به گزارش خبرنگار مهر، نمایش رادیویی «زندان» کاری از هنرمندان رادیو نمایش است که به گفتگوی جهان حصاری با دوستش علی در اردوگاه می پردازد و چون نامش لو رفته می خواهند علیرغم جراحتی که دارد او را به زندان بیندازند. جهان به علی حرف هایی می زند و از او می خواهد این صحبت ها را به پسرش منتقل کند.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید و میتوانید نمایش را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین مخاطبان میتوانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوید.
جهان حصاری: رو طالع بعضیا نوشتن زندون. پیشونی نوشت ما هم همین بود. چشم باز کردیم اعلامیه دادن دستمون. انقلاب که شد خودمون تفنگ دست گرفتیم از قصر رفتیم تو خاکریز. هنوز نفس مون چاق نشده بود، لوله تفنگ بعثی دوباره بالای سرمون بود. وا داده نداده گیر کردیم، تا رسیدیم اینجا. بعضیا تو دنیا زندونیان بعضیا تو زندون دنیان. دومی سخت تر از اولیه داش علی! ولی خیالت نباشه چون خیالم نیست.
- جهان! جهان حصاری بیاد اینجا.
علی: زود سر رسیدن.
جهان حصاری: بهتر. منتظر موندن سخت تره. یا علی ... داش علی!
علی: جانم؟
جهان حصاری: آدم از دو دقیقه بعش خبر نداره ولی اگه تو زنده موندی و من مرده به یدونه پسرم که تنها دار و ندارمه بگو ... بهش برسون که بابات زندوندوست نبود. زندون باباتو دوست داشت. چون قدماش واسه زمین بیرون سنگین بود. بهش برسون که بابات دوسِت داشت.
نظر شما