به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" تلاش نظريه پردازان انقلاب از ارسطو گرفته تا انديشمندان نوين و امروزي، مفاهيم و تعاريف گسترده اي را در برگرفته است. ارسطو به عنوان نخستين نظريه پرداز انقلاب، بي عدالتي و نابرابري را عامل انقلاب مي دانست، از ديگر تعاريف مطرح شده در اين وادي مفاهيم گسترده اي وجود دارد چون فروپاشي نظام كهن و برقراري نظام جديد، تحول و حركت خارج از قاعده و نيز غير قانوني، تلاش موفقيت آميز در تحول ساختاري جامعه، تحول بنيادي اجتماعي، خشونت به عنوان ابزار تغيير و به نتيجه رسيدن، برنامه و ايدئولوژي مدرن همراه با رهبري و مديريت متمركز و عالي حركت براي رفع محروميت اجتماعي، اقتصادي و سياسي وهمچنين تلاش فرهنگي و مذهبي يا حتي ضد مذهبي بر خلاف جريان حاكم، كشمكش و مبارزه طبقاتي و خيلي از تعاريف ديگر.
آنچه مطرح است اين مي باشد كه انقلاب به عنوان پديده اي اجتماعي، سياسي و اقتصادي در يك قالب و نظريه خاص قابل بررسي نيست، براي تحليل و درك آن نمي توان تنها به يك علت خاص مراجعه كرد . ماهيت انقلاب به گونه اي است كه در تحليل تك بعدي و يكسويه نمي گنجد و طبيعتي فراگير و چند سويه دارد.
به گزارش "مهر"، انقلاب اسلامي نيز به عنوان انقلابي به تمام معنا گسترده و وسيع به طريق اولي، از درك و تحليل تك بعدي فاصله دارد. انقلاب اسلامي در هر يك از تحليل ها ريشه اي خاص دارد، در بعد عوامل خارجي توهم قدرت طلبي رژيم پهلوي، حضور آمريكا در ايران و تكيه بيش از حد رژيم به آن مطرح است كه عدم استقلال سياسي و وابستگي را نشان مي داد . در تحليل سياسي و نوع اراده جامعه آنچه مطرح است برقراري رابطه حامي در ساختار سياسي است، يعني برنامه هاي توسعه و نوسازي كشور در افزايش و تمركز قدرت در مد حكومت مركزي و از بين رفتن جامعه مدني و استقلال سياسي خلاصه مي شد.
در تحليل اقتصادي آنچه بيشتر مطرح است رانتي بودن حكومت به همراه استبداد نفتي و شبه مدرنيسم به عنوان عامل حركت انقلابي مردم جلوه مي كند، اينكه حكومت با استقلال اقتصادي و درآمدهاي كلان نفتي، بي توجه به پيامدهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، به برنامه ريزي و اجراي سياست هاي خويش مي پرداخت، حكومت در اين تحليل جزيره اي جدا افتاده از مردم تصور مي شود كه تمركز ثروت را در دست دارد و وضعيت اقتصادي مردم امري طبيعي و بي ربط به حاكميت است و صرفا به گونه اي لحظه اي و آني براي ساختار اقتصادي جامعه برنامه ريزي مي شود. اين برنامه ها در پي حذف نابساماني ها و بي عدالتي ها نيست بلكه صرفا در كوتاه مدت، درصدد مهار اوضاع اقتصادي جامعه است كه آنهم نتيجه اي عكس به دنبال دارد و آن درك مردم از درآمد كلان دولت است كه چگونه آن را در ساليان قبل به هدر مي داده است.
در رهيافت جامعه شناختي انقلاب اسلامي نشانه بي توجهي نظام پهلوي به منابع سنتي و اجتماعي قدرت در ايران است، اينكه شاه به روحانيون به عنوان گروهي قدرتمند و از منابع قدرت در ايران بي توجه بود وهمچنين شاه با اسلام به عنوان مبناي اعتقاد و حيات اجتماعي و تاريخي مردم به صورتي تعارضي عمل و تنها به وجه عارضي و ابزاري آن توجه مي كرد، مردم اين را با آشكار سازي روحانيون درك مي كردند همچنين فضاي فرهنگي انقلاب اسلامي به علت ماهيت غربي و ضد ارزش رژيم پهلوي به وجود آمد تا از اصول فرهنگي ايران كه مبنايي اسلامي داشت حفاظت و حراست كند.
سخن نهايي اينكه انقلاب اسلامي در فضايي از فاصله و اختلاف انتظار سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و ديني مردم اتفاق افتاد، اختلافي غير قابل تحمل كه همراه با دريافت هاي واقعي در بستره زماني خاص حالتي انباشتي پيدا كرد، انقلاب در حقيقت نقطه پاياني و اوج اختلاف غير قابل تحمل انتظارات و دريافت هاي مردم از حاكميت بود.
نظر شما