به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ورایتی، وقتی که در حال تماشای «دریای درختان» هستید یکی از راههای گذراندن وقت - ترجیحا در حالی که یکی از مونولوگهای پایانناپذیر متیو مککانهی را که با چشمخیس ادا میشود، تماشا می کنید- این است که سعی کنید بفهمید این بازیگر در کنار کریس اسپارلینگ و کارگردان فیلم گاس ون سنت، چند قصه بد را در این فیلم جا دادهاند تا داستان تلاش غریب یک مرد را برای گرفتن جان خودش، روایت کنند. فیلمی که بین سناریوهای پر از هیجان حفظ بقا، سناریوهای پر از اشک درباره بیماری کشنده و درام، سرگردان است و میتواند مخاطب را به خندهای طولانیمدت بکشاند.
این فیلم احتمالا بیش از هر چیز یک توهین عمیق فرهنگی است که صحنههای شاداب و سرزنده سبز جنگل معروف آئوکیگاهارا واقع در ژاپن را به کار میگیرد و در عین حال کن واتانابه دیگر شخصیت اصلی فیلم، کاری جز این ندارد که با درد ناله کند، زمزمهای مرموز سر دهد و در کل تلاش کند طوری بازی کند که انگار نه انگار تک تک کلمات مککانهی حوصله او را تا سر حد مرگ سر میبرند.
شخصیت آرتور برنان با بازی مککانهی، بلیتی یک طرفه از ماساچوست به ژاپن میخرد تا وارد آئوکیگاهارا شود، مکانی که به عنوان جنگل خودکشی یا دریای درختان نیز شناخته میشود. ظاهرا درصد خودکشی در این سرزمین زیبای ۱۴ مایل مربعی تا حدی بالاست که مسئولان علامتی گذاشتهاند و روی آن نوشتهاند: «لطفا دوباره فکر کنید، شاید بتوانید زندگیتان را تبدیل به زندگی شادی کنید»؛ سخنانی که آرتور نادیده میگیرد و روی زمین مینشیند و شروع میکند به بلعیدن قرصهایی که با خود آورده است.
اما قبل از اینکه بتواند کارش را به پایان برساند، ناگهان مردی دیگر با بازی واتانابه، لنگ لنگان ظاهر میشود. او که نمیتواند درست بایستد، در حال خونریزی است. آرتور سعی میکند به او کمک کند که از جنگل خارج شود، اما راه بازگشت را پیدا نمیکند. بعد از مدتی آرتور هم داخل تنگهای کوچک میافتد و زخمی میشود و به این ترتیب حالا هر دو مردی که آماده بودند بمیرند، برای جانشان مبارزه میکنند.
در طی مسیر، آنها دلیل خود برای آمدن به جنگل را تعریف میکنند. تاکومی به خاطر از دست دادن شغل خود این تصمیم را گرفته است. اما حدود دو ساعت طول میکشد تا روایت آرتور به طور کامل آشکار شود. در فلشبکهایی معلوم میشود که آرتور در ازدواجی ناخوشایند با جوآن با بازی نائومی واتس، گیر کرده است. زنی که از شغل کم درآمد او خسته بوده و او را به خاطر یک اشتباه نامشخص مقصر میداند.
به نظر میرسد ون سنت هنگام ساخت این فیلم در یکی از آن موقعیتهای تجربیاش نبوده و از نظر روایتی چیز زیادی به تماشاچی ارایه نمیکند. البته استعداد حقیقیاش برای خلق تصاویر تیره را نباید نادیده گرفت: کاسپر تاکسن فیلمبردار با نور روز جنگل که به آرامی پخش شده جادو میکند و از آتش شبانه نیز برای نورانی کردن چهرههای مککانهی و واتانابه به زیبایی استفاده میکند، اما تصاویر پشت سر هم جنگل که یا از بالا به عنوان دریای درختان نشان داده میشود و یا از پایین به عنوان یک سایهبان و همچنین همراهی آهنگهایی که توسط میسون بیتس ساخته شدهاند، کار زیادی برای جلوگیری از کندی فیلم نمیکنند.
نظر شما