خبرگزاری مهر - گروه هنر: همانطور که در بخش نخست نشست فیلم «پرویز» اشاره شد این اثر سینمایی مدتی است که در گروه «هنر و تجربه» در چند سینمای محدود در تهران و شهرستانها روی پرده رفته و گرچه دسترسی مخاطبان به آن محدود است ولی با این اوصاف استقبال از فیلم خوب بوده است.
فیلم درباره پیرپسری است که در نقطه ای از زندگیاش دچار چالشی با پدرش میشود و همین مساله او را در مسیر متفاوتی قرار میدهد که بروزی از انتقام و خشونت را در رفتار او میبینیم...
«پرویز» فیلم قابل اعتنایی است زیرا در لایه لایه آن حرفهایی زده میشود که به نوعی هشدار برای جامعهای محسوب میشود که ممکن است به سرنوشت شخصیت اصلی داستان یعنی پرویز دچار شود و در آیندهای نه چندان دور این میزان خشونت در آن به منصه ظهور برسد. همین امر باعث شد که ساعاتی را میزبان مجید برزگر کارگردان، سعید آرمند تهیهکننده و لوون هفتوان بازیگر نقش پرویز باشیم.
در بخش نخست نشستمان بیشتر درباره تولد گروه «هنر و تجربه»، روند دریافت پروانه نمایش فیلم، لزوم احترام گذاشتن به سلیقه مخاطبی که به دنبال سینمایی از جنس متفاوت است و ... صحبت کردیم و در بخش دوم با پیوستن مجید برزگر به بحث بیشتر درباره فیلم به بحث نشستیم.
با ما همراه شوید:
* آقای هفتوان! در صحبتهای آقای آرمند به این نکته اشاره شد که سینماداران اقبالی به اکران فیلمهایی که فاکتورهای مرسوم سینمای بفروش را ندارند، نشان نمیدهند. «پرویز» از این منظر مطلوب سینماداران نیست ولی شما با بازی خوبتان نه تنها «پرویز» را به اثری قابل اعتنا تبدیل کردید بلکه به عنوان یک پدیده جدید به سینمای ایران معرفی شدید.
آرمند: البته این دومین تجربه لوون در ایفای نقش بلند است. ضمن اینکه او تجربه تئاتر حرفهای در خارج از کشور را داشته است.
هفتوان: من از سالها پیش تجربه تصویر داشتم و پیش از این در کانادا در اپیزودی از کار آقای افخمی به نام «صدای تاریک» بازی کرده بودم. ولی به عنوان تجربهای که این سطح از مواجهه با مخاطب را داشته باشیم باید بگویم «پرویز» اولین فیلمم است که در این سطح دیده میشود.
من از یک طرف خیلی خوشحالم که با این فیلم معرفی شدم و توانستم در کنار دیگر عوامل فیلم، توانایی خودم را نشان دهم و از طرف دیگر امیدوارم این مساله تبدیل به محدودیتی نشود که هم دست و پای من و هم دیگر کارگردانان را ببندد که فقط در یک سبک و سیاق پیشنهاد همکاری بدهند.
همانطور که میدانید مرا آقای جعفر پناهی به آقای برزگر معرفی کرد. از قبل هم با آقای آرمند آشنا و دوست بودم و هر دو فارغ التحصیل هنرهای زیبا در رشته تئاتر هستیم ولی همین شهامتی که آقای برزگر داشت و به من اطمینان کرد جای تشکر دارد و امیدوارم فیلمسازان دیگر هم درباره چهرههای جدید چنین جراتی داشته باشند. به هر حال من با چنین فیزیکی که دارم برای هر نقشی مناسب نخواهم بود. (می خندد)
* شما به کار نقشهای طنز هم میخورید!
هفتوان: بله. اتفاقا الان مشغول فیلمی هستم که نقشم طنز است. این گریم و سبیل هم مربوط به آن است.
به هر حال این سینما، سینمایی است که خطر میکند و من آن را تحسین میکنم.
آرمند: آمدن من و لوون و ترکیبمان با برزگر اتفاقی نبود و اینگونه نبوده که از کنار هم رد شده باشیم و بخواهیم اتفاقی با هم کار کنیم. برزگر در کار خودش با تفکر جلو رفته و لوون هم به عنوان یک نابازیگر کنار گروه قرار نگرفته است. گاهی برخی فیلمسازان نابازیگرهایی مناسب نقششان انتخاب میکنند ولی لوون با پیشینه کار تئاتر و بازیگری و تحصیلات عالیه در ایران و خارج از ایران به عنوان بازیگر وارد کار شده و یا من به عنوان تهیهکننده تعریف مرسوم تهیهکننده را نداشتم که بخواهم یک تومان را 2 تومان کنم. اینها کنار هم فکرشده جلو آمده و ما امیدواریم تجربه «پرویز» به تغییر این تفکر دو دو تا چهارتایی که سینما دارد، کمک کند و سینماداران هم به این نتیجه برسند که اگر فیلمی بازیگر چهره نداشت، موضوعش دختر پسری نبود یا خط قرمزهایی که مد شده را رد نکرده بود هم میتواند فیلم خوبی برای اکران باشد و مردم آن را میبینند.
چند بار میشود از الگوهای تجربهشده برای فروش فیلم ها استفاده کرد؟ این شیوهها هم کم کم تاثیرگذاری خود را از دست میدهد ولی فیلمی که دارای تفکر باشد و سینما باشد مخاطب خود را خواهد یافت.
* آقای برزگر هم به جمع اضافه شدند. جناب برزگر ضمن خوشامدگویی، اشاره میکنم که تا اینجا بیشتر درباره تجربه اکران فیلمهایی از جنس «پرویز» صحبت کردیم و نقبی هم به گروه «هنر و تجربه» زدیم.
برزگر: پس باید بگویم همه آنچه دوستان گفتند مورد تایید است (میخندد). راستش را بخواهید درباره خود فیلم و روند شکلگیری آن خیلی صحبت شده ولی اگر بخواهم درباره اکران آن نظرم را بگویم باید اشاره کنم که دیگر شخصا امیدی به اکران «پرویز» نداشتم و به همین دلیل در 2 سال گذشته که فیلم را به سرعت آماده کرده بودیم در هر فرصتی که پیش آمد در اکرانهای دانشگاهی و کانونهای فرهنگی و علمی حضور یافتیم.
درباره این سرعت عمل در ساخت چنین فیلمهایی لازم است توضیحی ارائه دهم. چنین فیلمهایی آینده غبارآلود و مبهمی دارند و اینگونه نیست که مانند برخی دیگر فیلمها بدانند اکران نوروزی یا رمضانی دارند به همین دلیل پیشنهاد من به فیلمسازانی از این دست این است که تا جایی که به کیفیت کارشان لطمه نمی خورد کم هزینه و با سرعت پیش بروند که کمترین هزینه را به تهیه کننده تحمیل کنند. من در «پرویز» در فرصت کمی بعد از فیلمبرداری، مونتاژ را انجام دادم تا به مرحله صداگذاری، تصحیح رنگ و پست پروداکشن برسد. در این فاصله اولین جشنواره پیش رو سن سباستین بود که سریعا اعلام کردند فیلم را برای بخش کارگردانان جدید می خواهند و همین امر انگیزه خوبی بود که ما فیلم را به سرعت آماده کنیم.
از آنجا که من در مدیریت قبلی سینما امیدی به اکران «پرویز» نداشتم و برخوردهای خوبی هم با من و آقای آرمند نمی شد از تهیه کننده خواهش کردم تا در هر فرصتی فیلم را نمایش دهد. به همین دلیل به همه آنهایی که درباره این اثر شنیده بودند و از ما خواستند تا در محافل دانشگاهی و فرهنگی فیلم را نمایش دهند جواب مثبت دادیم. ما با خود می گفتیم اگر قرارست به دلیل نگرفتن مجوز اکران شکست اقتصادی بخوریم حداقل با این روش شکست معنوی نخوریم و بتوانیم با طیفی از مخاطبان ارتباط برقرار کنیم.
درباره اکران «پرویز» در جشنواره فیلم فجر هم حتما شنیده اید که در شرایطی که هر فیلم حداقل 15 اکران دارد این فیلم در نهایت 3 نمایش بیشتر نداشت و با وجود درخواست بالای تماشاگران نمی دانم چرا وزارت ارشاد مقاومت می کرد و اجازه سانس فوق العاده نمی داد تا اینکه به دلیل درخواست بالای تماشاگران در نهایت یک شب آنهم با ضمانت آقای سعیدی پور مدیر پردیس سینمایی آزادی یک سانس فوق العاده به فیلم اختصاص یافت که در نهایت هم کار به جنجال و پلیس کشید که ما نفهمیدیم دلیل آن چه بود!
در این یک سال خیلی از علاقمندان و منتقدان فیلم را دیدند یعنی گروهی که جامعه هدف فیلم بود آن را دیدند و اگر امروز می بینیم که از «پرویز» در اکران استقبال می شود برای ما خیلی اهمیت دارد زیرا دیگر این افراد آنهایی نیستند که به عنوان مخاطب خاص قبلا فیلم را دیده اند. اتفاقا به همین دلیل ما نگران بودیم که در اکران دیگر تماشاگر نداشته باشیم. این مقدمه را گفتم تا اشاره کنم درباره خود فیلم در این فاصله و در فرصت های مختلف بسیار صحبت کرده ام تا جایی که گاهی با خودم می گویم برای فرار از حرف های تکراری یکبار بگویم صبح که از خواب بیدارم شدم یکباره ایده فیلم به ذهنم رسید و یا جای دیگر خلاقیت به خرج بدهم و بگویم روزی که در باران قدم می زدم ایده فیلم به ذهنم رسید. ولی به هر حال در خدمت شما هستم.
* بسیار عالی! به زعم من «پرویز» قصه آدم هایی است که تا یکجایی فرصت دیده و شنیده شدن نداشتند و وقتی در مواجهه با اجتماع بزرگتری قرار می گیرند وجوهی از شخصیتشان به منصه ظهور می رسد که تاکنون فرصت ابراز وجود نداشته است و اما این ابراز وجود از سوی پرویز با خشونت گره خورده است. از آنجا که من «پرویز» را فیلمی اجتماعی می دانم اعتقاد دارم شخصیت پرویز را می توان به جامعه ای تعمیم داد که دچار خشونت شده است. اگر این تاویل را بپذیریم باید بگویم انقدر هم موافق نیستم که در حال حاضر جامعه شهرنشین ایرانی تا این حد خشن است گرچه می توان این خطر را احساس کرد که در آینده نه چندان دور می توان منتظر این میزان خشونت بود. نکته دیگر اینکه موضع فیلمساز در قبال شخصیت پرویز رو نمی شود و مخاطب به تنهایی باید تصمیم بگیرد پرویز را با همه کارهای خشن اش دوست داشته باشد یا نه!
برزگر: راستش را بخواهید درباره آن نکته که گفتید جامعه ایرانی هنوز انقدر خشن نشده است باید بگویم امیدوارم اینگونه باشد که شما می گویید ولی به نظر من امروز هم این خشونت به میزان قابل توجهی رواج پیدا کرده و هست. هیچ تنه خوردنی در خیابان به عذرخواهی منجر نمی شود و هیچ تصادف ساده دو ماشینی بدون اخم و دعوا تمام نمی شود. من از این میزان سکوت و خشونتی که در شهر است نگرانم. امیدوارم فیلم اشتباه پیش بینی کرده باشد و در آینده این اتفاق نیفتد اما متاسفانه به نظر می آید این شیب رفتارهای خشن بیشتر شده است. دلایل آن هم مشخص است. این روزها مسایل اقتصادی حرف اول را در زندگی ما می زند و اولین حرفی که با هم می زنیم درباره چقدر و چند است. در حوزه های فرهنگی و غیرفرهنگی اصرار بر سبقت گرفتن است و پول حرف اول را می زند. این رویه حتما چیزهایی را فدا می کند. انباشت ثروت و قدرت می تواند فرد را به سمت خشونت ببرد.
درباره جوامع دیگر باید بگویم تا آن حدی که من به چشم دیده ام شرایط به این گونه نیست و اگر یک اتفاق خشن رخ بدهد تا یک سال خبر اول آنهاست ولی در صفحات حوادث رسانه های ما که حادترین اتفاقات منتشر می شود، این خبرها فراوان است. این روزها با هر کسی صحبت می کنیم تجربه یک بار زورگیری را برای خودش یا اطرافیانش داشته است.
آرمند: در تایید حرفت باید بگویم وقتی کیف مرا دزدیدند به کلانتری رفتم ولی آنقدر موضوع برایشان عادی بود که بالای سر افسر تجسس تابلویی زده بودند که رویش نوشته شده بود: ان شاالله پیدا می شود. از آن موقع روی موضوع حساس شدم و دیدم تعداد این رویدادها زیاده شده است.
برزگر: برای برادر من هم اتفاق افتاد. گفتند خدا را شکر کنید که شما را نکشته اند.
* برگردیم به بحث.
برزگر: درباره آن بخشی که گفتید درباره موضوع قضاوت نکرده ام باید بگویم که ما تلاش خیلی زیادی از مرحله فیلمنامه به بعد و به ویژه در مرحله اجرا کردیم تا تماشاگر هیچ قضاوتی درباره هیچ کدام از شخصیت ها نکند. شما حتی به پدر پرویز هم حق می دهید. فیلم هیچ کجا یقه او را نمی گیرد. پدر هم 50 سال بچه ای را نگه داشته و حالا می خواهد ازدواج کند و به او می گوید برو بیرون.
* برایش خانه ای هم می گیرد و مقرری ای هم می دهد!
برزگر: خانه می گیرد و به او می گوید خرجت را هم می دهم اما یادمان باشد کجا را می گیرد و از چه زندگی به چه زندگی تبعیدش می کند. خشونت فقط این نیست که راهزنان مال ما را بزنند یا با قمه به ما حمله شود. حذف پرویز توسط اهالی شهرک هم میزان قابل توجهی خشونت دارد. جایی خانم رضایی می گوید جلسه ای داشته ایم و درباره تو و سگ ها تصمیم گرفته ایم اولا سگ ها دیگر نباید بیرون بیایند و دوم اینکه تو باید تنخواه مجتمع که دستت است تحویل دهی. احتمالا اهالی شهرک فکر می کنند پرویز چه کرده که پدرش او را بیرون کرده! پس هر قدر تا امروز اعتماد داشتیم دیگر نباید داشته باشیم. این میزان خشونت قابل مطالعه است. یا مردی که ماشین همسرش را که به نوعی سرویس مدرسه دخترش بوده از پرویز می گیرد. هرقدر پرویز می گوید من هر روز اینجا هستم و چه کسی را بهتر از من پیدا می کنی ولی او توجه نمی کند. این خشونت، خشونت خطرناکی است نه صرفا آن خشونتی که واکنش پرویز به جامعه است.
ما می خواستیم در مدل 100 دقیقه ای یک فیلم به گونه اکستریم نشان دهیم این رفتارها واکنش طبیعی پرویز است و انتهای کاری که او می کند، کجاست. شاید خیلی از ما طرد شده باشیم ولی واکنش خشنی مانند پرویز نداشته باشیم ولی کاری که پرویز می کند به عنوان یک نمونه از خشونت گذاشته شده وگرنه کسی که خودش را می کشد هم نشانه ای از خشونت را دارد. او خودش را حذف می کند و این هم نشانه ای از خشونت است؛ اینجا به خودش آسیب می رساند ولی پرویز برای انتقام از شهرک و پدرش که همه این سال ها حضور او را نادیده گرفته است، برمی گردد.
لوون برای نوع بازی اش شیوه ای را انتخاب کرد که بالاخره تماشاگر نداند او را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. او بغض و گریه نمی کند تا ما همراهش شویم ولی عجیب است که تماشاگر در طول مدت فیلم پرویز را دوست دارد. ما در خیلی از نمایش ها افرادی را دیدیم که وقتی پرویز پیرمرد صاحب خشکشویی را می کشد، دست می زنند یا نفس راحت می کشند. آنها خوشحالند که پرویز انتقام می گیرد و این خطرناک است!
* خطرناک از این جهت که به جای قضاوت منفی درباره پرویز با او همراهی و همدردی می کنند؟
برزگر: خطرناک از اینکه برخورد تماشاگر طوری است که گویی پرویز درست ترین راه را انتخاب کرده تا به جامعه بگوید شما نمی توانید مرا حذف کنید و بدون من، شما جای امنی ندارید. پرویز فقط تلاش می کند بگوید پدر ما یک عمر با هم زندگی کردیم حالا چرا مرا بیرون می کنی؟ شاید از فرط عشق مفرط به پدر برمی گردد و همه این کارها را می کند که به پدر بگوید بدون من تو کارت سخت است.
ما شخصیتی ساختیم که بر اساس کاری که جامعه با او می کند دست به اعمالی می زند. او تصمیم می گیرد برگردد و این اتفاقات را عوض کند. تصمیمی که پرویز می گیرد در مسیر هولناکی است یعنی آن پرویز ساده لوح اول فیلم به تعبیر برخی تفسیرها به یک هیولا تبدیل می شود ولی هیولایی که به نظر می رسد دوست داشتنی است. فضا و اتمسفری در جامعه هست که این میزان خشونت در پرویز را ستایش می کند؛ این آن چیزی است که به سمتش می رویم.
* البته من شخصا این برداشت مخاطبانی که شما از آنها نام می بردید، نداشتم و هر بار عمل ناشایستی از پرویز سر می زد افسوس می خوردم که این فرد از معصومیت کودکانه مقدمه فیلم فاصله می گیرد. دیگر از جایی به بعد می توانستم پایان فیلم را پیش بینی کنم و بدانم مدار خشونت تا جایی بالا می رود که هر قتلی از پرویز بعید نیست. و اما باید بگویم مقدمه ای که شما برای فیلم و تا قبل از نقطه عطف داستان که همان تصمیم پدر برای بیرون راندن پرویز است، به اندازه کافی نیست و رفتارهای بعدی پرویز را توجیه نمی کند. شاید همین نکته باعث به اشتباه افتادن مخاطب است.
برزگر: اگر این مقدمه به درستی درنیامده اشکالی است که من در ساخت فیلم داشتم. ولی لازم است به این نکته اشاره کنم که همه ما اینگونه هستیم که یک جایی یک جمله چنان به ما برمی خورد که فرد دیگری می شویم و قرار بود در این فیلم همین اتفاق بیفتد.
* پس تعمدی بود.
برزگر: بله. گرچه فیلمنامه سه پرده ای کلاسیکی نوشتیم ولی به نظرم «پرویز» لحنش نسبت به کلاسیک و پست مدرن بیشتر مدرن است. البته شخصیت پردازی به معنای کلاسیکش نداریم وگرنه فیلم می توانست فلاش بک هایی به دوران کودکی پرویز و اینکه پدرش او را دعوا می کند، داشته باشد.
* اینکه دیگر خیلی بد بود!
برزگر: به همین نسبت که خیلی گل درشت گفتم هر شکل دیگری هم می توانست باشد. ولی من سعی کردم این مساله را با حذف پرویز توسط پدرش نشان دهم و اینکه پدر فکر می کند همه چیز در پول است. او می گوید خودم خانه را گرفتم، ماهانه پولت را هم می دهم. پرویز می گوید ما همه عمر را با هم زندگی کردیم و حالا تو مرا بیرون می کنی. پرویز از این حیث رفتار پدر را نگاه می کند ولی پدر فکر این است که مستمری به او می دهد کافی است. پرویز یک چیز دیگر می گوید ولی پدر اصلا گوش نمی دهد.
ادامه دارد...
نظر شما