پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۲ بهمن ۱۳۸۴، ۹:۱۶

ناگفته هاي حميد سبزواري از تيم پنج نفره ادبي

ناگفته هاي حميد سبزواري از تيم پنج نفره ادبي

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : حميد سبزواري - شاعر معاصر و خالق سرودها و نغمه هاي ماندگاري چون : " خميني اي امام " ، " الله اكبر - خميني رهبر " و " برخيزيد اي شهيدان راه خدا " در آستانه فرارسيدن فجر حماسه و پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به بيان ناگفته هايي از نحوه فعاليت ادبي و هنري خود و دوستانش در روزهاي شكل گيري انقلاب اسلامي پرداخت .

اين شاعر معاصر در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با تاكيد بر اينكه شرايط فعاليت ادبي و هنري براي جوانان و نوجوانان امروز بسيار مساعد تر شده است ، گفت : اين وضعيت مطلوب مديون انقلاب اسلامي ، حركت اصلاح طلبانه شهداي بزرگوار و مجاهدت بي نظير حضرت امام خميني ( ره ) است و بايد قدر آن را دانست .

محمد حسين ممتحني كه تا امروز مشاغل مختلفي را پيشه خود ساخته است ، دردوران انقلاب در يكي از بانك ها مشغول به كار بوده است .

خالق سرود حماسي و ماندگار " برخيزيد اي شهيدان راه خدا " سخنانش را اينگونه ادامه داد : به خاطر دارم هنوز حضرت امام به ايران تشريف نياورده بودند و اگر چه بشارت تحولي بزرگ در كشور مردم ستمديده را خرسند و براي مبارزه بيشتر مصمم ساخته بود ، اما دستگاه ستمشاهي همچنان بر وجود فضاي اختناق در كشور اصرار مي ورزيد .

حميد سبزواري گفت : در همان روزها و شرايط خاص بود كه بنده ، آقاي شاهنگيان ، آقاي زورق ( از مديران راديو در بعد از انقلاب ) ، آقاي حسين شمسائي و آقاي بهجتي ( امام جمعه اردكان ) تيمي پنج نفره تشكيل داديم و مصمم شديم تا ضمن ساخت و ارائه اشعار و سرودهاي مناسب براي انقلاب مردمي و بزرگ ملت ايران ، تعداد شعارهاي مضمون داري را هم كه مردم در راهپيمايي ها سر مي دادند ، افزايش بدهيم هرچند برخي از اين شعارها واقعا خودجوش و مردمي بودند .

حضور در تهران

سراينده " خميني اي امام " در تشريح چگونگي تشكيل اين تيم ادبي و هنري و نحوه آشنايي نامبردگان با يكديگر يادآورشد : من در شهر سبزوار صاحب خانه و مستغلاتي بودم ، از اموال پدري گرفته تا املاكي كه در طول سالهاي كار به دست آورده بودم اما امكان فعاليت ادبي و مبارزاتي در آنجا برايم امكان پذير نبود و دوستان هم دائما از تهران پيغام مي فرستادند كه چرا فلاني به تهران نمي آيد و ... ، يادم مي آيد كه در همان ايام ، همسرم نيز كه از دبيران آموزش و پرورش بود ، به تهران انتقالي گرفت و در كنار عوامل ديگر فضا براي استقرار در مركز - همراه با خانواده - برايم مهيا شد .

سبزواري در ادامه گفتگو با مهر ، افزود : جالب است بدانيد با همان مبلغي كه از فروش منزل شخصي ام در شهر سبزوار كسب كردم ، توانستم همين خانه اي را كه الان در تهران در اختيار دارم خريداري كنم . اين موضوع را هيچ موقع فراموش نمي كنم ، چرا كه در هر نقل و انتقالي هميشه مشكلاتي هست ... از مسائل مالي گرفته تا ديگر مشكلات . حالا كه در خود تهران هم بعد از اين همه سال نمي توانم از جايي به جاي ديگر نقل مكان كنم ، مي فهمم كه انتقال من و خانواده ام از سبزوار به تهران چقدر ساده انجام گرفت ، نه بدهكار كسي شدم و نه رنجي را تحمل كردم .




آقاي بهجتي و چند دوست ديگر را از سالها پيش مي شناختم اما سابقه آشنايي من با حسين شمسايي برمي گردد به مسجد استانبول ، صفوف نماز جماعت به امامت مرحوم آيت الله طالقاني رحمه الله عليه . اصلا از بركات حضور مردم در مراسم عبادي و نمازهاي جماعت بود كه موج بيداري به وجود آمد و همان صفوف به هم پيوسته در نماز ، دريايي خروشان شدند و بر ستم طغيان كردند .  يادم مي آيد كه يك روز در همان مسجد بعد از نماز ، با شمسايي آشنا شدم او مداح بود و قبلا چند شعر از من در اينجا و آنجا خوانده يا شنيده بود . بعد از مدتي او از من تقاضا كرد كه شعرهاي جديدي در اختيارش بگذارم ، آن روزها هم برخي مدح ها و مداحي ها با تحريفاتي همراه بود و يكي از غصه هاي اهل دين و ادب هم اين بود كه چرا اشعار و مدح هاي هدفدار و مضمون دار خوانده نمي شود و چيزهاي ديگري ترويج مي گردد كه از واقعيت به دور است و ... ، اينجا بود كه نه تنها از دادن شعر و مرثيه مضايقه نكردم بلكه از اين حركت استقبال هم كردم اما در اين ميان جاي شعرها و نغمه ها و سرودهاي انقلابي هم خالي بود ، هرچند وقت زيادي هم نداشتيم و بايد كاري مي كرديم .

عبور از مشكلات

چند روزگذشت و كارهاي مقدماتي صورت گرفت تا قدم هاي اول برداشته شود ، حالا ديگر تيم پنج نفره كار جدي خودش را آغاز كرده بود ، يادم مي آيد كه اولين جلسه نيمه شب تشكيل شد و بعدها ترتيب و قوام خاصي به خود گرفت ؛ يك شب در منزل ما ، يك شب در منزل شمسايي و زورق ، چند شب هم در حسينيه ارشاد . اما حضور در حسينيه ارشاد چندان به طول نيانجاميد " ساواك " قضيه را فهميد و چيزي نمانده بود كه همه چيز را به هم بريزد كه آن هم براي خودش جرياناتي داشت و وقت مفصلي مي خواهد كه به آن بپردازيم اما فقط به همين نكته اشاره كنم كه در همان مدت كوتاه واسطه هايي تراشيده بودند تا به عنوان آدم هاي عادي و معمولي به جمع ما وارد شوند و بعد هم كه معلوم بود چه مي شود كه لطف خدا شامل حال ما شد و ماجرا ختم به خير شد . چاره اي نبود به جز آنكه در خانه آقاي زورق جمع شويم زيرا منازل بقيه يكي يكي لو رفته بود ، اين را هم بگويم كه محصول هر جلسه اي حداقل دو سرود انقلابي بود كه ساخته و ضبط مي شد و فردا صبح در اختيار مردم قرار مي گرفت . 

سبزواري تصريح كرد : تيم ژنج نفره ما كار خودش را به زحمت ادامه مي داد ، فقط موضوع ساواك و تهديدها نبود - اگر چه به اندازه خودش اهميت داشت - ما امكانات كافي را هم براي ضبط شعرها و سرودها نداشتيم من شعرش را مي نوشتم آقاي شاهنگيان و آقاي شمسايي زمزمه مي كردند و از نظر موسيقايي مورد بحث قرار مي دادند آقاي بهجتي و آقاي زورق هم با بنده به لحاظ مضمون اثر را ارزيابي دوباره مي كرديم و ... يادش بخير . شور و حال عجيبي بود با سختي ها و نگراني هايش اما بالاخره با همت جانانه مردم انقلاب بزرگكي به بار نشست كه اين سرودها و شعرها هم نقش كوچكي در آن از خود نشان داد .

وي يادآور شد : جريان تبعيد حضرت امام ( ره ) كه پيش آمد قصيده اي سرودم و با بچه ها ضبط كرديم كه مطلعش چنين بود :

بنازم بر آن شير و عزم جوانش
كه عاجز بود خامه از داستانش ... 

ايام عاشوراي حسيني هم از راه مي رسيد و جلسات ما هم حال و هواي خاصي داشت  . سرود " خميني اي امام " را درست بعد از تبعيد امام - بعد از سال 42 - سرودم ، و سالياني بعد هنگامي كه امام مي خواستند به ايران تشريف بياورند همين سرود را در تيراژ بالا پخش كرديم و مردم آن را در فرودگاه با صداي بلند خواندند...  


                                                                         ( ادامه دارد ... )
کد خبر 285320

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha