۳۰ بهمن ۱۳۸۴، ۱۴:۵۸

دكتر حسين پاينده در يكصد و چهل و هفتمين نشست كانون ادبيات ايران :

رمان پسامدرن كوششي در غناي رمان مدرن است

رمان پسامدرن كوششي در غناي رمان مدرن است

يكصد و چهل و هفتمين نشست كانون ادبيات ايران با سخنراني دكتر حسين پاينده درباره رمان پسامدرن برگزار شد .

به گزارش خبرنگار كتاب مهر ، دكتر پاينده در اين نشست ، به تشريح ويژگي هاي رمان پسامدرن و تفاوت هاي آن با رمان مدرن  پرداخت .

وي درباره رمان مدرن گفت : " جان بارت " در مقاله اي در اواخر دهه 50 رمان پسامدرن را به بن بست رسيده مي داند .  بارت در آن مقاله  نوشته است كه هر چه در اين باره گفتني بوده ،  گفته شده است و هرچه تجربه گرايي كه در رمان ممكن بوده انجام شود ، انجام شده است .


دكتر پاينده سپس به تشريح چگونگي  شكل گير  رمان  پسا مدرن پرداخت و با اشاره به مطلب بالا گفت : جان بارت نتيجه مي گيرد كه رمان مدرن تهي شده است. بنا بري اين هدف  نويسندگان كه شوكه كردن خواننده است حاصل نمي شود ،  درحالي كه عده اي هم انگار هنوز خواب بودند و به سبك وسياق قرن نوزدهم مي نوشتند ، در چنين شرايطي  بايد نويسندگان جديدي پيدا مي شدند تا راه ميانه اي را پي بگيرند.


وي افزود : جان بارت 10 سال بعد در مقاله اي با عنوان ادبيات غني سازي ، گفته است ادبيات يك سويه ي  « بدعت گذارانه »  پيدا كرده است و رمان پسامدرن نه اتمام مدرنيسم بلكه كوششي در راه غناي آن بوده است.

پاينده گفت : رمان پسامدرن معضل تهي شدگي ادبيات را با استفاده از چهار صناعت و شگرد ادبي غنا مي بخشد . اين تمهيدات عبارتند از : بازي ، هجو،  بازتابندگي و قداست زدايي از هنر. رمان پسامدرن در نهايت يك بازي است . زيرا از آن جا كه معنايي در هستي نيست و دنياي ما نابخردانه است ، بايد زندگي را بازي تلقي كنيم و از پي آن رمان هم يك بازي مي شود . رمان معنا ندارد مگر آنكه خواننده فعالانه در آن شركت كند و خود معنايي را بسازد.


پاينده با اشاره به ساحت هجو در رمان پسامدرن ، درباره بازتابندگي و قداست زدايي از هنر گفت: پسامدرنيست ها معتقدند بازنمايي از طريق زبان غيرممكن است. يك دال به مدلول خاصي ارجاع نمي كند پس زبان در بازنمايي ناكارآمد است. همين طور در رمان پسامدرن با قداست زدايي از هنر مواجه مي شويم . اگر در دوره مدرنيسم ادبيات در برج عاج بود ، در دوره پسامدرن به واقعيت هاي زميني توجه مي كند. در انديشه پسامدرن مرز ميان رمان عامه پسند و نخبه گرا از ميان برداشته مي شود و رمان به بن بست رسيده مدرنيسم دوباره احيا و غني سازي مي شود.

وي در ادامه با اشاره به اين كه پسامدرن شكلي بدلي از مدرنيسم نيست ، به تفاوت هاي ميان رمان مدرن و پسامدرن پرداخت و گفت : در رمان مدرن شخصيت اصلي ضد قهرمان است و يك نفس انشقاق يافته دارد كه هيچ كس را قبول ندارد،  اما در رمان پسامدرن همه عواملي را كه يكپارچگي نفس را از بين مي برد نفي مي كند و در نهايت به فقدان هويت مي رسد.


به گفته وي ، تفاوت ديگري كه ميان رمان مدرن و پسا مدرن وجود دارد ، بسته ذهني  و رواني  زمان در رمان مدرن است .  زمان در رمان مدرن با تداعي  خاطرات  پيش مي رفت ، اما در دوره ي پسامدرن اين  ويژگي به افراط  كشيده شد . در اين نوع از رمان  زمان نه تنها در ذهن شخص غير خطي است ، بلكه در توصيف جهان پيرامون هم  توالي منطقي زمان را نمي بينيم .

به گزارش مهر ، پاينده در پايان اين سخنراني گفت : بر خلاف عده اي از منتقدان كه عمر رمان مدرن را در دهه 60  تمام شده مي دانستند ، مدرنيسم تمام نشده است و شكل هاي  جديدي از رمان نويسي در انديشه پسا مدرن پديد آمده و همين موضوع باعث  شده است تا رمان مدرن اصلاح شود و در ساحت هاي تازه اي گسترش يابد.

در ادامه ، داستان « بابا انار دارد» نوشته ي « آرزو خمسه كجوري» از مجموعه داستان «پلك فراموشي» با حضور نويسنده نقد و بررسي شد .

مسعود نور محمديان ـ منتقد ـ  اين داستان را سرشار از عاطفه و مهر آميز توصيف كرد و گفت : جا به جايي قلب  پدري كه عاشق بوده در سينه   دختري كه پسر آن پدر عاشق اوست، به گونه اي حيات ابدي عشق است.

نور محمديان  افزود : نويسنده بدون توسل به گره افكني ، جان داستان را توصيف  و تشريح كرده است . او سعي مي كند هنگامي كه با دنيا و زندگي  رو به رو مي شود ، سرمشقي براي  زيبايي خلق  كند و چون آن را نمي بيند ، به دريافت ها و درك شخصي  خود پناه مي برد. بنابراين شخصيتي را خلق مي كند كه با  دنياي واقعي سازگار  نيست.

«محمدرضا گودرزي»  نيز درنقد اين داستان به رمانتيك بودن آن اشاره كرد و گفت :  نگاه عقلاني در داستان قوي نيست و بيشتر نگاهي حسي  و ارزشي  در آن مي بينيم .  داستان به نوعي  واقعگراي  كلاسيك است  كه اين در منطقي ناهمگون با  شكل روايت متن ،  به  كل داستان لطمه مي زند.

به گزارش مهر، گودرزي با انتقاد به انتخاب  راوي  مرد گفت  : شخصيت  مردانه اي در اين راوي نمي بينيم ، چون نويسنده خود يك زن است. از همين روي شخصيت راوي بيشتر زنانه از كار در آمده است . مشكل ديگر آن است كه  بر خلاف  آن كه در ظاهر با يك راوي  اول شخص سر و كار داريم ، اما در برخي قسمت هاي داستان، اين راوي اول شخص همچون راوي داناي  كل عمل مي كند و درباره ي ذهن و نگاه ديگران قضاوت مي كند. نكته ديگر آن كه نقش تصادف در اين داستان بسيار چشمگير است و همين موضوع فضاي كار را تا حد بسيار زيادي باورناپذير مي سازد.

يكصد و چهل هفتمين نشست كانون ادبيات ايران ، بعد از ظهر شنبه 29 بهمن ماه 1384 در محل كانون برگزارشد.
کد خبر 292638

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha