به گزارش خبرگزاری مهر، «اهل حدیث» یکى از جریانهاى مهم اعتقادى در اسلام است که در ذیل به چگونگی پیدایش آنان میپردازیم.
در ابتدای اسلام، تنها تعدادى انگشت شمار حدیث درباره تشبیه وجود داشت که برخی از آنها دارای معنای باطنی یا تأویل عقلی بوده و برخی نیز از اساس، جعلی بودند، اما پس از چندى ابن خزیمه در کتاب «التوحید»، چندین هزار احادیث جعلی درباره تشبیه جمعآورى کرد که بر اساس آنان، فرقهای به نام مشبهه شکل گرفتند. [۱] آنان - بدون توجه به معنای باطنی و یا جعلی بودن روایت - مى پنداشتند خدا را ظاهرى مثل آدمى است؛ داراى رخسارى مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمى با دست و پا و ...! اموری از این دست که همگی برگرفته از جمود بر ظاهر احادیث و نیز اعتماد بر احادیث جعلی بود به تدریج بدان منجر شد که نظم دینى بخش وسیعی جامعه اسلامی آن روز بر محور چنین تفکری سازماندهی شده و بدینسان بود که فرقه «اهل حدیث» شکل گرفتند. [۲]
ناگفته نماند؛ اگر بخواهیم تاریخ پیدایش و تحولات فکرى گروهى را که اکنون «سلفیه» خوانده میشوند به چند مرحله زمانى تقسیم کنیم، ظهور اهل حدیث را باید یکى از نقاط عطف این جریان فکرى بدانیم. اهل حدیث که ریشههاى فکرى آنها، قبل از ظهور اندیشههاى کلامى احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق) وجود داشت و افرادی مانند واصل بن عطاء (م ۱۳۰ق) نیز در جهت مقابل آن بودند، با ورود احمد بن حنبل به عرصه گفتوگوهاى اعتقادى میان اهل سنّت و تدوین آثارى، نظیر «السنّة»، به یک مکتب فکرى مستقل با اصول معیّن تبدیل گردید. [۳] این گروه خود را پیروان اصلى و انحصارى سنت رسول خدا(ص) دانستند و خویش را اهل سنت و اهل نجات نامیدند. [۴] و حدیث «الاعتصام بالسّنة نجاةُ» [۵] را مبناى فکرى و عمل خویش قرار داده و بر مبناى روایت: «الذّبُ عَن السنّة افضل من الجهاد فی سبیل الله» [۶](دفاع از سنت برتر از جهاد با خداست)، به دفاع از عقاید خویش به عنوان عقیده اهل سنت پرداختند.
به گزارش ابن حزم و ذهبى مهمترین دوره رواج حدیث، نیمه اول قرن سوم هجرى؛ یعنى بعد از به قدرت رسیدن متوکل عباسى است. [۷] البته جمود و تعبّدى که اهل حدیث بر ظواهر کتاب و سنت و معانی ابتدایی آن داشتند، چهره این گرایش فکرى را میان دانشمندان جامعه اهل سنّت تاریک کرده بود و کم و بیش اندیشمندانى؛ مانند ابوالهذیل علّاف (م ۲۳۵ق)، ابو على جُبّایى (م ۳۰۳ق) و در نهایت قاضى عبدالجبّار (م ۴۱۵ق) را به صف آرایى در مقابل آنان واداشت تا پایهگذار مکتبى عقلگرا به نام معتزله گردند. در این میان شخصیت مهم و تأثیرگذارى به نام ابوالحسن اشعرى (م ۳۲۴ق) پا به میدان کلام اهل سنّت نهاد که بیشترین تأثیر را در پیروان این مذهب از خود برجاى گذاشت. اشعرى که خود از پرورش یافتگان حوزه درسى ابو على جبّایى بود به صراحت از مکتب اعتزال استاد کناره گرفت و به سوى اهل حدیث تمایل یافت.
اشعری هیچگاه به طور جدى با اهل حدیث مقابله نکرد و حتى از احمد بن حنبل به تجلیل یاد کرد [۸] و در گام نخست با نگارش کتاب «الابانه» به تبیین عقاید اهل حدیث پرداخت، اما به تدریج کوشید از سخافت و جمود باورهاى عقل ستیز آنان بکاهد و با دلایل و توجیهات عقل پسند، آنها را از افراط در دیدگاه تعبدگرایى بازدارد و به نحله عقلگرایان نزدیک کند. بدین روى پایه گذار «مکتب اشاعره» شد و گرایشى میانه در عقلگرایى و تعبدگرایى بین دو نحله اهل حدیث و معتزله براى خود برگزید و بهرهمند از بیشترین پیروان در میان جامعه اهل سنّت گردید.
پی نوشتها:
[۱]. به عموم فرقههایی که در توحید به تشبیه قایل شدند مشبّهه میگویند. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص ۴۱۲، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
[۲]. ر. ک: جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه(ع)، ص ۴۱۲ – ۴۱۳، قم، انصاریان، چاپ ششم؛ عسکرى، سید مرتضى، نقش ائمه در احیاى دین، ج ۲، ص ۳۵۳، تهران، مرکز فرهنگى انتشارات منیر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
[۳]. ابن عطیه، جمیل حمود، أبهى المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج ۱، ص ۴۹۴، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق؛ سبحانى، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۶، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(ع).
[۴]. بغدادى، عبد القاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، ص ۵، بیروت، دار الجیل، دار الآفاق، ۱۴۰۸ق.
[۵]. بشیر آبادى، جمال بن احمد، آثار الواردة عن أئمة السنة فى ابواب الاعتقاد، ص ۱۱۹، ریاض، دارالوطن، ۱۴۱۶ق.
[۶]. همان، ص ۱۴۰.
[۷]. ذهبى، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ص ۲۵۶، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲م.
[۸]. بحوث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۷۰.
منبع: اسلام کوئست
نظر شما