عبدالجبار کاکایی شاعر، در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره تطور شعری مشفق کاشانی طی چندین دهه حضور مستمر و موثرش در جریان شعر معاصر، گفت: زندگی استاد مشفق کاشانی را از حیث شعر، میتوان به دو دوره تقسیم کرد؛ دورهای که دوران شکفتگی و خلاقیت و ابداعات ادبی ایشان بود که بخش اعظم آن مربوط به پیش از انقلاب است. مشفق را در این دوره به عنوان شاعری غزلسرا در سبک عراقی که زبانش تا حدود زیادی تابع اسلوبهای کهن است و البته بهرههایی هم از زبان امروز برده است، میشناسند. در این دوره، مشفق کاشانی با مقداری دستاندزی به واژگان جدید به عنوان غزلسرایی چیرهدست شهره است.
وی با اشاره به دوره دوم زندگی شعری زندهیاد مشفق کاشانی، افزود: در سالهای پس از انقلاب، بیشتر تاثیر معنوی و عاطفی استاد مشفق کاشانی بر جریان شعری که بیشتر برخاسته از انقلاب بود، بارز بود. حمایت معنوی و روحی ایشان و حتی قطعات و آثاری هم که میسرود، در ابتدای کار شاعران انقلاب، برای آنها الگو و سرمشق بود.
کاکایی ادامه داد: جدای از زبان استاد مشفق و آثار ایشان که جای بحث و بررسی فراوان دارد، روحیات و شخصیت ایشان بود که دوش به دوش شعر او بود. کمتر شاعری پیدا میشود که با شعرش همتراز باشد ولی ایشان با شعرش تقریباً همتراز بود و جزو نوادر شاعرانی است که خودشان و شعرشان به شدت به هم شبیهاند. من بزرگواریهایی از ایشان سراغ دارم و شاید فی نفسه تصور نمیکردم در کنار انسانی قرار بگیرم که شایستگیهای کاملاً شگفتآوری از او ببینم.
این شاعر همچنین گفت: شخصیت ایشان در کنار آثار ایشان به موازات هم، استاد مشفق کاشانی را برای ما ساخت. او حافظهای فوقالعاده خوب و زبانی لطیف در شعر داشت که بیشتر هم تغزلی بود. قطعاً فقدان هر شاعری اثرگذار است یعنی پایان یک دوره تلقی میشود به ویژه آدمهای بزرگی مانند مشفق کاشانی. او به نظر من از ستارگان دوران غزلی بود که با چهرههایی مانند شهریار و تهمینه فیروزکوهی و نوذر فرنگ و هوشنگ ابتهاج و سیمین بهبهانی، شرایط تازهای را برای غزل جدید مهیا کردند؛ غزلی که یک پایه آن روی دوش این نسل استوار بوده و هست.
وی در عین حال گفت: آنطور که تاریخ و ادبیات به ما میگوید این چهرهها وظیفه خودشان را انجام دادهاند یعنی مسیر غزل فارسی را از سبک عراقی به سمت زبان امروز و زبان جدید و غزلی که به آن غزل امروز میگویند، فراهم کردهاند و از آنچه که داشتهاند، فروگذار نکردهاند و آنها را به دیگران و جوانترها آموزاندند. جدای از تاثیرات فقدان مشفق کاشانی در عرصه اثرگذاری علمی، فقدان او در عرصه اثرگذاری روحی و روانی و شخصیتی بیشتر مشهود است چون او رسالت خود را در تالیفات و آثار و نگاه و نقدش، به انجام رساند.
کاکایی ادامه داد: خوشبختانه رسالت استاد مشفق کاشانی باری نبود که زمین مانده باشد و خداوند هم به ایشان عمر مفکی داد اگرچه عمر این انسانها اگر بیشتر از این باشد، برای همه بهتر است. من فکر میکنم که مشفق هم زمانش را داشت، هم فرصت برایش فراهم بود و هم خودش فروگذار نکرد از حمایت معنوی و علمی شاعران دیگر و لذا فقدان او در چنین شرایطی، بیشتر تالمات روحی و روانی را برای دیگران فراهم میکند.
نظر شما