مجله مهر- حسن اجرایی: آیتالله شهید محمد مفتح ساعت ۹ صبح ۲۷ آذر ۱۳۵۸وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شد و در همین حال، مورد هجوم سه تروریست مسلح قرار گرفت و اصابت گلولههای فراوان به پا، شانه و سپس مغز او، باعث شد تنها تا ساعت ۱۲ ظهر همان روز زنده بماند و همراه با اذان ظهر، در بیمارستان امیراعلم، به لقای الهی برسد.
ترور آیتالله مفتح را میتوان سومین حادثه دلخراش پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دانست؛ چرا که پیش از آن، آیتالله شهید مرتضی مطهری مغز متفکر انقلاب اسلامی و همچنین آیتالله محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین امام جمعه تبریز و اولین شهید محراب، هدف کینهتوزی و جاهلیت گروه فرقان قرار گرفته بودند.
شخصیت و زندگی محمد مفتح، زیر آوار کلیات
امروز پس از گذشت ۳۵ سال از شهادت آیتالله مفتح و همچنین گرامیداشت هر ساله یاد و نام این شخصیت برجسته علمی، سیاسی، حوزوی و دانشگاهی، و نیز نامگذاری روز شهادت وی با عنوان «روز وحدت حوزه و دانشگاه»، اما شخصیت این عالم عامل، همچنان زیر آوارها مانده و هیچگاه زندگی علمی و سیاسی او به درستی مورد توجه قرار نگرفته است.
آیتالله محمد مفتح جزء معدود شخصیتهای فعال و اثرگذار در جریان انقلاب اسلامی مردم ایران است که شخصیتی چندوجهی و جامع داشت؛ چنانکه ردپای او را میتوان در فعالیتها و مراکز مختلفی دنبال کرد؛ از جمله پژوهشهای علمی و آکادمیک، فعالیتهای جدی و اثرگذار سیاسی و اجتماعی، تاسیس کانون اسلامی دانشآموزان قم پیش از انقلاب، تاسیس مجمع علمی اسلامشناسی، حضور تبلیغی و سیاسی جدی در مساجد جاوید و قبا، همراهی و همگامی با شیعیان مبارز لبنان، مشارکت در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران، و همچنین پذیرفتن مسئولیتهایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
همدان، قم، ازدواج و تهران
محمد مفتح پس از اتمام دوره دبستان، وارد مدرسه علمیه مرحوم آیتالله آخوند ملاعلی همدانی شد و در ۱۶ سالگی به حوزه علمیه قم شتافت و در درس بزرگانی همچون آیتالله العظمی بروجردی، علامه طباطبایی، آیتالله محقق داماد، آیتالله العظمی گلپایگانی و حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیهم حضور یافت.
او که در سال ۱۳۰۷ هجری شمسی متولد شده بود، در سال ۱۳۲۸ با دختر آیتالله حیدرعلی جابری انصاری ازدواج کرد و ثمره ۳۰ سال زندگی مشترک، ۸ فرزند بود.
آیتالله محمد مفتح علاوه بر آنکه در دروس حوزوی، منظم، پیشرو و جدی بود و به مدرسی شناختهشده تبدیل شد، در سال ۱۳۳۳ وارد دانشگاه تهران شد و در دانشکده الهیات و معارف اسلامی، آغاز به تحصیل در رشته معقول کرد و در شهریور ۱۳۳۶ با داوری حسینعلی راشد تربتی، سیدکمالالدین نوربخش و آیتالله شهید مطهری، از رساله خود دفاع کرد.
کانون اسلامی دانشآموزان، اتمام دکترا، آغاز مبارزه
او پس از اتمام این دوره، همزمان با تدریس در حوزه علمیه، تدریس در دبیرستانهای قم را آغاز کرد و در کنار آن، به همکاری با آیتالله سید محمد حسینی بهشتی در تاسیس و اداره کانون اسلامی دانشآموزان پرداخت.
او در عین حال، تحصیلات دانشگاهی را ادامه داد و تحصیل در دوره دکتری رشته معقول را در سال ۱۳۴۱ آغاز و در سال ۱۳۴۴ به پایان برد. رساله دکترای او با موضوع «حکمت الهی و نهجالبلاغه»، با درجه بسیار خوب و با راهنمایی استاد سید محمد مشکات تصویب شد.
اولین تلاشهای شهید محمد مفتح در راستای انقلاب اسلامی مردم ایران را میتوان حضور جدی او در استان خوزستان در میانه سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲دانست. ماموریتی که به خواست امام انجام میشد و او با خطابههایی رسا و شورانگیز در شهرهای مختلف استان خوزستان از جمله آبادان، اهواز و خرمشهر، به روشنگری پرداخت. فعالیتهای او در قلب اقتصادی آن روزهای ایران، چنان وسیع و اثرگذار بود، که ساواک چارهای جز آن ندید که به فرودگاهها، ایستگاههای راهآهن و شرکتهای مسافربری و اتوبوسرانی دستور دهد از ورود او به استان خوزستان جلوگیری کنند.
آیتالله محمد مفتح، علاوه بر آنکه در حوزه و دانشگاه، چهرهای کاملا علمی و آکادمیک بود، توجهی ویژه هم به آگاهیبخشی به مردم جامعه داشت. در همین راستا بود که با «کانون اسلامی دانشآموزان قم» همکاری جدی داشت. این کانون، بهتدریج به مرکزی برای تربیت طلاب، دانشجویان، معلمان و دانشآموزان در راستای فرهنگ اسلامی و انقلابی تبدیل شد و آموزش مبانی معرفتشناختی اسلام به نسل جوان را هدف اصلی خویش قرار داده بود.
علاوه بر این، آیتالله محمد مفتح، با هدف متشکل کردن و سامان دادن به حرکتها و تلاشهای طلاب و فضلای حوزه، و همچنین به منظور معرفی معارف اصیل اسلامی از طریق انتشار کتابها و نشریات حوزوی، مرکزی با عنوان «مجمع علمی اسلامشناسی» به راه انداخت که به سرعت از سوی ساواک زیر فشار قرار گرفت و تعطیل شد.
شهید مفتح، همچنین در کنار آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی، آیتالله ربانی شیرازی و محمدجواد باهنر، نقشی مهم در «جمعیت موتلفه» داشت و پس از تبعید امام خمینی به عراق، به همراه فضلای حوزوی، از جمله آیتالله مطهری، بهشتی، آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی و...، به افشاگری علیه رژیم شاه پرداخت و در شهرهای آبادان، دزفول، اهواز و خرمشهر حضور فعال داشت.
سرانجام آیتالله محمد مفتح که از ورود به استان خوزستان منع شده بود، از همکاری با آموزش و پرورش قم هم بازماند و برای کاسته شدن تاثیرگذاریاش، بی آنکه رسما محاکمه و تبعید شود، از طرف آموزش و پرورش به مناطق بد آب و هوا در جنوب ایران تبعید شد. او اما از همکاری با آموزش و پرورش کناره گرفت و چون ساواک حتی از حضور او در قم هم مانع میشد، از سال ۱۳۴۹ ساکن تهران شد.
سنگر جدید، محاسبه اشتباه رژیم شاه
رژیم شاه گمان میکرد با این محدودیتها میتواند او را از حرکت انقلابی منصرف کند. اما این بار آیتالله مفتح ۴۲ ساله، به دعوت آیتالله مطهری در دانشکده الهیات دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و همزمان به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه تهران، در مسجد دانشگاه به اقامه نماز پرداخت و ارتباطی وثیق و دامنهدار با دانشجویان برقرار کرد. جلسات سخنرانی آیتالله مفتح مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت و پس از چند ماه، او به مسجد الجواد تهران رفت و در کنار آیتالله مطهری، بهشتی، باهنر و...، به برگزاری جلسات و کلاسهای مختلف پرداخت.
جلسات آیتالله مفتح در مسجد الجواد، با موضوع اسلامشناسی و همچنین تفسیر قرآن برگزار میشد و در عین محققانه و عالمانه بودن، مورد توجه جوانان قرار میگرفت.
اما مسجد الجواد که به پایگاهی برای رشد و شور جوانان انقلابی تبدیل شده بود هم، در سال ۱۳۵۲ تعطیل شد. اما شهید مفتح هیچگاه تعطیلی نمیشناخت. او سپس فعالیتهای خود را در مسجد جاوید با برگزاری نماز جماعت و همچنین تشکیل کلاسهای عقاید، دعوت از خطیبان و واعظان مشهور، راهاندازی کتابخانه، برگزاری کلاسهای اسلامشناسی، جامعهشناسی، تاریخ ادیان، فلسفه، تفسیر قرآن، نهجالبلاغه، اقتصاد و...، پی گرفت.
مسجد جاوید و قبا، پس از الجواد
استقبال بی اندازه مردم، چنان ترس و وحشتی در دل دستنشاندگان رژیم شاه انداخت که سوم آذر ۱۳۵۳ زمانی که آیتالله خامنهای در حال سخنرانی در این مسجد بود، نیروهای ساواک به مسجد جاوید حمله کردند و آیتالله مفتح و آیتآلله خامنهای را دستگیر و زندانی کردند و پس از آن، مسجد جاوید هم تعطیل شد.
آیتالله مفتح اما باز هم به مجاهدت خویش ادامه داد. او به مسجدی که در کنار حسینیه ارشاد ساخته شده بود رفت و از سال ۱۳۵۴، اقامه نماز جماعت در این مسجد را به عهده گرفت؛ مسجدی که در نشستی با حضور آیتالله طالقانی، آیتالله مطهری و آیتالله مفتح، مسجد قبا نامیده شد. شهید مفتح گرچه در مسجد قبا، فعالیتهای مختلفی از جمله راهاندازی صندوق قرضالحسنه، راهاندازی کتابخانه و سالن سخنرانی، برگزاری کلاسهای تاریخ، تفسیر و معارف را پی میگرفت، اما به تدریج این مسجد هم به ملجأ و مأوایی برای مردم انقلابی تبدیل شد و حضور شخصیتهای برجسته انقلابی، مسجد قبا را به یکی از بزرگترین مراکز انقلابی تهران تبدیل کرده بود.
آیتالله شهید مفتح در سفری به دانشگاه الازهر مصر، از دو شخصیت برجسته اقتصاد اسلامی آن دانشگاه دعوت کرد تا در سالگرد تاسیس صندوق قرضالحسنه مسجد قبا حضور یابند، اما پس از آن، ساواک مانع از حضور آن دو دانشمند الازهر شد. با این حال چنانکه حسین مهدیان که همچنان عضو هیئت امنای مسجد قباست، میگوید: «در همان سالها کشیش معروف آمریکایی که از گروه مسیحیان ضدجنگ ویتنام بود، برای بررسی وضع ایران و تماس با مبارزان ضدرژیم ایران به تهران آمده بود که با شخصیتهای سیاسی مذهبی کشور تماس میگرفت و با آنها گفت وگو میکرد. از جمله مصاحبههایی که داشت با دکتر مفتح بود که این مصاحبه در کتابخانه مسجد قبا برگزار شد و شهید مفتح خیلی صریح مواضع امام خمینی و ضدیت تفکر انقلاب اسلامی با سلطنت پهلوی را مطرح کرد.»
شعلهای فروزان در آتش انقلاب؛ اولین راهپیمایی
پس از بالا گرفتن فضای انقلابی در تهران و شهرهای دیگر، رژیم شاه برای فرونشاندن آتش اعتراض و انقلاب، در سال ۱۳۵۶ به باز کردن فضای سیاسی پرداخت تا انقلابیون را خلع سلاح کند و آن را از ادامه رویکرد انقلابی بازدارد. همین فضای باز سیاسی ریاکارانه، سبب شد آیتالله مفتح و دیگر رهبران انقلابی، دست به انتشار و پخش اعلامیههای امام خمینی، انتشار کتابهای ممنوعه از نظر رژیم شاه و... بپردازد و به تعمیق انقلاب اسلامی و عمومیتر کردن آن کمک کنند. در رمضان ۱۳۵۶، کار مسجد قبا چنان بالا گرفت که جمعیتی بیش از ۳۰ هزار نفر در سخنرانیها حضور مییافتند.
یک سال گذشت و روی کار آمدن کابینههای مختلف، نتوانست شور انقلابی را فرو کاهد. جعفر شریف امامی که تلاش میکرد خود را نزدیک به روحانیت جلوه دهد، کاری از پیش نبرد. بازگرداندن تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی هم فایدهای نداشت. شور انقلابی همچنان در حال تشدید بود، تا آنکه آتشسوزی سینما رکس آبادان، آتشی جدید بر شعلههای انقلاب افکند و در حالی که تا سال پیش، نماز عید فطر در نقاط مختلف و با جمعیتهای اندک برگزار میشد، نماز عید فطر در آخرین سال رژیم شاه، تنها در سه جای تهران و با حضور جمعیت میلیونی برگزار شد.
آیتالله مفتح از ابتدای صبح روز عید فطر از خانه خود خارج شد و در حالی که خیل مردم انقلابی با پرچمهایی از قبیل «ما خواهان تشکیل حکومت اسلامی هستیم»، او را همراهی میکردند به سوی محل برگزاری نماز به راه افتادند. نماز عید فطر به امامت آیتالله مفتح برگزار شد و سپس شهید باهنر به صحبت پرداخت و سخنانی شجاعانه درباره تشکیل حکومت اسلامی، مبارزه با مفاسد اجتماعی و حکومتهای جور، بر زبان راند.
اولین راهپیمایی میلیونی انقلابی، پس از همین نماز در تهران آغاز شد و شعارهایی در حمایت از امام خمینی و سرنگونی رژیم شاه سر داده شد و نماز ظهر و عصر در پیچ شمیران به امامت شهید مفتح برگزار شد. چند روز پس از این بود که فاجعه جمعه سیاه در ۱۷ شهریور روی داد و سیر وقایع پیروزی انقلاب را سرعتی چند برابر بخشید.
شهید مفتح علاوه بر فعالیتهای علمی، حوزوی، دانشگاهی و انقلابی خود، محدود به ایران نبود و در زمانی که رژیم اشغالگر قدس به سرکوب شیعیان به پاخاسته لبنان و فلسطینیهای مسلمان مقیم لبنان پرداخت، در مسجد قبا به جمعآوری و ارسال کمک به جنگزدگان لبنانی پرداخت و در سفری به آن کشور، ضمن بررسی وضعیت آن، اصلیترین دلیل عقبماندگی شیعیان لبنان را وضعیت ناگوار فرهنگی آنان دانست و در همین زمینه تلاش کرد با امام موسی صدر، رهبر و رییس مجلس اعلای شیعیان لبنان همکاری کند.
او همچنین در کنار آیتالله مطهری و آیتالله فضلالله محلاتی، کمیته استقبال از امام خمینی رحمةاللهعلیه را تشکیل داد و به بسیج نیروهای انقلابی برای برقراری نظم در هنگام ورود امام به ایران پرداختند.
آیتالله مفتح و نهادهای اصیل حوزوی
آیتالله محمد مفتح، نقش ویژهای در شکلگیری نهادهای اصیل حوزوی از جمله جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و همچنین جامعه روحانیت مبارز تهران داشت. اولین زمینههای شکلگیری جامعه مدرسین زمانی بروز کرد که پس از ارتحال آیتالله العظمی بروجردی، عدهای برای سامان دادن به وضعیت حوزه، اقدام به تشکیل جلساتی کردند تا علاوه بر نظم دادن به تحصیلات حوزوی، پرداخت منظم و یکجای شهریه مراجع، تشکیل مدارس جدید حوزوی و تامین محتوای جدید دروس حوزه، تشکیلاتی جدی برای اداره حوزه را راهاندازی کنند. یکی از اعضای اصلی این نشستها، آیتالله مفتح بود.
جامعه روحانیت مبارز تهران هم در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، با هماهنگی امام خمینی و مشارکت آیتالله مفتح، آیتالله بهشتی، باهنر، مهدوی کنی، امامی کاشانی، مطهری، فضلالله محلاتی و مهدی شاهآبادی آغاز به کار کرد و بسیاری از حرکتهای انقلابی را شکل داد.
او همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به خاطر حساسیت ویژه خود نسبت به مسائل فرهنگی، و آگاهی درباره نقش رسانهها و روزنامهها در آگاهی و روشنگری به مردم، مسئولیت موسسه و روزنامه اطلاعات را پذیرفت و تحولات آغازین در این روزنامه را به عهده گرفت.
تالیف و تحقیق، در کنار مبارزه و سیاست
آیتالله محمد مفتح در عمر کوتاه ۵۱ ساله خود، در کنار همه فعالیتهایی که بخشی از آنها ذکر شد، تالیفات و آثار فراوانی را نیز به انجام رساند. وجه علمی و اندیشهای او چنان بود که امام خمینی رحمةاللهعلیه، در پیامی که پس از شهادت او صادر کردند، تاکید کردند: «امید بود که از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها برای اسلام، و پیشرفت نهضت برداشته شود. و امید است از شهادت امثال ایشان بهرهها ببریم.»
«حاشیهای بر اسفار ملاصدرا» که به زبان عربی نوشته شده، اما همچنان منتشر نشده است، «ترجمه تفسیر مجمعالبیان» که با همکاری آیتالله نوری همدانی منتشر شده است، «روش اندیشه در علم منطق»، «حکمت الهی در نهجالبلاغه»، «آیات اصول اعتقادی قرآن» و همچنین «وحدت دو قشر روحانی و دانشگاهی»، بخشی از آثار آیتالله شهید محمد مفتح است.
محمد مفتح که شخصیتی شناختهشده و از اساتید حوزه علمیه قم بود، زمانی به شهادت رسید که در حال وارد شدن به دانشگاه تهران بود. و شاید همین مناسبت کافی بود تا روز شهادت او، روز وحدت حوزه و دانشگاه شناخته شود؛ گرچه دغدغه او در نزدیک شدن حوزویان و دانشگاهیان، بیش از این بود و در اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه در فکر و عمل او، همین بس که علاوه بر تالیف کتابی در همین زمینه، سراسر عمر کوتاه و پربرکت خود را در کنار هر دو نهاد حوزه و دانشگاه سپری کرد و هیچگاه یکی را بر دیگری ترجیح نداد.
نظر شما