چگونه فلسفه ورزی کنیم(۱۹)

فلسفه در عمل/ فلسفه کاربردی از نگاه سقراط به من آغاز شد

فلسفه در عمل/ فلسفه کاربردی از نگاه سقراط به من آغاز شد

آگوستین معتقد است تنها در صورتی که به معلمان خود اعتماد داشته باشم، یادگیری و در صورتی که به نیروهای حسی خود اعتماد کنم، انجام عمل و در صورتی که به استعداد خود اعتماد کنم عقل ورزی ممکن می شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، فلسفه آموزش و پرورش در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله فلسفه، حوزه ای بوده که در آن می بایستی دلالت انتزاعی ترین مباحث به صورت کاربردی درآید. این بدان معناست که مثلا از قدیمی ترین قرون و اعصار هنگامی که افلاطون در آکادمی خود و یا سقراط در گوشه و کنار آتن بذرهای فلسفه را می کاشتند، نمی توانستند جهان بینی خاصی نداشته باشند. ایشان قطعا انسان را دارای روح می دانسته و به تعلیم روح وی همت می گماشتند.

فلسفه کاربردی از همان نگاه سقراط به من آغاز شد که روح را آماده کشف و یادگیری می دانسته و لذا خود را همچون مامایی متافیزیکی می دانسته که وی را در به یاد آوردن آنچه می دانسته کمک کند. به همین منوال مثلا سوفیستها که برای کشف حقیقت اهمیت چندانی قائل نبودند و تعلیم و تربیت را برای رسیدن به دستاوردهای سیاسی و موفقیتهای ملموس می خواستند، حتما جهان بینی شان با سقراط و افلاطون تفاوت داشته است. آنان اهمیت زیبایی و حقیقت را به کناری گذارده، یعنی اهمیت آن را از موفقیت این جهانی برای انسان ایده آل خود کمتر انگاشته اند.

ناگفته پیداست که انسان را به گونه ای متفاوت از سقراط و افلاطون و ارسطو می دیدند. یعنی کشف حقیقت فی نفسه، وجود یا عدم وجود روح، فرقی برایشان نداشته است. به همین ترتیب اتمیستهایی که مثلا انسان را متأثر از اپیرون و غیره می دانستند هنگام نگریستن به انسان یا آموزش وی، او را موجودی صرفا مادی تصور می کردند و احتمالا این مسئله بر مواد درسی، معلم، و تعلیم و تربیت تاثیر می گذاشته و اهداف دیگری برای تربیت انسان مطلوب خود داشته اند.

مثال دیگری از این دست می تواند نگاه آگوستین باشد که کل جهان بینی و انسان شناسی و معرفت شناسی وی، هنگامی که وارد بحث معلمان انسان و تعلیم و تربیت می شود، کاربردی می شود. اینکه وی به گناه اولیه معتقد است، اینکه فروتنی در برابر معلم، شرط لازم برای فراگیری دانش است، اذعان به گناه اولیه و بعد تلاش برای رستگاری، شرط بعدی است. نکته دیگر مفهوم اعتماد در اندیشه آگوستین است.

وی معتقد است من تنها در صورتی که به معلمان خود اعتماد داشته باشم، یادگیری ممکن می شود. تنها در صورتی که به نیروهای حسی خود اعتماد کنم، انجام عمل ممکن می شود و تنها در صورتی که به استعداد خود اعتماد کنم، عقل ورزی ممکن می شود. اگر بحث پارادایمهای کوهن که می گوید با قبول پارادایم، تحقیق امکان پذیر می شود، و بخش زیادی از آموزش و پرورش علمی حاوی انتقال چنین پاردایمهایی از سوی معلم به دانش آموزان است را درست بگیریم، موید حرف آگوستین است. در اینجا فاصله میان انسان و معرفت شناسی مثلا میان آگوستین و دیویی را هنگام عملکرد در کلاس درس می توان مشاهده نمود.

علی رغم تمام آنچه که گفته شد، میان پیوند ناگسستنی فلسفه تعلیم و تربیت و کاربرد آن در کلاس درس، فلسغه تعلیم و تربیت که بیش از یک قرن و اندی از عمر آن نمی گذرد (تحت نام فلسفه تعلیم و تربیت) در مراکز تربیت معلم به صورت انجام تئاتری از اندیشه های فلسفی فلاسفه و سپس استخراج دلالتهای آن بوده است. با در نظر گرفتن اینکه این اندیشه ها هر یک ساز مخالفی می زنند و هیچ دو فیلسوفی را نمی توان یافت که دقیقا دلالتهای فلسفی حرفهایشان یک دستورالعمل واحد برای تعلیم و تربیت به دست دهد، دانشجوی فلسفه تعلیم و تربیت تمام تفکرات یا نمایشهای فلسفی را به ذهن خود می سپرد و پس از اینکه نمره قبولی از این درس می گرفت و فارغ التحصیل می شد، هرگز در هیچ کلاس درسی هیچ یک از این آراء را نمی تواند به کار ببرد.*

*نویسنده دکتر فاطمه زیباکلام، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

کد خبر 2441311

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha