به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «عرفان اسلامی در آیینه مطالعات اسلامی» نوشته حسین شکرابی امروز ۱۲ بهمنماه با حضور هادی وکیلی، بهزاد حمیدیه، مالک شجاعی جشوقانی و مولف اثر در سرای اهل قلم برگزار شد.
شکرابی در ابتدای این نشست با بیان اینکه این کتاب نخستین اثر منتشر شده از اوست گفت: به همین جهت من روی این کار تعصب چندانی ندارم چون میدانم که کار نقصهای فراوانی دارد و از نظر ویرایشهای ادبی و علمی مشکلاتی دارد که باید در ویرایش های بعدی اعمال شود. خوشحالم که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این کتاب را به صورت خوب و مقبولی منتشر کرده است. در عنوان این کتاب کلمه «در آیینه مطالعات اسلامی» با فونت کوچکتری از عرفان اسلامی آورده شده گویی که مطالعات اسلامی زیرعنوانی برای عرفان اسلامی است در حالی که اینگونه نیست و عرفان اسلامی زیرمجموعه ای از مطالعات اسلامی است.
وی افزود: کلیاتی که درباره عرفان اسلامی در این کتاب گفته شده به این دلیل است که تصویر کلی در این باره به مخاطب ارائه شود. اما اینکه چقدر لازم بود تا به طور تفصیلی در این کتاب به برخی از مباحث پرداخته شود جای بحث دارد.
شکرابی درباره کاستیهای موجود در کتاب اظهار کرد: یکی از بخشهایی که جایش در این کتاب خالی است مطالعات انتقادی است. گروههایی که به عرفان اسلامی و نقد آن پرداختهاند از منظر دینی و حساسیتهای مذهبی یا روشنفکری آن را بررسی کردهاند. برخی پس از مشروطه قائل به این بودند که مطالب عرفانی آسیبهای جدی به زندگی اجتماعی جوامع شرقی وارد کرده است. در هند به یک شکل این آسیب ها وارد شده و در کشورهای عربی و ایران به گونهای دیگر.
وی ادامه داد: اگر میتوانستیم آثاری را که در این باره نوشته شده معرفی کنیم این کار کاملتر هم میشد اما من به همین میزان بسنده کردم. پرداختن به مطالعات عرفانی به عنوان یک مطالعه ثانوی از موضوع عرفانی مطرح است. پرداختن به مطالعات عرفانی، مطالعه درباره آنچه که درباره عرفان گفته شده، است. بنابراین من به این صورت در جایی کتابی نددیم که به این شکل به عرفان اسلامی پرداخته باشد چون بیشتر مطالب مطرح شده پراکنده بوده است.
شکرابی با بیان اینکه در دوره جدید با توجه به اینکه از مناظر گوناگون به عرفان نگریسته شده موجب مشوش شدن صورت عرفان شده است گفت: ما در این کتاب به دنبال پاسخ به این نگاهها نبودیم بلکه میخواستیم بگوییم این نگاهها هست و البته یک نقدهایی کوتاه هم به آن مطرح شده است. به طور مثال درباره ابن عربی سخنان بسیاری گفته شده است که سعی کردیم آنها را مطرح کنیم.
وی با اشاره به تفاوت محققی که خودش عرفان را تجربه کرده با محققی که فقط درباره عرفان خوانده و شنیده است گفت: این دو با یکدیگر جایگاههای متفاوتی دارند. ما یا باید حرف هایی که درباره عرفان زده میشود را قبول کنیم و یا اینکه اگر بخواهیم عرفان را بفهمیم باید در فضای آن قرار بگیریم. شاید این آثار، پژوهشگران را نسبت به اظهار نظرهای بی در و پیکری که درباره عرفان گفته شده محتاطتر میکند.
شکرابی در بخش دیگری از سخنانش به تفاوت تصوف و عرفان پرداخت و افزود: هر کسی که وارد سلسله شود، صوفی است اما افرادی هم هستند که وارد این سلسله نشدند اما به آنها صوفی میگویند مانند مولوی و ملاصدرا. هر چند کمال تصوف عرفان است اما اگر کسی وارد سلسلهای شود فقط به دنبال این است که به عرفان دست پیدا کند گرچه لزوماً عارف نیست. اینها ظرافتهایی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.
وی در پایان تاکید کرد: برخی از محققان قائل به این هستند که همه جنبههای منفی که در سلاسل صوفیه وجود دارد را به پای عرفان بنویسند و میگویند عرفان و تصوف یکی است. برخی نیز میخواهند مزایای عرفان را به پای صوفیه بنویسند که این هم درست نیست. ما در این کتاب میخواهیم بگوییم این دو لزوماً با هم تلامذی ندارند.
شجاعی جشوقانی در بخشی از این نشست با اشاره به نوآوریهای مولف در این کتاب گفت: نقد مکاشفهگری، نقد نظریه استیس، خوانش انتقادی از کتاب نیکلسون درباره تصوف اسلامی، نقد رویکردهای ماتریالیستی و مادی گرایی در مقایسه با هگل و مولوی و نقد استناد به پلورالیسم از جمله نوآوریهای مولف در این کتاب است.
هادی وکیلی عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در ادامه با بیان اینکه برخلاف نظر مولف کتاب من از عنوان این اثر همان مقصود مولف را متوجه شدم گفت: اگر عنوان کتاب همین را متذکر شود طرح پارهای از فصول کتاب به این حجم و گستردگی علی رغم ارزشمند بودن آن جای تامل دارد.
وی ادامه داد: در این کتاب یا باید آن عرفان اسلامی که در مطالعات اسلامی معاصر مورد توجه قرار گرفته توضیح داده شود و نشان داده میشد که چه کسانی به این موضوع پرداختند و این نقادی می شد. راه دیگر این بود که ایشان مطالعات اسلامی را فهرست میکردند و هر یک را به صورت جداگانه بررسی میکردند و در ذیل آن میگفتند که هریک چگونه به عرفان اسلامی پرداخته است. مباحث این کتاب بدون طرح فصول چهارم به بعد هم قابل مطالعه است و میتواند مقدمهای برای هر پژوهشی از این سنخ باشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه فصلهای چهارم تا هفتم کتاب بسیار ارزشمند است افزود: این مباحث بسیار جدید هستند. مولف در این کتاب سه ساحت را برای مطالعه عرفان در نظر گرفته که رویکرد جالبی است با این وجود طرح این مباحث ملاک روشنی ندارد و معلوم نیست که فاصله میان تقریر، تحقیق و پژوهش در این کتاب چگونه مشخص میشود.
وی با اشاره به اینکه تتبعات فراوان یکی از نکات مثبت کتاب است یادآور شد: کتاب دیدگاههای مختلف را طراحی میکند و آنها را نقد میکند. در فصل ششم کتاب شاید برای تقارن بحث بد نبود در کنار طرح دیدگاههای توصیفی و انتقادی به نیکلسون دیدگاه یک خاورشناس فرانسوی یا روس که در مقابل نیکسلون باشد، آورده شود.
وکیلی در بخش دیگری از سخنانش درباره فصل هفتم کتاب اظهار کرد: اگر منظور ما مطالعات معاصر است باید عرفان پژوهان معاصر را در این دوره مطرح میکردیم اما در این فصل به عرفانپژوهان متاخرتر هم پرداخته شده است. همچنین بهتر بود تا از عرفان پژوهان عربی تبار مانند حامد نصر ابوزید نیز مطالبی آورده میشد.
وی با بیان اینکه نثر کتاب پخته و دقیق است تاکید کرد: در صفحه ۳۱ کتاب جملهای آورده شده که ۸ سطر است و و در واقع سبکی آلمانی است و نشان از دقت مولف در چینش کلمات دارد. همچنین البته بهتر بود که در کتاب به افرادی مانند مولوی ماسینیون و هانری کربن نیز پرداخته میشد به هر حال این کتاب وظایف متنوعی را بر دوش خود گذاشته است و تنوع فصلها شاید خواننده را به این قضاوت بکشاند که حق مطلب ادا نشده است.
شکرابی نیز در ادامه این نشست گفت: مجموع سخنان ایشان را میپذیرم. اما درباره مطالبی که از سنت گرایان آوردم باید بگویم من چیتک را انتخاب کردم چون مذاق او با ما ایرانیها سازگارتر است چون در ایران درس خوانده و عرفان را چشیده است.
بهزاد حمیدیه نیز در ادامه با اشاره به مقدماتی درباره ظهور عرفان در دوره مدرن گفت: عرفان مورد توجه دوران ماست و در واقع بعد از دوران مدرنیته و پایان اوج آن و فرا روایت هایی که درباره مشکلات بشری با مدرنیته مطرح شده گرایش زیادی به عرفان پیدا شد.
وی ادامه داد: در ایران و در سرزمینهای عربی نیز گرایش به ابن عربی و متون کلاسیک رواج یافت. در این کشورها در عین اینکه نگرش کاملا سکولاریستی به دین سنتی دارد اما از عرفان سنتی هم استفاده میکنند. امروزه رفتن به کلاسهای عرفان و مولوی پژوهی مد شده است.
وی با اشاره به کتاب جدید خود «معنویت در سبد مصرف» گفت: یکی از ویژگیهای انسان مدرن و پست مدرن این است که توجه زیادی به عقل و عقلانیت دارد و پس از سرخورده شدن از موفقیتهای عقلانیت ابزاری به سراغ احساسات و عواطف و مسائل سوبژکتویته رفته است. بنابراین یک چرخشی از وظایف بیرونی و توصیفات بیرونی انسان به دنیای درون انسان پیدا شد و انسان اروپایی که همه سرزمین ها را فتح کرده بود توانست آخرین سرزمین یعنی درون انسان را فتح کند. پیداش علم روانشناسی در قرن ۱۹ و ۲۰ موجب شد که بسیار به این موضوع پرداخته شود.
وی تاکید کرد: امروز یک خوانش جدیدی از عرفان به معنویت پیدا شده که امروز به یک کلان موضوع تبدیل شده و در واقع معنویت خوانش جدیدی از عرفان مدرن است. این کتاب به خوبی عرفان اسلامی را در مطالعات اسلامی دنیای مدرن بررسی کرده است. امروز عرفان اسلامی به دلیل پرشوری و زنده بودنش برای انسان مدرن برجسته شده چراکه میتواند کاربردی باشد. در این کتاب پرداختن به ساحتهای جدید عرفان نیکو است.
این استاد دانشگاه در پایان با اشاره به تقسیم بندیهای ساحتهای عرفان در کتاب گفت: تقسیم بندی در این اثر جالب است با این وجود این تقسیم بندی میتوانست به صورتهای دیگر هم مطرح شود. در فصل ششم نیز مطالعه موردی درباره نیکلسون انجام شده که قابل توجه است.
نظر شما