به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام مسائلی، نویسنده کتاب لعن های نامقدس طی یادداشتی به نحوه رابطه شیعیان با اهل تسنن پرداخته است و این تلقی را که هدف از تعامل با اهل سنت دعوت آنها به تغییر مذهب و گسترش تشیع باشد را مورد چالش قرار داده است. متن این یادداشت به این شرح است:
یکی از انحرافاتِ تبلیغیِ روحانیون شیعه در مواجهه با اهل سنت، آن است که بسیاری از مبلغین شیعه به جای انتقال معارفِ الهیِ اهل بیت (علیهم السلام) و گسترش آنها به فکر گسترش تشیع و به عبارتی صریح تر تغییر عنوانِ مَسلک و مَرامِ اهل سنت هستند، یعنی آنها فقط می خواهند افرادی عنوان مسلکِ خویش را تغییر داده و نام شیعه بر خود بگذارند. این مطلبی است که تعدادی از روحانیون شیعه بی پرده از آن سخن می گویند. البته در این میان گروهی نیز اگرچه صریحاً از تغییر مذهبِ اهل سنت سخن نمی گویند، ولی به گونه ای صحبت و رفتار می کنند که مشخص است هدف آنها از تعامل با اهل سنت تغییر عنوانِ مذهبِ آنهاست.
هرچه هست این گونه تعامل با اهل سنت نه تنها به نفع شیعه نخواهد بود بلکه به عنوان مانعی جدّی در راه انتقال معارفِ مکتب اهل بیت- علیهم السلام- به شمار می آید. زیرا اگرچه ممکن است در مواردی چند، افرادی عنوانِ مسلک و مَرام خویش را تغییر داده و نامِ شیعه بر خویش بگذارند، ولی در کُل، این گونه تعامل با اهل سنت ضمن تشدید بدبینیِ آنها نسبت به شیعیان و خصوصاً عالمان شیعه، تعصباتِ کور مذهبی آنها را شعله ور نموده و فاصله ای از جنسِ جمود و تعصب میان مذاهب اسلامی به وجود می آورد. آن گونه که بسیاری از عالمان اهل سنت برای جلوگیری از نفوذ سازمانیِ تشیع دست به تکفیر و جریان سازی علیه آن می زنند، بدیهی است که اگرچه این گونه اقدام ها فی نفسه عملی ناصواب است امّا عکس العملی در مقابل اقداماتِ تبلیغی نابجای روحانیون شیعه می باشد.
تشیع را محصور نکنید!
به دیگر سخن، تعاملِ نادرست بعضی از روحانیون شیعه با اهل سنت منجر می شود که تشیع در حصار خودساخته ای محصور و محدود گردد. چنانچه امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی فعالیت های شیعیان با محدودیّت های فراوانی روبرو است و نشر و پخش کتاب های عالمانِ شیعه ممنوع می باشد. بی شک بخشی از این محدودیت ها به روشِ تبلیغی نادرست روحانیون شیعه و تعامل ناصواب آنها با اهل سنت باز می گردد.
همه اینها در حالی است که ائمه اطهار- علیهم السلام- هیچ گاه در پی تغییر عنوانِ مسلک و مرام مسلمانان نبودند، بلکه همواره با انتقال و گسترش معارفِ الهی خویش، به تبیین خطوط انحراف پرداخته و طریقِ حق را برای آنها نمایان می ساختند و این بدان خاطر بود که دعوت آن بزرگواران دعوت به سوی خویشتن نبود بلکه دعوت به سوی حقیقتی بود که ایشان طریقِ وصول به آن بودند. شاهد سخن این که در طول حیات ائمه اطهار- علیهم السلام- بسیاری از عالمان اهل سنت همنشین و مُصاحبِ ایشان بودند و همیشه مراتبِ علاقه معنوی خویش را به آنها اظهار نموده و حتی گاهی سرسپردگی خویش را نسبت به اهل بیت- علیهم السلام- اعلام می داشتند، اما در هیچ موردی دیده نشده است که ائمه اطهار- علیهم السلام- بخواهند عنوانِ مسلکِ مسلمانی را تغییر دهند بلکه مهم برای اهل بیت- علیهم السلام- آگاه ساختن مردم نسبت به حق و باطل بوده است.
آگاهی می تواند آنها را ملزم به انتخاب راه حقی کند که توسط آن بزرگواران ترسیم شده است. چنانچه عبدالسلام هَرَوِی می گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که چنین می فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا؛ خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد.» عرض کردم: «وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ؟؛ چگونه امر شما زنده شود؟»
حضرت فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ علوم ما را بیاموزد و به مردم بیاموزاند، زیرا اگر مردم بر آن گفتار نیک اطلاع می یافتند، از ما پیروی می کردند.»۱ همچنین امام صادق(ع) نیز در روایت دیگری می فرمایند:«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَنَا إِلَى النَّاسِ وَ لَم یُبَغِّضْنَا إِلَیْهِمْ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ یَرْوُونَ مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَکَانُوا أَعَزَّ وَ لَمَا اسْتَطَاعَ أَحَدٌ أَنْ یَتَعَلَّقَ عَلَیْهِمْ بِشَیْء۲؛ یعنی: رحمت خدا بر آن بنده ای که ما را نزد مردم [عامه] محبوب گرداند و منفور آنان نکند. به خدا قسم، اگر محاسن سخن ما را روایت می کردند، ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست بدانها هیچ نسبتی بدهد.»۳
تبلیغ شیعه با مناظره و مجادله امکان پذیر نیست
برخلافِ تصورِ عدّه ای از شیعیان که فکر می کنند تبلیغِ شیعه با مجادله ها و مناظره های خصمانه صورت می گیرد، اهل بیت- علیهم السلام- نشر و بیانِ مُحکمات و محاسنِ کلام ایشان را عامل اصلی گسترش معارف شیعه و جذبِ مسلمانان به این مکتب می دانستند. گستردگی روایات اهل بیت- علیه السلام- در این زمینه بسیار زیاد است ولی می توان روحِ حاکم بر همه آنها را در این سخن حکیمانه امام صادق(ع) یافت: « فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ؟! فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیه[۴] ؛ یعنی: پس شما بر مردم فشار نیاورید، مگر نمى دانى که فرمانروایى دولت بنى امیه به زور شمشیر و فشار و ستم بود، ولى فرمانروایى ما با مدارا و مهربانى و متانت و تقیه و معاشرت نیکو و پاکدامنى و کوشش است؟! پس کارى کنید که مردم به دین شما و مسلکى که دارید رغبت پیدا کنند».
البته همان گونه بیان شد سیره عملی و رفتاریِ ائمة شیعه نیز در این مسیر بهترین الگو برای شیعیان است؛ رفتاری که موجب می شد بسیاری از عالمان اهل سنت حتی شاگردی ایشان را کنند. مسلماً امامتِ مذهب خاصی، مثل مذهب شیعة امامیّه را داشتن و در عین حال محبوب و مُرادِ پیشوایان مذاهب دیگر بودن، مُدارایِ عمیق و وسیعی را در رفتارِ عَمَلی می طلبد که باعثِ جذب و جلبِ نظر مخالفان شود؛ زیرا کوچک ترین برخوردِ تُند و بدرفتاری باعث تنفر و دوری آنها می شود.
پانوشت:
[۱] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۵ و معانی الأخبار، ص۱۸۰ و مصادقة الإخوان، ص۳۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۹۲ و بحار الانوار، ج۲، ص۳۰ و سیدحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعة، ج۱، ص۲۳۸.
[۲]علی بن بابویه، فقه الرضا، ص۳۵۶؛ شیخ کلینی، کافی، ج۸، ص۲۲۹؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۱۷ و بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۴۸. (سند این روایت صحیح است. حمید بن زیاد عن الحسن بن محمد عن وهیب بن حفص عن أبی بصیر)
[۳] روایتهایی بدین مضمون فراوان از ائمه - علیهم السلام - نقل شده است همچنان که امام صادق - علیه السلام - می فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُون؛ رحمت خدا بر بندهاى باد که به قدر فهم مردم سخن گوید و آنچه را که باور ندارند نگوید و با این روش محبت مردم را به خود جلب نماید. رک: شیخ صدوق، الخصال، ص۲۵؛ حسن بن سلیمان حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص۱۰۱؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار، ج۳، ص۵۹۰ و سیدحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۵۳۵.
[۴]شیخ صدوق، خصال، ص۳۵۴ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۱۶۴.
نظر شما