به گزارش گروه فرهنگ و ادب مهر "علي احمد سعيد"، شاعر عرب مشهور به آدونيس به همراه مترجم فرانسوي اشعار خود "ونوس كوري گاتا"فرانسوي از امروز 11 تا 18 آذر به ايران مي آيد و در برنامه هاي فرهنگي مختلفي با حضور اهل فرهنگ و شعراي ايراني شركت مي كند .
اين سفر به دعوت مجامع فرهنگي ايراني و با برنامه ريزي خانه نقد ايران تدارك ديده شده است و در جريان بازديد اين شاعر عرب از ايران او سفري هم به شهر شيراز خواهد داشت از آرامگاه شاعراني چون سعدي و حافظ ديدار خواهد كرد.
نخستين برنامه شعر خواني او با عنوان « در ستايش شعر با ونوس و آدونيس » در حضور شاعران ايراني به خواندن برخي از شعر هاي خود مي پردازد و همچنين با حضور در گالري ثالث در روز دوشنبه 12 آذر با گروهي ديگر از شاعران ايراني ديدار و به شعر خواني مي پردازد .
خانه نقد ايران دو نشست تخصصي در روز 13 آذر با عنوان "خلاقيت و سنت " و"كارگاه سنت و ترجمه" با حضور رامين جهانبگلو، مصطفي اسلاميه، علي صلح جو، مريم موسوي و همچنين با حضور آدونيس برگزار مي كند.
علي احمد سعيد در سال 1930 در سوريه متولد شد. او در نخستين تجربه هاي شعري خود به دليل علايق مذهبي اي دارد ( او پيرو مذهب شيعه است ) بسيار تحت تاثير شاعران شيعي بود اما در يك دهه بعد شروع به سرودن اشعار منثور كرد . اين موضع سبب شد كه او به عنوان شاعري صاحب سبك در ادبيات جهان عرب شناخته شود.
آدونيس از اساطوره ها و داستان هاي باستاني در سروده هاي خود بسيار استفاده كرده و در آنها از نام خدايان باستاني چون تموز، آدونيس و فوئنيكس به صورت نمادين استفاده كرده است.
اين شاعر عرب پس از اتمام تحصيلات خود در دانشگاه دمشق در رشته فلسفه در سال 1954به دليل اقدامات سياسي عليه حكومت وقت سوريه به زندان محكوم شد اما به لبنان گريخت و از سال 1956 تاكنون در اين كشور زندگي مي كند .
از مهمترين موضوعاتي كه درباره اين شاعر عرب در ايران قابل اهميت است حمايت او از انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خيمني (ره) است كه حتي در برخي از اشعار او نيز نموده داشته است .
از اين شاعر تاكنون مجموعه هاي مختلفي به زبان فارسي ترجمه شده است كه از آن جمله مي توان به مجموعه شعرهاي « اين زمان فلزي عاشق» با ترجمه حشام بهاري و كتاب « بالش ها سر به جنون برداشته اند» با ترجمه موسي بيدج اشاره كرد .
در زير بخشي از اشعار او از كتاب « بالشهاي سر به جنون برداشته » مي خوانيد :
نامهها را دوست ندارم، نه
نميخواهم كه دست و دل ما
در قايقي كاغذي سفر كند
***
خانه ما
حال و هوايش را
به خاطر دارم
هوايي
كه شادماني را در آغوش ميگرفت
با مژگاني از گل و گياه
***
ميروم
و براي راهم طرح ماندن ميكشم
ماندني
چونان چرخش كبوتر در هوا
كه من از دست واژهها
از شر و شورشان، خستهام
***
چه بگويم به "ليلا"
تو رفتي ولي چهره تو
با خانه چشمانم
برو بيا دارد؟
به دست و دلش چه بگويم
كه آتش به "قيس" نارو زد
و خاكسترش مرا نشان كرده است
و بگويم كه بيت سروده ها
نه جان پناه "قيس"
كه جايي
براي غريب كش كردن اوست
نظر شما