۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۴:۴۱

اله بداشتی در گفتگو با مهر:

تکفیری‌ها تفکرات خود را معیار اسلام قرار می‌دهند

تکفیری‌ها تفکرات خود را معیار اسلام قرار می‌دهند

قم - عضو هیئت علمی دانشگاه قم با بیان اینکه تکفیری‌ها خود فتوا داده و تفکراتشان را معیار اسلام قرار می‌دهند، گفت: دشمنان نمی‌خواهند ایران بعنوان قدرت مستقل در خاورمیانه مقابل سیاست‌های استکبار بایستد.

به گزارش خبرنگار مهر، تکفیری‌هایی که هم به اسلام و هم به جامعه بشری لطمه می‌زنند و انسانیت و حقوق بشر را زیر پا گذاشته‌اند، دین اسلام را که مظهر رحمت و رأفت حتی در برخورد با غیر مسلمانان است، دین خشونت معرفی کرده‌اند و در این میان وظیفه ما این است که چهره واقعی آنان را به دنیا بشناسانیم.

باید ریشه‌های تفکرات آن‌ها توسط علمای اسلامی و اندیشمندان جهان اسلام خشکانده شود و جلو انحرافات را بگیریم تا جوانان ما سراغ این گونه اندیشه‌ها نروند.

به همین دلیل سراغ یکی از اهالی علم و اندیشه، علی اله بداشتی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم رفتیم تا صحبتی با وی در مورد جریان‌های تکفیری داشته باشیم.

مهر: نسبت تاریخی و بررسی روند شکل گیری گروه‌های افراطی چگونه است؟

اله بداشتی: ابتدا لازم است که به پدیده افراط گرایی در جهان اسلام اشاره‌های داشته باشیم، اولین بار افراط گرایی در زمان امیرالمومنین(ع) در جنک با معاویه به وجود آمد، یعنی خوارج وقتی با فشارهایی که بر حضرت آوردند، حضرت را مجبور به پذیرش متارکه جنگ کردند و بعد فهمیدند اشتباه کردند از کرده خویش توبه کردند و این کارشان را گناه کبیره بر شمردند و گفتند: ما از این گناهمان توبه کردیم، هم حضرت امیرالمومنین(ع) هم سایر اصحاب همه باید توبه کنند. زیرا این کار یک گناه کبیره بود و کسی که یک گناه کبیره انجام دهد از ایمان خارج است.

اولین جریان تکفیری در جهان اسلام از خوارج آغاز می‌شود بر این مبنا که ایمان مساوی است با عمل و کفر مساوی است با انجام یک گناه کبیره، و وجوب قتل کافری که توبه نکرده است.

این اولین ریشه افراط گرایی در جهان اسلام است، امیرالمومنین(ع) که امام عدل بود و از گذر فهم اسلام از همه جلو‌تر بود، متاسفانه اینان جریان امامت را‌‌ رها کردند و با اتکاء به فکر خودشان و تمسک به بعضی از آیات قرآن در واقع خط کشی اسلام و کفر را بین مسلمانان ایجاد کردند.

 این جریان تکفیر کم و بیش یک موجی را در جهان اسلام ایجاد کرد که ایمان چیست؟ آیا ایمان عمل است یا ایمان اقرار به زبان است یا اعتقاد قلبی است؟ یا مرکبی از این‌ها و در واقع نظریه‌های متعددی ایجاد شد.

در مقابل گروه‌هایی مثل مرجئه بودند که می‌گفتند ایمان هیچ دخلی در عمل ندارد، یعنی هرکسی هرگناهی انجام دهد مومن است، یعنی ایمان امر بسیطی است که با اقرار زبانی یا با تصدیق قلبی حاصل می‌شود و اقرار زبانی ظهور تصدیق قلبی است.

اگر اقرار زیانی کرد از نظر مرجئه مومن است و در واقع از دید آن‌ها معاویه به‌‌ همان اندازه مومن بود که امیرالمومنین علی(ع) مومن بود و این بحث در جهان اسلام ادامه پیدا کرد، بحث ایمان یکی از اصول مهم کلامی شد، که ایمان چیست؟ کفر چیست؟

غزالی از متکلمان برجسته اشاعره، فرقه‌های کلامی را کافر نمی‌شمرد و می‌گفتند: اینان چون در دین اهل اجتهاد هستند و اگر بر اساس اجتهادشان مطلبی را بیان کردند این موجب کفر آنان نمی‌شود.

از علمای امامیه مثل شیخ مفید هم می‌گفتند: کسی که مرتکب گناهی می‌شود کافر نیست بلکه مسلمان فاسق نامیده می‌شود و فرق است بین مسلمان و مومن‏‏، یعنی مسلمان ممکن است اعمال دینی را انجام دهد و مومن شود و یا اعمال دینی را انجام ندهد در حالی که باور دارد و این فاسق می‌شود.

 اهل حدیث ایمان را مرکب از قول و عمل می‌دانستند. یکی از کسانی که از تفکر اهل حدیث پیروی کرد و مکتبی را در جهان اسلام بنیان نهاد ابن تیمیه بود که در بسیاری از مسائل اسلامی صاحب اجتهاد و فتوا بود، که رهبر سلفی هاست و می‌گفت: کسی که رو به قبله نماز بخواند کافر نیست، یعنی شهادتین را موجب اسلام می‌دانست.

ابن تیمیه می‌گفت: کسی که شهادتین را بگوید و نماز را بر پادارد این مومن است و احدی از اهل قبله را به واسطه گناه کافر نمی‌شماریم.

اگر چه از نظر ابن تیمیه ایمان هم قول است هم عمل، که قول شامل قول قلبی و اقرار زبانی است و قائل به فزونی در ایمان و نقص در ایمان با گناه معتقد بود، یعین اگر کسی عمل کند ایمانش فزونی می‌یابد و عمل نکند ایمانش با معصیت کاهش پیدا می‌کند.

ابن تیمیه معتقد بود اهل قبله به خاطر ارتکاب گناه کبیره و معصیت کسی را تکفیر نمی‌کند و خوارج را هم قبول نداشتند و از نظر ابن تیمیه خوارج مردود بودند.

ابن تیمیه می‌گفت برادر ایمانی بین مومنان بر اثر معصیت گسسته نمی‌شود، یعنی اگر دو برادر مسلمان با هم نزاع کردند و شخص دیگری را به قتل رساند، این قتل موجب خروج از ایمان نمی‌شود.

سپس می‌رسیم به زمان محمد بن عبدالوهاب، که این فرد بر اساس تفسیری که ار توحید ارائه داد بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرد، مثلا می‌گفت: زیارت قبور و نذرکردن شرک است و خیلی از اعمال دیگری که مسلمانان انجام می‌دادند شرک تلقی می‌کرد.

این تفکرات محمدبن عبدالوهاب باعث خط کشی بین مسلمانان شد و افراطی‌گری عصر جدید را شکل داد در واقع افراطی گری‌های امروز و ترویج این افراطی‌گری‌ها به وسیله حکومت سعودی، به اعتقادات محمد بن عبدالوهاب بر می‌گردد، او بود که دستور تخریب اماکن مذهبی و اماکنی که روی آن قبر ساخته شده بود و حسینیه‌های کنار قبر‌ها را داد.

دیگر عمل جنایات گرانه آن‌ها حمله به کربلا بود که قصد تخریب حرم امام حسین(ع) را داشتند و بمب گذاری‌های اخیر که همه از اعمالی بوده که افراطیون در این سال‌ها انجام داده‌اند.

محمد بن عبدالوهاب می‌گفت: توجهی به ائمه می‌کنید عین شرک است و از شرک بت پرستان هم بد‌تر است. افرادی که از صاحب قبر شفاعت می‌طلبند از بت پرستان بدترند.

 محمد بن عبدالوهاب این را نفهمید که خداوند به بعضی از بندگانش اذن شفاعت شفاعت را داده است و اگر انسانی از جانب خداوند مأذون باشد مستلزم شرک نیست.

بعد از محمدبن عبدالوهاب پیروانش عقاید او را ترویج کردند و وهابی را شکل دادند که وهابیون خود را ار نظر اعتقادی سلفی می‌دانند.

از دید شما گروه‌های تکفیری و قدرت‌های فرا منطقه‌ای چه ارتباطی با همدیگر دارند؟

گروه‌های افراطی معاصر از نظر عقیدتی مرهون تفکرات ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب هستند، تشکل اینان مثل طالبان و داعش و... بنا به دلایلی شکل گرفت اما عقاید اینان‌‌ همان عقاید محمد بن عبدالوهاب است.

بعنوان مثال طالبان، در ارتباط با جنگ روسیه شوروی شکل گرفت، وقتی شوروی افغانستان را اشغال کرد، در واقع تسلط یک حکومت کافر بر جهان اسلام شد و این از نظر فقهی نزد همه علما مسلم بود که نباید کافر حاکم بر مومن بشود.

این اعتقاد به خودی خود انگیزه مهمی برای درگیری با شوروی بود منتها آمریکا هم از نظر سیاسی نمی‌توانست بپذیرد که شوروی بر افغانستان مسلط بشود، لذا این تفکر را که باید با شوروی کافر جنگید در مدارس علمی پاکستان و افغانستان تقویت کرد و گروه‌های نظامی‌اش را در قالب این گروه‌های فکری تشکیل داد.

این گروه‌ها با پشتوانه نظامی و سیاسی آمریکا قدرت پیدا کردند، و وقتی قدرت گرفتند با اتکا به عدم حاکم بودن کفر بر خویش با آمریکا هم شروع به درگیری کردند.

قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای اینگونه دست به دست هم دادند از سوی عربستان سعودی و از سوی دیگر آمریکا در تشکیل این گروه‌ها و مسلح کردن این گروه‌های افراطی نقش اساسی داشتند.

نقش امپراطوری رسانه‌ای در برجسته سازی اهداف گروه‌های تکفیری چیست؟

رسانه‌ها در اختیار قدرت‌ها هستند و در راستای سیاست‌های حکومت عمل می‌کنند.

​حمایت‌های رسانه‌ای زیادی از این گروه‌های تکفیری می‌شود، گروه‌های تکفیری را شرعی و دیگران یعنی مسلمانان را حکومت ظالم معرفی می‌کنند، بعنوان مثال یکی از شبکه‌های عربستان دائما در حال تبلیغ این گروه‌ها است و علیه حکومت بشار اسد صحبت می‌کند.

علما و اندیشمندان در صف بندی‌های فکری و مواجهه با تکفریین چه نقشی دارند؟

نقش علما بسیار برجسته است؛ علما دو گونه نقش می‌توانند در برابر تکفریین داشته باشند، هم مقابل تکفیر بایستند یعنی یک اعتدالی را ایجاد کنند، و اگر خدایی ناکرده علما و اندیشمندان چنین تفکری داشته باشند موجب مشروعیت بخشی به این گروه‌های تکفیری می‌شوند.

زیرا هر عملی یک پشتوانه اعتقادی می‌خواهد مخصوصا برای یک مسلمان که می‌خواهد به نام دین کاری بکند. اگر عالمی گروهی را کافر بداند؛ جوانی که عالم برایش الگوست و می‌گوید این عالم که مرجع فکری من است، فلان گروه را تکفیر کرده و اعلام کفر اینان را کرده است و بعدش شدید‌تر کند و بگوید کافر حربی و مبنای فقهی کفر بدهد، این جوان که این عالم را مرجع فکری می‌داند و تغذیه فکری می‌شود، شروع به عملیات نظامی علیه کفر می‌کند.

گروهی مانند داعش منتظر فتوای علما نیستند، خودشان را مجتهد می‌دانند مثل جریان منافقین در ایران، وقتی می‌خواستند کار نظامی کنند اول وجهه شرعی درست می‌کردند، اما نسل‌های بعد که آمدند خودشان را اسلام‌شناس و اهل اجتهاد تلقی می‌کردند. پس این تکفیری‌ها و داعشی‌ها خودشان فتوا می‌دهند و خودشان را معیار اسلام قرار می‌دهند و هر ندایی که همراه آن‌ها باشد می‌شود اسلام و هرندایی همراه آن‌ها نباشد غیر اسلامی می‌شود.

آیا مستنداتی که در رسانه‌ها ساخته می‌شود خود نوعی تبلیغ جهت رواج عقاید گروه‌های تکفیری نیست؟

رسانه‌ها دو دسته‌اند، یا مقابل جریان‌های تکفیری‌اند و یا مبلغ گروه‌های تکفیری‌، یعنی جنبه‌های مثبت این گروه‌ها که جهت نفوذ به افکار مردم خدمات عام النفعه‌ای مانند کمک به بچه یتیمان و یا امکانات مالی که در اختیار اعضای گروه‌های تکفیری می‌گذارند، برجسته سازی می‌کنند تا افراد را به این سو جذب کنند.

مشکل اینجاست که وقتی دین را محدود به تفکر و تفسیر خویش کردیم در این صورت مردم یا با ما هستند یا علیه ما؛ حالا کار نداریم که این مسلمان است، اهل کتاب است. هر مذهب و مکتبی می‌خواهد داشته باشد، این مذهب و مکتب می‌شود امر فرعی و ما خودمان محور می‌شویم که آیا ما را قبول دارند یا خیر.

اگر ما را قبول داشتند آنان را کمک می‌کنیم و اگر نداشتند به عنوان محارب محسوب می‌کنیم و وقتی محارب محسوب شدند کشتنش را جایز می‌دانیم.

عوامل بیرونی و درونی ظهور جریان تکفیری داعش چیست؟

عوامل درونی‌‌ همان تفکر سلفی‌گری است و عوامل بیرونی آن سیاسیت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. تفکر شیعه هراسی و هلال شیعی وقتی مطرح می‌شود که می‌خواهد جهان اهل سنت را نسبت به تشیع حساس کند و نگذارد که شیعه قدرت منطقه‌ای بشود.

از سوی دیگر ایران به عنوان کشور اسلامی یک «نه» بزرگ به آمریکا گفت و لانه جاسوسی آمریکا را تخریب کرد و منازعات جدیدی آغاز شد. آمریکا دو هدف اساسی دارد؛ یکی ریشه‌های اعتقادی حاکم بر آمریکا که مسیحیت باشد که نمی‌خواهد اسلام در جهان حرف اول را بزند و توسعه پیدا کند، براساس تفکرات صلیبی که در جهان هست؛ غرب می‌گوید: من عالم بر‌تر هستم.

و دیگر هدف آمریکا هم مباحث سیاسی است که آمریکا نمی‌خواهد ایران بعنوان قدرت مستقل در خاورمیانه مقابل سیاست‌های آمریکا بایستد، یعنی آمریکا می‌خواهد ایران هم مثل برخی کشورها گوش به فرمانش باشد.

........................

مژگان فرهنگیان

کد خبر 2431363

برچسب‌ها