به گزارش خبرگزاری مهر، اصغر طاهرزاده در پاسخ به این سؤال که برخی می پرسند با چه نوع آمادگیهایی با شب قدر برخورد کنیم تا بهترین بهره را بگیرند، گفت:
۱- ابتدا باید به موضوع شب قدر، معرفتی در حد موضوع داشت یعنی متوجه بود که آن شب یک حقیقت قابل درک به کمک قلب و به علم حضوری است و همین که خواستیم با علم حصولی و مفهومی با آن روبهرو شویم آن حقیقت از منظر ما در حجاب میرود. ولی اگر به قلبْ آموخته باشیم باید به حقایق نگاهی ماوراء نگاه به ماهیات و مفاهیم نمود، متوجه میشویم شب قدر ظرفی است برای نظر به عالیترین حقایق قدسی. گفت: نظر را نغز کن تا نغز بینی گذر از پوست کن تا مغز بینی.
۲- قرآن میفرماید: ملائکه و روح در آن شب نازل میشوند؛ پس اولاً: ملائکه و روح به عنوان موجودات مجرد بر جنبهی مجرد انسانها نازل میشوند و قلبها را تحت تأثیر قرار میدهند. ثانیاً: چون ملائکه حامل اسم یا اسمایی از حضرت «الله» هستند و با نزول خود جان انسانها را با اسماء الهی آشنا میکنند و موجب توجه قلب انسانها به اسماء حسنای الهی میشوند، در آن شرایط قلبْ مستعد پذیرش تجلیات اسماء الهی میگردد.
ثالثاً: چون میفرماید علاوه بر ملائکه «روح» هم نازل میشود و روح نسبت به ملائکه در مقام جامعیت و قرب بیشتری است و خداوند در قرآن در رابطه با «روح» میفرماید: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ» [۱] خداوند ملائکه را از طریق «روح» نازل میکند که از امر اوست؛ این آیه میرساند ملائکه در عین متفاوت بودنشان در تجلی اسماء الهی، همه و همه از مقام «روح» صادر میشوند که عالیترین مخلوق است و لذا اینکه میفرماید: در شب قدر علاوه بر ملائکه، روح هم نازل میشود، مژده بزرگی است به بشریت، حاکی از آنکه اسماء الهیه به صورت جامع در آن شب بر قلبهای مستعد نازل میگردند و انسانها با خداوند به صورتی که فوق تجلیات اسماء کثیره است آشنا میشوند. و معنی «مِنْ کلِّ امر» از طریق «روح» بهتر محقق میگردد.
۳- از طرفی مقام اصلی انسان «روح» است که تا حدّ نفخه در بدن، نازل شده و در مقام «مِنْ روحی» جای گرفته، حال که در شب قدر «روح» نازل شده تا راه انسان را به سوی جامعیت حق بگشاید و او را بالا ببرد، عملاً از این طریق انسان را به حقیقت خود برمیگرداند تا از حالت «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین» آزاد شود و خود را در حیطهو ساحتی بیابد که از یک جهت عالیترین مخلوق است به عنوان «روح» و از جهتی بازگشت به خودِ راستین است، به عنوان موجودی که حقیقت او همان «روح» است.
برای تقریب به ذهن، نزول ملائکه مثل تجلیات نورهای سبز و زرد و سفید و آبی و قرمز و نیلی و بنفش از منشور است، که هر کدام از نورها، نوری هست و نورها نیست. ولی نزول روح مثل تجلی نور بیرنگ است بدون واسطهی منشور، که در عین اینکه هفت نور را در خود دارد، در وحدت و جامعیت قرار دارد و با نزول خود در عین بیرنگی، از شدیّت خود ضعیف میشود ولی کثیر نمیگردد.
۴- وقتی ملائکه و روح نازل شدند دل انسان با حقایق عالم به صورت جلوات کثیرهی اسماء الهی در منظر ملائکه از یک طرف، و به صورت حقیقتی جامع در منظر روح از طرف دیگر، آشنا میشود و چنین انسانی توان رؤیت کثرت در وحدت، و وحدت در کثرت را مییابد. و از آن مهمتر قلب مستعد در شب قدر با نزول ملائکه و روح به نحوی کامل با خدای خود آشنا میشود و حق را در هر امری از امور عالم مشاهده مینماید و به لطف خدا راه زندگی به سوی پروردگارش را خواهد شناخت.
به طوری که در آن شب «یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حکیم» [۲] هر امری که در عالم غیب به صورت حکیم و به جامعیتِ خاص مستقر بود نازل میشود و در راستای نزولش حقایق موجود در آن، متمایز و قابل شناخت میگردد. همانطور که قرآن از مقام حکیم و جامعیتِ خاص، در آن لیلهی مبارکه نازل شد و موجب تمایز حقایق برای قلبی شد که در آن شب قرآن برایش نازل گشت. البته این نزول از مقام حکیم و جامعیت یک نوع نزول است که در عین تمایز حقایق، کثرت الفاظ در آنجا نیست، [۳] ولی نزول از غیب در طول ۲۳ سال، نزولی است که تا حدّ کثرت در الفاظ موضوع تنزل یافته.
۵- حقایق قرآنی از مقام قلم اعلی که جامعیت محض است بر لوح محفوظ نازل گشت که در عالم اَنفسیْ لوح محفوظ، حکم قلب انسانِ کامل را دارد و بالتّبعِ آن قلب، قلب مؤمنین است که نسبت خود را با حضرت صاحبالزّمان «عجّلاللهتعالیفرجه» محفوظ داشتهاند و از منظر قدسیِ قلب آن حضرت خود را مستعد ریزش فیوضات ملائکه و روح گردانده باشند. گفت: اسرار شریعت نشود حلّ به سؤال ... نینیز به درباختن حشمت و مال/ تا دیده و دل خون نکنی پنجهسال ... از قال تو را ره ننمایند به حال
جهت دیده و دل را از عادت نگاهکردن به پدیدههای محسوس از طریق حسّ، و پدیدههای معقول از طریق عقل و مفهوم، باید آنچنان تغییر داد که خودِ قلب با وجودِ حقایق مرتبط شود. که گفت: بس بلا و رنج بایِست و وقوف ... تا رهد آن روح صافی زین حروف/ این حروف واسطهای یار غار ... پیش واصل خوار باشد، خوارِ خوار
باید به دنبال رویکردی بود که دل نظر به حقایق بکند که در این حالت آن لحظه از هزارماه و به عبارت دیگر از یک عمر بهتر است، چون تمام عمر برای آن است که انسان بتواند با حقیقت مرتبط گردد و شب قدر شرایط چنین ارتباطی است. تمام دستوراتی که ما را از نظر به دنیا و محسوسات و وَهمیات به نظر به حق دعوت میکنند برای تغییر رویکرد ما است از محسوس و مفهوم و ماهیات، به حقیقت و وجود. (موضوع فوق را می توانید در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» دنبال کنید).
برای تکمیل بحث خلاصه نظر حضرت آیتالله جوادی «حفظهالله» در شب قدر را خدمتتان عرضه میدارم. ایشان می فرمایند: «شب قدر يعني شبي که «خيرٌ مِنْ اَلفِ شهر» از هزار ماه برتر است، ولي «وَ ما اَدْراکَ مَا لَيلَةُ الْقدر» چه ميتواني درک کني از شب قدر؟ اگر فهميدن آن مشکل است، پيداکردن آن مشکلتر است، منتها اگر کسي با «مفهوم» انس گرفت، درک اين معاني براي او مشکل است... عقل نمي تواند بفهمد يکشبه ميشود ره صدساله رفت.
عقل با مفهوم و برهان و استدلال کار دارد. از عميقترين برهان تا سطحيترين دليل، همه را عقل ميتواند درک کند. اما پرکشيدن، ديدن، همينجا که نشسته است بهشت را ببيند، همينجا که نشسته است جهنم را ببيند، ناله جهنميها را بشنود، اين نه کار دست و پا و چشم و گوش است، نه کار عقل، اين کار دل است. اين کار در درون انسانها تعبيه شده است.
هيچکس با «دانايي» به جايي نرسيد تا علي بن ابيطالب(ع) درباره آنها بفرمايند؛ «فَهُمْ وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَاها فَهُمْ فيها مُنَعِّمُون»؛ [۴] آنها همين حالا که در دنيا نشستهاند، دارند بهشت را ميبينند و از نعمتهاي آن بهرهمند ميشوند. هرکس به اين مقام رسيد از «دارايي» رسيد، نه از «دانايي». يعني با مفهوم نميشود بهشت را ديد، با دل ميشود بهشت را ديد.
در ديار دل، اين معارف فراوان است. و ليلةالقدر براي آن است که انسان، اين دلي را که خوابيده است بيدار کند، اين بندها را از دست و پايِ دل بردارد، اين مرغ باغ ملکوت را آزاد کند، يکشبه ره صدساله را طي کند. ما با بار گناه و با بار خيال و وَهم توان پَرش نداريم، بايد شستشو کنيم. آنچه به عنوان توبه، به عنوان نيايش در اين شبها مطرح است براي شستشو و رُفت و روب و گردگيري است، منتها شستشوي ملکوتي- نه اينکه خاکها را از اينجا پاک کنيم و در جاي ديگر قرار دهيم - شستشو، اما با کيمياگري و محو و اثبات که کار ملکوتي ذات اقدس إله است و ليلةالقدر هم شب کيمياگري و شب محو و اثبات است.
ما اگر ميخواهيم گناهانمان را با توبه شستشو کنيم، مثل جاروکردن نيست که اين آلودگي را از خود منتقل کنيم به جاي ديگر، ما تبديل ميکنيم، به محو و اثبات. اينکه ذات اقدس إله سَيئات را به حسنات تبديل ميکند، کيمياگري است [۵]
پی نوشت:
[۱] - سوره نحل، آیه ۲
[۲] - سوره دخان، آیه ۴
[۳] - این مرتبه از نزول همان حالتی است که مولوی در وصف آن میگوید:
ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر او بیحرف میروید کلام
[۴] - «نهجالبلاغه»، خطبه ۱۹۳ (خطبه متقين).
[۵] - روزنامه کيهان ۹/۷/۸۶، سخنراني مراسم إحياء شب قدر، حرم مطهر حضرت معصومه(س).
نظر شما