به گزارش خبرنگار مهر، با دستهاي پینه بسته، سبد میوه های رنگ به رنگ را جابجا می کند، عرق پیشانیش را پاک می کند و خطي از سیاهی به جايش مي نشاند.
اگر چه در گوشه خیابان زندگی می کند و خانه اش تنها یک پتو و یک اجاق است اما دلی به بزرگی یک دنیا و مهری به اندازه یک مادر دارد، نه افسرده است و نه خسته.
به جای کفش زنانه صندل مردانه و به جای دستهای ظریف زنانه، دستهای زمخت و مردانه دارد و روز و شبش را با خورشید و مهتاب، باد و باران و آفتاب گره می زند تا حاصل آن دسترنج، پولی شود که او را از دیگران بی نیاز کند و نان آور خانواده اش باشد.
خانه اش را برای آزادی فرزندش می دهد تا سر پناهش یک تکه پلاستیک شود و زیر اندازش یک تکه چوب و پتو سیاه و پوسیده، اما ناشکری نمی کند و بر خلاف جوان های امروز که با کوچکترین مسئله، ساز جدایی را سر می دهند، همسرش را سرزنش نمی کند. با همه بی سوادیش اما طلای آب دیده است و می گوید جدا نمی شوم با آنکه شوهرش در دام اعتیاد گرفتار است.
می گوید او مریض است و همچنان حامی خانواده و حافظ خانواده اش است و با میوه فروشی فرزندانش را به قول خودش سرو سامان داده است.
چندسالی است که در گوشه خیابان مومنانه به جنگ سختی ها رفته و از سختکوشی دست بر نداشته است، نمازهایش را بر زمین سرد خیابان به جا می آورد و حرفهایش را با رهگذران کوچه و محله در میان می گذارد.
پینه های متورم دستهایش و کمر خمیده اش نگذاشته سر رشته زندگیش شکافته شود، سبز تر از سبزیهایش و رنگین تر از میوه هایش زندگی می کند.
بی بی شهربانو در یکی از روزهای سال ۱۳۳۵ چشم به این دنیا نهاد و دو دختر و سه پسر ثمره زندگیش است، یکی از فرزندان وی هشت سال است که به خاطر یک دعوای خیابانی به زندان افتاده است.
این مادر فداکار برای پرداخت دیه پسرش ناچار به فروش خانه خود شد و بساط سبزی فروشی را در کنار شهرک مسکونی گلسار در شهر ساری به راه انداخت و درکنار بساط خود همان جا نیزسکونت دارد. او هر روز ساعت سه بامداد برای خرید سبزی به میدان تره بار ساری می رود، میوه و تره بار خریداری و از این طریق امرار معاش می کند.
شهربانو از این طریق دو دختر و یک پسر خود را به خانه بخت فرستاده و در ۱۷ تیرماه امسال موفق به پرداخت دیه پسرش شد و تا چند ماه دیگر پسر به آغوش خانواده باز می گردد ولی همچنان شهربانو روزگار سختی سپری می کند.
بی بی سبزی فروش می گوید: تمام هزینه تحصیل فرزندانم و امرار معاش زندگی بر عهده خودم بوده و دخترم را نیز از همین سبزی فروشی به دانشگاه فرستادم و اکنون نیز با یک ازدواج موفق به خانه بخت فرستاده ام.
او که در زمستان و تابستان به دلیل نداشتن سر پناه در کنار خیابان و پشت سبدهای میوه و سبزی خو می خوابد می گوید: زمستان را بهتر از تابستان تحمل می کنم، زیرا تابستان گرم است و خنک کردن در کنار گوشه خیابان بسیار سخت است.
مادر فداکار سبزی فروش تاکنون برای دایر کردن سبزی فروشی برای یک زندگی آبرومند و جمع آوری کمک برای نجات فرزندش به عناوین مختلف وام گرفته که با تلاش شبانه روزی در همین سبزی فروشی اقساط خود را نیز پرداخت می کند ولی شرافت خود را حفظ کرده است.
مردم شهرک گلسار با این که از شهربانو به عناوین مختلف حمایت مالی می کنند اما در طول ۸ سال هنوز شهربانو نتوانسته برای خود سرپناهی مهیا کند.
یکی از ساکنین مجتمع مسکونی گلسار که یکی از حامیان شهربانو نیز هست می گوید: به دلیل نبود امکانات بهداشتی، زندگی شهربانو در این مکان بیش از این شایسته نیست.
وی می گوید: لیاقت یک مادر زحمت کش در خانه بودن او است نه در کنار خیابان، نبود سرویس بهداشتی، آب، لباس تمیز، مکان تمیز و مناسب در خور شان یک زن و یک مادر نیست. چطور می توانیم اجازه دهیم یک زن بعد از این همه سال همچنان مسئولان او را نبیند و در کنار خیابان روزگار بگذراند؟
حبیبی نگهبان مجتمع مسکونی می گوید: لازم است مسئولان استان خارج از بحث پسر و همسرش کمک کنند، دادن یک سرپناه کوچک و ایمن به یک زن در آیین مسلمانی ما چیز سختی نیست.
حبیبی می گوید : شهربانو از دستشویی و آب این مجتمع استفاده می کند و در صورت لزوم مواد غذایی خودش را نیز در یخچال نگهبانی می گذارد و هر کدام از ساکنین نیز به گونه ای در پوشش لباس و خوراک و مایحتاج ظرف و ظروف به شهربانو کمک می کنند.
خانم محمدی یکی دیگر از ساکنین می گوید: در گرمای تابستان ساکنین برای شهربانو یخ می برند و با دادن برق به وی، یک پنکه نیز در اختیار او گذاشتند اما اکنون در زمستان و بارندگی سر پناه شهربانو فقط یک تکه پلاستیک است که در بسیاری موارد هم باد آن را خراب می کند و تمام وسایلش را آب بر می دارد.
شهربانو در زمستان با خرد کردن صندوقهای چوبی و روشن کردن آتش در یک قوطی حلبی و گذاشتن آن در زیر میزی که می نشیند خودش را گرم می کند در همان جا نیزبا یک قابلمه غذایش را که اغلب سبزیجات است درست می کند.
اهالی مجتمع گلسار از مسئولان می خواهند به دنبال بوروکراسی اداری نباشند بلکه به شهربانو به عنوان مادر فداکارو دوستار خانواده که با شرافت و حیا زندگی می کند، نگاه کنند و سرپناهی هرچند بسیار کوچک به او دهند تا دیگر از خیابان خوابی در روزهای سردو بارانی، گرم و شرجی نجات یابد.
گزارش: لیلا ناطقی
عکس: امیرعلی رزاقی