۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۳:۲۵

نشست سریال «گذر از رنج‌ها» در مهر -۱

خیلی‌ها می‌گویند شانس آورده‌ام/ بستن میدان آزادی برای اولین بار

خیلی‌ها می‌گویند شانس آورده‌ام/ بستن میدان آزادی برای اولین بار

برخی به بازیگر نقش دنیا در «گذر از رنج‌ها» می‌گویند شانس آورده اما او همه چیز را لطف خدا می‌داند، تهیه‌کننده با قدرت از سریال دفاع می‌کند و مدیر تولید هم از بستن میدان آزادی برای اولین بار خبر می‌دهد.

خبرگزاری مهرـ گروه هنر: فریدون حسن‌پور دیگر در تلویزیون صاحب سبک خاص خودش شده است و مخاطبان آثار او بدون دیدن تیتراژ سریال‌هایش هم می‌توانند حدس بزنند دستپخت چه کسی را روی ‌آنتن تماشا می‌کنند.

او پس از «از یاد رفته»، این بار باز هم در همکاری با علی لدنی به عنوان تهیه‌کننده، سریال «گذر از رنج‌ها» را برای شبکه یک ساخت که اخیرا پخش آن به پایان رسید. سریالی که مثل اغلب آثار حسن‌پور در طبیعت سبز شمال کشور می‌گذشت و حضور بازیگران بومی در دل طبیعت، باورپذیری کار را افزایش می‌داد. این دو در سریال تازه‌شان نیز بازیگران جدیدی را معرفی کردند و فضای بی آلایش قصه و پیچ و تاب‌های زندگی زنی از بدو تولد تا کهنسالی، مخاطبان بسیاری را پای تلویزیون نشاند.

از این رو برای گپ و گفتی درباره سریال از عوامل آن دعوت کردیم که به خبرگزاری مهر بیایند. گرچه خیلی دوست داشتیم حسن‌پور به عنوان نویسنده و کارگردان در میان جمع باشد اما مسافرت او مانع از این حضور شد. علی لدنی تهیه‌کننده، ایرج عاشوری مدیر تصویربرداری، حسین باقریان مدیر تولید، مهدی بوستان‌پرور دستیار کارگردان و برنامه‌ریز و مجید پتکی، انوش نصر و شیوا طاهری بازیگران حاضران این نشست بودند که ماحصل بخش اول آن را در ادامه می‌خوانید:

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

*آقای لدنی به عنوان اولین سوال از دشواری‌های تولید پروژه بگویید. به نظر می‌رسد این دشواری‌ها بر روند قصه هم تأثیر گذاشته‌ و شخصیت‌هایی حذف شده‌اند و ماجرای سریال تغییر پیدا کرده است. همه این روزها دیگر به مشکلات مالی سازمان صداوسیما واقف هستند. اما از تأثیراتش بر این پروژه بگویید. پروژه سختی که خارج از تهران و با شرایط خاصی هم ضبط شده است ...

لدنی: من و فریدون حسن‌پور چهار پنج سالی است که با هم کار می‌کنیم. در دفتر ما جز او آقایان اردکانی و ورزی هم از دو تفکر و بینش، فعال هستند. من و حسن پور هم فیلم سینمایی داشته‌ایم هم سریال و هم تله‌فیلم. بعد از «از یاد رفته» من با نوع نگاه حسن‌پور آشنا بودم و می‌دانستم «گذر از رنج‌ها» جذاب و دیدنی خواهد شد، یک پروژه فاخر تاریخی که با محدودیت‌های بسیاری تولید شد. این سریال از ۱۳۳۵ تا امروز را در برمی‌گرفت.

یکی دو کارگردان در سینما و تلویزیون داریم که چنین نگاهی داشته باشند. این کار هم روال طبیعی خودش را داشت و بعد از آماده شدن فیلمنامه، تولیدمان به روزهای سخت سازمان رسید. ما دو بار پیش تولیدمان را تمدید کردیم تا بتوانیم کار را کلید بزنیم و سرانجام به همت دوستان وارد کار شدیم. فکر می‌کنم می‌توان از «گذر از رنج‌ها» به عنوان یک کار بی نظیر نام برد که به لحاظ تاریخی شبیه آن را نداریم.

*البته برخی این سریال را مشابه «پس از باران» می‌دانستند.

لدنی: به نظر من این دو سریال فضا و جریان و شخصیت‌های متفاوتی دارند. «گذر از رنج‌ها» کار متفاوتی بوده که مجموعا آن را با توجه به امکاناتی که در دست داشتیم، خوب ارزیابی می‌کنم.

*کمبود امکانات خط قصه را تغییر نداد؟

لدنی: به هیچ وجه من الوجوه چنین چیزی رخ نداد و فقط یک مورد بود که هم کارگردان به آن اشاره کرده و هم دوستان. ما شخصیت خان بزرگ را در داستان نداشتیم و وقتی کار را شروع کردیم، پژمان بازغی بازیگر اصلی ما بود و اواسط کار درگیر «دولت مخفی» شد و کار ما را رها کرد. همچنین ما با بیژن امکانیان قرارداد بسته بودیم اما او هم پروژه را ترک کرد و سر کار دیگری رفت. گرچه حالا هم کارگردان و هم دوستان دیگر معتقدند پس از اتفاقی که افتاد، خان بزرگ بهتر جا افتاد و با حضور انوش نصر کار به شکل مطلوب‌تری اتفاق افتاد. چون ما نمی‌توانستیم امکانیان را آنقدر پیر جلوه دهیم و ممکن بود نتیجه به خوبی درنیاید. اگر او بود کار را ادامه می‌دادیم اما به نظر من و کارگردان رفتن او به روند داستان کمک کرد. اتفاق دیگری در داستان نیفتاد، البته دستمزدها هم عقب افتاد و سختی‌اش را دوستان کشیدند اما در تولید کار وقفه ای به وجود نیامد.

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

*«گذر از رنج‌ها» شخصیت‌های مثبت قابل باوری داشت و فکر می‌کنم یکی از دلایل درست دیده شدن آنها، شخصیت پردازی خوب کاراکترهای منفی بوده است. این دو عنصر در کنار هم، شخصیت‌های کاریزماتیکی را در این قصه شکل دادند. آقای پتکی به عنوان بازیگر یکی از این نقش‌های مثبت یعنی سهراب که قصه هم با او آغاز می‌شود، از این فضا بگویید.

پتکی: بیشتر کاراکترهای مثبت این سریال، روستایی و طبیعی هستند. حسن‌پور به عموم بازیگران چه بومی چه دیگران می‌گفت بازی نکنید. برای ما تفهیم شده بود که باید طبیعی باشیم. یک روستایی با همان صداقت و سادگی زیر پوشش سبز گیلان؛ سرزمینی که من و آقای نصر آنجا به دنیا آمده‌ایم. جریان ارباب رعیتی ما را یاد قصه‌هایی که پدربزرگ‌هایمان تعریف می‌کردند، می‌انداخت.

حضور بازیگران بومی خیلی به کار کمک کرد. من هم که سهراب قصه را زندگی کردم او را دوست داشتم و به او دل دادم. برایم مهم بود به سهراب ذهن حسن‌پور نزدیک شوم. این شانس من بود که قصه با سهراب شروع شد. ما با گروه حرفه‌ای کار کردیم. حسن‌پور در شکل‌گیری تک‌تک شخصیت‌ها نقش داشت. من حین پخش هم بارها به حسن‌پور گفتم تمام محبتی که مردم نثار من می‌کنند، ۱۰ برابرش برای شما باشد.

*آقای نصر به عنوان بازیگر پیشکسوت حتما آثار تلویزیون را دنبال می‌کنید. این روزها اکثر فیلمسازان سراغ فضای شهری می‌روند و سریال‌ها در آپارتمان‌ها می‌گذرد. کمتر فیلمسازانی هستند که به خودشان زحمت بدهند به خارج از شهر بروند و روی یک برهه تاریخی کار کنند که نیاز به بازسازی دارد. شما به عنوان بازیگری که متعلق به شمال کشور هستید، این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نصر: اول اینکه نزدیک به نوروز هستیم و این رویداد را به هموطنانم تبریک می‌گویم. برخی تهیه‌کنندگان برای اینکه بهره‌برداری بیشتری از بودجه مصوب کنند یا از آنجایی که قصه حکم می‌کند، کار در فضای بسته ضبط شود، لوکیشن‌های کمتری برای کار در نظر می‌گیرند. طبیعتا هر قصه‌ای که لوکیشن‌های بیشتری داشته باشد، هزینه‌های ساخت آن به صورت سرسام‌آوری بالا می‌رود و هر حرکت دوربین، هزینه‌های زیادی به دنبال دارد.

۱۴-۱۳ ماه از پروژه می‌گذشت و من همزمان در سریال «معمای شاه» بازی می‌کردم، یک ماه آخر فیلمبرداری «گذر از رنج‌ها» در اتاقی که خان روزهای آخر زندگی‌اش را می‌گذراند و شبیه یک سلول انفرادی بود، کار می‌کردم و سعادت دیدار دیگر همکاران را نداشتم. دیلمان بسیار صعب‌العبور است و در زمستان، سرما تن آدم را دلر می‌زند.

البته برخی دوستان این سریال را به «پس از باران» ربط داده‌اند.

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

*شما که در آن سریال هم بازی داشتید.

نصر: بله من در آن کار نقش مش عبدالله، یک رعیت را بازی می‌کردم اما فرق این سریال‌ها از فرش تا عرش است و ارتباطی با هم ندارند. حسن‌پور، نویسنده متبحر و کارگردان خلاقی است. من قریب به ۶۰ سال است کار می‌کنم و «گذر از رنج‌ها»، جزو بهترین آثار من است. کاری با این حجم به مدیریت و بودجه نیاز دارد، اما مگر لدنی چقدر می‌توانست از جیب بگذارد یا از دیگران قرض بگیرد؟ او تمام سرمایه زندگی‌اش را برای این پروژه گذاشت. اما اگر ما بخواهیم با غول ماهواره‌ها رقابت کنیم، باید پروژه‌های فاخری بسازیم و این کار بدون بودجه ممکن نیست. کاسه صبر بازیگران هم کوچک است و زود پر می‌شود...

*آقای عاشوری یکی از نقاط قوت این کار تصویربرداری‌اش بود، قاب‌ بندی بسیار زیبایی در این کار دیده شد و مخاطب محصول تصویری بسیار زیبایی روی آنتن دید.

عاشوری: اگر کار خوب بوده، به خاطر این است که حال ما خوب بوده است، گرچه شرایط سختی داشتیم و ۱۴-۱۳ ماه دور از خانواده در شهرستان بودیم، اما حال خوبی که سرکار حاکم بود، باعث می‌شد اگر کارمان را خوب انجام نمی‌دادیم، احساس کنیم بی‌انصافی کرده‌ایم. اگر شما فکر می‌کنید کار خوب بوده، لابد ما انصاف به خرج داده‌ایم. جا دارد از سیروس کفاش و ایمان وطن‌پور دستیارانم هم تشکر کنم. من سومین کارم را با حسن‌پور پشت سر گذاشتم که در این تجربه ها ما به درک متقابلی با یکدیگر رسیده‌ایم. یاد ندارم یک بار بوستان‌پرور به من استرس بدهد که کی آماده می‌شوی؟ یا بگوید وقتت تمام شده است.

خوشبختانه این کار پیش تولید خوبی داشت و من به حسن‌پور پیشنهاد دادم از دوربین قطع بزرگ استفاده کنیم. همچنین لنز زایس سی پی تو را گرفتیم. ما در بدترین دوره سازمان، شروع به کار کردیم؛ زمانی که هیچ سریالی کلید نمی‌خورد اما ما کلید زدیم. گروه تصویربرداری هم به خاطر برخی وسایل مصرفی، هزینه‌های زیادی دارد. اما دوربین و لنز مطابق میل ما تهیه شد و همه چیز خوب پیش رفت.

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

*خانم طاهری اولین تجربه‌تان به عنوان کسی که تابه حال بازی نکرده، بسیار دشوار بود. ماه‌ها دوری از خانواده، حضور در فضای غیرشهری و بدل شدن به دختر شمالی که با لهجه حرف می‌زند و شخصیتی دارد که شاید با شما تفاوت زیادی داشته باشد، ضمن اینکه این نقش، سنینی را دربر می‌گیرد که شما هنوز آنها را تجربه نکرده‌اید. علاوه بر اینها دنیا سختی و رنج زیادی را هم در قصه تحمل می‌کند. کار با این اوصاف چطور بود؟

طاهری: وقتی نتیجه کار را دیدم، تازه دلایل بسیاری از چیزها را فهمیدم. اینکه این همه فشار، تنهایی و سختی به خاطر چه بود؟ من تجربه مقابل دوربین هیچ کاری نداشتم و بنابراین نمی‌توانم نظر بدهم، تیم حرفه‌ای بود یا نه؟ چون در پروژه دیگری نبودم که بخواهم مقایسه کنم. اما از تعریف‌هایی که از کارهای دیگر شنیده‌ام و مطابق آنچه خودم دیده‌ام، خدا را شکر می‌کردم که واقعا تجربه اولم عالی بود.

خیلی‌ها می‌گویند شانس آوردم، اما تعریف من از شانس، لطف خداست. خدا چقدر به من لطف داشت که در تجربه اولم با تیمی کار کردم که واقعا حرفه‌ای بودند. برای یک بازیگر مبتدی که تابه حال حتی لنز را ندیده بود، جو خوبی فراهم کردند و آرامشی در کار وجود داشت که من می‌توانستم به خوبی خودم را محک بزنم. امیدوارم طوری این کار را انجام داده باشم که دیگران از من راضی باشند. البته با شناختی که از حسن‌پور دارم، می‌دانم او هیچ وقت تا چیزی مطابق میلش نباشد، به راحتی از آن عبور نمی‌کند.

*آقای باقریان با توجه به گذشتن بخش اعظم قصه در دهه‌های قبل و لزوم بازسازی آن دوران، طبیعتا این کار تولید خیلی دشواری داشته است، قدری درباره این فضا بگویید؟

باقریان: اول به عنوان کسی که مطبوعاتی بوده است، فکر می‌کنم دو نفر در این پروژه مستحق هستند که بیشتر به آنها پرداخته شود؛ یکی ایرج عاشوری که کار بسیار خوبی ارائه داد و دیگری مهدی بوستان‌پرور که چون ما کمبودهای زیادی در کار داشتیم، و کار نیز برنامه‌ریزی سختی داشت. بحث تولید هم خیلی پیچیده بود که البته من از زمان آغاز نگارش، به گروه پیوستم.

ما مساحت طولانی را برای بازدید لوکیشن طی می‌کردیم. یادم می‌آید از دیلمان شروع کردیم و از کوه‌ها و جاده‌ خاکی‌ها به قزوین رسیدیم. من در پروسه گشتن دنبال خانه خان، تصادف کردم و نزدیک بود بمیرم. گردنم را آتل بستند و دستم از دو جا شکست. در این تصادف من و حسن روح‌پروری طراح صحنه بودیم. خانه سهراب هم یک طویله بود و زمانی که خانه را تکمیل کردیم و تحویل بچه‌های صحنه دادیم، نتیجه این شد که دوستی که پایین‌تر از آنجا زندگی می‌کرد، بعد از پایان کار به آن طویله نقل مکان کرد و حالا آنجا زندگی می‌کند.

*پس مسکن‌سازی هم کردید!

باقریان: بله. البته علی‌رغم اینکه ما بی‌پول بودیم و شرایط نامساعدی داشتیم، تهیه‌کننده دستمان را نبست و توانستیم به اندازه‌ای که پروژه نیاز دارد، خرج کنیم. سختی تولید ما به این خاطر بود که داستان از ۱۳۳۵ آغاز می‌شود، اما اکنون در روستاهای ما هم ماهواره رفته و مردم شهری زندگی می‌کنند و فضاهای بسته روستایی وجود ندارد. پوشش مردم دیگر روستایی نیست و ما باید به تدابیر زیادی می‌اندیشیدیم که به فضای فیلمنامه نزدیک شویم. عاشوری که قاب دوربین را می‌چرخاند، مدام فضاهای شهری بود که در کادر می‌آمدند و باید آنها را پنهان می‌کردیم.

بخشی از روستای نور در دیلمان برای این کار بازسازی شد. همین‌طور ماشین‌های قدیمی بسیاری را پیدا کردیم. فکر می‌کنم یک ماشین قدیمی هم در گیلان نبود که ما سر کار نیاورده باشیم. حتی با بوستان‌پرور به جاهایی سر زدیم که ماشین‌ها را برای اسقاط برده بودند و ما لاشه‌های آنها را آوردیم و در پس زمینه گذاشتیم. کار دیگری که در پروژه ما برای اولین بار انجام شد، بستن میدان آزادی بود که بعد از انقلاب برای اولین بار رخ داد. ماشین‌های قدیمی به میدان فرستاده شد تا بتوانیم به فضای قصه‌مان نزدیک شویم. چون در ورودی شهر با ماشین‌های بسیاری روبرو هستیم و بدون بستن میدان، نمی‌شد فضای دهه‌های قبل را بازسازی کرد. ما موفق شدیم این کار را بدون حتی یک جلسه تعطیلی به سرانجام برسانیم. بودجه کار ما خیلی پایین بود و وقتی ماحصل کار را دیدم، از نتیجه راضی بودم.

بوستان پرور: ما در این سریال ۱۱۱۲ شخصیت داشتیم که از یک سکانس به بالا بازی می‌کردند و دیالوگ گو بودند. خلق این‌ها به نظر من شاهکار است. فیلمنامه بافته شده بود. خلق این همه شخصیت با جزئیات و جایگاه دقیق در قصه بسیار دشوار است. تک تک شخصیت‌ها حتی علی اصغر یا بهنام که باقریان و من بازی کردیم و هفت هشت سکانس بیشتر نداشتیم، یا نصرت شکارچی با اینکه چهار سکانس بیشتر نداشت، در ذهن همه مانده بود. فیلمنامه با قدرت نوشته شده بود و در هر قسمت ۵، ۶ اتفاق داستانی رخ می‌داد.

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

*همانطور که اشاره شد، این سریال به شدت قصه‌گو است. شخصیت‌های مثبت آن احمق نیستند و شخصیت‌های منفی جذابی دارد. نکته‌ای که درباره اتفاقات فراوان داستانی در این کار هم مطرح شد درست است. با این حال احساس می‌کنم به ویژه در ۶، ۷ قسمت آخر، اتفاقات بسیار زیادی بدون پرداخت مناسب پشت هم رخ می‌دهد؛ انقلاب می‌شود، حمید می‌میرد، جنگ می‌شود، مهرداد شهید می‌شود و ناگهان ۳۰ سال می‌گذرد! فکر نمی‌کنید این سرعت در رخ دادن اتفاقات بدون پرداخت عمیق از همذات پنداری مخاطب می‌کاهد؟ اصرار قصه برای رسیدن به زمان حال هم منطقی نیست. آیا برخی قسمت‌ها حذف شدند؟ مثلا قرار بود کار ۵۰ قسمت باشد اما بودجه نرسید و کار خلاصه شد. یا نه واقعا قرار بود در یک قسمت جنگ شود، مهرداد شهید شود و ۳۰ سال هم بگذرد؟

عاشوری: فیلمنامه ما فوق العاده بود. من وقتی فیلمنامه سریال را گرفتم، با خودم گفتم تقسیم بندی می‌کنم و به مرور کل آن را می‌خوانم. ساعت ۱۷ روز اول بود که قسمت نخست را خواندم و فردای آن روز ساعت ۱۶ با گذشت کمتر از ۲۴ ساعت فیلمنامه را تمام کردم. اولین بار بود که این اتفاق برایم می‌افتاد. فکر می‌کنم سوال شما هم بیشتر به قابلیت‌های فیلمنامه برمی‌گردد که می‌توانست طولانی‌تر از این باشد و به برخی موضوعات می‌توانست بیشتر پرداخت شود. اما از روز اول هم کار قرار بود ۳۸ قسمتی ساخته شود.

بوستان پرور: حسن پور کارگردانی است که امضا و سبک خاص خود را دارد. شما از انتهای قصه می‌گویید اما در ابتدای کار هم می‌بینید که در یک قسمت زیبا و سهراب ازدواج می‌کنند و دنیا متولد می‌شود. این نوع سبک نوشتن حسن پور است. او تماشاچی را معطل نمی‌کند. اصلا هم نمی‌خواهد با یک تعلیق شدید هر قسمت را تمام کند. مثلا می‌توانست به دنیا آمدن دنیا یا شهادت مهرداد را در ابتدای قسمت‌های بعدی‌شان بگذارد و مخاطب را در انتظار نگه دارد اما چنین رویه‌ای ندارد. من هم با شما هم عقیده‌ام و فکر می‌کنم خیلی از دوستان نویسنده دیگر اگر روی این قصه دست می‌گذاشتند، خیلی راحت ۱۰۰ قسمت می‌نوشتند.

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

باقریان: حتی یک شخصیت جایگزین شخصیت دیگر نشد. ما حتی حاضر به کنار گذاشتن شخصیتی که فقط سه سکانس بازی داشت نشدیم. ما فیلمنامه منسجم و مدیریت خوبی داشتیم. جا دارد یادی کنم از اردشیر وزیری بازیگری که در سریال ما از دنیا رفت. از بازیگران شمالی هم ممنونم که خیلی وقت‌ها نشد پرداختی‌شان را به درستی تقدیم کنیم.

*استفاده از بازیگران بومی خیلی به این کار کمک کرده است. تیم لدنی و حسن‌پور هر بار در آثارشان چند بازیگر جدید معرفی می‌کنند و به بازیگران بومی اهمیت می‌دهند و این جای ستایش دارد.

لدنی: بازیگران بومی ما هم سطح با بازیگران حرفه‌ای بودند. در آینده برای کارهای بعدی بازیگران خیلی خوبی معرفی شده‌اند.

نصر: ما پلانی را تمرین می‌کردیم و حسن‌پور ابتدای کار به من گفت من نمی‌خواهم تو مارلون براندو باشی. بعد از تمرین بعدی هم گفت من نمی‌خواهم تو آقای انتظامی باشی. از او پرسیدیم پس من چه باشم؟ گفت خودت باش. گفتم من که خان نیستم. گفت لباست خان است خودت هم می‌توانی خان باشی. تمرین بعدی که تمام شد دوربین روشن شد و من فقط با چشم بازی کردم.

گفتگو با عوامل سریال عبور از رنج ها

لدنی: بازیگران ما نقش بازی کردند نه اینکه فیلم بازی کنند چون بین اینها خیلی تفاوت است. تعداد قسمت‌ها هم از اول همین بود و حسن‌پور به هر قسمت به عنوان یک فیلم نگاه می‌کرد. برای همین کار کشش و جذابیت زیادی داشت. بسیاری از کارشناسان تلویزیون به من می‌گفتند این کار می‌تواند ۱۰۰ قسمت باشد. نوع کات دادن حسن‌پور هم متفاوت بود و ما طبق روال سریال‌های امروزی جلو نمی‌رفتیم، بلکه نگاه متفاوتی داشتیم.

در کار ما هم باران است هم ابر. کادربندی‌ها هم که بی نظیر است. بچه‌ها با زحمت زیاد وسایل فیلمبرداری را به صعب العبورترین نقاط می‌بردند. خیلی وقت‌ها در پروژه‌ها معمول است که تا یک ابر می‌آید کار را تعطیل می‌کنند اما هنر تیم عاشوری که نمونه آن را کمتر می‌بینیم اجازه چنین مسائلی را نمی‌داد. او و تیمش در شرایط سخت کار می‌کردند و بادهایی در منطقه فیلمبرداری می‌وزید که کار را بسیار دشوار می کرد...

ادامه دارد...

کد خبر 2515988

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha