۱ بهمن ۱۳۸۴، ۱۴:۲۴

/ اختصاصي مهر/ به روايت محمد رضا سرشار :

دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان از شكل گيري تا انحلال

دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان از شكل گيري تا انحلال

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : آنچه مي خوانيد نگاهي به مقطعي حساس از ادبيات كودكان و نوجوانان در ايران و فعالان اين عرصه دارد ، زماني كه جمعي از چهره هاي اين حوزه ادبي بر آن بودند تا با ايجاد تشكلها و انجمن هاي حرفه اي و صنفي ، هويتي مستقل و راهبردي بلند مدت را براي ادبيات كودك و نوجوان تعريف و ترسيم كنند و ...



( قصه گوي سابق و نام آشناي ظهر جمعه راديو - محمد رضا سرشار )
---------------------------

به گزارش مهر ، در اين مطلب كه به قلم  محمد رضا سرشار ( رضا رهگذر ) تهيه و تنظيم شده ، آمده است  : حدود دو سال و نيم بعد از بيرون آمدنم از « خانه هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان »، در اواخر پاييز سال 1363، جمعي حدوداً پانزده نفر از نويسندگان، شاعران و يك تصويرگر كتابهاي كودكان و نوجوانان،‌ در منزل استيجاري مصطفي رحماندوست، واقع در طبقه دوم يك خانه قديمي آجر بهمني، در يكي از كوچه‌هاي بسيار باريك يكي از خيابانهاي فرعي منشعب از خيابان نواب صفوي تهران، دور هم جمع شدند ؛ تا، بي آنكه شايد خود بدانند، بعدها بنيانهاي دومين تشكيل از دست‌ اندركاران ادبيات كودكان و نوجوان، در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در كشور را، شكل دهند .

جز خودم و رحماندوست ، بعضي از ساير كساني كه تصور مي‌كنم در اين نشست حضور داشتند ، عبارت بودند از: محمد ميركياني، قاسمعلي فراست ـ كه تا آن زمان هيچ فعاليتي در عصه ادبيات كودك و نوجوان نداشت ـ ، اميرحسين فردي، فريدون عموزاده خليلي، مصطفي خرامان، حسين فتاحي، محمدعلي كشاورز (تصويرگر)، جعفر ابراهيمي و حسن احمدي.
چايي و ميوه‌اي؛ و بعد صحبت از اين به ميان آمد كه در نبود هيچ محلي براي گرد هم آمدن آزاد دست ‌اندركاران ادبيات كودكان و نوجوانان براي با خبر شدن از احوال يكديگر و احياناً كمك گرفتن از هم در بعضي امور، بهترين كار اين است كه خود دلسوزان اين عرصه، آستينها را بالا بزنند، و در قالب برگزاري جلسات منظم خانگي‌اي، اين خلأ را، در حد امكان، پر كنند.

من كه آن تجربه نادلپذير حضور در «خانه هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان» را داشتم، و در ضمن، مثل هميشه ، دوست‌ تر مي‌ داشتم سر در لاك خود داشته باشم و كار خودم را بكنم، قبلاً اشتياق و رغبتي به ورود مجدد در اين عرصه، ولو با نامي اندك متفاوت را نداشتم. اما احساس وظيفه در قبال ضرورت انقلاب و ادبيات كشور، سبب شد كه ابراز مخالفت نكنم. خاصه اينكه، با گذشت حدود شش سال از پيروزي انقلاب و آشكارتر شدن بعضي خط و خطوط و گرايشها، تركيب مجموعه فعلي را هر چند نا آزموده ‌تر، اما به مراتب، ساده‌ تر، مردمي ‌تر، مستقل ‌تر، مسلمان ‌تر و انقلابي ‌تر مي‌يافتم.



خوب و عزيزي - ايران زيبا !
پاينده باشي - اي خانه ما ...
( مصطفي رحماندوست )

-----------------

بچه‌هاي حاضر، تقريباً همه، برخاسته از طبقات متوسط به پايين جامعه، تقريباً همگي شهرستاني يا داراي پدر و مادرهاي شهرستاني، با همان سادگي و فرهنگ ويژه، عمدتاً فاقد پيچيدگيهاي عملكرد و رفتاري و وابستگي آشكار و پنهان به جريانها، مراكز و شخصيتهاي سياسي و اجرايي خاص، و در يك كلام، به معني واقعي كلمه، مستقل و خودشان بودند. هيچ ماجراي پنهان و پشت پرده‌اي در كار نبود؛ و ظاهر و باطنشان، همين بود كه مي‌نمود. به همين سبب هم، از هيچ جا، حتي در حد داشتن يك اتاق به عنوان دفتر، يا بودجه‌اي در حد يك پذيرايي ساده هم، حمايت نمي‌شدند. به اضافه اينكه، جمع، كاملاً مردانه بود؛ و اين خود، در آن شرايط، ضريب سلامت در روابط را، به مقدار بسيار زيادي بالا مي‌برد، و آرامش خيالي به من مي‌داد.

طبعاً، و از آنجا كه اين پيشنهاد، هيچ مخالفي نداشت، با اكثريت مطلق آراء، تصويب شد. بنابراين شد، كه از آن به بعد، كه از آن به بعد، اين نشستها، هر دو هفته يك بار، در منزل يكي از دوستان داوطلب، برگزار شود؛ و خبردهي و هزينه پذيرايي، بر عهده ميزبان باشد. تا هم به لحاظ مالي بر شخص خاصي تحميل نشود؛ هم اين موضوع، باعث تعبير و تفسير خاصي نشود؛ هم افراد با يكديگر، از نزديك آشناتر شوند. (هر چند در عمل، محل برگزاري اين جلسات، به خانه پنج ـ شش نفر خاص محدود شد؛ و بقيه، به هر دليل، داوطلب اين كار نشدند، يا آنكه به سبب بعد مسافت خانه‌شان و دشواري رفت و آمد به آنها، از اين ميزباني، معاف شدند.)

به گزارش مهر ، سرشار در ادامه آورده است : اين نشست ها، در ابتدا، هيچ آداب و ترتيب و برنامه خاصي نداشت. بنابر تجديد ديدار و احوالپرسي و گپي دوستانه بود. كه از آنجا كه در آن زمان، همه، بسيار جوان، فاقد هر گونه تعلقات مادي و وابستگيهاي سياسي متفاوت و جاه‌طلبي و خود بزرگ‌تر و برتربيني، و داراي اوقات فراقت لازم بودند، جلسات، بسيار شيرين و گرم و دوستانه از كار درمي‌آمد؛ و ناخواسته، منشأ خيرات و بركاتي براي بعضي از حاضران نيز مي‌شد. تا آنكه با گذشت چند جلسه و عادي شدن اين ديدارها براي عده‌اي، چند نفر، اين موضوع را پيش كشيدند كه «حيف است اين گرد هماييهاي ارزشمند، صرفاً با سلام و احوالپرسي و گپ‌زدن و خوردن چاي و شيريني و ميوه سپري شود. بهتر است با يك برنامه‌ريزي حساب شده، از ظرفيت اين جمع، استفاده بيشتري در جهت بهبود وضعيت هنر و ادبيات كودك و نوجوان كشور به عمل آيد.»




فريدون عموزاده خليلي
سردبير سابق سروش نوجوان و سردبير فعلي " چلچراغ "

------------------------------------------

در اين ميان، عده‌ اي ـ برخي از سر بي‌انگيزگي و تنبل، و بعضي چه بسا از سر تجربه و دور انديشي و دلسوزي ـ با اين پيشنهاد، مخالف بودند. آنان معتقد بودند : « دست خدا، با جماعت است . همين قدر كه هر چندگاه، فارغ از مشغله ‌هاي روزمره ، يكديگر را مي‌بينيم و از هم، احوالي مي‌پرسيم و گپي مي‌زنيم ، خودش غنيمت است . » اين عده ، استدلال مي‌كردند :  « راز گرمي  و گيرايي اين نشست ها، همين فارغ بودن افراد آن از كار و مسئوليت و تعهد، و آزادي مطلق آنان ـ حتي در حضور يك يا چند در ميان در اين جلسات ـ است. به محض اينكه بنابر برنامه‌ريزي و تقسيم كار و وظيفه و اين قبيل مسائل شود، اختلافها آغاز مي‌شود؛ و جمع، رو به تشتت و تفرق مي‌رود. پس، بهتر است هيچ آداب و ترتيبي بجوييم، و همين حالت گعده ‌اي جمع را حفظ كنيم و مغتنم بشماريم.»

پيشنهاد هر دو گروه، مايه‌هايي از واقعيت‌هاي غيرقابل انكار در خود داشت: تداوم جلسات به همان شكل عادي، و بدون هر گونه برنامه و بهره‌گيري، به مرور زمان، باعث يكنواختي و كم جاذبگي آن، لااقل براي كساني مي‌شد كه با هم در يك جا كار مي‌كردند، و در طول روز و هفته و ماه، به كرات يكديگر را مي‌ديدند؛ و چه بسا بعضاً، با يكديگر، رفت و آمد خانوادگي هم داشتند. از آن سو، فعاليت مجموعه‌اي هر چند به لحاظ كيفي ارزشمند، اما فاقد هر گونه مكان براي استقرار و بودجه براي هزينه و نيز ضمانت اجرايي براي مصوبات و تضمين براي استفاده از فرآورده‌هايش، نه مقدور و نه ثمربخش مي‌نمود. خاصه آنكه، برخي از افراد، در مراكزي كار مي‌كردند كه چه بسا مي‌توانستند با استفاده از بودجه و امكانات آنجا، اغلب يا همه كارهايي را كه در اين زمينه از اين جمع كوچك برمي‌آمد، چه بسا حتي به شكل مطلوب‌تر، انجام دهند.

به هر رو، حالت پيچيده‌اي پديد آمده بود: در اينكه از يك جمع همكار همسو، به هر حال خيرهايي برمي‌خيزد كه در تفرق آنان حاصل نمي‌شود، گمان نمي‌رود شك داشت. اما با گذشت چند جلسه به آن صورت ابتدايي ، اين احساس نيز يك واقعيت بود كه براي تداوم بخشيدن به انگيزه افراد براي شركت در اين نشستها، به هر حال نياز به يك سلسله تدابير جانبي هست. اما آن حلقه مفقوده، آيا همان برنامه‌ريزي و تقسيم وظيفه و اين قبيل فعاليتها بود يا نه، نكته‌اي بود كه در آن زمان ، بر هيچ  يك از اصحاب آن نشست ها، آشكار نبود.

سرانجام ، پس از بحثهاي مستوفا در اين باره، اكثريت با كساني شد كه طرفدار هدفمند و شمرده شدن اين جلسات بودند. و همين امر، ناخواسته، اولين زنگ خطر را براي اين جمع كوچك تازه پا به صدا درآورد؛ و باعث اولين انشعاب و تفرقه غيرعلني، در ميان آن شد: به تدريج و بدون هرگونه اعلام رسمي، بعضي از افراد، ديگر به اين جلسات نيامدند؛ وعده افراد پاي ثابت آن، به چيزي نزديك به ده نفر، تقليل يافت. با اين همه، در موارد لازم، اين جمع، مي‌توانست تا حدود حداقل سي امضا، از اهالي شاخص عرصه هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان را، براي پاي بيانيه‌ها و اعلاميه‌هاي خودف جمع كند؛ همچنان كه حداقل در دو مورد، چنين كاري كرد.
از جمله كارهاي شاخص اين مجموعه، ارائه يك پيشنهاد به مسئولان فرهنگي كشور، و صدور يك بيانيه، خطاب به دبير كل سازمان ملل بود.

در پيشنهاد مورد اشاره، از مسئولان ذيربط خواسته شده بود كه با توجه به نبود روز يا هفته‌اي براي ترغيب كودكان و نوئجوانان به مطالعه ، از هشتم آبان ماه (سالروز شهادت محمدحسين فهميده) تا چهاردهم اين ماه، به عنوان «هفته ايراني كتاب كودك و نوجوان» نامگذاري، و در تقديم رسمي كشور وار شود؛ تا در اين ايام با برگزاري مراسم و برنامه‌هاييف توجه جامعه به اين مقوله مهم، بيشتر جلب شود.



حسين فتاحي
نويسنده رمان مشهور " آتش در خرمن "

--------------------------

اگرچه به سبب ناآشنايي مجموعه با راههاي تحقق اين امر و عدم پيگيري اين پيشنهاد از مجاري رسمي و قانوني، اين پيشنهاد، در آن زمان عملي نشد،1 اما بعدها، روز هشتم آبان به عنوان «روز نوجوان» و «روز بسيج دانش‌آموزي» تعيين، و در تقويم رسمي كشور وارد شد. به اضافه آنكه، همه ساله، در نيمه اول آبان، عملاً «هفته كتاب» برگزار شد؛ و طي آن، شاهد برگزاري نمايشگاه‌ها و مراسمي در اين ارتباط، در سطح كشور، هستيم. هر چند به ندرت نيز (مثل سال 83) به علت بي‌نظمي‌هاي موجود در وزارت فرهنگ و ارشاد، شاهد انتقال اين هفته به ماه‌ آذر، بوده‌ايم. بيانيه مجموعه خطاب به خاويار پرز دوكوئيا، دبيركل سازمان ملل متحد نيز، در محكوم كردن بمباران برخي مدارس كشور و شهادت مظلومانه جمعي از دانش‌آموزان كشورمان در اين ماجرا، توسط هواپيماهاي رژيم متجاوز عراق، و سكوت مجامع بين‌المللي مدعي دفاع از حقوق كودكان و حقوق بشر، از جمله سازمان ملل متحد، در قبال اين جنايات بود.

اين بيانيه، كه براي اغلب مطبوعات كشور فرستاده شده بود، تنها در ماهنامه «كيهان فرهنگي»، آن هم بدون اعلام عده و اسامي امضا كنندگان، به چاپ رسيد.

در همين زمان بود، كه مجموعه، براي تأكيد بيشتر بر هويتش، اقدام به انتخاب نام «دفتر هنر ادب كودك و نوجوان» براي خود كرد.
با توجه به زمينه خالي موجود در عرصه نقد و بررسي، پژوهش و مباحث نظري ادبيات كودكان و نوجوانان، «دفتر ...»، تصميم به اقدام به يك كار جمعي مستمر و زيربنايي در اين عرصه‌ها گرفت. سفر مصطفي رحماندوست به نمايشگاه سالانه كتاب كودك و نوجوان بولونياي ايتاليا در بهار 1365، و گزارشي كه او از فعاليت‌هاي گسترده دشمنان، از جمله رژيم  بعث عراق و شخص صدام حسين ( 2 ) در اين عرصه ارائه كرد، در تسريع در به مرحله عمل در آمدن آن تصميم، بسيار مؤثر افتاد.

از جمله، من پيشنهاد انتشار يك فصلنامه تخصصي ويژه بررسي مسائل هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان» از طرف مجموعه را دادم؛ و بر لزوم و فايده آن، پافشاري كردم. تا آنكه بقيه نيز بر آن صحه گذاشتند.
به دنبال آن، چارچوب و برنامه كاري مبسوط و مشروحي براي اين فصلنامه، تهيه كردم. آن را در يكي دو نشست «دفتر» خواندم. و پس از برخي جرح و تعديل‌هاي جزئي از سوي بقيه، به عنوان مل كار، به تصويب رسيد. اما وجود سه مشكل نبود داوطلب واجد شرايطي براي تقبل سرپرستي و مسئوليت كار، نبود نيروهاي كار آزموده حاضر به يراق متعهد براي تأمين مطالب، و فقدان پشتوانه مالي براي چاپ و نشر اين جنگ تخصصي، سبب شد كه اين طرح، ماهها، مسكوت بماند.
تا آنكه در زمستان 1365، فقط و فقط براي‌ آنكه اين كار پا بگيرد، به صورت افتخاري و در قبال دريافت هيچ گونه حق‌الزحمه‌اي، شخصاً، سردبيري و اداره اين فصلنامه را برعهده گرفتم. نام فصلنامه نيز، «قلمرو ادبيات كودكان» انتخاب شد؛ كه اختصاراً «قلمرو» خوانده مي‌شد.

به هر ترتيب، تا پايان بهار 1366، مطالب اولين شماره «قلمرو» را آماده كردم. براي چاپ و نشر، ابتدا، ظاهراً با حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، وارد مذاكره شديم. توافقهاي كلي حاصل، و قرار و مدارهاي اوليه، گذاشته شد. اما در عمل، به سبب مسائلي كه از سوي مدير انتشارات وقت اين نهاد ـ از جمله كمبود فيلم و زينك و كاغذ و مسائلي از اين قبيل ـ مطرح شد، همچنين، بيم از مخدوش شدن استقلال مجموعه و انتصاب آن به مراكز دولتي ـ از سوي ما ـ سبب شد كه اين همكاري، محقق نشود.
متعاقب آن، بنا شد كه «قلمرو»، براي چاپ و نشر، به يك ناشر خصوصي علاقه‌مند به فعاليتهاي زير بنايي فرهنگي سپرده شود. كه نهايتاً انتشارات رجا، به صاحب امتيازي يكي از معاونان وقت ـ يا سابق ـ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به نام آقاي ميرطاووسي، داوطلب نشر آن شد؛ و اولين شماره آن، در پاييز 1366، با شمارگان 000/5 نسخه، در 138 صفحه قطع وزيري، به چاپ رسيد و منتشر شد ( 3 ) .

« قلمرو»، علاوه بر مقالات ترجمه‌اي و تأليفي تخصصي در زمينه تاريخچه و مباحث نظري ادبيات كودكان و نوجوانان، شامل كتاب‌شناسي توصيفي ـ كه توسط تيمي از اعضاي «دفتر»، به سرپرستي خود من؛ و آن هم كاملاً به صورت افتخاري انجام مي‌شد ـ ، مصاحبه، اخبار، نقد كتاب، جستجوي رد پاي مطالب ادبي مناسب كودكان و نوجوانان در متون كهن ادبي (اواخر، تحت عنوان «كودكان در آينه ادب كهن ما»)، گزارش، مقاله‌نامه توصيفي و مطالبي از اين قبيل بود؛ كه همين سرفصل‌ها و قالب، بعدها عيناً، يا گاه با اندكي تغيير، در فصلنامه‌هاي «پويش» كانون پرورش فكري (توسط خود من) و «پژوهشنامه» (توسط مهدي حجواني) مورد پيروي قرار گرفت.

تا پايان عمر «دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان»، يعني زمستان 1368، با همه مشكلات و فقدان امكانات ، سردبيري « قلمرو» را ـ به همان صورت افتخاري ـ ادامه دادم؛ و در طول دو سال، موفق به انتشار چهار شماره آن، به شكل آبرومندانه شدم.4
مطالب اين چهار شماره، به تفكيك، عبارت بودند از:

قلمرو شماره 1 (138 صفحه): « اهميت ادبيات كودكان و نوجوانان » / مدخل ، «دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان» چگونه تشكيل شد / ادبيات كودكان در قبل و بعد از انقلاب (رضا رهگذر) / هدف و نحوه انتخاب كتاب برگزيده سال توسط «دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان» / كتاب‌شناسي توصيفي (واحد بررسي كتاب «دفتر ...») / كتاب درماني (محمود گلزاري) / رفيق نااهل (قصه‌خواني به شيوه قصه‌گويي) (محمد ميركياني) / نگاهي به كتاب «نيم قرن در باغ شعر كودك» (بيوك ملكي) / پيشنهاد برقراري «هفته ايراني كتاب كودك» / مصاحبه (با محمدعلي كشاورز تصويرساز كتاب كودك، سرپرست واحد طراحي و نقاشي مجلات رشد» و مدرس طراحي «مجتمع دانشگاهي هنر») به مناسبت اقداماتي كه در جهت تهيه پوستر، تمبر، آرم و ... براي هفته ايراني كتاب كودك و نوجوان كرده بود) / مقاله‌نامه توصيفي ادبيات كودكان و نوجوانان (واحد برسي مطبوعات «دفتر ...») / كتابهاي كودكان و نوجوانان در اندونزي (ترجمه بهمن آزاد) / فرم اشتراك «قلمرو».

قلمرو شماره 2 (122 صفحه):
اخبار / سير ادبيات كودك در انگليس (ب . و . آندرسون؛ ترجمه دكتر يعقوب آژند) / نظريات غزالي در آموزش و پرورش / كتاب‌شناسي توصيفي كتابهاي كودكان و نوجوانان (واحد بررسي كتاب «دفتر») / قصه خرگوش و شير (قصه‌خواني به شيوه قصه‌گويي) (محمد ميركياني) / نمايشنامه‌نويس و تئاتر كودكان و نوجوانان» (ترجمه و تأليف مهدي رضا بدلي) / مقاله‌نامه توصيفي هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان (واحد بررسي مطبوعات «دفتر») / نگاهي ديگر به ماهي سياه كوچولو (رضا رهگذر)، فهرست كتابهاي مناسب كودكان و نوجوانان (واحد بررسي كتاب «دفتر») / ادبيات كودكان در اسرائيل (عارف توفيق عطاري) / يك درخواست از كليه كتابداران كشور.

قلمرو شماره 3 (106 صفحه): اخبار دنياي هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان (واحد بررسي مطبوعات «دفتر») / چهره‌هاي برگزيده ادبيات كودكان و نوجوانان (جعفر ابراهيمي، محمد ميركياني) / زير بناي روانشناختي براي داوري در مورد آثار مرتبط با طبيعت و علم در ادبيات كودكان (لويت گارد ووندهايلر؛‌ ترجمه وحيد نيكخواه آزاد) / برنامه‌سازي راديويي براي كودكان (محمد ميركياني) / كتاب‌شناسي توصيفي ادبيات كودكان و نوجوانان (واحد بررسي كتاب «دفتر»)، «شازده كوچولو»، آسماني كه بچه‌ها در آن ستاره‌اي ندارند (مهدي حجواني) / مقاله‌نامه توصيفي هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان (واحد بررسي مطبوعات «دفتر») / ادبيات كودكان در كشورهاي اسكانديناوي (سوئد، نروژ، دانمارك و فنلاند) (س . اف .؛ ترجمه دكتر يعقوب آژند) / گرايشهاي كنوني در ادبيات كودكان (والتر شرف) / در آسمان خيال بچه‌ها (مقدمه و انتخاب از مهدي حجواني)، نگاهي به يك خواندني كودكانه قديمي (تأديب النسوان) (مصطفي رحماندوست) / كودك مجروح (يك قصه منظوم درباره كودكان) (نظامي گنجوي) / قصه‌خوانان در قرنهاي سوم، چهارم و پنجم هجري (محمد ميركياني).

قلمرو شماره 4 (99 صفحه): سير ادبيات كودك در آمريكا (بي . اف .؛ ترجمه دكتر يعقوب آژند) / نگاهي گذرا به «شعر عاميانه» و ارتباط آن با شعر كودك (جعفر ابراهيمي) / طرحهاي تكراري در آثار خاص كودكان و نوجوانان (محمد ميركياني) / ادبيات كودكان صهيونيستي (عرجي العاصي؛ ترجمه حسين سيدي) / اگر در صد سال قبل يا بعد مي‌بوديد چه مي‌كرديد؟ (آثار كودكان و نوجوانان؛ به انتخاب مهدي حجواني) / كتاب‌شناسي تحليلي (واحد بررسي كتاب «دفتر») / كودكان در آينه ادبيات كهن ايران (بوستان سعدي) / نگاهي به يك خواندني كودكانه قديمي (جنگلستان؛ سروده حسين دانش) (مصطفي رحماندوست) / نقد سه كتاب ويژه كودكان و نوجوانان (زيباترين تصوير، قورباغه سبز، دم مارمولك) (رضا رهگذر) / اخبار / مقاله‌نامه توصيفي / شيوه اجرا در تئاتر كودكان و نوجوانان (داوود كيانيان) / نقد و بررسي كتاب «تئاتر كودك از ديدگاه هنر و روان‌شناسي» (علي‌اكبر حليمي).

علاوه بر آنچه گفته شد، «دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان» از سال 1366، به بررسي كليه كتابهاي چاپ اول منتشره براي كودكان و نوجوانان در هر سال، و انتخاب آثار برگزيده در دو شاخه تأليف و ترجمه، معرفي و اهداي جايزه نقدي و مدال افتخار «دفتر» به اين آثار، در هفته ايراني كتاب كودك و نوجوان» تصميم گرفت. همچنين بنا بر آن شد كه ـ در صورت وجود ـ همه ساله، ناشري را كه بيشترين تلاش كمي و كيفي را در سال گذشته، در سال گذشته، در زمينه انتشار آثار مناسب براي كودك و نوجوانان انجام داده است شناسايي كند، و با اهداي مدال افتخار «دفتر»، او را مورد تقدير قرار دهد.

انتشار «فراخوان» كتابداران سراسر كشور ـ از طريق «قلمرو» شماره 2 ـ با هدف تعيين پر مراجع‌ترين كتابهاي كودكان و نوجوانان در هر سال، براي تعيين محبوب‌ترين كتابهاي كودك و نوجوان هر سال، به منظور پژوهش علمي درباره گرايشهاي مطالعاتي اين مقاطع سني، از جمله، ديگر طرحهاي «دفتر» بود.
به اين ترتيب، «دفتر هنر و ادب كودك و نوجوان»، توانست حدود پنج سال تمام دوام بياورد. در اين ميان، كسي كه سنگين‌ترين كار مجموعه را بي‌هيچ چشمداشتي برعهده داشت، در واقع صاحب اين قلم بودم. علاوه بر تدارك و انتشار «قلمرو» ـ بي‌ حتي يك ريال هزينه و معونه براي «دفتر» ـ ، برخي از پيشنهادها و طرحهاي مصوب «دفتر» نيز، پيشنهاد من بود. به اضافه آنكه، در انتخاب كتاب سال «دفتر» يا تهيه كتاب‌شناسي توصيفي «قلمرو» ـ كه كاري بسيار زمانبر بود ـ يكي از پاهاي ثابت كار، نگارنده بود.
به گزارش مهر ، رضا رهگذر در ادامه آورده است : كساني همچون فريدون عموزاده خليلي، حسن احمدي، مصطفي خرامان، سميرا اصلانپور، حسين فتاحي، محمد ميركياني و محمدجواد جزيني‌ نيز، بدون دريافت هيچ حق‌الزحمه ‌اي، به تناوب، در تهيه مقاله ‌نامه توصيفي يا كتابشناسي توصيفي لااقل يك شماره « قلمرو »، همكاري كردند .  باقي اعضا، در بهترين صورت، فقط حضور منظمي در جلسات دو هفته يك بار خانگي «دفتر» داشتند. آنان در بيرون، نه مسئوليتي به عهده مي ‌گرفتند و نه كاري براي مجموعه انجام مي‌دادند. با اين همه، ما به همين نيز، قانع بوديم. بعضي دوستان هم، لااقل در سالهاي آخر، انگيزه كافي براي شركت در اين جلسات نداشتند. اما با توصيه و صحبت و اصرار بقيه، در واقع، در رود بايستي قرار مي‌گرفتند، و به جلسه مي‌آمدند. از آن جمله، يكي از افراد بود؛ كه جلسات «دفتر» با فوتبال روزهاي سه‌شنبه او تلاقي مي‌كرد؛ و همان دو هفته يك بار هم، به زور، به اين نشستها مي‌كشانديمش. فراموش نمي‌كنم كه حتي يك بار، در برابر اصرار من، با لحني ناراحت گفت: «فايده‌اش چيست هي دور هم جمع مي‌شويم و چاي و شيريني و ميوه مي‌خوريم! »

تا آنكه اوايل سال 1368، نزديك به نيمي از اعضاي اندك «دفتر»، به دلايلي كاملاً شخصي، خود را از اين مجموعه، كنار كشيدند. در اين سال، با كنار گذارده شدن كل اعضاي واحد ادبيات حوزه هنري (جز من) و محسن مخملباف از حوزه هنري ، توسط آقاي زم، ـ يكباره ، آن عده از كاركنان آن واحد ، عضو « دفتر» هم بودند (عموزاده خليلي ، مصطفي خرامان ،  بيوك ملكي و حسن احمدي ) از « دفتر» هم خود را كنار كشيدند و به جلسات آن نيامدند .  ته قضيه، من ، رحماندوست ،  فتاحي ، ميركياني و فردي مانديم.

در اين چند نفر هم، تنها كساني كه مسئوليت مي‌پذيرفتند، در وهله اول من، و بعد، با فاصله، محمد ميركياني بود. نتيجه آن شد كه در آخرين جلسه‌اي كه در زمستان 1368، از قضا در منزل استيجاري ما، واقع در كوچه دبستان علوي منشعب از خيابان ايران برگزار شد، من، خسته ـ بسيار خسته ـ از بار سنگيني كه در واقع به تنهايي بايستي بر دوش مي‌كشيدم، به اين وضعيت اعتراض كردم، و خواهان مسئوليت ‌پذيري ساير دوستان شدم .

يكي از دوستان، كه در تمام اين مدت پنج سال و اندي، با وجود داشتن توان و امكان كافي، عملاً هيچ مسئوليت اجرايي نپذيرفته بود، به جاي آنكه در جستجوي چاره، در روش گذشته ‌اش تجديدنظر و گوشه ‌اي از بار را از دوش من بردارد و خود بر دوش بگيرد ، به اعتراض من اعتراض كرد، و پيرانه‌سر، كوشيد لب به نصيحتم بگشايد كه طاقت نياوردم ؛ و در دم ، استعفايم را از عضويت در « دفتر»، اعلام كردم . و نشان به همان نشاني ، كه در همان نشست ، « دفتر هنر و ادب كودك  و نوجوان » براي هميشه فرو پاشيد ؛ و به تاريخ پيوست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ پس از چندي، از دفتر وزير فرهنگ و ارشاد، تلفني با ما تماس گرفتند و گفتند: اين پيشنهاد، بايد از طريق وزير، در « شوراي فرهنگ عمومي » مطرح شود. اما براي اين كار، نيازمند توضيحات بيشتري هستيم. » در پي‌ آن ، دست به كار نوشتن نامه ‌اي خطاب به وزير فرهنگ و ارشاد شديم؛ و در آن، به تفضيل، راجع به كارهايي كه موسسات، سازمانها و نهادهاي ذيربط مي‌توانند در هفته مذكور انجام دهند، توضيح داديم. همزمان نيز، مجموعه، از طريق فصلنامه «قلمرو» و به طرق ديگر، سعي در فضاسازي براي اين امر كرديم.

2ـ طبق گزارش رحماندوست، رژيم بعثي عراق فقط دهها كتاب داستان درباره جنگ با ايران، براي كودكان و نوجوانان منتشر كرده بود، كه چند عنوان آن، به قلم خود صدام حسين (يا به نام او) بود.

3ـ البته انتشارات رجا، حاضر به سرمايه‌گذاري براي چاپ و نشر شماره‌هاي بعدي «قلمرو» نشد. در نتيجه، آنها را به وسيله انتشارات «كتاب جوانه» به چاپ رساندم.

4ـ پس از انحلال «دفتر»، براي آنكه اين تجربه موفق و لازم، ابتر رها نشود، با سرپرست وقت حوزه هنري، آقاي زم، وارد مذاكره شدم؛ و نباشد «قلمرو»، با همان هيئت سابق و به سردبيري خود من، توسط حوزه هنري، چاپ و منتشر شود. اما نهايتاً كار به اينجا كشيد كه در قبال آن همه وقت‌گذاري و قبول زحمت، اين وظيفه، جزء كار رسمي من در حوزه محسوب نمي‌شد؛ بلكه صرفاً ده درصد از بهاي پشت جلد را، آن هم براي شمارگان 4000 نسخه و صرفاً براي يك چاپ (چون به چاپ دوم كه نمي‌رسيد)، تازه دو ـ سه ماه گذشته از چاپ، به من مي‌دادند؛ تا هفت و نيم درصد آن را به عنوان حق‌التحرير، بين همكاران آن شماره تقسيم كنم، و دو و نيم درصد باقي‌مانده را به عنوان حق سردبيري خود بردارم. شايد در اين ميان، تنها حق‌الزحمه سه ـ چهار نفر اعضاي ثابت گروه «كتاب‌شناسي توصيفي»، را حوزه، به صورت حق‌الجلسه، جداگانه به آنان مي‌پرداخت. كه در اين مورد هم، مطمئن نيستم. در نتيجه، من، بيش از دو شماره «قلمرو» را براي حوزه هنري تهيه نكردم. اما كار، براي حجواني و جزيني، كه به ترتيب، پس از من، چند شماره‌اي از اين فصلنامه را تهيه كردند، به كل، فرق كرد.

کد خبر 276201

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha