به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر"، محمد حسين ناصربخت ، نويسنده و كارگردان نمايش " ارباب پاكروان و نوكرش ماهك خوش سيما " كه چنديست درسالن اصلي تالار مولوي در حال اجراست ، قصد دارد تا با بهره گيري از تمام امكانات اجرائي و شيوه روايي در نمايش هاي تخت حوضي و سياه بازي، تجربه جديدي را به ما نشان دهد. كه هم نمايش ايراني باشد و هم از تئاتر تجربي معاصر اروپا بخصوص شيوه روايي برشت استفاده كند .
محمد حسين ناصر بخت - كارگردان " ارباب پاكروان و نوكرش ماهك خوش سيما "
اينكه چقدر موفق بوده يا نه، قضاوت را به عهده شما تماشاگران مي گذاريم . ولي ويژگي عمده نمايش در اجرائي با ريتم تند وطنز آميز بودن آن است . هر چقدر كه شما عبوس باشيد، در اين نمايش خواهيد خنديد . از لحاظ تكنيكي و شيوه اجرايي ، بايد بگويم كه نمايش يكدست نيست و اين پراكندگي تماشاگر در فهم قصه دچار سردر گمي مي كند .
با اينكه قصه نمايش با الهام ازنمايش نامه هاي "ارباب پونتيلا و نوكرش ماشي " نوشته برشت و " ژاك و اربابش " اثر ميلان كوندرا، نوشته شده ، ولي ايده نمايش ضعيف است . هرچند اين ضعف سعي شده در اجرا جبران شود ، ولي قصه نمي تواند تماشاگر حرفه اي تئاتر را كه از اين دست اجراها زياد ديده راضي از سالن خارج كند .
خبرنگار تئاتر "مهر"، درباره نوع اجرا و قصه نمايش، با ناصربخت مصاحبه اي كرده كه مي خوانيد :
گروه فرهنگ و هنر مهر : تعريف شما از تئاتر روايي و تئاتر سنتي ايران چيست ؟
ناصربخت : تعريف ما از تئاتر روايي همان تعريفي است كه برشت ارائه داده . او برخلاف قرار دادهاي دراماتيك ، شيوه اي را براساس نمايش هاي اپيك وحماسي مطرح مي كند كه با اين شيوه مسائل فلسفي و اعتقادي هنرمند بهتر بيان مي شود . با توجه به اين فرضيه همانطور كه در داستانهاي اپيك ماجرا از قبل براي ما بازگو شده و ما اطلاعات كافي ازقصه داريم در باز خواني مجدد فقط شكل اجرائي است كه تغيير مي كند . برشت همين شيوه را دستمايه كار خويش قرار داد تا با از بين بردن عنصر اصلي درام يعني تعليق ، هرگونه حس همذات پنداري را در تماشاگر از بين ببرد . او با فاصله گذاري كه ايجاد كرد همه اطلاعات نمايش را از پيش به تماشاگر مي گفت تا تماشاگر منتظر هيچ حادثه و اتفاقي نباشد . به همين سبب هرگونه حس همذات پنداري مخاطب را ازميان برداشت. در نتيجه تنها عنصري كه براي تماشاگر مي ماند ، فكر كردن به آنچه كه مي ديد بود . معمولا اينگونه نمايش ها بر گرفته ازنمايش هايي با شيوه روايتگري بود. در ايران زمين هم همينطور بوده و اغلب نمايش هاي باقي مانده ازقديم روايي است و تحت تاثير سنت كهن نقالي ما قرار دارد . چه در تعزيه ، چه در تخت حوضي و چه در شيوه اجرايي نمايش عروسكي خاص ما ، همه از اساس نقالي كهن ما گرفته شده است . در نمايش هاي روايي ، اين پايان غيره منتظره قصه نيست كه ما را جذب مي كند . بلكه چگونگي اجرا ودر نمايش هاي آييني شركت در آيين ، از اهميت ويژه اي بر خوردار است . ما اغلب قصه هاي روايي را مي دانيم و بار ها شنيده ايم . ولي شنيدن دوباره آنها در واقع تذكري دوباره است بر مفاهيم ياد شده . در نتيجه نمايش هاي ايراني را مي توان در زمره نمايش هاي روايي به حساب آورد .
* نمايش شما چقدر به اين مفاهيم نزديك است ؟
- در اين نمايش و نمايش هاي قبلي ام كه از سال 70 به آن پرداختم ، سعي كردم به سمت تئاتر روايي بروم و هميشه اين موضوع در نظرم بود كه به نوعي انديشه برشت را با نمايش هاي ايراني تلفيق كنم . در تمام اين سالها تلاش كردم اپيك ايراني بوجود بياورم . يكي ديگر از انديشه هاي برشت اين است كه او سعي مي كند در ابتدا يك آرمش و سكون و فضاي شادي براي تماشاگرايجاد كند و بعد با شروع نمايش ، تماشاگر ، نه با قصه ، كه با روند اجرائي آن به طور مستقل ارتباط برقرار مي كند و اين امكان را به مخاطب مي دهد تا در باره آن تصميم بگيرد . يعني برشت تمام سعي خود را مي كرد تا براي تماشاگر ايجاد سوال كند . اين شيوه را هم سعي كردم در نمايشم اعمال كنم . چون در نمايش هاي شادي آور ايراني اين شيوه وجود دارد و با ايجاد فضاي شاد و ريتميك سعي كردم به اين شيوه وفادار باشم . ما با ساده ترين دكور اين نمايش را به صحنه برديم و از موسيقي مفرح به خوبي استفاده كرديم . تا در ادامه به تماشاگرمان اين تلنگر را بزنيم كه به مسائل مطرح شده در نمايش فكر كند .
* ما در اين نمايش بايد به شكل اجرائي آن توجه كنيم يا مضمون آ ن را مورد مداقه قرار دهيم ؟
- من شكل و محتوا را از هم جدا نمي دانم . ضمن اينكه اگر شما اين شيوه را بكار ببريد، خواسته يا ناخواسته به سمت اجرائي اپيك حركت كرده ايد. چون خود شكل هم داراي پيام است . ما در اين نمايش هم از محتوا و هم از شيوه اجرائي بهره برده ايم . شما اگر به نمايش توجه كرده باشيد مي بينيد كه داستان در ابتدا توسط ارباب پاكروان روايت مي شود وبعد مي فهميم كه اين ارباب نوه ارباب پاكروان بوده و ماهك هم همان ماهك قبلي است . سعي كرديم نمايش از همه شيوه هاي روايي و سنتي بهره لازم را ببرد . ضمن اينكه شيوه روايي نمايش را تحت تاثير ژاك و اربابش ميلان كوندرا بودم تا خود برشت . ضمن اينكه ايده تغيير رويه ارباب پاكروان بر اثر خوردن به ديوار را از ارباب پونتلاي برشت گرفتم . بعد هم اين تغيير رويه سريع ارباب پاكروان بر گرفته از نمايش هاي ايراني بخصوص تخته حوضي است . اين باعث شده تا به نمايشي بودن نزديكتر باشيم . منتهي چرا اين داستان در اينجا انجام مي شود، بر مي گردد به تحقيقي كه من در باره تهران قديم داشتم و در آن به شورشي برخوردم كه زنان چاله ميدان تهران در سال 1277 هجري شمسي به خاطر قحطي ، جلوي كالسكه ناصر الدين شاه را مي گيرند ودر شهر اخلال بوجود مي آورند . من در ايران دنبال مقطعي مي گشتم كه درآن بتوانم با اتفاقي كه ارباب پونتيلاي برشت داشت همسويي كند .
* شيوه روايت نمايش شما به گونه اي است كه تماشاگر در ابتداي نمايش و تقريبا تا يك سوم از آن دچار گنگي و سردرگمي از فهم قصه مي شود . اول اينكه به ما بگويد اصلا اين موضوع را قبول داريد يا نه؟ وبعد اگرجوابتان آري است . آيا اين به شيوه اجرائي نمايش باز مي گردد ؟
- من قبول ندارم كه نمايشم گنگ و نامفهوم است . اين را در برخورد با تماشاگران اذعان دارم . البته نمايش من فقط قصه ارباب پاكروان نيست ، بلكه قصه ماهك خوش سيما هم هست . در واقع ماهك نماينده قشر فقير مردم و در نمايش كاملا روشن است . آنها از همان ابتدا مي گويند ما داريم قصه اي را تعريف مي كنيم و خودشان هم قصه اي كه تعريف مي كنند را بازي مي كنند . اين مساله به وضوح در متن نوشته شده و قابل ارائه است . حالا در اجرا سعي كرديم تا به عنصر فاصله گذاري تاكيد بيشتري نشان بدهيم . نمي دانم شما كدام اجراي ما را ديديد ، ولي ما در طول اجرا هم در حال تجربه كردن هستيم . ما در اين نمايش تمام سعي خود را بر اين گذاشتيم كه تماشاگر نتواند حس همذات پنداري با نمايش داشته باشد و توجه اش بيشتر به قصه اي كه مي بيند و مي شنود معطوف باشد . اگر تماشاگرآزار مي بيند اين به عمد بوده . چون من بدم نمي آيد كه تماشاگر با آزاري كه از تفاوت شيوه هاي اجرائي مي بيند ذهنش از همذات پنداري در نمايش دور و معطوف قصه شود. به اين جهت خيلي از اهداف من دور نبوده . براي همين اين تجربه اي بوده در تاكيد فاصله گذاري .
* چه اصراري داريد كه تماشاگر با نمايش شما ارتباط بر قرار نكند ؟
- اينكه تماشاگر بفهمد ما داريم يك نمايش را در صحنه نشان مي دهيم نه يك واقعيت . دوم اينكه نمايش ما بر اساس درام ارسطوئي پيش نرفته است و اينكه تماشاگر در مورد اتفاقي كه روي صحنه مي افتد فكر بيشتري بكند. خوب اين از نظر من فايده دارد .
* ماهك در واقع سياه نمايش هاي تخت حوضي به حساب مي آيد. ولي چرا اينقدر كمرنگ است ؟
- در سياه بازي ، سياه ، آزادي عمل زيادي دارد و در واقع نقش محوري نمايش به حساب مي آيد . اما در اين نمايش ماهك نقش محوري نيست . چون در اينجا مهمتر از ماهك ارباب پاكروان است . ماهك در اينجا نماينده نويسنده اي است كه فريب مي خورد . چون من در اينجا فقط نقد مردم را نمي كنم . بلكه نقد آدمهايي كه داعيه روشنفكري دارند راهم مي كنم . سياه مي تواند نمايش را به جائي ببرد كه مورد نظر ما نبود . چون خاصيت سياه در اين است كه مي تواند مدتها روي يك كلمه كار كند . كه اين موضوع هيچ ربطي به نمايش ما نداشت . من نمي خواستم تمركز اصلي ام روي سياه باشد . يكي از نقش هاي اصلي من ماهك است . آدمهاي ديگر هم اهميت دارند . ضمن اينكه شعار اصلي ما در ارتبا ط با ارباب پاكروان است . اينكه ارباب پاكروان در هر شرايطي ارباب پاكروان است .
* چرا اين نمايش را در تالار سنگلج كه ويژه نمايش هاي آييني وسنتي است، اجرا نكرديد ؟
- ما نمايشمان را خيلي تجربي مي دانيم . در جاهايي توانستيم به آنچه مي خواستيم برسيم و در جاهايي هم متوجه ضعف خود شديم . تالار سنگلج خيلي به سمت كارهاي تجربي نمي رود و بيشتر نمايش هايي را اجرا مي كند كه وفاداري شان به نمايش هاي سنتي بيش از اين چيزي است كه ما ارائه كرديم . ضمن اينكه من سني مي خواستم كه ارتباط تنگاتنگ با تماشاگران داشته باشد. تالار مولوي اين امكان را به ما مي داد .
* چرا نمايش شما فقط هجده اجرا مي رود ؟ آيا اين مشكل گروه هاي ديگر هم هست ؟
- بله . اين ظلمي است كه به همه گروهها ي تئاتري مي شود. من فكر مي كنم براي نمايش هايي كه وقت زيادي را صرف تمرين مي كنند، بايد شرايطي را فراهم كنند كه كمي بيشتر اجرا بروند. البته من مي دانم كمبود سالن وجود دارد و انبوه مخاطب . ولي مي شود با تمهيداتي امكان اجراي دوباره آن را فراهم كرد. چون گروه اجرائي نمايش با حضور تماشاگر و اجراي بلند مدت مي تواند حاصل تلاش گروهي خويش را پيدا كند.
* از اينكه در اين مصاحبه شركت كرديد متشكريم.
- من هم ممنونم.
نظر شما