به گزارش خبرگزاری مهر، کتابِ «تجربه تجدد: رویکردی فرهنگی به امروزی شدن فرهنگ ایران» نوشته دکتر نعمت الله فاضلی، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ ۱۳۹۳با حضور نویسنده کتاب و رحیم محمدی در شبکه ۴ تلویزیون ـ برنامه نقد کتاب ـ نقد و بررسی شد. در این برنامه رحیم محمدی سخنان خود را به شرح زیر ارائه کرد:
فهرست مطالب و چارچوب کلی بحث عبارت است از:
پرسشهای اصلی بحث در بررسی و نقد کتاب
مقدمه (نقد و آشکار سازی ناپیداها و قرائت نانوشتهها)
۱ـ علت تفکیک مقدمه و فصل اول کتاب و تا حدودی فصل ۱۸ از بقیه فصول(بخش نظری و سوابق موضوع/ بخش توصیف و توضیح)
۲ـ نقد و ارزیابی بخش نظری و سوابق موضوع در مقدمه و فصل اول کتاب
۳ـ وجوه تمایز و امتیازات ۱۶ فصل اصلی کتاب (توصیف و توضیح)
۴ـ مشکلات و مسألههای توصیف و توضیح در ۱۶ فصل اصلی کتاب
پرسشهای اصلی بحث:
مؤلف به پرسشهای زیر چگونه پاسخ داده است:
۱ـ تجدد از نظر نویسنده چیست؟
۲ـ تجدد ایرانی چیست؟ تجربه تجدد کدام است؟ به عبارت دیگر تلقی نویسنده از تجدد ایرانی چیست؟
۳ـ چرا تجدد متکثر است نه یگانه؟
۴ـ آیا تجدد ایرانی آمرانه است؟
۵ـ آیا تجدد ایرانی غربی شدن (زدگی) یا سکولار شدن است؟
۶ـ رویکرد نظری مؤلف در توضیح تجربه تجدد چیست؟ (ابداع مجدد سنت ـ خلق سنن جدیده)
۷ـ ساختار ناخودآگاه کتاب چیست؟ لایههای پنهان کتاب کدام است؟ چه ایده و دستگاه نظری فصول کتاب را راه برده است؟
۸ـ آیا معلوم است منطقِ دگرگونی عمومی جهان ایرانی، در کتاب فاضلی چگونه اتفاق افتاده است؟ تجربه تجدد همزمان در خانه، همسایگی، جشن و مسجد با کدام منطق مشترک و یکسان رخ داده است؟ (مثلاً جامعهشناسان: نظم طبقاتی جدید یا نظم کنشی نو یا نظم حقوقی جدید یا حوزه عمومی یا شهریت مدرن یا گفتمان مدرن یا زیست اجتماعی جدید // یا مثلاً فیلسوفان: ظهور سوژه مدرن یا ظهور تفکر مدرن یا ظهور تفکر انتقادی)
۹ـ آیا سوژه جدید ایرانی (انسان مدرن ایرانی) متولد شده است؟
۱۰ـ آیا جامعه جدید ایرانی سامان و استقرار یافته است؟ بر اساس غلبه کدام امر اجتماعی؟
۱۱ـ مشکلات و مسألهها و نواقص کتاب چیست؟
۱۲ـ آیا نویسنده توانسته است همه چهرههای (دراماتیک، کمیک و تراژیک) تجدد ایرانی را توصیف و توضیح بدهد؟
۱۳ـ آیا نویسنده با تجدد ایرانی به صورت انتقادی هم برخورد کرده است؟
۱۴ـ آیا وی توانسته مشکلات و مسألهها و تضادها و بحرانهای تجدد ایرانی را توضیح بدهد؟
مقدمه
نقد امکان آشکار سازی ناپیداها و قرائت نانوشتهها را فراهم می سازد. نقد باید مقداری از ساختار پنهان اثر و لایحههای ناخودآگاه آنرا نیز آشکار کند و افشا نماید. حتی منتقد باید نانوشتههای کتاب را هم بخواند.
۱ـ علت تفکیک مقدمه و فصل اول (و تا حدودی فصل ۱۸) از بقیه فصول
اساساً در مورد کتاب یک داوری دو شقی لازم است: یک داوری برای مقدمه و فصل اول(و تا حدودی فصل ۱۸) کتاب و یک داوری دیگر نیز برای بقیه فصول کتاب ضروری است. چون اساساً مقدمه و فصل اول یک بحث نظری صرف است که نویسنده می خواهد در ساحت نظری موضع نظری خود را معرفی کند. اما ۱۶ فصل دیگر مستقیماً به توصیف غنی و توضیح واقعیت اجتماعی واقعاً موجود جامعه ایرانی میپردازد. در اینجا نکته مهم این است که نویسنده محترم در حین توصیف و توضیح واقعیتهای اجتماعی ایران به صورت ناخودآگاه یک «نظم نظری» مبتنی بر شرایط جامعه ایرانی نیز پرورده است که متاسفانه نتوانسته این نظم نظری را از دل این توصیفات و توضیحات بیرون بکشد و در فصل اول تشریح نماید. در حالیکه در مقدمه و فصل اول از نظریههایی بحث می شود که با توصیف و توضیح نویسنده در ۱۶ فصل کتاب نتوانستهاند نسبتی حقیقی برقرار کنند.
۲ـ نقد و ارزیابی مقدمه و فصل اول کتاب
۱ـ عدم تفکیک سه ساحت تجدد (۳۲ و ۳۳)
تجدد ایرانی حداقل سه ساحت یا سه معنا دارد، به دیگر سخن ما به یک اعتبار سه تجدد داریم و تجدد یک پدیده سه ساحتی است:
۱ـ تجدد به مثابه واقعیت اجتماعی و تحقق تاریخی و عینی فارغ از اینکه شناخته شود یا نشود. یا همان «تجدد واقعاً موجود» که به صورت عمومی تحقق یافته و به عینیت رسیده است.
۲ـ تجدد به مثابه متافیزیک و ساحت خلق معنا که واقعیت ها و کنش ها را متأثر و محقق می سازد.
به واقع امروز در ایران گریزی از بحثها و اندیشههای دینی، فلسفی، روشنفکری، هنری، ادبی، سیاسی و ایدئولوژیک و عامیانه درباره تجدد وجود ندارد. به هر حال همین اندیشهها و بحثها و مجادلات متافیزیک تجدد ایرانی را سامان دادهاند و تجدد را ایرانی کرده اند و وجوه مطلوب و نا مطلوب تجدد را تعیین می کنند. به تجدد معنا می بخشند و تجدد را تعریف میکنند و به آن جهت میدهند. از اینرو این بحث ها و مجادلات همواره وجود خواهند داشت.
۳ـ تجدد به مثابه کشف جامعه شناختی و کشف علوم اجتماعی که به توصیف و توضیح (یا شناخت علمی) تجدد واقعاً موجود میپردازد. البته این فهم و شناخت تجدد واقعاً موجود در علوم و آکادمی اتفاق می افتد.
همینجا این نکته را هم اشاره کنم که ما در ایران از «ضرورت شناخت علمی» تجدد ایرانی غافلیم و اگر این غفلت ادامه یابد همچنان سیاستگذاری اجتماعی و سیاستگذاری توسعه و به طور کلی مدیریت جامعه با مشکلات کنونی مواجه خواهد بود و مشکلات کنونی همچنان باقی خواهد ماند.
۲ـ آشفتگی نظری و فقدان منطق چیستی تجدد
نویسنده در فصل اول حداقل از چهار رویکرد نظری بحث میکند و کوشش می کند بگوید که منبع نظری پژوهشهای من مبتنی بر این رویکردهای نظری به تجدد است.
۱ـ تجدد به مثابه گفتمان و گفتمان فرهنگی جدید، تحلیل گفتمان فرهنگی و تحلیل فرهنگی به مثابه بینش انسان شناختی (ص ۵ مقدمه) (صص: ۱۸ و ۲۹) گفتمانهای سنت ـ قدرت ـ شهری یا کلانشهری
۲ـ تجدد به مثابه شیوه زیست اجتماعی جدید و دگرگونی سازمان اجتماعی(تعریف گیدنزی ص ۳۵)
۳ـ تجدد به مثابه فرآیند کسب آگاهی، آگاهی انتقادی و خودآگاهی انتقادی (ص ۵۰ تا ۵۲)
۴ـ تجدد به مثابه ظهور فرآیندهای فرهنگی جدید و مصرف فرهنگی و و الگوهای جدید فرهنگی مثل دموکراتیک شدن و بورکراتیک شدن و جهانی شدن و زنانه شدن و رسانهای شدن و دیجیتالی شدن (مجازی شدن) و زیبایی شناسانه شدن و ...
اتفاقاً اگر قرار بود فصل اول کتاب، انسجامی بر فصول و مقالات کتاب ببخشد، برعکس بر آشفتگی نظری کتاب بیشتر دامن زده است و اگر این فصل نبود بر انسجام کتاب افزوده می شد. چون فصل اول سعی میکند تجدد ایرانی را یک جا به مثابه ظهور یک گفتمان فرهنگی و گفتمان جدید تعریف کند، در حالیکه متن کتاب تحلیل گفتمان نیست.
خواننده با خواندن فصل اول آماده می شود تجربه تجدد (یا تجدد ایرانی) را به مثابه یک تحلیل گفتمان یا تحلیل گفتمان فرهنگی قرائت بکند، اما می بینید که در متن کتاب از تحلیل گفتمان تجدد ایرانی خبری نیست. در نتیجه به آشفتگی نظری خواننده هم دامن می زند. چون اساساً منطق تحلیل گفتمان فرهنگی بر فصول حاکم نیست، بلکه عمدتاً منطق ساختاری و نهادی حاکم است.
اساساً منطق تحلیل گفتمان منطق پساساختاری است و در تحلیل گفتمان گذر از ساختار و نهاد رخ داده است. به واقع تحلیل گفتمان به مثابه بررسی تجدد زبانی و تجدید آگاهی و تجدید معنا است، هر گفتمانی هم به نوعی مشتمل بر سه نظام (نشانه ای، معنایی و داوری) است. در تحلیل گفتمان بررسی روابط و «مفصلبندی» میان دالهای گفتمان اهمیت دارد. تحلیل گفتمان تحلیلی معنایاب و معنا کاو است و برای کشف و جستجوی معنا تلاش می شود و توجه چندانی به قواعد و قانونمندی نمی شود.
دو نکته هم لازم است گفته شود اساساً پژوهش گفتمانی قابل توجهی در ایران انجام نداده ایم و به کار بردن مفاهیمی چون گفتمان فرهنگی ایران یا گفتمان نقد فرهنگی ایران یا گفتمان تجدد ایران مقداری اختیاری است و بر آشفتگی و بی ضابطتگی بیشتر دامن میزند. نکته دیگر این است که باید توجه کرد گفتمان یک پدیده نخبگانی و روشنفکری هم نیست،(ص ۳۸) بلکه یک پدیده اجتماعی و عام است. ما معمولا از گفتمانهای علمی و روشنفکری به پارادایم تعبیر میکنیم. اما گفتمانهای اجتماعی مثل زبان پدیدههای عام و همگانی و عمومی هستند.
همچنین در فصول اصلی کتاب تجدد ایرانی به مثابه شیوه زیست اجتماعی و دگرگونی سازمان اجتماعی یا به مثابه فرآیند کسب آگاهی، آگاهی انتقادی و خودآگاهی انتقادی یا به مثابه ظهور فرآیندهای فرهنگی جدید هم بحث نشده است، اگر چه این رویکردها به صورت پراکنده در فصول حضور دارند.
پس بر اساس داوری فصل اول کتاب معلوم نیست دگرگونی عمومی جهان ایرانی چگونه اتفاق افتاده است؟ و جهان ایرانی به کدام سمت رفته است و چه چیز جدیدی ظهور کرده است. شاید درباب فصول دیگر کتاب هم بتوان گفت همزمان در خانه، همسایگی، جشن و مسجد و دهها نهاد و عرصه اجتماعی ایران تغییرات جدید رخ داده است، اما معلوم نیست منطق مشترک و یکسانی که در پشت این تحولات و تغییرات نهادی و ساختاری قرار دارد، کدام است؟ شاید چون فصول کتاب مقالات مستقل بودهاند در نتیجه در کل کتاب «ایده واحدی» تعقیب نشده است، فقط موضوع شان مشترک است.
مثل نظریه جامعه شناسان که می گویند: نظم طبقاتی جدید یا نظم حقوقی جدید یا حوزه عمومی یا شهریت مدرن یا گفتمان مدرن یا زیست اجتماعی جدید. یا مثل نظریه فیلسوفان که می گویند: ظهور سوژه مدرن یا ظهور تفکر مدرن یا ظهور تفکر انتقادی، منتهی به گسست اندیشه ای. اما باید یادآور شد در عمل اجتماعی و نهادهای اجتماعی گسست معنا ندارد. حتی در وضعیت آنومیک هم گسست چندان معنا دار نیست، بلکه ترکیبی از آمدن و رفتن قواعد اجتماعی است.
۳ـ فهم و گزارش جامعه شناسان از تجدد
۱ـ مارکس: تجدد را به مثابه یک نظم طبقاتی جدید می فهمند، که نظمهای دیگر را هم دگرگون و نو میکند، مثل نظم سیاسی و دولت را.
۲ـ دورکیم: تجدد را به مثابه یک نظم حقوقی جدید در ارتباط با نظم جدیدی از تقسیم کار اجتماعی میفهمد.
۳ـ وبر: تجدد را به مثابه عقلانی شدن کنشها و رفتارها و سامان یافتن نظم بورکراتیک عقلانی میفهمد.
۴ـ گیدنز: تجدد را ظهور شیوه زیست اجتماعی جدید و ظهور ساختارها و نهادها و فرآیندهای اجتماعی جدید می شناسد.
۵ـ هابرماس: دگرگونی ساختاری حوزه عمومی
۶ـ حالا تلقی جامعه شناسان ایرانی از تجدد ایرانی چیست؟
تجدید آگاهی منتهی به تجدید شهر و خلق شهر مدرن
شهرگرائی، شهری شدن و زندگی ماشینی
هوای شهری شدن ـ ظهور شهر مدرن بر محوریت «نو شدنِ آگاهی متعارف»
ـ آگاهی متعارف و دگرگونی شهری و برساخت شهر
ـ شقوق خرد توسعه در شهر
ـ انقلاب در شهر
ـ اصلاحات در شهر
آیا سوژه جدید ایرانی (انسان مدرن ایرانی) متولد شده است؟
آیا جامعه جدید ایرانی سامان و استقرار یافته است؟ به چه اعتباری؟
انسان آشفته امروزی؟
شهر آشفته امروزی؟
منطق شهری شدن، انسان شهری ـ شهروندی
شهرگرائی ـ بازسازی شهر و زندگی شهری
دگرگونی ساختاری و گفتمانی شهر
اصلاح ـ انقلاب و توسعه همه در فضای شهری و زیست شهری رخ دادهاند.
شهریت و شهر یک نوع آگاهی و یک فضای معنائی خاصی است که زندگی را به سبک جدید تعریف می کند و معنا می بخشد.
شهریت و شهرگرائی به معنی پدید آمدن معنائی جدید از زندگی است.
۳ـ وجوه تمایز و امتازات ۱۷ فصل دیگر کتاب
فصول اصلی کتاب که دارای ۱۷ فصل است و در دو بخش تنظیم شده است دارای وجوه تمایز و امتیازات عمومی و اختصاصی زیر است:
۱ـ جدائی و خروج از فضای تاریخ نگارانه، فیلسوفانه و روشنفکرانه، هنرمندانه، ایدئولوژیک و سیاسی و توصیف و توضیح جامعه شناسانه و انسان شناسانه
۲ـ عبور از برخی بدفهمیهای رایج در علوم اجتماعی ایران
تجدد غربی شدن و غرب زدگی نیست. تجدد ایرانی آمرانه نیست. تجدد ایرانی کج نیست. تصنعی و ظاهرسازی نیست. موقت و کلنگی هم نیست. تجدد اجتماعی یک واقعیت اجتماعی و تاریخی ایرانی است و اتفاقاً مقاومت اجتماعی ـ فرهنگی و طرد فرهنگی هم بخش مهمی از فرآیند تجدد ایرانی است. در تجدد ایرانی همواره مقاومت و طرد در مقابل عناصر اجتماعی و فرهنگی غرب سهم مهمی از تجربه تجدد را به خود اختصاص داده است.
وی همچنین از دوگانه سنت و تجدد هم عبور می کند، اما تغییر و دگردیسی در توصیفاش کم و بیش حضور دارد و آن را توضیح میدهد.
۳ـ سعی میکند بر اساس ترکیبی از رویکردهای انسان شناسی و جامعه شناسی تجدد را به مثابه امر اجتماعی واقعی(نه پدیدهای انتزاعی) و شیوه های زندگی تعریف کند و تجدید شدن فرهنگ زندگی و زیست فرهنگی و اجتماعی را توصیف و توضیح نماید.
۴ـ توسعه و غنی سازی دستگاه مفاهیم جامعه شناسی و انسان شناسی و آماده سازی مفاهیم این علوم برای توضیح وقایع و مسأله های جدید ایران است. خصوصاً سعی میکند انسان شناسی و مردم نگاری را از رویکردها و مفاهیم زندگی ابتدایی و بداوه و قبیله و فولکلور رها کند و آنرا مستعد مطالعه زندگی شهری جدید و امور پیچیده امروزی در ایران سازد.
۵ـ کتاب واقعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را مستقیماً موضوع و ابژه شناخت و مطالعه قرار داده است و مفاهیم را در خدمت توضیح واقعیت اجتماعی ـ فرهنگی ایران قرار داده است. در حالیکه ما به دلایلی کمتر به سراغ واقعیتهای موجود جامعه ایرانی رفتهایم. اتفاقاً یک دستاورد کتاب این است که نشان می دهد مسألههای امروز جامعه ما مسألههای مدرن هستند و نباید از این امر غفلت کرد.
۶ـ درک شدن تاریخ و سنت در تحلیل های فصول کتاب (تجدد ایرانی به مثابه امری خاص و ویژه، ابداع مجدد سنت، ابداع مجدد دینداری، ابداع مجدد هویت)
ایشان تجدد ایرانی را تاریخمند و دارای سنت توضیح میدهد. تاریخمندی و سنتمندی در کتاب کاملاً خودش را نشان میدهد. در واقع جامعه بی تاریخ و جامعه بدون سنت بد جامعهای است. وقتی وضعیت جدید جامعه ایرانی (تجدد ایرانی) بی تاریخ و بدون سنت توضیح داده شد و بیریشه توضیح داده شد. آن وقت جامعه جدید ایرانی به یک پدیده غربی و غرب زده، تقلیدی، آمرانه، موقتی، کلنگی، کژ مژ و در حال فروپاشی تبدیل میشود. اما کتاب دکتر فاضلی آشکارا از مفاهیمی چون جامعه کلنگی ـ کوتاه مدت ـ موقتی ـ فروپاشی ـ غرب زده و توسعه نیافته و ... عبور کرده است.
توصیفها و توضیحات فصول مختلف کتاب نشان میدهد در ایران بساط جامعه پهن است و زندگی اجتماعی دارد خودش را بازتولید میکند و استقرار اجتماعی وجود دارد. اما در عین حال دگرگونی اجتماعی جدی هم وجود دارد.
تاریخ چیست؟
سنت چیست؟
از منظر جامعه شناسی تاریخی:
۱ـ تاریخ در هویت امروزی و در زبان سوژه امروزی / سوژه معاصر زنده و فعال است.
۲ـ تاریخ در اجزاء امر اجتماعی اعم از: فرایندهای اجتماعی، نهادها و سازمانهای اجتماعی، نظام عمل اجتماعی، نیروهای اجتماعی و گفتمان اجتماعی در عین دگرگونی لحظه به لحظه بازتولید می شود.
مثلاً استبداد، پدرسالاری و ترجیح جنسیتی یک هویت زنده تاریخی است که در جامعه امروز هم بازتولید می شود.
۴ـ مشکلات و مسألهها و نواقص ۱۷ فصل کتاب:
فرآیند ظهور تجدد ایرانی برای جامعه ایران و ایرانیان در یک مرحله طولانی هم پدیدهای تراژیک، هم کمیک و هم دراماتیک بوده است. اما دکر فاضلی عمدتاً چهره دراماتیک و کمیک آنرا تصویر و توصیف کرده است، ولی چهره تراژیک و حزن انگیز آنرا نتوانسته است ببیند و نتوانسته آنرا تصویر و توصیف نماید. اتفاقاً من کتابی که به همین نام (تجدد ایرانی) نوشتهام سعی کردهام آن چهره تراژیک و حزن انگیز تجدد را هم توصیف و توضیح نمایم. بالاخره فرآیند ظهور وضعیت امروزی که یک وضعیت شهری مدرن است، دردها و رنجها و تناقضها و بحرانها و مشکلات و مسألههای زیادی هم خلق کرده است که هنوز هم بخش زیادی از آنها تداوم دارد. در زیر به تعدادی از آنها اشاره می کنم:
۱ـ کم توجهی به امر تغییر و دگرگونی
هرچند نویسنده تغییر و دگرگونی ها را کم و بیش در توصیف و توضیح خود دیده است. اما غالباً پدیده تغییر یا ساده سازی می شود یا فرآیند و مکانیسم آن نادیده گرفته میشود، مثلا در فصل دوم (امروزی شدن خانه) ما نمی دانیم چگونه خانه های روستایی و شهرهای قدیمی یک دفعه به خانه های شهری امروز تبدیل می شود. این فرآیند امروزی شدن چگونه اتفاق می افتد؟ یا دموکراتیک شدن خانواده چگونه پدید آمده است؟
۲ـ بی توجهی به تضادها و تناقض ها و ستیزه ها در فرآیند تجدد ایرانی
نویسنده در توصیف تجدد ایرانی از نشان دادن تضادها و تناقضهای تجدد ایرانی به مقدار زیادی غفلت کرده است و نتوانسته یک مواجهه انتقادی با تجدد ایرانی پیدا کند. هر چند کم و بیش به تغییر و تاریخ و تاریخیت توجه دارد.
کدام تضادها و تناقضها: انقلابها و جنبشها، ستیزها، تغییرات سریع دولتها و نظامهای سیاسی، بحرانهای سیاسی، تولید تضادهای ایدئولوژیک و طبقاتی، غرب زدگی و غرب ستیزی
همچنین بی توجهی به مقاومت فرهنگی و مبارزه اجتماعی و طرد فرهنگی که بخش مهمی از فرآیند تجدد ایرانی است، مشهود است.
بالاخره ایرانیان حتی با پدیده های ساده جدید هم مقابله کردهاند، ایرانیان مدتها با گوجه فرنگی و چادر گل کلی و بلندگو و سینما و تلویزیون و ویدیو مبارزه و ستیزه کرده اند. اما امروزه در موارد زیادی مقاومت فرهنگی به مواجهه فرهنگی و تضارب فرهنگی تبدیل شده است.
حالا پدیدههای پیچیده و اعتقادی و فرهنگی و ارزشی جای خود دارد.
۳ـ مسألهها و مشکلات و بحرانهای تجدد ایرانی
مسألهها و مشکلات تجدد ایرانی به مقدار زیادی غفلت کرده است و نتوانسته یک مواجهه انتقادی با تجدد ایرانی پیدا کند.
کدام مسأله ها: مسأله مهم و رنج آفرین مهاجرتهای انبوه و سریع، از روستا به شهر و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ ـ مهاجرت نوعی از جا کندگی فراگیر و همگانی بود.
آنومی اجتماعی ـ ظهور اقشار و طبقات اجتماعی جدید
مشکل توسعه و توسعه دوگانه
مسأله دینداری شهری و کلانشهری
گسسته شدن بخش مهمی از روابط و مناسبات فامیلی و خانوادگی و از دست دادن پشتوانه و پشتیبانی خانواده توسط افراد و تنها شدن افراد و پیدایش غربت و تنهایی در کلانشهرهای امروزی
پدیده تجرد قطعی دختران و ازدواجهای ناموفق به جهت تغییر روش همسر گزینی از والدینی به گزینش جوانان
حاشیه نشینی شهری،
مسأله مرکز ـ پیرامون،
مشکل بیکاری و فقر و تبعیض
مشکل فساد و فسادهای نوظهور اجتماعی و سازمانی
۴ـ کم توجهی به ظهور شهر جدید ایرانی و چگونگی آن
تجدد ایرانی یعنی شهر ایرانی
اما شهر ایرانی مدرن چرا و چگونه ظهور کرده است؟
۵ـ اتکا بیش از اندازه به تجربه زیسته نویسنده
از بعد شواهد و دادهها بیش از اندازه به تجربه زیسته نویسنده متکی است، لذا فقر داده و شواهد تجربی جدی است. توصیف غنی بر تبیین و تحلیل غلبه میکند.
نظر شما