مجله مهر: همه ما حتما برای یک بار هم که شده پایمان به کلاس های زبان باز شده و اغلب آن را نیمهکاره رها کردهایم و زرنگترهایمان تا گرفتن مدرکی آن را ادامه دادهاند؛ اما واقعا همه این آموزشگاههای زبان، استانداردهای لازم را رعایت میکنند؟ و اگر اینگونه است چرا خروجی آنها را در جامعه نمیبینیم؟ سوالی که ما را وادار میکند، سراغ یک کارشناس و مدرس زبان انگلیسی برویم و از او درباره چرایی این ماجرا را سوال کنیم.
مشکلات فرهنگی؛ اولین مشکل کلاسهای زبان
آشنایی نسبی با زبان انگلیسی یکی از الزامات شرایط کنونی جامعه است. اما این این یادگیری زبان به چه قیمتی و بر چه مبنا و معیاری باید باشد؟ مشکل از جایی شروع میشود که از همان ابتدا معیاری برای آن در نظر گرفته نشده و درنتیجه اولین آسیبی که آموزشگاههای زبان به کشور وارد کردند، مشکلات فرهنگی بود. ورود بی حساب و کتاب متون انگلیسی، بدون درنظر گرفتن تبعات فرهنگی آن، اولین معضل این موسسات قارچ گونه زبان بود. کارشناس زبان انگلیسی در این باره به ما میگوید: «هر زبانی با ورودش به کشور، فرهنگ مخصوص به خود را هم وارد میکند و زبان انگلیسی هم همراه با فرهنگ کشورهای خاستگاهش وارد کشور شد و متاسفانه چون بیشتر مخاطبان این کلاس ها، کودکان و نوجوانان هستند، بیشترین این مشکلات هم گریبانگیر این قشر شده و میشود. در بیشتر این متون، المانهای غربی به همراه زبان آن آموزش داده میشود؛ مواردی مثل روابط آزاد دختر و پسر یا مثلا آداب و رسوم و باورهای خاص.»
به گفته این کارشناس زبان دلیل اصلی این هرجومرج، تخصصی نبودن این امر در ابتدای ورود به کشور بود. «متاسفانه هیچکس متوجه این مشکلات نبود و دلیلش هم این بود که نه محتوای متون تدریسی نه مدرسان این حوزه از تخصص کافی برخوردار نبودند.»
کیفیت کار این آموزشگاه ها پایین است
دومین مشکل موسسات زبان، مشکلات فنی یا بازدهی و کیفیت پایین این آموزشگاه هاست. مشکلی که این مدرس زبان دلیلش را برایمان توضیح میدهد :«اکثر کسانی که در این موسسات تدریس میکنند، با دو مشکل عمده مواجه هستند. اولین مشکل آنها کیفیت پایین تدریس حتی در حوزه های ابتدایی زبان مثل تلفظ است. درواقع بسیاری از آنها در نحوه تدریس مشکل دارند. دومین مشکل هم روشهای غلط تدریس و تجویزهای نادرست است؛ مثلا خیلی از این مدرسها، فیلمها و کتابهایی را به زبانآموزان پیشنهاد میدهند که نه تنها به تقویت زبان آنها کمکی نمیکند بلکه باعث میشود کیفیت مطلوب در تدریس هم رعایت نشود و مثلا کتابی که باید در ۴ ترم تدریس شود، در ۶ ترم تدریس میشود؛ در حالی که در راهنمای این کتابها اصلا چنین امری وجود ندارد.»
آموزشگاه های زبان اهداف سودجویانه دارند
جدا از مشکلات فرهنگی و فنی، وضعیت مالی این موسسات نیز قابل توجه است.
برای مثال میانگین شهریه یک ترم عمومی زبان در آموزشگاههای تهران حدود ۱۰۰ هزار تومان است که شامل ۲۰ جلسه میشود که در دورههای عمومی به صورت ۳ جلسه در هفته و حدود یک ماه و نیم به طول میانجامد. بنابر این با توجه به میانگین شاگردان یک کلاس که ۱۰ تا ۱۵ نفر است، درآمد ناخالص آموزشگاه از هر کلاس در یک ترم متوسط ۱ تا ۱ و نیم میلیون تومان است.
۱۰ الی ۱۵ نفر × ۱۰۰ هزار تومان = ۱,۰۰۰,۰۰۰ تا ۱,۵۰۰,۰۰۰ تومان
اگر تعداد اتاقهای یک موسسه را ۵ عدد فرض کنیم، و کلاسبندیها به صورت زوج و فرد و در دو جلسه صبح و دو جلسه بعد از ظهر برنامهریزی شده باشند، در طول یک ترم خواهیم داشت:
۵ اتاق × ۴ جلسه زمانی × ۲ (زوج و فرد) = ۴۰ دوره در هر ترم
بنابر این بدون احتساب کلاسهای فشرده احتمالی در روز جمعه، درآمد ناخالص یک ترم موسسه چیزی حدود ۴۰ تا ۶۰ میلیون تومان خواهد بود.
از سوی دیگر هزینه یک موسسه به طور فرض و با ارقام دست بالا به شرح زیر است:
- هزینه مدرس متوسط به ازای هر جلسه ۱۰ هزار تومان × ۲۰ جلسه × ۴۰ کلاس = ۸ میلیون تومان
- دو نفر منشی با حقوق ماهیانه ۱ میلیون تومان × یک و نیم ماه طول ترم = ۳ میلیون تومان
- دو سوپروایزر با حقوق ماهیانه ۲ میلیون تومان × یک و نیم ماه طول ترم= ۶ میلیون تومان
- یک مدیر با حقوق ماهیانه ۳ میلیون تومان × یک و نیم ماه طول ترم = ۴ و نیم میلیون تومان
- یک نیروی خدماتی با حقوق ماهیانه ۱ میلیون تومان × یک و نیم ماه طول ترم= ۱ و نیم میلیون تومان
- هزینههای جاری و مصرفی در یک و نیم ماه طول ترم= ۲ میلیون تومان
- اجاره ساختمان (با فرض استیجاری بودن) در یک و نیم ماه طول ترم= ۵ میلیون تومان
جمع کل برآورد هزینهها: ۳۰ میلیون تومان
بدین ترتیب میبینیم که چیزی حدود ۱۰ تا ۳۰ میلیون تومان سود یک ترم تحصیلی در موسسات میشود که در آموزشگاههای بزرگ و زنجیرهای این رقم بسیار بیشتر خواهد بود.
در عین حال، لازم به ذکر است که موسسات با طولانی کردن تعداد ترمهای تحصیلی کتابهای آموزشی استاندارد و اجبار زبانآموزان به خرید کتاب داستان و کتابهای جانبی مثل آموزش لغت و گرامر، نه تنها درآمد بیشتری کسب میکنند؛ بلکه روال و زمانبندی استاندارد کتابهای آموزشی را نیز مخدوش میکنند.
علاوه بر این، یکی از راههای درآمدزایی موسسات، آزمون تعیین سطح است. به طور متوسط از هر زبان آموز ۱۰ هزار تومان برای تعیین سطح اخذ میشود که کمتر از ۱۰ درصد آن به مدرسی که آزمون یا مصاحبه را انجام میدهد، پرداخت میشود. این امر زمانی جالبتر میشود که بدانید کتابها و دورههای استاندارد آموزش زبان، آزمونهای استاندارد تعیین سطح خاص خود را دارند که موسسات باید از آن آزمون کتبی استفاده کنند که هیچ هزینهای هم برای آنها ندارد. با این حال، موسسات نه تنها از روال استاندارد عدول میکنند، بلکه به یک مصاحبه غیراستاندارد شفاهی اکتفا میکنند که از لحاظ تخصصی اشکالات زیادی به آن وارد است.
دلیل این نابسامانی را از کارشناس میپرسیم که در جواب میگوید: «در ایران وزارت آموزش و پرورش متولی مجوز دادن به آموزشگاههای زبان است. و این کار بدون تعیین معیارهای لازم و نظارت کافی انجام میشود. در حالی که کلاسهای زبان در سنین خاصی اجازه برگزاری مختلط دارند، اکنون بسیاری از موسسات را میبینیم که در دورههای سنی مختلف کلاسهای مختلط برگزار میکنند.»
نظر شما