به گزارش خبرنگار مهر، هفتمین نشست از سلسله نشستهای «يك فنجان شعر» با یاد استاد مشفق کاشانی و برپایی نمایشگاهی از تابلوهای گرافيكی بر اساس اشعار بیش از ۳۰ شاعر معاصر، عصر روز پنجشنبه 9 بهمن در برج میلاد برگزار شد.
این تابلوهای گرافیكی را منصور قدرتی، بر اساس شعرهای شاعران معاصر بهصورت دیجیتالی یا اكریلیك ترسیم کرده است. این نقاشیخطهای دیجیتالی با الهام از اشعار بیش از ۳۰ شاعر خلق شده است که از میان آنها میتوان به این نامها اشاره کرد: سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (ه. ا سایه)، محمدرضا شفیعیكدكنی، محمد شمسلنگرودی، شهاب مقربین، مشفق كاشانی، سام ایرانی، غزل بارانی، محمد برزگری، سینا بهمنش، نسرین خواجه، افسانه راز، علی شرافت، رضا شهبازی، منصور طحان، آبا عابدی، شهریار عطایی، علیرضا بهرامی، نسرین فرقانی، رسول یونان، شمس آقاجانی، ندا فضلی، نیكی فیروزكوهی، اصلان قزللو، رضا كاظمی، صبا كاظمیان، عباس كریمیعباسی، مهدی رضازاده، سعیده نقوی و...
در ابتدای این نشست علیرضا مجابی شاعر و نقاش در سخنانی درباره درباره تلفیق شعر و هنرهای تجسمی و ارتباط حسی بین تمام نحلههای بیانی در گونههای مختلف هنری، گفت: فراتر از تعریف، خوب است یک بررسی پیشینی نسبت به صاحبان اثر انجام دهیم؛ یعنی به این موضوع بپردازیم که حس درونی هنرمند چقدر در خلق آثار هنری تاثیر دارد؟ این مساله ما را به طور غریضی به نوعی بینامتنیت رهنمون میشود ولی حتی اگر از دید آسیبشناسی بخواهیم به این مساله بپردازیم، باید گفت که امروز به طور طبیعی دیگر چندان نمیتوان بین سبکها، مکتبها و گونههای مختلف ادبی، تفکیک قائل شد. دستکم در دنیا این گونه است. هر چند به نظر میرسد این روال در ایران، معکوس شده است.
مجابی در توضیح بیشتر این مساله، گفت: ما در دهههای ۳۰ و ۴۰ شاهد وضعیتی در هنر که امروز وجود دارد، نبودیم و درواقع هر چه جلوتر آمدهایم، از این حیث فقیرتر شدهایم؛ ما شاهد کاهش روابط بین هنرمندان حوزههای مختلف هستیم، در حالی که در آن زمان (دهههای ۳۰ و ۴۰) صاحبان تفکر و اندیشه در همه حوزههای هنری و ادبی، تعاملات بسیار تنگاتنگی با هم داشتند و از یکدیگر برای بهبود هنرشان کمک میگرفتند.
نقاشانی که ارتباطی با جهان ادبیات ندارند و شاعرانی که اهل موسیقی نیستند و سینما نمیروند!
این شاعر افزود: الان من نقاشان بسیار زیادی را میشناسم که هیچ ارتباطی با ادبیات ندارند و شاعران زیادی را میشناسم که اصلا اهل موسیقی نیستند و سینما نمیروند و این در حالی است که هنرمند امروز دیگر در قید و بند این مرز و بندها نیست و به عنوان مثال وقتی یک نقاش، تابلویی را نقاشی میکند، دیگر دنبال قواعد صِرف نقاشی نیست و اتفاقا در جاهایی که دارد از پیام ادبی تابلوی خود فاصله میگیرد، میکوشد آن فاصله را از بین ببرد.
وی بارزترین نمونه این هنرمندان را در دهههای گذشته، سهراب سپهری ذکر کرد و گفت: در نقاشیهای سهراب، زبان شاعرانه کاملا حضور خود را نشان میدهد. شما اگر یک شعر از سهراب سپهری بخوانید و چند لحظه چشمتان را ببندید، یک تصویر جلوی شما ظاهر میشود؛ یعنی به اصطلاح این شعر، ایماژیستی است.
تجربه شبهای شعر «رنگ واژه» از زبان مجابی
مجابی همچنین به تجربه خود در برگزاری شبهای شعر «رنگ واژه» که در آنها کوشش میشد در یک فضای پررنگ، شعر خوانده شود، اشاره کرد و گفت: برای من جالب است که مدتها بعد از این جلسات، شاعرانی که در آن شعر میخواندند، به من یادآور میشدند که فضای تصویری و پررنگ این نشستها در شعرهایشان تاثیر و رسوخ کرده است.
وی که در نمایشگاه تابلوهای گرافيكی خلق شده بر اساس اشعار بیش از ۳۰ شاعر معاصر سخن میگفت، همچنین در بررسی این آثار گفت: میتوان این تابلوها را در سه بخش، بررسی کرد؛ تابلوهایی که متکی بر تفکر نقاشیخط است که حدود دو یا سه تابلو است. تابلویی که به یک انتزاع کامل رسیده است و باقی آثار که بین این دو در تلاطماند؛ یعنی سعی در رسیدن به انتزاع داشتهاند اما هنوز در پایبست ساختار خطنقاشی باقی ماندهاند.
این شاعر با بیان اینکه ایدهآل، رسیدن به انتزاعی است که با دیدن یک تابلوی نقاشی، حسی تازه و متفاوت از شعری که در آن تصویر شده است، در ذهن شما زنده شود، گفت: بخشی از این ارتباط، ارتباط رو و مستقیمی نیست که در برخی از آثار این موضوع را شاهد هستیم.
مجابی همچنین تاکید کرد: ما تنها با اتکا به قواعد بینامتنی نمیتوانیم این آثار و آثار مشابه را بررسی کنیم؛ نباید در این خطوط، فرمهای تکرار شونده و کلاسیک شده را جستجو کرد. البته متاسفانه در اغلب آثار، ضعف تالیف وجود دارد؛ یعنی در زمینه اجرا، شاهد اشکالاتی در تابلوها هستیم.
این شاعر سخنان خود را با قرائت تازهترین شعر خود به پایان برد.
در ادامه این نشست، افشین علا، شاعر و عضو هیات مدیره انجمن شاعران ایران در سخنانی با گرامیداشت یاد زندهیاد مشفق کاشانی، گفت: ما چهرههایی مانند مشفق کاشانی را به عنوان چهرههای شاخص شعر کلاسیک میشناسیم که غزل هم در این قالب قرار میگیرد. بعضیها میگویند غزل دیگر بیرمق شده است اما شاعرهایی مانند مشفق با نوآوریهایی که در این قالب دادند، غزل را برای ما خواندنیتر کردند.
وی همچنین شعر «دوباره میسازمت وطن» سروده سیمین بهبهانی را یکی دیگر از غزلهای نوآورانه و خواندنی عصر حاضر عنوان و تاکید کرد: به جرات میتوان گفت این سروده به سرود ملی کشور ما پهلو میزند.
ثروت ملی ما شعر است نه نفت و انرژی هستهای
علا سپس گفت: ظرفیتهای نهفته در ادبیات کلاسیک و کهن ما آنقدر زیاد است که ما هنوز مجال پرداختن به آنها را پیدا نکردهایم. ایران را در جهان بیشتر از نفت و انرژی هستهایاش، به ادبیاتش میشناسند و این شعر و ادبیات است که ثروت ملی ماست، نه انرژی هستهای.
عضو هیات مدیره انجمن شاعران ایران همچنین با بیان اینکه قرنها باید بگذرد تا ذهنیتی مانند ذهنیت حافظ و سعدی به عنوان مهندسان کلام ظهور کند، در این زمینه نیمایوشیج را مثال زد و گفت: میراث او برای ما، نوآوری در قالبها بود.
این شاعر که سالها در محضر زندهیاد مشفق کاشانی، تلمذ کرده است، او را یکی از بزرگانی که «همه غزلسرایان نه فقط در مشق شعر، بلکه در مشق زندگی مدیون او هستند، دانست و گفت: من از سال ۶۶ که برای تحصیل به تهران آمدم، این افتخار را داشتم که با بزرگانی مانند سید حسن حسینی و قیصر امینپور، محضر بزرگانی مانند مهرداد اوستا و مشفق کاشانی را درک کنم. استاد مشفق نه به جهت پیشکسوت بودن صِرف و نه به جهت اینکه آثار متعددی از خودش به جا گذاشت، بلکه به خاطر خودش و سخن و کلامش، به راستی شایسته تقدیر است؛ او گنجینهای بود از خاطرات کهن، از شهریار و اخوان و امام (ره) گرفته تا سهراب سپهری و رعدی آذرخشی و رهی معیری.
وفاداری مشفق کاشانی به آرمانهای انقلاب، به معنای نفی نگاه دیگران نبود
علا گفت: مشفق کاشانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در رده شاعرانی قرار گرفت که به آرمانهای انقلاب، دفاع مقدس و اشعار آئینی وفادار بود و وفادار ماند اما این وفاداری هرگز نه به معنای نفی نگاه دیگران تلقی شد و نه کسی از او رنجید و یا کسی را از خود رنجاند.
این عضو هیات مدیره انجمن شاعران ایران در ادامه افزود: این رواداری را ما در بزرگان دیگری مانند سیمین بهبهانی هم میبینیم. به یاد دارم در روزهای بعد از فوت قیصر امینپور که خانم بهبهانی از شعر او تمجید میکرد، عدهای به او گله میکردند که قیصر امینپور مذهبی بوده، شما چرا انقدر به او پر و بال میدهید؟ خانم بهبهانی یادداشتی نوشت به این مضمون که «شاعری که من او را به عنوان یک شاعر خوب میشناسم، اگر به این صفت (تقید به مذهب) موصوف باشد، چه بهتر».
علا همچنین یادآور شد: این مسائل هیچ خدشهای به اتصال جانهای پاک در رفعت مقامشان وارد نمیکنند. البته خلاء استاد مشفق هرگز برای ما پر شدنی نیست و این وظیفه ماست که نسلهای امروز و نسلهای بعد را با ریشههای خودشان، بیشتر آشنا کنیم.
این شاعر سخنان خود را با قرائت شعری که در زمان حیات استاد مشفق کاشانی برای او سروده بود، به پایان برد. علاء همچنین یک تابلوی اجراشده بر اساس یکی از شعرهای مشفق کاشانی را که از سوی منصور قدرتی به خانواده این شاعر تازه درگذشته تقدیم شده بود، به نیابت از آنها تحویل گرفت.
تکنسین مکانیکی که ادبیات «زندگی استرس زده» او را نجات داد!
در ادامه این جلسه منصور قدرتی هم در سخنانی به شرح خلق تابلوهای حاوی مضامین شعری از سوی خود پرداخت و گفت: شاعران وارثان خِرد و روشنیاند و آنها برای من مصداقی هستند از جدایی از یک زندگی افتاده در بیراهه و استرسزده که توانسته فردی را که ما بین چرخ دندههای سنت و صنعت گرفتار آمده است، به آرامش درونی برساند.
وی افزود: من تکنیسین مکانیک عمومی هستم و در شرکت لعابیران مشغول کار بودم و در مدت مدیدی برای گذران زندگی و ادامه حیات، یک کار کاملا مکانیکی را انجام میدادم؛ کار من سرپرستی سه واحد تعمیری شامل ساخت، تاسیسات و تعمیرات بود و از آنجا که کارخانه هم باید کارش را ادامه میداد، مدام به پرسنل فشار میآمد. از آن طرف باید من خانهای میساختم و در این حین بود که من هر روز که به خانه برمیگشتم، اصلاً نمیتوانستم یک زندگی عادی داشته باشم. زندگی من سراسر استرس بود؛ استرسی وحشتناک که بعضی وقتها باعث میشد من از آرامبخش استفاده کنم.
ادبیات بسیاری از این مشکلات من را درمان کرد
قدرتی ادامه داد: من احساس کردم که علم روانشناسی میتواند جوابگوی مشکل من باشد. مطالعات فراوانی در این زمینه انجام دادم و متوجه شدم که علمی است به نام علم «اِل اِن پی» که علم عصبی کلامی است و چکیده آن، این است که شما از هر زاویه به یک مطلب نگاه کنید، آن مطلب درست است. من میخواستم در این علم متخصص شوم اما آموزش آن، سالها زمان میبرد و شرایط کاری این اجازه را به من نمیداد اما به مرور من به ادبیات گرایش پیدا کردم و ادبیات توانست بسیاری از این مشکلات من را درمان کند.
وی همچنین گفت: من هشت سال است که بازنشسته شدهام و تازه الان است که به آرامش رسیدهام. معتقدم هنر انسان در تطابق بخشیدن تضاد است یعنی اگر ما بتوانیم چیزهای ناممکن را ممکن کنیم، آن وقت توانستهایم کار موثری انجام دهیم. من شاعر نیستم ولی این سروده به ذهنم رسید که: سیب سرخ سال را گاز میزنیم / کالَم، چقدر کال.
در پایان این جلسه همچنین تعدادی از شاعرانی که شعرهایشان در تابلوهای نقاشی منصور قدرتی به تصویر کشیده شده بود، از جمله سینا بهمنش، نسرین فرمانی، محمد برزگری، آبا عابدین، افسانه راز، صبا کاظمیان، عباس کریمی، سام ایرانی، نیلوفر جعفری، سید وحید حسینی، نیما معماریان و علیرضا بهرامی به شعرخوانی پرداختند.
بر اساس این گزارش، نمایشگاه تابلوهای گرافیکی منصور قدرتی که بر اساس اشعار بیش از ۳۰ شاعر معاصر خلق شده است، به مدت یک هفته در گالری غربی گذرگاه برج میلاد دایر و ورود به آن برای علاقهمندان آزاد است.
نظر شما