۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۴:۲۱

در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد؛

شعرخوانی شاعران بر آستان اشک/ «گنبدت دل می برد وقت ملاقاتی بده»

شعرخوانی شاعران بر آستان اشک/ «گنبدت دل می برد وقت ملاقاتی بده»

سومین شب از سلسله برنامه‌های شعرخوانی «بر آستان اشک» شب گذشته در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، سومین شب از مجموعه برنامه‌های در آستان اشک با محوریت شخصیت حضرت علی اصغر(ع)، با حضور حجت الاسلام و المسلمین حسن ناصری پور معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، جواد حیدری مدیرعامل مجمع شاعران اهل بیت (ع) و جمعی از شاعران و ذاکران اهل بیت (ع) عصر دیروز دوشنبه ۲۰ مهر در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد

ناصری پور در این برنامه با تاکید بر این که تمام دین و ایمان در حب خلاصه می شود، گفت: همه انسان هایی که خلق می شوند مفهوم حب اولیه را همراه دارند، مانند حب مادر به فرزند، یا فرزندان به فرزندان و غیره. اما حب شکل یافته و کامل را به گروهی می دهند که در این عالم پیرو مکتب اهل بیت (ع) باشند.

وی ادامه داد: روایت داریم تمام اولیا و انبیاء را در محضر خداوند آوردند و بلاهایی را که در این عالم قرار است به سرشان بیاید، به آنها نشان دادند و همه اندوهگین شدند و گفتند که این مصیبت ها سنگین و زیاد است. اما به محض آن که پرده ای از کربلا نشان داده شد، همه گریه کردند و گفتند خدایا بلای ما کوچک است.

ناصری پور همچنین گفت: هر کسی که در این عالم زندگی می کند و لذت اشک ریختن برای امام حسین (ع) را نبرده، در واقع هیچ لذتی از این جهان نبرده است. هیچ یک از علما و عرفا نبوده اند مگر آن که سیر و سلوکشان با اشک امام حسین (ع) آمیخته شده باشد. سلول های وجودمان را به اباعبدالله الحسین متصل کنیم. بعد از شهادت امام حسین (ع) همه عالم پیرو مکتب زینب (س) هستند و یعنی همه عالم به نوعی بلاکش اند.

وی همچنین درباره حضرت علی اصغر نیز گفت: تنها موجود عالم که در امن ترین نقطه جهان به شهادت رسید حضرت علی اصغر است چرا که در آغوش امام حسین (ع) شهید شد و تنها موجود عالم بود که قواعد را بر هم زد و یک قطره خونش هم بر زمین نریخت.

در ادامه این مراسم هادی جانفدا به شعرخوانی پرداخت. اشعار وی به این ترتیب هستند:

بغض مرا بار شتر می‌کنید
کوله عشق است که پر می‌کنید

می‌روی آنگونه که طوفان کنی
آنچه نکرده‌ست کسی آن کنی

بغض جدا ماندن اگر می‌گذاشت
هر قدم از رفتن تو گریه داشت

شیوه آواز سفر دشتی است
کعبه از آن سمت که برگشتی است

راه خداجوییتان کج نشد
کرب و بلا هست اگر حج نشد

*

بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت

نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت

از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت

پدر قنوت گرفته ترا برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت

که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت

یکی به جای عمویت که از تو تشنه تر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت

بده تمام خودت را به نیزه ها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت

و بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت

و در نهایت معراج خویش می بینی
که تازه آخر عرش است ابتدای خودت

سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خود

 *

لباسی باید از جنس تجلی بر تنت باشد
که عریانی گواه اشتیاق رفتنت باشد

نجیبی مثل اسرار خدا جای شگفتی نیست
اگر جسمت فدای حرمت پیراهنت باشد

اگر کوهی به این سرهای بی تن هم نظر داری
تو زانو می زنی تا کل صحرا دامنت باشد

ازین آتش که در سر داری ای وارسته از هستی
سری باقی نمی ماند که محتاج تنت باشد

تو حق بر گردن توحید داری باز سر دادی
مبادا دینی از حتی سرت بر گردنت باشد

اگر چه وسعت داغ تو در عالم نمی گنجد
خدا می خواست قلب شیعیانت مدفنت باشد

جواد حیدری، شاعر، مرثیه سرا و مدیر مجمع شاعران اهل بیت (ع) نیز در این مراسم روضه خوانی و مداحی کرد و این اشعار را خواند:

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد
ما را برای نوکری ات اختیار کرد

کشتی هیچ‌کس به دل ما محل نداد
اما حسین آمد و ما را سوار کرد

تا داغ تو جگر بخراشد به سینه‌ها
برق نگاه تو دل ما را شکار کرد

گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم
دین را برای ما غم تو استوار کرد

جانم فدای آنکه تمامی عمر خویش
بر درگه تو خدمت بی‌انتظار کرد

هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود
یک لحظه کسی که برای تو کار کرد

دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم
ما را صدای ناله او بی‌قرار کرد

گیرم که گریه‌ها شده مرهم به زخم تو
باید به داغ ساقی لشکر چه کار کرد؟

سعید بیابانکی شاعر و مدیر دفتر ترانه و سرود حوزه هنری نیز اشعاری با مضمون عاشورا برای حضار خواند که به این ترتیب بودند:

تا داشته ام فقط تو را داشته ام
با نام تو قد و قامت افراشته ام

بوی صلوات می دهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشته ام

*

پیوسته نماز در قیام است حسین (ع)
هفتاد و دو حج نا تمام است حسین (ع)

عمریست که ، دور سرو قدش می گردیم
آیینه ی مسجد الحرام است حسین (ع)

*

برپا شده است در دل من خیمه ی غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی

عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی

بر سیل اشک خانه بناکرده ام ولی
این بیت سُست را نفروشم به عالمی

گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

دستی به زلف دسته ی زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوف منظّمی

می خوانی ام به حُکم روایات روشنی
می خواهمت مطابق آیات محکمی

ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی ...

*

تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان

گل آفتاب ما را،  لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی،  گل آفتابگردان؟

نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران
تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان

نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان ؟

تو بتاب و گل بیفشان، « سر آن ندارد امشب
که بر آید آفتابی »، گل آفتابگردان... .

محمد سهرابی دیگر شاعر آیینی سرای کشور بود که با حضور در این مراسم شعری علوی خواند. شعر سهرابی به این ترتیب بود:

گر شود کافه ی مردم به حساب آلوده
قهوه ی چشم تو فالی ست به خواب آلوده

زودتر می شکند توبه ی خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده

زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
که عقیق یمنی شد به رکاب آلوده

نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده

دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است
نشود بنده ی حیدر به ثواب آلوده

معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده

مهدی زنگنه یکی از مجری‌های این مراسم نیز در سخنانی با اشاره به این که بسیاری قصد دارند با دست بردن در تاریخ آن را وارونه جلوه دهند، گفت: سنت نوحه خوانی و دسته گردانی برای سید الشهدا ربطی به دوه صفوی ندارد. درست است که در آن دوران محافل این چنینی رونق بیشتری گرفتند اما در تاریخ آمده است اولین دسته عزاداری برای سید الشهدا در مدینه به راه افتاد. زمانی که کاروان داغ دیده زنان بنی هاشم به مدینه بازگشتند، زنان مدینه می خواستند به خانه ام البنین بروند و تسلیت بگویند، در کوچه مدینه راه می رفتند ذکر وا سیدا می گفتند.

صابر خراسانی از دیگر شاعران این محفل بود که شعری با حال و هوای آستان رضوی و بارگاه امام رضا خواند. بخشی از شعری که خراسانی خواند، به این ترتیب است:

در حریم قدسیت بال مناجاتی بده
گنبدت دل می برد وقت ملاقاتی بده

دستهایم خالی از پیش است سوغاتی بده
من فقیرم تکه نانی بهر خیراتی بده ...

قاصم صرافان دیگر شاعر اهل بیت نیز به شعر خوانی پرداخت. متن شعری که صرافان در این برنامه خواند، به شرح زیر است:

روبه میدان رفت نه برگشت کاری مانده است
یادش آمد با خدا قول و قراری مانده است

روبه میدان بیقرار شیر مست دیگری
دید اما از علی ها شیرخواری مانده است

گفت آیا یاوری مانده است تا یاری کند؟
با گلوی خشک طفلی گفت آری مانده است

دست و پازد در دل گهواره گفت انّی علی
یعنی ای سالار عاشق هاسواری مانده است

اکبر و عباس و قاسم رفته اند اما پدر
بیشه خالی نیست شیر بیقراری مانده است

مرده است اصغر مگر بابا نبینم غربتت
یابن زها غم مخور حیدر تباری مانده است

بازهم روی علی  و باز هم وقت وداع
بازهم در کربلا بوس و کناری مانده است

آینه آورد تا روشن کند آیا هنوز
در دل این آدمک ها نور تاری مانده است

نازک است آنقدر شش ماهه گلوی کوچکش
تاکه از پیراهنش بر آن شیاری مانده است

آن دل نازک چه آمد بر سرش وقتی که دید
در گلوی خشک تیر آبداری مانده است

تیر وقتی شد سه شعبه سخت خارج می شود
دید زینب یار در بد اضطراری مانده است

از زمین باران خون بارید سوی آسمان
ازهمان دم اشک اهل عرش جاری مانده است

یارب این هم اصغرم حالا بگو غیر از سرم
از امانت روی دوشم باز باری مانده است؟

دشت خواب است و کنار خیمه هایی سوخته
مادری دنبال ردی از مزاری مانده است

محسن عرب خالقی نیز در پایان این مراسم به مرثیه سرایی و مداحی درباره حضرت علی اصغر(ع) پرداخت.

در پایان نیز همچون شب های گذشته به قید قرعه به یکی از حضار هزینه سفر به عتبات عالیات اهدا شد.

کد خبر 2939564

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha