر طرف حمله مى‌کردند گروهى را به هلاکت مى‌رسانید. هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى‌آمد، به خیمه‌ها بر مى‌گشتند و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مى‌دادند و بار دیگر با آنان خداحافظى مى‌کردند.

شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براى آمادگى بیشتر بازماندگانش براى پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکى از خداحافظى‌ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شیرخوار خود کرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند ۶ ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.

امام حسین(ع) بدن غرقه به خون على اصغر(ع) را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت. آن حضرت، زخم هاى فراوانى را در میدان مبارزه متحمل شدند، تا آنکه بر اثر کثرت جراحات به زمین افتادند.

در آن حال نیز دشمنان ر‌هایش نکرده و با ابزارهاى گوناگون، از جمله تیر، نیزه، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند. سرانجام، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتادند و آماده مهمانى خدا گردیدند. شمر بن ذى الجوشن، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.

کد خبر 2414990