۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹

با کاروان حسینی تا اربعین

این قوم اهل بیت نبی را یک به یک به دم تیغ داده‌اند

 این قوم اهل بیت نبی را یک به یک به دم تیغ داده‌اند

در روزشمار وقایع حسینی به شبی می رسیم که بازماندگان کاروان در حال و هوایی آسمانی به سر می برند و ملایک و پیامبران یک به یک به زمین فرود می آیند.

خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت می‌کند و امروز بیست و هفتم محرم، پنجاه و یکمین یادداشت وی را می‌خوانید:

بیست و هفتم محرم

«شب بود و بازماندگان کاروان،

در اندوه و غم، تن خَسته از این سفر، آرمیده بودند.

آسمان پُر ستاره بود و در التهاب،

از عمق آسمان ناگاه، نوری درخشید و روشنی بخشید،

درهای آسمان از ملکوت گشوده شد، راهی کشیده شد سوی زمین،

محمّد و ابراهیم و نوح و اسماعیل و اسحاق و آدم، همراه جبرییل،

با خیل بسیار ملائک، فرود آمدند به مهمانی و لقاء حسین،

جبرییل در صندوق را گشود، سر را به آغوش گرفت و بوسید،

جبرییل گفت: مولای من، بر همدم گهواره ات، ناگوار است که تو را چنین ببیند.

سر را به آدم سپرد، آدم او را بوسید،

آدم گفت: ای شفیع آدم. آدم از پس هبوط، با گریه بر مصیبت تو رهایی یافت.

سر را به اسحاق سپرد، اسحاق سر را بوسید.

اسحاق گفت: یهود در حسرت فرزندی از موسی بن عمران است تا او را در حد پرستش گرامی بدارند، وای این قوم، اهل بیت نبی را یک به یک به دم تیغ داده اند.

سر را به اسماعیل سپرد، اسماعیل سر را بوسید.

اسماعیل گفت: تنها خیال بود که گمان می بردم، که به ذبح من، ذبح عظیم واقع خواهد شد.

سر را به نوح سپرد، نوح او را بوسید.

نوح گفت: در تو چه گوهری است که کشتی طوفان زده در امواج بلند و مهیب،

در سرزمین تو، در کربلا آرام و قرار گرفت.

سر را به ابراهیم سپرد، ابراهیم سر را بوسید.

ابراهیم گفت: در شعله های خشم و کین نمرودیان که در اطرافم زبانه می کشید،

ملائک به نجات و نصرت فرود آمدند، اما من، به تو اقتدا کردم و همه را پس زدم، فقط خدا را خواندم.

سر را به محمّد سپرد.

محمّد، سر را به بغل گرفت، پلک فرو بستد و فقط بویید.

سپس بوسید، گریه کرد و نالید.

انبیا با او هم ناله شدند و گریستند،

جبرییل و ملائک هم گریستند.

زمین، به گریۀ و غم رحمت العالمین، لرزید و در خود شکست، ناله سر داد،

و آسمان که زمین را ناظر بود،

طاقت از کف بداد و او هم نالید.

تنها صدای گریه بود و ناله و مویه،

جبرییل گفت: یا رسول الله! خدا مرا امر کرده، که هر عذابی که در بارۀ این قوم فرمان دهی اطاعت کنم.

اگر خواهی زمین را به یک آن بلرزانم و زیر و رو کنم، همان کاری که با قوم لوط عمل نمودم.

رحمت العالمین گفت: نمی خواهم کیفر اینان در این جهان باشد، مرا با اینان به روز رستخیز در آستان عدل الهی موقفی است، در آن روز با آنان دشمنی دارم.»

کد خبر 2962243

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha