به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر چکیده دوازدهمین جلسه از بحث حسد از سلسله مباحث اخلاق مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی است که فایل صوتی آن در سایت دفتر حفظ و نشر آثار وی موجود است.
قال امام المجتبی(ع): «هلاک الناس فی ثلاث: الکبر،الحرص، الحسد. الکبر به هلاک الدین و به لعن ابلیس.الحرص عدو النفس و به اخرجآدم من الجنة. الحسد رائدالسوء و به قتل قابیل هابیل.»
امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: هلاکت و نابودی مردم در سه چیز است: کبر و حرص و حسد. تکبر که به سبب آن دین از بین می رود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت. حرص که دشمن جان آدمی ست و به واسطه آن آدم از بهشت خارج شد. حسد که سر رشته بدی است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
در مطالب گذشته به بیان راه های پیشگیری از ابتلا به این رذیله پرداختیم.
یکی از راه های موثر این است که انسان هر کاری را که برای دیگری انجام می دهد با قصد و نیت الهی باشد و همین که نیت یک کار خدایی باشد دیگر توقعی از افراد ایجاد نخواهد شد. (و می دانیم که متوقع بودن از افراد زمینه خوبی برای ابتلا به حسد است که با این روش جلوی آن گرفته می شود.) از طرفی، اگر کسی خدمتی به او کرد این کار را ببیند و در نظر داشته باشد و تشکر کند.
نکته حائز اهمیت اینکه اگر خدمتی را خودمان برای افراد انجام دهیم بایستی آنرا نادیده بگیریم و نیت الهی داشته باشیم و از دیگران توقعی نداشته باشیم، لکن اگر کسی برای ما کاری انجام داد نباید بگوییم که او برای خدا انجام داده است دیگر! تشکر نباید بکنیم و ... خیر! بلکه باید حتماً کار خیر او را بزرگ ببینیم و از او در درون و بیرون سپاسگزار باشیم و حتی در مرتبه ای بالاتر، اگر مشاهده کردیم که کسی برای فرد دیگری هم خدمتی انجام داد، ما از درون خوشحال باشیم و از جانب خودمان نیز برای کار خیر و خدمتی که فردی به فرد دیگر رسانیده از او تشکر کنیم. حالت مقابل، اینست که اگر کسی بدی در حق ما کرد از او بگذریم و عفوش کنیم.
چه اقسامی از حسد از نظر شرعی منعی بر آن نیست؟ (یا بررسی حرام بودن یا نبودن اقسام حسد)
در دچار شدن به حالت حسد سه دسته کلی را ذکر می کنیم:
اول آنکه کسی از زوال نعمت از غیر خوشحال شود و این خوشحالی ادامه داشته باشد اما فقط یک حالت درونی باشد و نمود بیرونی پیدا نکند.
دوم آنکه آدمی از زوال نعمت از غیر یا مبتلا شدنش به نقمتی، خوشحال و از متنعم شدنش به نعمت ناراحت شود و اینها فقط حالاتی درونی نبوده، در اعمال او تجلی کند و او را به وادی غیبت و تهمت و ... بکشاند.
سوم آنکه از زوال نعمت از غیر دچار حالت خوشحالی آنی شود و با اختیار خودش جلوی ادامه آن حالت را گرفته و حتی از دچار شدنش به همان یک لحظه نیز ناراحت شود.
علمای علم اخلاق از نظر فقهی حالت اول و دوم را در ابتدای امر، نهی می کنند. اما اگر بنا شد که این حالت ادامه دار باشد و فرد تلاشی برای از بین بردن آن نکرده و به آثار خارجی این حالت گرفتار شود، حرام می دانند. در واقع کسی که به قسم اول حسد گرفتار آمده باشد یک حرام را مرتکب شده و آن ادامه حالت درونی حسادت است. کسی که به قسم دوم مبتلا شده باشد دو حرام مرتکب شده و مستحق دو بار عذاب خواهد بود، یکی به سبب عمل زشتی که مرتکب شده، اعم از دروغ و غیبت و تهمت و ... و حرام دیگر، استمرار حالت درونی حسدورزی. اما کسانی که حالت سوم در باره شان صدق کند حرامی مرتکب نشده اند.
البته برخی علمای اخلاق فقط حالتی را حرام می دانند که منجر به عملی بیرونی شود.
در قسمتی از یک روایت که از امام صادق(ع) و به نقل از حضرت رسول(ص) نقل شده است ایشان می فرمایند کسی که دست و زبانش را حفظ کند، از حسد در امان است. از این روایت به جز آنکه مؤید مطلب بالاست می توان دربافت که یکی از راه های پیشگیری از ابتلا به حسد مراقبه اعضا و جوارح، من جمله دست و زبان است.
علیرغم اینکه گفتیم حالت ابتدایی حسد شاید ناخودآگاه باشد اما هم اکنون می گوییم که انسان می تواند خود را در حالتی قرار دهد که آن خطور اولیه را هم نداشته باشد و در قسم چهارمی که بیان می کنیم قرار دهد. اگر انسان از نظر درونی روی بعد معرفتی اش کار کند و از نظر بیرونی و در بعد عملی آنقدر عمل صالح انجام دهد که اصلا امواج شیطانی بر روی روحش هیچ تاثیری نداشته باشد در قسم چهارم قرار خواهد داشت که پا جای پای انبیاء و اولیاء و معصومین گذاشتن است یعنی نفس در حالتی قرار گیرد که با وجود اینکه ممکن است به ذهنش خطور کند که فردی متنعم به نعمت است اما از تصور اینکه بخواهد از زوال نعمت از او خوشحال شود نیز پرهیز دارد و انگار که زشتی این اتفاق برای او مجسم و پیش چشمش ظاهر باشد.
این دسته از افراد، به مرتبه ای رسیده اند که نه تنها از متنعم شدن افراد به نعمتی ناراحت نمی شوند که خوشحال هم می شوند و تازه، این پایین ترین مرتبه در این خط سیر است. مرتبه عالی این قسم آن است که افراد خودساخته، نه تنها از متنعم بودن دیگران به نعمتی خوشحالند که حتی نعمت هایی که دیگران از آنها برخوردارند به هیچ عنوان به نظرش هم نمی آید و به آنها چشمی ندارد. نه نعمت ها مادی و نه معنوی.
در روایات آمده است که اولیای خدا چیزی جر لقای خدا نمی خواهند و به جز این، هیچ نعمت حقیقی اصلاً نمی دانند که جویای آن باشند. انسانی که دیدش وسیع و نظرش بلند است اصلاً نعم دنیایی را نعمت حقیقی نمی دانند. آنان که مست باده محبت حق اند زبان حالشان اینگونه است:
کنم مصالحه یک سر / به صالحان می کوثر
به شرط آنکه نگیرند / این پیاله ز دستم
این افراد در سیر الی الله، از ملکوت گذشته اند و جبروت را رد کرده اند؛ چه رسد به ناسوت؟ ...
نظر شما