به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، پيدايش انقلاب به يك مجموعه وسيع و مختلف از علل مربوط مي شود كه هر يك از اين علل به نوبه خود از زمينه هاي خاصي سرچشمه مي گيرند. براي تبيين انقلاب اسلامي ايران مي توان با هر علتي آغاز كرد از هر يك از متغيرهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و يا مذهبي، اما غالب دانستن يكي از عوامل به عنوان پايه و بنياد حركت انقلاب در تبيين ها به مثابه شاخصه اصلي جلوه مي كند.
اگر بخواهيم از بعد عوامل اقتصادي به انقلاب اسلامي نگاه كنيم بايد بگوييم فقرو رشد اقتصادي به عنوان علت انقلاب، رهيافت مناسبي به نظر نمي رسد زيرا در شرايط اجتماعي متفاوت يكي مؤثر و ديگري بي تأثير خواهد بود. اما نابرابري اجتماعي در مفهومي گسترده كه شامل شرايط كلي و طبقاتي افراد و گروهها در جامعه است به عنوان يك مفهوم وسيع تر قدرت تحليلي بهتري را ارائه مي دهد. براي پيدايش انقلاب از منظر نابرابري اجتماعي علاوه بر نمود عيني واقعي نابرابري، آنچه تأثير و كارآيي بيشتري دارد احساس ذهني اعضاي جامعه، ادراك و دريافت دروني آنها از نابرابري است. درك نابرابري در صورتي كه به ارزيابي مردم منجر شود؛ ارزيابي كه معمولاً بر اساس نظام ارزش جامعه صورت مي گيرد و باعث مي گردد كه مردم وضعيت را يك امر ناهجار، ناراحت كننده و غير راضي كننده بدانند. اين موقع است كه مردم با ارزيابي منفي و احساس بي عدالتي و تحمل شرايط نامناسب اجتماعي به تحرك و اصلاح شرايط مي پردازند. تحرك اجتماعي مردم مي تواند با راهكارها و كوششهاي متفاوت همراه باشد. در صورتي كه فضاي حركت باز باشد و ساختار سياسي اجازه فعاليتهاي آرام اما مؤثر را به مردم بدهد افراد سعي مي كنند از طريق مكانيسمهاي نمايندگي و پارلماني، مطبوعاتي و حزبي شرايط مورد نظر خويش را كسب كنند.
به گزارش "مهر"، انسانها در پي رفع محروميت خويش بر مي آيند. اين روش تغيير شرايط اجتماعي قابل كنترل و اصلاح مدارانه است، اما در صورتي كه تضادهاي اجتماعي بدون استفاده اززور و قدرت محض و عيني و آن هم در قالب نهادي حل و كنترل نشود فضا براي حركت به سمت روشهاي انفجاري و آني پيش مي رود و قدرت اجتماعي مردم براي تغيير حالتي قهر آميز مي گيرد. تحولات در جرياني انقلابي با بسيج توده مردم در راه رسيدن به نتيجه با شيوه هاي نقد و براندازي همراه مي شود.
البته بسيج مردم به سازماندهي و رهبري نياز دارد؛ رهبري كه مورد قبول اكثريت اقشار باشد و داراي ايدئولوژي و هدفي شفاف باشد. علاوه بر اينها نوع مقاومت نظام حاكم كه مي تواند حالتي بسيار سركوبگرانه و خشن داشته باشد و يا آرام نيز از عوامل چگونه به نتيجه رسيدن انقلاب است. شرايط جامعه جهاني و تأثير عوامل بيروني و همراهي يا عدم همراهي آنها نيز از دلايل موفقيت يا ناكامي حركت اجتماعي انقلابي در جوامع گوناگون است.
تحليل عوامل و متغيرهاي انقلاب اسلامي بايد به گونه اي به هم پيوسته صورت گيرد تا باعث حذف يكي از حلقه ها نگردد. درك درست عوامل پيدايش انقلاب اسلامي هم براي بررسي و فهم روند تغييرات اجتماعي بعد از انقلاب مهم است و هم براي پيشبرد شرايط كنوني كه نيازمند رفع بحرانهاي داخلي و خارجي است؛ بحرانهايي كه ناشي از ماهيت خاص انقلاب اسلامي است.
سطح آگاهي مردم، وضعيت اقتصادي، وضعيت فرهنگي جامعه، شكل گيري طبقات جديد، ذهنيت جامعه از خويش، رشد تفكرات مدرن و فاصله گرفتن از تحليلهاي سنتي، بروز نيازهاي جديد اجتماعي و اقتصادي، امكانات ارتباطي و رسانه اي، ايجاد باور به امكان تغيير شرايط، احساس شرايط سلطه و محروميت مطلق، افزايش تضاد و بروز تضادها، شكل گيري نمادها و سمبلها، گسترش احساس انقلابي، افزايش نقش مذهب، شكل گيري رهبري و سازماندهي و در نهايت ساختار بين المللي همه از عوامل موثر در فرآيند حركت انقلابي جامعه در بستر نابرابري اجتماعي هستند. سير حركت اين عوامل براي به نتيجه رسيدن نيازمند يك جرقه است. جرقه اي كه يك نيروي انباشتي و پتانسيلي را آزاد كند مانند آبي زياد كه در پشت سدي ضعيف ذخيره شده است و با يك لرزه يا حركت انفجاري كوچك مي شكند. در انقلاب اسلامي توهين به آداب مذهبي نهايتاً باعث جرقه و سپس شكسته شدن سد نارضايتي مردم شد. عامل اساسي در اين روند مذهبي و عوامل ديني بوده كه پيروان زياد و از جان گذشته خود را در قالبهاي گروههاي مذهبي و سازماندهي شده تاريخي بسيج كرد و اين امر با توجه به خواست عميق مردم و تضاد شديد ساختار سياسي كه ميل به حركت عوامل بيروني داشت و به حضور آنان بويژه آمريكايي ها ميد بسته بود باعث گرديد در يك فرآيند اجتماعي و مذهبي انقلاب اسلامي با توجه عوامل تاثيرگذار مدرنيته و بروز طبقات جديد شكل بگيرد.
به گزارش "مهر"، تحليل انقلاب اسلامي از منظر نابرابري اجتماعي مشخص مي سازد كه نظام حاكم علاوه بر نمايندگي سياسي جامعه خود بايد نماينده و الگوي مذهبي، اجتماعي و تاريخي جامعه خود نيز باشد. مردم از دولتمردان خويش به عنوان نخبگان با توجه به ذهنيت تاريخي و مذهبي خودشان ياد مي گيرند كه چگونه عمل كنند و در مورد تضادها دست به الگو سازي ديگري مي زنند كه در نهايت مي تواند روند حركت اجتماعي جامعه را به سمتي خلاف حركت نظام سياسي باشد هدايت كند. اين مورد در باب انقلاب اسلامي هم صادق است يعني اينكه انقلاب اسلامي از اين منظر نتيجه تضاد اجتماعي، تاريخي و مذهبي جامعه با نظام سياسي بود.
نظر شما