۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱:۰۲

شاهنامه‌خوانی سنتی رو به فراموشی؛

قهرمان‌های فیلم‌‌ها جای رستم را گرفتند/ شاهنامه آخرش خوش نیست

قهرمان‌های فیلم‌‌ها جای رستم را گرفتند/ شاهنامه آخرش خوش نیست

یاسوج – شاهنامه‌خوانان بویراحمدی و زاگرس‌نشین یکی پس از دیگری می‌میرند و آیین کهن شاهنامه‌خوانی در هفت‌خوان فراموشی روبه‌زوال می‌رود تا قهرمان‎های فیلم‌ها جای رستم و سهراب را بگیرند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها-  شریف اسلامی: ایلیاتی‌ها گرد اجاق آتش نشسته بودند. شعله‌های آتش زبانه می‌کشید و دود سفید کنده‌های بلوط در سیاهی شب می‌پیچید و ناپدید می‌شد. اما این صدای گرم «ملا فیض‌الله و ملا علی سینا» بود که به ایلیاتی‌ها گرما می‌بخشید.

ملا علی سینا شاهنامه می‌خواند. قصه شغاد و رستم بود که با آواز حزینش روایت می‌کرد. آنجا که شغاد فریبکار، رستم را به شکارگاه برد و او و رخش را به درون‌چاهی پر از تیغ و نیزه انداخت.

اشک از چشم ایلیاتی‌ها می‌جوشید، بر روی گونه‌ها می‌غلتید و در تاریکی شب گم می‌شد. رستم، قهرمان شاهنامه با نیرنگ برادر جان می‌سپارد و ایلیاتی‌ها همچون برادر مرده‌ای اشک می‌ریزند.

زبانه‌های آتش کوتاه‌تر و کوتاه‌تر می‌شود تا جایی که آتش رو به خاموشی می‌رود. صدای شاهنامه‌خوان دیگر بالا نمی‌آید و شبی دیگر هم برای این جمع کوچک شاهنامه‌خوان می‌گذرد.

مردمان سرزمین زاگرس به شاهنامه عشق می‌ورزند و پیوندی دیرینه با این کتاب اساطیری دارند. گویی این افسانه‌ها در این سرزمین رخ‌داده و آن اسطوره‌ها در این دیار زیسته‌اند.

در میان کتاب‌های غیرمذهبی، شاهنامه تنها کتابی است که به‌وفور در عشایر دیده می‌شود و شاهنامه‌خوانی به‌عنوان یک آیین اصیل از گذشته تا کنون در بین مردم ایلات و عشایر استان، ساری و جاری بوده اگرچه هنوز به‌طور دقیق مشخص نیست شاهنامه چگونه وارد ایلات و عشایر شده است.

پیوند دیرین عشایر زاگرس با شاهنامه

نام هنر: شاهنامه خوانی

قدمت: شش قرن

شهر زادگاه هنر: زاییده زندگی عشایری است

معرفی کوتاه هنر: شاهنامه خوانی آیین کهن موسیقایی در کهگیلویه و بویراحمد و دیگر استان‌های زاگرس نشین است. در این آیین اشعار شاهنامه با آواز توسط شاهنامه خوان خوانده روایت می شود.

هنرمندان به نام این عرصه: علی بابا امیری، ملا علی سینا اقبال فر، محرابی، رضا پاکباز، سید طاهر ارشدی، فیض الله عارفی

هنرمندان بازمانده: علی سینا اقبال فر، فیض الله عارفی، جمشید تیرزه

وضعیت فعلی این هنر در استان: در حال فراموشی

علل رکود و مهم‌ترین چالش‌های پیش روی احیا: گرایش مردم به تلویزیون و زندگی شهری

ارائه راهکارهای حفظ و احیا: برگزاری محافل شاهنامه خوانی و تولید برنامه های شاهنامه خوانی در تلویزیون

میرزا ابوالحسن حسینی اولین معلم عشایر کهگیلویه و بویراحمد به خبرنگار مهر می‌گوید: در بین مردم استان کهگیلویه و بویراحمد زیباترین و ارزنده‌ترین کتاب موردعلاقه، شاهنامه فردوسی  بود و هیچ استانی به‌اندازه کهگیلویه و بویراحمد شاهنامه‌خوان خوب و باسواد نداشت.

وی می‌افزاید: کسانی که در مکتب‌خانه‌ها باسواد می‌شدند، بالاترین امتیاز آن‌ها خواندن شاهنامه بود. البته در میان افراد بی‌سواد نیز کسانی پیدا می‌شدند که همه حکایت‌های شاهنامه را از حفظ بوده و به تمام وقایع شاهنامه و جنگ‌ها و شجاعت‌ها از آغاز تا فرجام آشنا بودند.

این معلم پیشکسوت می‌گوید: دانش آموزان وقتی در مکتب باسواد می‌شدند همه به شاهنامه‌خوانی گرایش می‌یافتند، شاهنامه‌خوانی هم اعتبار بود و هم امتیازاتی داشت.

به گزارش خبرنگار مهر، در کهگیلویه و بویراحمد کمتر پیرمرد و پیرزنی است که شعری از شاهنامه را از بر نباشد و شخصیت‌های شاهنامه را نشناسد. از زمانی که به دنیا آمده‌اند، رستم، تهمینه، سهراب، اسفندیار، بیژن، منیژه، زال، گودرز و .. را می‌شناسند و با افسانه‌های آنان خو گرفته‌اند.

در محفل‌ها و مجلس‌ها، بزم‌ها و سوگ‌ها که می‌نشینید بزرگان و ریش‌سفیدان، حتی آنان که بهره‌ای از سواد نبرده‌اند، برای تفهیم بهتر حرفشان شعری از شاهنامه می‌خوانند. حتی اغلب این ایلیاتی‌ها در تنهایی‌شان نیز شاهنامه را به آواز زمزمه می‌کنند.

بر روی پوسترهای ترحیم و سنگ‌قبر بزرگان ایلات و طوایف شعری از شاهنامه درج‌شده است تا با آن شعر، بزرگی شخصیت متوفی را ترسیم کنند.

شاید این روحیه سلحشوری، جنگاوری و آرمان‌خواهی‌ عشایر بوده که از دیرباز عشق شاهنامه را در دل مردم این دیار کاشته است و شاید هم آن‌گونه که افسانه‌های محلی می‌گویند، این سرزمین، دیار اسطوره‌ها و افسانه‌ها بوده است.

بسیاری باور دارند که برخی داستان‌های شاهنامه در کنار دنا رخ‌ داده و برای اثبات این ادعای خود به نام‌هایی اشاره می‌کنند که هنوز به مناطقی از استان و دنا گفته می‌شود.

نام‌هایی همچون تل خسرو، تل زال، سی سخت، گردنه بیژن، توف شاه، روستای مزدک، قلعه کهزاد، راه آسمانی، غار کی خسرو، برد شاه، چشمه بشو و ...که آن‌ها را به افسانه‌های شاهنامه پیوند می‌زنند.

کهن‌سالان این دیار افسانه‌ای را روایت می‌کنند که سینه‌به‌سینه از گذشتگان نقل‌شده و به آنان رسیده است. افسانه‌ای که می‌تواند تنها دلیل نام‌های اسطوره‌ای برخی مناطق استان باشد.

در حاشیه یک هنر؛روایت افسانه کی خسرو از دیروز تا امروز

آنان معتقدند، «کی خسرو» پادشاه دادگستر ایران‌زمین به دشت کنونی یاسوج می‌رسد و به سربازانش دستور می‌دهد هرکدام توبره‌ای از خاک جمع کنند. او تلی از خاک می‌سازد که اکنون در جنوب یاسوج «تل خسرو» نام دارد. سپس بر فراز این تپه می‌رود و جانشین خود و پادشاه ایران‌زمین را تعیین می‌کند. پس‌ازآن به‌سوی دنا می‌رود.«کی خسرو» در دامنه دنا و سی سخت کنونی، در چشمه‌ای جوشان و بسیار پرآب و سرد که بومیان، امروز آن را چشمه «بشور» می‌نامند، خود را تطهیر می‌کند. سپس «کی خسرو» روی سنگ بزرگی در بالای این چشمه قرار می‌گیرد و آخرین نصایح خود را به سپاهیانش بازگو می‌کند. سنگی که اکنون به نام«برد شاه» معروف است. او از سپاهیانش می‌خواهد او را ترک کنند و بازگردند زیرا این سفری بی‌بازگشت برای او خواهد بود.

بومیان بر این باورند که پس‌ازآن کی خسرو برای عبادت به سمت کوه دنا می‌رود و ازنظرها دور می‌شود، سی تن از پهلوانان باوفای ایرانی ازجمله بیژن، به دنبال یافتن او آخرین رمق خود را در گردنه کوه، جایی که امروز بنام گردنه «بیژن» جاودان مانده است، از دست می‌دهند و جان خود را فدای وفای به عهد و پیمان  می‌کنند.

به خاطر دلاوری و ازجان‌گذشتگی این سی پهلوان ایرانی دامنه‌های دنا را سی سخت می‌نامند .

علاوه بر این طوایفی در این استان هم خود را از نسل شخصیت‌های شاهنامه می‌دانند و در میان لقب‌های ایلیاتی‌ها در کهگیلویه و بویراحمد، لقب «کی» به‌وفور دیده می‌شود و اسامی همچون کی خسرو، کی قباد، کی لهراسپ و ... بسیار وجود دارد . ایلیاتی‌ها به افراد بزرگ ایل لقب «کی» می‌دهند.

همچنین در کتاب «منم تیمور جهانگشا» به ترجمه ذبیح‌الله منصوری، نوشته‌شده که تیمور هنگامی‌که می‌خواست با بویراحمدی‌ها نبرد کند درباره‌ آن‌ها تحقیق کرد. وی می‌گوید که «بویرها خود را از نژاد جمشید جم می‌دانند». در این مورد در این اثر چنین می‌خوانیم «شاه منصور سلطان مظفری به‌زودی از ورود من آگاه شد و هزاران تن از عشایر بویر را برای مقابله با من فرستاد، طبق معمول قبل از جنگ با عشایر بویر درباره آن‌ها تحقیق کردم و دریافتم که قبایل بویر از فرزندان جمشیدند که به روایت شاهنامه هرگز در جنگ عقب‌نشینی نکرده‌اند».

داشتن شاهنامه در دوران رضاشاه جرم بود

شاید همین روحیه نشأت‌گرفته از شاهنامه، از مردمان کهگیلویه و بویراحمد انسان‌هایی شجاع و ظلم‌ستیز ساخته بود به‌طوری‌که هیچ‌گاه زیر بار ظلم و ستم حکومت‌های مرکزی نمی‌رفتند.

نمونه آن جنگ‌های پی‌درپی عشایر استان با پهلوی‌ها بود که در دو جنگ بزرگ تنگ تامرادی در زمان رضاشاه و جنگ گجستان در زمان محمدرضاشاه، شکست سنگینی بر ارتش تا بن دندان مسلح پهلوی تحمیل کردند.

یک پژوهشگر فرهنگ بومی در این خصوص به خبرنگار مهر می‌گوید: افراد مبارز علیه دولت رضاشاه همگی شاهنامه‌خوانان قهاری بودند.

عطا طاهری بویراحمدی می‌افزاید: بر این اساس رضاشاه برای از بین بردن هویت و روحیه جنگجویی عشایر دستور داد کتاب شاهنامه را در ایلات و عشایر جمع‌آوری کنند.

وی بیان می‌کند: در دوران رضاشاه داشتن این کتاب جرم بود و او علاوه بر جمع‌آوری شاهنامه دستور داد نام بسیاری از مناطق باستانی استان تغییر یابد و به‌عنوان‌مثال نام «دشت روم» به جهان‌آباد، «بازرنگ» به قوام‌آباد، «مزدک» به حبیب‌آباد تغییر یافت.

میرزا ابوالحسن حسینی هم  در این خصوص می‌گوید: این استان قهرمانان جنگی مهمی داشت که در دوران پهلوی اول و دوم یاغی بودند و علیه دولت مرکزی می‌جنگیدند. قهرمانانی همچون کی لهراسپ، میرغلوم و.... که شاهنامه‌خوانی می‌کردند و به‌رغم کم‌سوادی اشعار شاهنامه را حفظ بودند. ایلیاتی‌ها وقایع شاهنامه را به وقایع و جنگ‌های دوران خود مقایسه می‌کردند و هنگامی‌که جنگی رخ می‌داد همچون جنگ تنگ تامرادی، سمیرم، کله‌قندی، اولین فردی از عشایر که به این جنگ‌ها رفتند، شاهنامه‌خوانان بودند. شاهنامه‌خوانان با صدای بلند اشعار رزمی شاهنامه را می‌خواندند، مهترها کرنا و دهل می‌نواختند و جنگجوها بدون ترس می‌جنگیدند.

شاهنامه‌خوانی در هفت‌خوان فراموشی

به گزارش خبرنگار مهر، شاهنامه‌خوانی، این آیین کهن ایلات و عشایر، امروزه در حال فراموشی است و شاهنامه‌خوانان یکی پس از دیگری از دنیا می‌روند و کسانی هم که باقی‌مانده‌اند دیگر رغبتی ندارند و یا عرصه‌ای برای شاهنامه‌خوانی آنان نیست.

برخی شاهنامه‌خوانان به شهرها مهاجرت کرده و در زندگی شهری هضم شده‌اند و مجالی برای شاهنامه‌خوانی ندارند. روزبه‌روز شاهنامه‌خوانان کمتر و کمتر می‌شوند و بر این اساس شاهنامه‌خوانی با مرگ نسل قدیمی به فراموشی سپرده می‌شود.

میرزا ابوالحسن می‌گوید: درگذشته و در فصول بیکاری شبی نبود که اهالی یک طایفه در کنار هم ننشینند و تا صبح شاهنامه‌خوانی نکنند. شاهنامه‌خوانان غیر از اشعار، حکایت‌ها را هم برای مردم تعریف می‌کردند و مردم شاهنامه را دوست داشتند. الآن خیلی از آن جماعت شهرنشین شده‌اند و همه می‌گویند گرفتاریم و ارتباطات بین مردم روزبه‌روز کمتر می‌شود.

ملأ علی سینا روزگاری برای مردم دشت رز و روستاهای اطراف شاهنامه‌خوانی می‌کرد. پیش از او نیز پدرش شاهنامه می‌خواند و پس از مرگش ملأ علی سینا میراث دار او شد.

بچه‌های روستا جومونگ را می‌شناسند اما رستم را نه

هم ملأ علی سینا و هم پدر، هر دو بی‌سواد بودند و با شاهنامه‌خوانان، نوشتن را یاد گرفتند. نه‌تنها این دو که بسیاری از عشایر کهگیلویه و بویراحمد به عشق شاهنامه‌خوانی سواد آموختند.

او می‌گوید: پدرش تنها گاوش را فروخت و کتاب شاهنامه خرید و بعد آن را به ملأ هدیه داد. دیگر مردان قدیم روستا هم از من تقاضای شاهنامه‌خوانی نمی‌کنند آن‌ها هم به‌جای شنیدن داستان‌های شاهنامه، سریال‌های کره‌ای می‌بینند. الآن همه بچه‌های روستا قهرمانان فیلم ها و سریال ها را می‌شناسند اما کسی رستم و سهراب و اسفندیار را نمی‌شناسد. من هم کتاب شاهنامه را در بقچه‌ای پیچیده و در گوشه‌ای گذاشته‌ام.

به گزارش خبرنگار مهر، طی سال‌های اخیر تعدادی از بازماندگان نسل قدیم شاهنامه‌خوان در گمنامی از دنیا رفته‌اند. کسانی که هرکدام گنجینه‌ و سرمایه ای معنوی برای جامعه بودند.

ملأ رضا پاک‌باز یکی از این شاهنامه‌خوانان بزرگ بود که در سی سخت زندگی می‌کرد. او یکی از اولین معلمان عشایر استان بوده و صدها پزشک، مهندس، معلم و .. را به جامعه استانی تحویل داد. ملأ رضا سال گذشته چشم از جهان فروبست و با مرگش این استان یکی از گوهرهای علم و ادب خود را از دست داد.

ملأ طاهر ارشدی یکی دیگر از شاهنامه شناسان و شاهنامه‌خوانان بود. مردم روستای کریک خاطرات زیادی از او و شب‌هایی دارند که پای حکایت‌هایش می‌نشستند و ملأ طاهر از شاهنامه برای آنان می‌گفت. او نیز طی سال‌های اخیر از دنیا رفت.

امیر قادر نعمتی یکی دیگر از شاهنامه‌خوانان بویراحمد بود که در سال‌های آخر عمرش کور شد و سال گذشته در گمنامی چشم از جهان فروبست.   

اما شاهنامه سند هویت ایرانی و اسلامی مردمان کشور است و به نظر می‌رسد با زوال شاهنامه‌خوانی شاهد زوال هویت ایرانی و اسلامی در جامعه باشیم. امروزه این هویت گریزی را می‌توان در پوشش، گفتار، رفتار، علایق و نگرش‌های جوانان و کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی در جامعه که همواره در شاهنامه، گلستان، بوستان، مثنوی و .. بدان تأکید شده، دید.

کد خبر 3019675

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha